کتاب النقض و ضرورت انتشار مجدّد آن (با معرفی اجمالی برخی نسخ خطی موجود از آن)

کتاب النقض و ضرورت انتشار مجدّد آن (با معرفی اجمالی برخی نسخ خطی موجود از آن)

کتاب النقض و ضرورت انتشار مجدّد آن

(با معرفی اجمالی برخی نسخ خطی موجود از آن)

یوسف بیگ باباپور*

 

 

درآمد:

قرن ششم هجری، اوج مناقشات مذاهب مختلف بود و بسیاری از علمای مذاهب گوناگون بر علیه مذهبی دیگر کتابهایی در رد آن می نوشتند. در نیمۀ دوم این قرن بود که مردی سنی مذهب که گویا در آغاز مذهب تشیع داشته و سپس از این مذهب روی گردان شده، کتابی در طعن بر مذهب تشیع و پیروان آن نوشته و به نام بعض فضائح الروافض منتشر ساخته است. ذکر کلمۀ «فضائح» در اینجا به آن سبب است که در دورۀ مناقشات مذهبی مسلمانان هر یک از فرق می کوشید تا موارد ضعف فرقه های دیگر را بنا به نظر و طریقۀ خود بجوید و آن گاه آنها را بزرگ و واژگونه کند و اگر لازم می دانست، بر آنها پیرایه هایی ببندد و هر یک آن موارد را به عنوان فضیحت و رسوایی در کتابهای خویش معرفی کند.(صفا، 1368، ج2، ص984)

البته از این کتاب (بعض فضائح الروافض) نسخۀ مستقل و جداگانه ای وجود ندارد؛ اما شیخ عبدالجلیل قزوینی رازی که به ذکر وی خواهیم پرداخت، جملات این کتاب را به خاطر ردّ و نقض در کتاب بعض مثالب النواصب خویش آورده است که به قول استاد صفا، اگر کسی این قسمتهای منقول را که همه جا مصرح و معلوم است، جدا کند، یک کتاب مستقل پارسی با سقطهای جزئی به دست خواهد آمد.(همان، ص985)

مؤلف سنی مسلک مجهول این کتاب، پس از ذکر مقدمه ای در سبب تألیف آن، پیشینۀ نحوۀ پیدایش مذهب تشیع را بیان داشته و سپس به ذکر دلایلی در ردّ بعضی از اصول مذهب تشیع و آداب و رسوم ایشان پرداخته و به زعم خود، شصت و هفت فضیحت بر آنان شمرده است.

این کتاب، دالّ بر این مثل معروف که «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد»، باعث ایجاد کتابی در شناسایی فرهنگ مقدس و عظیم شیعه شد که استدلالهای آن بسیار محکم و بی نقص است. به طوری که هیچ کس از علمای فرق دیگر قادر نشدند بر آن نقضی دیگر بنگارند و ما چنین کتابی را سراغ نداریم؛ و آن کتابی نبود جز بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض، اثر عالم گرانقدر شیعی ایرانی در قرن ششم هجری، نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل قزوینی رازی.

 

عبدالجلیل قزوینی رازی:

دربارۀ جزئیات زندگی این عالم بزرگ شیعه، اطلاع چندانی در دست نیست. آنچه در برخی منابع که به ذکر احوال ایشان پرداخته اند، پفته شده، نام، القاب و کنیۀ وی چنین بوده است: الصدر الامام رکن الاسلام سلطان العلماء ملک الوعّاظ نصیر الدین ابی الرشید عبدالجلیل بن ابی الحسین بن ابی الفضل القزوینی الرازی. او از بزرگان وعاظ و علمای مذهبی شیعه در ری بوده است.

