آرنولد هنری ساویج لندور – ترجمه علیاکبر عبدالرشیدی
کاشان در ارتفاع سه هزار و ۲۶۰ فوتی از سطح دریا به خاطر عقربهای بزرگ و سمیاش، گرمای طاقتفرسایش، مرکزیت ابریشم ایران و وسایل مسیاش شهرت دارد. کارگاههای تولید ابریشم در کاشان به سههزار باب میرسد. تعدادی از این کارگاهها فرش ابریشمی میبافند و فرش ابریشم کاشان شهرت جهانی دارد. جمعیت این شهر به ۷۵هزار نفر میرسد. البته این آمارها قطعی نیست، چرا که در ایران هیچ چیزی قطعی نیست!
در کاشان هتل و مسافرخانهای وجود ندارد. میگویند کاشان برای اروپائیان شهر مناسبی نیست. چندین کاروانسرا وجود دارد که مسافران ایرانی در آن اقامت میکنند؛ اما اروپائیان اقامت در این کاروانسراها یا چاپارخانهها را دون شأن خود میدانند.
دفتر تلگراف هند و اروپایی در کاشان یک ساختمان دو طبقه بزرگ در خارج از دروازه شهر است که یک ارمنی ادارهاش را برعهده دارد. به لطف مدیر دفتر تلگراف مسافران اجازه دارند در این محل اتراق کنند. محل پذیرش این مرکز تمیز و زیباست. در این اتاق یک تختخواب، یک دستشویی و یکی دو صندلی وجود دارد.
از بالای تلگرافخانه منظره زیبایی از کاشان دیده میشود. یک جاده پهن تا ورودی شمال شرقی بازار امتداد مییابد. شهر به دو بخش تقسیم میشود: خود شهر که دروازهای پیرامونش کشیده شده است و حومه آن. در جنوب غرب، برج زینالدین قرار دارد و کمی دورتر از شهر، مسجد تاجالدین با گنبد پوشیده از کاشیهای آبی رنگ دیده میشود. نوک گنبد تیز و رو به آسمان است. کاشیهای زیبا و قدیمی این مسجد یا دزدیده شده و یا فروخته شده است تا به اروپا حمل شود!
گنبد دو مسجد و مدرسه مذهبی دیگر هم از دور پیداست: یکی مدرسه شاه نام دارد و در آن آخوندها درس میخوانند؛ مسجد دیگر در شمال غرب قرار دارد که پنجه شاه نام دارد. میگویند در این مسجد دست یکی از پیامبران مدفون است. قبر با کاشیهای قدیمی بسیار زیبایی پوشانده شده است.
«باغ فین» نیز در همان نزدیکی است. دیدن این باغ انسان را بسیار متأسف میکند. باغ بر بالای تپهای قرار دارد. این باغ راوی داستان غمانگیزی است که در میان دیوارهایش رخ داده است. باغ به شکل مربع است و دیوارهای بلندی آن را احاطه کرده است. ساختمانها در سه سمت باغ ساخته شدهاند. جوی مرمرینی آب را از منبع مرمرین دیگری از میان خیابان پهن عبور میدهد که پوشیده از سایه درختان سرو تیره رنگی است. این باغ را شاه عباس صفوی ساخته است. ساختمان وسط در دوره فتحعلی شاه قاجار بنا شده است. وی تغییرات عمدهای در باغ صورت داده است. این باغ در دوره فتحعلی شاه اقامتگاه مورد علاقه وی در ماههای تابستان بوده است.
گفته میشود که باغ چشمه آب معدنی با خواص درمانی زیادی بهویژه برای درمان رماتیسم و بیماریهای خونی دارد. در این باغ حمامی برای زنان و حمام دیگری برای مردان ساخته شده است. این باغ زیبا با همه تزئیناتی که دارد، متروکه و نیمه مخروبه است. پایان کار میرزا تقیخان [امیرکبیر] نخستوزیر اسبق ایران در همین باغ به شکل غمانگیزی صورت گرفت.
