دکتر سید جعفر حمیدی
دیدهها در طلب لعل یمانی خون شد
یا رب آن کوکب رخشان به یمن باز رسان
(حافظ)
چرا زمانه چنین استر که بوی عشقر که بوی دوستی و مردمی نمیآیدر که بوی آتش و خونر در هوا فراوان است. چرا زمانه پر از جنگ استر که مهربانیر در گوشهای نهان گشته است؟… روزگار درازی، سرزمین یمن مهد عارفان و عاشقان و جایگاه هنرمندان و صنعتگران و محل عبور کاروانهای حامل لعل و عقیق و گوهرهای گرانبهای دیگر بود.
بسیاری از داستانهای عاشقانه عارفانه که در ادب فارسی رنگ و جلای بیشتر گرفتهاند، مثل لیلی و مجنون نظامی، بهرامنامه یا هفتپیکر نظامی، وامق و عذرای عنصری، وامق و عذرای میرزا محمدصادق نامی و غیر از آنها در یمن روی دادهاند.
تقدس یمن به وجود عارف خالص «قیس عامری» یا مجنون و عشق پاک او به لیلی وفادار، حضور بی مانند عارف نامدار «اویس قرنی» که نام شریفش در تذکرهالاولیای عطار نیشابوری آمده است و عشق و علاقة خالصانة او به پیامبر گرامی، و سفر او به مدینة مکرمه به شوق دیدار نبی(ص) و محروم ماندنش از این ملاقات به دلیل حضور پیامبر اکبرم در غزوه و دلتنگی او و بازگشتش به یمن به دلیل بیماری مادر پیر و مریضش و دلتنگی پیامبر هنگام بازگشت به خانه که فرمود: «در خانه بوی اویس میشنوم، بوی رحمان میشنوم» (انی اشم رایحه الرحمن من جانب الیمن)
مثال ویس قرن، قرنها به هم نرسد
ز دوست رایحه تأثیر از یمن بشنو
(محسن تأثیر تبریزی، ص۶)
مکان شرافت از دولت مکین دارد
یمن ز فیض اویس است وادی ایمن
(همان، ص ۶۳۳)
پیامبر اکرم(ص) وصیت فرموده بود که پس از رحلتم، ردایم را تحفه برای اویس به یمن بفرستید. به همین جهت پس از رحلت، ردای شریف پیامبر توسط عمر و حضرت علی به یمن برده و به اویس هدیه شد.
هیچ دانید که از بهر دل ریش اویس
چیست کز جانب یثرب به قرن میآید
(دیوان خواجو کرمانی، ص ۶۶۰)
برو ای دل خداجو به یمن به دلبر من
برسان سلام و خدمت تو عقیق بی بها را
(مولوی، کلیات شمس)
که منظور از عقیق بی بها یعنی گرانبها، اویس قرنی است.
چون دم رحمان بود کان از یمن
میرسد سوی محمد از یمن
(مثنوی مولوی، ۲ـ۱۲۰۲)
مغز را خالی کن از انکار یار
تا که ریحان یابد از گلزار یار
تا بیایی بوی خلد از یار من
چون محمد بوی رحمان از یمن
(مثنوی، ۴ـ۵۵۴ـ۵۵۱)
گفت بوی بوالعجب آمد به من
همچنان که مر نبی را از یمن
که محمد گفت بر دست صبا
از یمن میآیدم بوی خدا
(مثنوی ۴ـ۱۸۲۷ـ۱۸۲۶)
سهیل یمن
افسانهها و داستانهای نجومی بسیار وجود دارد که این افسانهها واقعیت علمی و خارجی نیز دارند؛ از جمله داستان طلوع ستاره سهیل در آسمان از جانب یمن است. سهیل در آخر تابستان از یمن دیده میشود یعنی اولین جایگاه طلوعش در یمن است که در جنوب ایران هم در آخر شهریور دیده میشود.
چرمسازان و ادیمکاران یمن، در شهریورماه، پوستهای گاو را بر بالای کوه پهن میکنند و هنگامی که سهیل در آسمان از بالای پوستها میگذرد، گرمای شدید و حرارت بسیار آن ستاره پوست را تیره به چرم میسازد که ادیم گویند؛ به همین جهت است، که چرم یمن در استحکام و زیبایی پیوسته مشهور بوده است، البته هر جا که حرارت سهیل کمتر برسد پوستها تبدیل به انبان یعنی چرم کمبها میگردند.