دربارۀ تاریخ ولادت و وفات او، طبق آنچه رافعی در کتاب التدوین فی ذکر اخبار قزوین آورده، می توان گفت که وی در سال 504 هجری ولادت یافته و بعد از سال 585 هجری قمری درگذشته است.(در این باره، نک: محدث ارموی، 1333، صص9-14)

شیخ عبدالجلیل تألیفات دیگری غیر از کتاب مذکور داشته؛ از جمله: کتاب البراهین فی امامه امیرالمؤمنین (ع)، کتاب السؤالات و الجوابات، مفتاح التذکیر، کتاب تنزیه عائشه، که همه پیش از کتاب النقض نوشته شده بودند. امّا متأسفانه همه از بین رفته اند و غیر کتاب النقض وی چیزی از آنها به دست ما نرسیده است.(دربارۀ نام آثار وی، نک: صفا، همان، ص986)

 

کتاب النقض:

کتاب بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض، که به نام اختصاری کتاب النقض معروف است، یکی از آثار ارزشمند و بی نظیر شیعی است که در اوایل نیمۀ دوم قرن ششم هجری قمری تألیف شده است. این کتاب عزیز در حقیقت دانشنامه ای از فرهنگ و آداب و علوم و اعتقادات و سنتها و مدنیت پدران ما در سده های پنجم و ششم و حتی قبل و بعد آن است؛ و خصوصاً کارنامه ای است از اوج تمدن مرز و بوم ما پیش از آن که به دست مغول نابود شود. این کتاب نتیجۀ کار یکی دو سال نیست، بلکه چکیده ای از تحقیقات و تتبعات بیش از سی سال عصر مؤلف ارجمند آن می باشد.(محدث ارموی، 1358، ج1، مقدمه، ص. بیست و یک)

مؤلف سابق الذکر این کتاب که در زمان تألیف آن در ری سکونت داشته، علت نگارش آن را چنین بیان داشته که یکی از علمای اهل سنت در حدود سال 555 هجری قمری کتابی در ردّ مذهب شیعه نوشته و به گمان خویش از برخی فضایح و قبایح ایشان در کتاب خویش یاد کرده و محوریت بحث خویش را مغرضانه در ردّ عقاید شیعه قرار داده است. آن گاه شیخ عبدالجلیل کتاب خویش را در ردّ مباحث مطروحه در آن کتاب نوشته و به همین جهت از آن به نام «النتض» تعبیر کرده (نک: قزوینی رازی، 1331، صص167 و 337 و 740) و در یک جا نیز از آن با عنوان «جواب ملزم» یا نموده است (همان، ص3) اما بنا بر تصریح مؤلف در مقدمۀ کتاب، نام کامل آن «بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض» می باشد.(همان، ص1)

کتاب النقض در جواب کتابی با عنوان «بعض فضائح الروافض» نوشته شده که مؤلف آن یکی از علمای اهل تسنن بوده است. از مؤلف کتاب مزبور هیچ گونه اطلاعی در دست نیست و از ضمن کتاب شیخ عبدالجلیل همین اطلاعات به دست می آید که: یکی از علمای اهل سنّت مقیم ری بوده (همان، ص2) و نیز معاصر سلطان محمد بن محمود سلجوقی (حکومت 547 – 554 هـ.ق) بوده (همان، ص7) و همچنین در ضمن مطالب کتاب خویش مکرراً تصریح کرده که کتاب دیگری نیز به نام تاریخ الایام و الانام تألیف نموده است (نک: همان، ص15) و از این جملۀ شیخ عبدالجلیل که گفته است: «چنانکه در تاریخ الایام و الانام ذکر کرده است…»، (همان، ص105) به روشنی معلوم می گردد که شیخ ما این کتاب را هم دیده است.