میرزا تقیخان سیاستمداری با صداقت و درستکار بود که در تاریخ ایران مشابه آن دیده نشده است. داستان مرگ غمانگیز او بر غمزدگی این باغ بیشتر میافزاید. میرزا تقیخان نابغهای بود که به رغم تولد در یک خانواده فقیر به مقام نزدیکترین فرد به شاه دست یافت. او صاحب بالاترین مقام در کشور شد و هدفش ریشهکن کردن فساد و خلافکاری بود. محبوبیت او تا به امروز در بین مردم طبقه پایین کشور مثالزدنی است. او هنوز محترم و به خاطر استقامتش مورد ستایش است. شاه تنها خواهر خود را به عقد او درآورد؛ اما متأسفانه یک روز دشمنانش در دربار دست بالا پیدا کردند. او از چشم شاه افتاد و به فین کاشان تبعید شد. با تبعید او به دستور شاه میرغضبانی راهی فین شدند تا او را بکشند. میرزا تقیخان وقتی خبر ورود میرغضبان را شنید، دانست کارش تمام است. در حمام باغ با زدن رگ، آنقدر خون از او رفت تا مرد. شاه زمانی از کرده خود پشیمان شد که کار از کار گذشته بود. پیکر باهوشترین سیاستمدار ایران برای دفن به کربلا فرستاده شد.
در شهر گرمی چون کاشان یخدانهای۱ بزرگی وجود دارد. در زمستان یخ فراوانی را به داخل این یخدانها میریزند. بخش مهمی از این یخها را از کوهها میآورند. در یخدان یک گودی وجود دارد و یخها در آن قرار میگیرند. سقف یخدان ساخته شده از گل، بلند و نوک تیز است. از این دست یخدانها در حومه کاشان بسیار دیده میشود.
در اطراف کاشان زمینهای زراعی وجود دارد. محصولات عمده کاشان پنبه، توتون، خربزه و هندوانه است. هر جا آبی باشد، کشاورزی هم شده است.
در بازار تاریک و دلگیر صدها چکش بر ورقهای مسی کوبیده میشود. ظروف مسی در این بازار برای فروش عرضه شده است. ظروف مسی شامل سینی، تابه، گلدان و کوزه میشود که در بازار مسگری ساخته میشود. صدای چکشکاری مسگران گوش را کر میکند. صدای چکش مسگران هیچ نظم و تناوبی ندارد و زیر سقف بازار کشنده است. بعضی از این ظروف مسی با تزئینات ساخته میشوند، اما اکثرشان سادهاند. در تمام کشور ایران از این ظروف مسی استفاده میشود. ابریشم و محصولات دیگر کاشان عمدتا به روسیه صادر میشود.
مردم کاشان جزو پیشهوراناند و پیشهوران آدمهایی مطیع، سربهراه و رام هستند. در کاشان دستکم هجده مسجد وجود دارد. پنج برابر این تعداد امامزاده و زیارتگاه کوچک و بزرگ وجود دارد.
از بازار تنگ و تاریک گذشتیم. معلوم نبود به کدام طرف میرویم. به سمت حومه کاشان راندیم. مدتی روی دشت صافی حرکت کردیم تا به ارتفاعات رسیدیم. در این نقطه باد شدیدی میوزید. کاروانها معمولا شبها سفر میکنند و روزها از میان این کوهها عبور نمیکنند. لذا کسی نبود که در این مسیر به ما کمک کند. از دست رفتن یک اسب مشکلات ما را زیاد کرد. بار آن اسب مرده را روی گرده اسبهای دیگر قرار دادیم.
در ساعت ۳۰ر۳ به کاروانسرایی در کوهستان رسیدیم. اسم این کاروانسرا گبرآباد بود. جای کافی برای استراحت اسبها بود. اسبها خود را روی زمین ولو کردند. دیگر امکان بلندکردن آنها نبود. ادامه سفر شبانه به سمت قهرود امکانپذیر نبود. صاحب کاروانسرا را از خواب بیدار کردیم و اجازه اقامت گرفتیم. میگفت که از مسافر انگلیسی قبلی خاطره خوشی ندارد. اطمینان دادیم که هزینه همه چیز را پرداخت خواهیم کرد. کاروانسرادار همه نیازهای ما را تأمین کرد. اول اسبها را سیر کردیم. بعد به اتفاق اسبها چهار ساعتی استراحت کردیم. همین استراحت همه ما را حسابی سرحال آورد. همه اتاقها و دهلیزهای کوچک اشغال بود. ترجیح دادم در حیاط بخوابم و برای درامان ماندن از شر باد و طوفان پشت در بزرگ کاروانسرا پناه گرفتم.