سهیل اندر یمن بلغار سوزد
دل عاشق ز هجر یار سوزد
سهیل اندر یمن سالی به یک بار
دل فایز دمی صد بار سوزد
(فایز دشتی ـ ترانهها، ص۱۴۹)
بهای این لب و دندان جانان
دهم ملک یمن، شهر بدخشان
چنین سودا مکن فایز که روزی
از این سودای خود گردی پشیمان
(همان، ص۳۰۰)
بعضی گفتهاند سهیل شعرای یمانی یا شعرای عبور است و خواهرش «شعرای شامی» یا شعرای «غمیصا» است یا ستارة بهیل (BOhyl) و بعضی گفتهاند سهیل، شعرای شامی و شعرای یمانی، هر سه خواهرند که درباره آنها بحث خواهد شد.
یمن در شعر
بهطوری که بیان شد، سرزمین یمن در چشم شاعران، هنرمندان و صنعتگران، آنچنان ارجمند بود که در بیشتر آثار ادبی و بهویژه در شعر فارسی، اصطلاحات و ترکیباتی از این شهر آمده است. همچنین یمن از امنیت و آبادی فراوان برخوردار بود که تعلیم و تربیت و فنون نظامی و تیراندازی و پهلوانی در این شهر انجام میگرفت و مشهورترین آنها داستان بهرام است در کتاب مثنوی، هفتپیکر نظامی، همچنین داستان وامق و عذرا، در مثنوی میرزا محمدصادق نامی و داستانهای دیگر که در این سرزمین روی دادهاند. ناگفته نماند که داستان «وامق و عذرا»ی محمدصادق نامی، غیر از آن داستان وامق و عذرای عنصری است که در زمان خود به نام خود سروده است.
ترکیب نام یمن به نامهای دیگر، رونق این منطقه را بر سر زبانها انداخته و شعر فارسی را سرشار از این ترکیبات ساخته است:
آهن یمانی، امید یمن، برد یمانی، تیر یمانی، تیغ یمانی، جزع یمانی، خون یمن، سوی یمن، دولت یمن، سهیل یمن، شهر یمن، عقیق یمن:
عقیق را سخنی نیست با لب لعلت
حظ عقیق تو صد حرف با یمن دارد
(محسن تاثیر، ۴۸۱)
از نقش رخ، عقیق کند در یمن خراش
هر گه که نام آن لب لعل نکو برم
(همانر۶۳۷)
لعلِ لب دُر پوش تو چون در سخن آید
خون در جگر ریش عقیق یمن آید
(سنایی، دیوانر۴۵۸)
عذرای یمن:
تیغ تو عذرای یمن در حلّهی چینیش تن
چون خردهی دّرَ عدن بر تخت مینا ریخته
(خاقانی)، دیوان۳۹۱)
کوه یمن:
راست چون یک قبضه و یک خانه قوسی بود
آن بنات النعش تابان بر سر کوه یمن
(منوچهری ۷۷)
زان سو جهان بگشودهای تا دامن کوه یمن
زین سو زمین بگرفتهای تا ساحل دریای چین
(فرخی ۲۶۰)
لعل یمن:
شادباش ای سخن از دو لب تو
همچون دّر عدن و لعل یمن
(سنایی ۵۴۴)
سهیل:
در میان صورتهای فلکی که نقشهای آنها توسط منجّمان و ستارهشناسان در فلک پدیده آمدهاند و تعداد آنها چهل و هشت صورت (صورالکواکب ۱۳۵۱ ص۲۰) است که بیست و یک صورت آنها در نیمکره شمالی است، مثل دباکبر، دباصغر تَنین و … دوازده صورت در منطقه البروج یا مرکز کره مثل حَملَ، ثور و … پانزده صورت در نیمهجنوبی مثل جوزا، کلباصغر، و اکبر، سفینه و … (همان).
در بین این صورتهای فلکی، چند صورت از همه روشنتر و مشهورترند. هر کدام از این صورتها دارای چندین صد یا چندین هزار ستارهاند. آنچه در این گفتار موردنظر است، ستاره سهیل در صورت سفینه، شعرای شامی در صورت کلب اصغر و شعرای یمانی در صورت کلباکبر است. اما ستاره سهیل از ستارگان قدر اول یعنی روشنترین ستاره در فلک است.