اما نکتۀ جالب و عجیب در مورد برخورد شیخ عبدالجلیل با آثار این عالم سنی در این است که هیچ جا نامی از وی نبرده است و بر ما کاملاً نامعلوم است که مؤلف این دو کتاب چه کسی بوده است. پس دو احتمال می توان داد: یکی آن که مؤلف سنی مسلک مزبور در هیچ یک از آثارش نامی از خود نبرده، که البته بعید به نظر می رسد؛ و دوم آن که شیخ عبدالجلیل با وجود آشنایی با هویت آن شخص، از افشای نام وی احتراز فرموده و چه بسا به خاطر جوّ حاکم در جامعۀ آن روز، به خاطر این که در صورت معرفی آن شخص جان شیخ به خطر می افتاد، با آن که نام و نشان او را می دانسته، از آن افشای امتناع نموده است.(محدث ارموی، 1333، ص2-3)

این مطلب زمانی قوّت می گیرد که در مقدمۀ کتاب النقض (ص2) به وضوح ابراز می دارد که آن عالم سنی از کتاب بعض فضائح الروافض خویش: «… سه نسخت کرده: یکی به خزانۀ امیرک معروف فرستاده، و یکی مصنف دارد و به خفیه بر عوام می خواند، و یکی دیگر به قزوین فرستاده»؛ لذا بر معلوم می گردد که شیخ ما بدون شک او را به خوبی می شناخته، اما صلاح را در آن دیده که نام و نشان او را برملا نسازد. هرچند که افندی در ریاض العلماء از برخی علمای شیعی نقل کرده که مؤلف این کتاب (بعض فضائح الروافض) شخصی به نام شهاب الدین تواریخی شافعی است که از بنی مشاط بوده که در ری سکونت داشت، امّا نمی تواند درست باشد؛ چرا که هیچ دلیل مستند و محکمی بر اثبات این ادعا موجود نیست(نک: محدث ارموی، 1333، ص24-25)

بنابر آنچه استاد فقید علامه محدث ارموی در تحقیقی که راجع به این کتاب نموده اند، اذعان فرموده اند، مؤلف مجهلول الهویۀ این کتاب در آخر کتاب خویش آورده که تاریخ ختم آن در محرم سال 555 هجری است؛ لیکن با تأمل در ماجرایی که خود تصریح کرده، چنین به نظر می رسد که این تاریخ اختتام کتاب نیست؛ چرا که مؤلف گفته: «تا اندین وقت که از جانب شام فتحی سنی رسید به دولت و اقبال سلطان عالم که کافران فرنج غلبه کرده بودند و اند هزار از ایشان بر مسلمانان زده اند و ولایات خراب کرده تا اتابک علی کوچک و سپاه بر سر دشمن تاختن کردند و اند هزار کافر را به تیغ یبازردند و چهل فرسنگ از قفای ایشان می رفتند و می کشتند و فتح بدین بزرگواری کردند»(نک: قزوینی رازی، 1331، ص366) لذا این فتح، همان فتح بلدۀ حارم بوده که بنا به قول ابن اثیر در سال 559 هجری قمری رخ داده است. پس یا ابن اثیر در ضبط تاریخ فتح مذکور اشتباه نموده، یا این که در تاریخ ختم کتاب تصحیف و تحریف به کار رفته، و یا مؤلف کتاب خود را ختم کرده و منتشر نموده بوده و به تدریج آن را تکمیل نموده و مطالبی بر آن افزوده است.(نک: محدث ارموی، 1333، ص3-4) اما آنچه به دست عبدالجلیل افتاده، نسخۀ اصل بوده که بعد از سال 559 هجری اتفاق افتاده و او کتاب النقض را مابین سالهای 559 تا 566 هجری قمری تألیف نموده است.(نک: همان، ص4)

چنانچه ذکر شد، هدف مؤلف کتاب اوّل، به زعم خویش، ابطال مذهب شیعه و احقاق مذهب اهل سنّت بوده و به خلاف او، مؤلف کتاب النقض که هدفش اثبات حقانیت مذهب جعفری و طریقۀ اثنی عشری بوده است. بنا بر این شیخ ما مطالب کتاب اوّل، یعنی تألیف همان عالم سنی را با عین عبارتها، به صورت مزجی و آمیخته، در ضمن کتاب خویش آورده و با عناوین «آنگه گفته» عبارات او جدا ساخته و مطالب خود را نیز با عناوین «و امّا جواب» مشخص کرده تا بدین طریق مطالب این دو کتاب از همدیگر تمییز یابد. عجیب است که این مرد فرهیخته و عالم بزرگ شیعی با این سعۀ صدر کم نظیر، با ذکر جزء جزء مطالب آن کتاب عالم سنی، به حفظ امانت پرداخته تا بدین طریق آن کتاب نیز به دست آیندگان برسد، ضمن آنکه کلمه به کلمه مباحث آن را عالمانه و با ادلۀ محکم و کافی جواب گفته است.