فاصله بین گبرآباد تا قهرود منطقه راهزنان است. ایران کشوری کوهستانی و به همین دلیل پارهپاره است. جاده از میان صخرهها و تختهسنگها میگذرد. اگر چه در دامنههای کوه برآمدگیهایی وجود ندارد، با وجود این مناظر زیباست. دامنه کوهها سیاهرنگ است. در پای هر کوه جویبارهایی زیبا روان است که همه به سمت کاشان روانند. راه موازی این جویبارها امتداد دارد.
بعد از طی یک سربالایی تند از تنگة گبرآباد به قهرود عبور کردیم. به یک سد رسیدیم. در زمستانها و به هنگام ریزش باران، آب روان جویبارها قطع و در مخزن پشت سد انبار میشود. دیوار بلندی بین دو کوه ساخته شده است که آب پشت آن جمع شده و دریاچهای به وجود میآورد. بعد آب را به ساکنان کاشان میفروشند. اگر هم اهالی پول آب را نپردازند، جریان آب با بستن سوراخی که در وسط سد ایجاد شده، متوقف میشود. بستن آب باعث به راه افتادن جویباری میشود که ما به دنبال آن آمده بودیم.
اسبهای پست ایران حیوانات جالبی هستند. موقع دویدن استقامت عجیبی دارند و موقع استراحت هم به سرعت تجدید قوا می کنند. اسبها غذای خوبی خوردند و چند ساعتی استراحت کردند و بعد به خوبی آماده حرکت شدند. با نزدیک شدن به قهرود در کمال شگفتی در میان آن کوهستان، مزارع کشاورزی خوبی قابل مشاهده بود. سبزهها خرم و باغها پر از درختان میوه بود. میوههای کاشان عالی است. سیب، آلو، زردآلو، گردو و سیبزمینی قهرود معروف است. مردم قهرود میگویند سیبزمینی که در این منطقه به عمل میآید، بهترین سیبزمینی دنیاست. نکته جالب توجه در مورد کشاورزی در کاشان این است که خاک کشاورزی این منطقه وارداتی است. کاشان منطقهای است سنگلاخی و کوهستانی. برای اینکه خاک بر اثر آبیاری رانده نشود، دیوارههایی از سنگ به صورت پلکانی ساخته میشود که جلوی حرکت خاک را بگیرد. این امر نشاندهنده ذهنیت صنعتی مردم کاشان است که بسیار سختکوشند. از میان این مزارع و باغها گذشتیم تا اینکه ناگهان خود را در میانة روستای قهرود دیدیم؛ روستایی زیبا که در دامنه تند کوه واقع است.
خانههای قهرود با خانههای سقف گنبدی مناطق دیگر بهکلی متفاوت است. خانهها چند طبقهاند. دو یا سه طبقه، که در ایران معماری نادری است. پنجرههای پایین بسیار کوچک است، درست مانند سوراخی در دیوار، اما پنجرههای بالا بزرگ است. جلوی درها کمی تزئینات چوبی وجود دارد. به دلیل وجود مقادیر فراوان چوب در این منطقه از سقف گنبدی خبری نیست. سقفها صاف و مسطح است. زیر سقفها با تیرهای عمودی و روی آن شمعهای عرضی و افقی زدهاند.
قبل از ورود به روستا، چشم ما به تعدادی قبر قدیمی افتاد. این قبرها که باستانی به نظر میآیند، روی دامنه کوهستانی به صورت نقطههایی در امتداد جاده دیده میشوند. منظره زیبای روستا در متن کوههای خارقالعاده، همراه با وضعیت خانهها جذاب است. خانهها به دلیل اینکه در دامنه کوه ساخته شدهاند روی هم سوارند به طوری که در هر خانه روی پشتبام خانه دیگر باز میشود.
ساکنان این روستا بسیار مؤدب و صمیمیاند. در آنها خوی خشن و تند که در همه نقاط دیگر ایران دیده میشود مشاهده نمیگردد. هنوز در حال بالا رفتن از کوهها بودیم. آنقدر بالا رفتیم تا به تنگه «کوه بلند» رسیدیم. از بالای این کوه منظره زیبایی به چشم میخورد. درهای زیر پای ما بود که از آن عبور کرده بودیم. درهای که در شمال غرب واقع بود در زمینه قهوهای تیره خود را نشان میداد. در شرق کوههای لخت زیادی مشاهده میشد.
* ایران در آستانه مشروطیت (انتشارات اطلاعات، با تلخیص)
۱ـ در کاشان به این یخدانها یخچال میگویند.
منبع: روزنامه اطلاعات