توضیح اینکه ستارگان را از حیث درخشندگی به شش قَدْر تقسیم کردهاند که درخشانترین آنها قدر اول است و هر چه به طرف جلو برود، کم نورتر دیده میشوند تا به قدر ششم برسند، مثل «سها» که به زحمت با چشم دیده میشود. گفتهاند: شعرای یمانی و شعرای شامی، هر دو خواهران کوکب سهیل هستند.
شعرای یمانی، فاصلهاش تا زمین ۹ سال نوری است، برابر با ۹۴۶۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ کیلومتر. پس اگر سفینهای با سرعت ۱۰ کیلومتر در ثانیه حرکت کند، بعد از سیصدهزار سال به شعرای یمانی میرسد. حجم این ستاره دو برابر خورشید و درخشندگی آن ۲۴ برابر است. ستاره دیگر، شعرای شامی است که قدر اول است درخشندگی آن و برابر خورشید و حرارت سطحی آن ۷۰۰۰ درجه است.
مهمترین و پرنورترین ستاره «سهیل» است. سهیل زرد رنگ و پس از ستارة شعرای یمانی، بزرگترین ستاره درخشان آسمان است. حرارت سطحی آن ۷۶۰۰ درجه و قطرش ۸۵ برابر خورشید است. درخشندگی آن نیز ۱۹۰۰ برابر درخشندگی خورشید است.
(صورالکوکب، ص ۴۲۶)
درباره سهیل مطالب فراوان در کتابهای نجومی نوشته شده؛ مثلاً در یمن طلوع میکند، پوستها در یمن از حرارت سهیل تبدیل به ادیم یعنی چرم مرغوب، شفاف، خوشرنگ و خوشبو و قیمتی میشوند و در جاهایی دیگر انبان یا چرم نامرغوب و کمقیمت:
بر همه عالم هم تابد سهیل
جایی انبان میکند جایی ادیم
سهیل باعث شهرت یمن شده است. در سرزمین یمن، علما و شعرا و عارفان و بزرگان بسیار بودهاند و نام یمن در بسیاری از کتب محققان، مورّخان و دانشی مردان آماده است.
یمن امروز
امروز یمن در آتش جنگ و دریای خون، دست و پا میزند. آتشافروزان، نه به زن و مرد و کودک و پیر و جوان رحم میکنند و نه حرمت گفتار پیامبراکرم(ص) را نگه میدارند که بارها فرمود: از یمن بوی رحمان میشنوم، از یمن بوی اویس میشنوم.
که محمَد گفت بر دست صبا
از یمن میآیدم بوی خدا
بوی رامین میرسد از جان ویس
بوی یزدان میرسد هم از اویس
از اویس و از قرن بوی عجب
مر نبی را کرد مست و پر طرب
(مثنوی دفتر ۴)
خانه پر کن کز عقیق این یمن
صدهزاران خانه شاید ساختن
(همان دفتر ۴ ـ۲۵۴۰)
آنکه یابد بوی حق را از یمن
چون نیابد بوی باطل را زمن
(همان ۳ ـ ۱۶۱)
سرزمینی که از آن بوی حق و بوی رحمان و بوی اویس، پیامبر را سرمست میسازد؛ چگونه امروز بوی آتش، بوی باروت، بوی فقر و بدبختی و آوارگی به مشام میرسد؟
آیا جنگآفرینان از کلام مقدس پیامبر(ص) هم شرم نمیکنند؟ هزاران کشته، مجروح، آواره، گرسنه و مریض در یمن به سر میبرند. از رسیدن کمکهای غذایی و دارویی به یمن ممانعت میکنند و بندرگاههای یمن را مانند فرودگاهها تعطیل کردهاند. این محاصرهها موجب رنج میلیونها غیرنظامی شده است. ۶۰درصد از جمعیت ۲۷ میلیونی یمن از خطر سوءتغذیه رنج میبرند و شمار تلفات بیماری وبا ناشی از محاصره به ۲۰۴۳ نفر افزایش یافته است.
منبع: اطلاعات