امّا علت نگارش کتاب را از زبان عبدالجلیل بشنویم: «…امّا بعد، بدانند منصفانی که این مجموعه برخوانند که در ماه ربیع الاوّل پتنصد و پنجاه و شش سال از هجرت صاحب شریعت –علیه الصلوه و السلام- به ما نقل افتاد که کتابی به هم آورده اند و آن را «بعض فضائح الروافض» نام نهاده اند در محافل کبار و حضور صغار بر طریق تشنیع می خوانند و مردم غافل از استماع آن دعاوی بی بیّنت و معانی متحیّر می مانند. مگر دوستی مخلص نسختی از آن به امیر سیّد رئیس کبیر جمال الدین علی بن شمس الدین الحسینی –ادام الله علوّه و سیادته- که رئیس شیعه است، برده است و او آن را مطالعه به استقصاء تمام کرده و آن را به برادر مهترم اوحد بن الحسین که مفتی و پیر طایفه است –مدّ الله عمره و أنفاسه- فرستاد و او نیز از سر کمال و فضل مطالعه کرده و از من پوشیده داشت از خوف آنکه مبادا من در جواب نقض تعجیلی بکنم. مدتی دراز دربند و طلب آن نسخت بودم و میسر نمی شد و چون دانستم که گروهی از علمای هر طایفه به استقصاء تمام تفحص اوراق آن کتاب نموده اند و بر کلمان نیک و بدش وقوفی یافته اند، استبعاد و تعجب نموده اند که اصول و فروع مذاهب بر علماء پوشیده نباشد و شتم و لعن و زور و بهتان در کتب معتاد و معهود نبوده استع بی دلیل و الزام، و در اثنای آن مؤلف حوالاتی و اشاراتی به متقدمان امامیه و اصولیه کرده که بهری از آن مذهب غلات و اجباریه و حشویه است علی اختلاف آرائهم، و نفی و تبرّی از آن و از ایشان در کتب اصولیۀ اثنی عشریه ظاهر است، و بهری خود وشع کرده که مذهب کسی نبوده است و سه نسخت کرده …

اتفاق را نسخۀ اصل به دست سید امام شهاب الدین محمد بن تاج کیکی افتاد که معتبر شیعه است و او آن را در سر صفای دل و کمال فضل و اعتقاد نیکو مطالعه کرد و به ما فرستاد و ما را در آن فصول و کلمات چند روز تأملی شافی به احتیاطی کافی کرده شد، الحق عباراتی درست و خوش و سهل است. اما مجموع آن هذیان، کلماتی مشنع از سر تعصب و جهل، حوالاتی نه بر جادۀ حقیقت، تشبیهاتی سقیم پرشبهت، معارضاتی نامعقول، و اشاراتی نا مقبول…

و پیش از وصول این کتاب به ما زمره ای از خواص علمای شیعه که آن کتاب را مطالعه کرده بودند، در حضرت مقدس مرتضی –ضاعف الله جلاله- گفته بودند و بر لفظ گهربار سیدالسادات رفته که: عبدالجلیل قزوینی می باید که در جواب این کتاب بر وجه حق شروعی کند، چنان که کسی انکار آن نتواند کرد…

و این کتاب بر وجهی مرتب شد که خواص را دافع شبهات باشد و عوام را مثمر دلالات، به عبارتی سهل و آسان، نه بر قاعدۀ دیگر مصنفاتما که دقتی و رقتی دارد که قبول چنین کتاب نه از رقت عبارت باشد، بلکه از شرف حوالت و دلالت باشد تا هر خواننده و شنونده و نویسنده ای که بخواند و بشنود و بنویسد، از آن بهرۀ تمام و فایدۀ بسیار حاصل کند…».(نک: قزوینی رازی، 1331، صص2-5)

در کتاب النقض بسیاری از اطلاعات بکر و بی نظیر تاریخی و جغرافیایی بالاخص منطقۀ ری، نیز وارد شده که در نوع خود بسیار حائز اهمیت است. علامه فقید محدث ارموی همۀ این اطلاعات سودمند تاریخی را در تعلیقات دو جلدی مفصلی که برای آن تألیف نموده اند، بیان داشته اند.(نک: محدث ارموی، 1358، در دو جلد) از جمله وضع شیعیان در ری و شکوه و عظمت ایشان در این برهه، مدرسه های شیعی ری که نام تک تک آنها را می آورد، اماکن متبرکۀ شیعی ری، و غیره (نک: محدث ارموی، 1333، صص70-76)

کتاب حاضر بلافاصله پس از تألیف، بسیار مشهور شده و در روزگاران بعد همواره از مراجع مهم مؤلفان شیعه بوده و بسیاری از علما به ادله های موجود در آن استناد نموده اند. نمونه هایی از این استدلالهای علما با تکیه بر این کتاب و استفادۀ ایشان از مطالب آن را استاد محدث ارموی در کتاب خویش آورده است. (نک: همان، صص15 به بعد)

چنانکه ذکر شد، این کتاب نه تنها از حیث توضیح بسیاری از مبانی مذهب شیعه و تاریخ و اطلاعات مربوط به رجال شیعی و علما و شعرا و مراکز تعلیم و تربیت و تدریس و کتابخانه های شیعه و امثال آن قابل توجه و اعتماد است، بلکه از باب اشتمال بر بسیاری از اطلاعات مربوط به امور تاریخی و اجتماعی زمان از جمله کتب بسیار مهم و درجۀ اوّل فارسی محسوب می شود؛ چنان که نظیر آن را از این حیث در میان کتب فارسی کمتر می توان یافت.

وقتی عبارات این دو کتاب (بعض و نقض) را باهم می سنجیم، به راحتی می توان بر این واقعیت پی برد که کتاب النقض با انشایی بسیار روان و پخته و در عین حال عالمانه و استوار و مستدلّ نوشته شده، و هیچ گاه قدرت تکلم در آن قابل مقایسه با کتاب اوّل (بعض) نیست.(صفا، ج2، ص986)

در برخی جاها از این کتاب، شیوۀ بیان واعظان که به نثری شبیه به نثر مسجع و یا به عبارتی نثر موزون می باشد، به کار رفته، اما بسیار نادر است. شیخ عبدالجلیل در این کتاب آن گاه که می خواهد تا از حریم تشیع و شیعیان دفاع کند، گرو رو می شود و نفسی مؤثر و کلامی جالب و دل انگیز می یابد. به طوری که می توان گفت کتاب النقض از جملۀ متون منثور بسیار عالی و خوب سدۀ ششم هجری است و در زمرۀ کتب درجۀ اوّل آن عصر قرار دارد.(همان، ص987)

این کتاب با عنوان کتاب النقض (بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض)، به تصحیح سید جلال الدین محدث ارموی، در تهران (بی نا)، به سال 1331 ش. برای اوّلین بار منتشر شد.

جناب علامه فقید محدث ارموی، بلافاصله در سال 1333ش. مقدمه و بعضی تعلیقات لازمه را تألیف و با عنوان مقدمۀ النقض و تعلیقات آن، در تهران (چاپخانۀ حیدری) منتشر ساختند.

سپس در سال 1358ش. همان تعلیقات را به صورتی بسیار مفصل با عنوان  تعلیقات النقض، در 2 مجلد در تهران (انجمن آثار ملی) به چاپ رسانیدند.

 

 

 

امّا آنچه باید افزود این است که چاپ حاضر استاد فقید محدث ارموی، چاپی است که از روی نسخۀ موجود در کتابخانۀ خویش صورت یافته و ایشان در تصحیح اثر به احتمال زیاد همۀ نسخه ها را ملاحظه نفرمودند. البته دغدغه ای که ایشان در انتشار هر چه سریعتر کتاب داشتند، در آن برهه کار ایشان بسیار بی نظیر و به موقع و مهم بود. اکنون که به حول و قوۀ الهی نسخه هایی چند از این کتاب شناسایی شده، و همچنین نسخۀ چاپی علامه محدث ارموی بسیار نادر و کمیاب گردیده، لذا لازم است که هر چه سریعتر تصحیحی علمی و انتقادی از این کتاب بر اساس نسخه های موجود صورت پذیرد و در اختیار جامعۀ محققین و دیگران قرار گیرد.

کتاب النقض و ضرورت انتشار مجدّد آن (با معرفی اجمالی برخی نسخ خطی موجود از آن)

علامه فقید محدث ارموی

اوّلین قدم در این را شناخت منابع و بالاخص نسخ خطی موجود از این کتاب است؛ ذیلاً برای نیل به این هدف اجمالاً به برخی از نسخ خطی مهم از این اثر، به ترتیب قدمت سال کتابت هر یک، پرداخته می شود:

1- تا به امروز، قدیمی ترین نسخۀ معرفی شده در فهارس نسخ خطی کتابخانه های ایران، نسخۀ خطی دانشگاه تهران به شمارۀ 4007 می باشد که به خط نستعلیق در سده های 9 و 10 هجری قمری کتابت شده و در 214 برگ است.(نک: فهرست کتابخانۀ دانشگاه، ج12، ص2996) این نسخه می تواند نسخۀ اساس تصحیح قرار گیرد.

2- نسخۀ خطی مرحوم محدث ارموی، اهدایی به مرکز احیای میراث اسلامی، به شمارۀ 3973، به خط نستعلیق از سدۀ 11 هجری در 215 برگ است. (نک: فهرست کتابخانۀ محدث ارموی، ج3، ص1620)

3- نسخۀ خطی متعلق به مدرسۀ چهل ستون تهران، به شمارۀ 277، نستعلیق سدۀ 11 هجری است.(نک: فهرستوارۀ دست نوشت های ایران، ج10، ص795)

4- نسخۀ خطی مرحوم محدث ارموی، اهدایی به مرکز احیای میراث اسلامی، به شمارۀ 3991، به خط نستعلیق 20 شعبان 1050 هجری، در 232 برگ است. (نک: فهرست کتابخانۀ محدث ارموی، ج3، ص1620)

5- نسخۀ خطی کتابخانۀ دانشکدۀ ادبیات (دانشگاه تهران: مجموعۀ حکمت)، به شمارۀ 82 حکمت، نستعلیق سال 1050 هجری است.(نک: فهرست دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران، ج2، ص70)

6- نسخۀ خطی متعلق به کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی،به شمارۀ 10084، نستعلیق 5 جمادی الثانی 1068 هجری در 466 صفحه (233 برگ) است.(نک: فهرست کتابخانۀ مجلس، ج32، ص109) تصاویری از همین نسخه به عنوان نمونه ضمیمه شده است:

 

 

 

منابع و مآخذ

1- درایتی، مصطفی، (1389)، فهرستوارۀ دست نوشت های ایران، تهران، کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، چ1.

2- صفا، ذبیح الله، (1368)، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، فردوس، چ9.

3- قزوینی رازی، عبدالجلیل بن ابی الحسین بن ابی الفضل، (1331)، کتاب النقض (بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض)، تصحیح سید جلال الدین محدث ارموی، تهران، بی نا، چ1.

4- محدث ارموی، سید جلال الدین، (1333)، مقدمۀ النقض و تعلیقات آن، تهران، چاپخانۀ حیدری، چ1.

5- ———————، (1358)، تعلیقات النقض، تهران، انجمن آثار ملی، چ1. (در 2 مجلد)

 

   Email: yosefbeigbabapour@yahoo.com*

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.