
شهر رقّه، مركز استاني است به همين نام در شمال كشور سوريه. اين شهر در مجاورت رود فرات واقع است و فاصله آن از شهر حلب 180 كيلومتر و از شهر دمشق ـ پايتخت سوريه ـ 550 كيلومتر است. امروزه در بافت تاريخي شهر «رافقه» ـ كه در دوره اسلامي در مجاورت شهر كهن رقّه تأسيس شد ـ بقاياي يك بناي تاريخي به نام «قصر البنات» (= كاخ دختران) وجود دارد كه اهالي رقّه، آن را يكي از كاخهاي دوره عباسي در اين شهر ميدانند. در اين نوشتار، بنا داريم به اختصار، كاربري واقعي اين بنا را به عنوان يك بيمارستان دورة اسلامي نشان دهيم. اما در آغاز، مناسب است نگاهي گذرا به پيشينة تاريخي دو شهر رقّه و رافقه بيندازيم.
رقّه و رافقه
رقه شهر باستاني و كهني است كه با توجه به وقوع آن در ساحل سمت چپ رود فرات، از شهرهاي منطقه «جزيره» به شمار آمده است. اين شهر به دست اسكندر مقدوني تأسيس و Niceforiom ناميده شد. در دورة بيزانس نيز به نام Calinicos شهرت يافت. رقّه در دوره باستان، مجموعهای از چند شهر نزدیک به یکدیگر بود که در منابع اسلامی، از این شهرها با نامهاي رقة بیضاء (= رقة سفید)، رقة واسط، و رقة سوداء (= رقة سیاه) یاد شده و مهمترین این شهرها «رقة بیضاء» بوده است. در دوران اسلامی، منصور عباسی (خلافت: 136-158 ق)، بنای شهر جدیدی به نام «رافقه» را در غرب رقه کهن آغاز کرد که در زمان هارون الرشید (خلافت: 170-193 ق) به پایان رسید. شهر باستانی رقه بهتدریج اهمیت خود را از دست داد و از حدود قرن پنجم و ششم هجري رو به ویراني نهاد و از آن پس نام رقه بر شهر رافقه اطلاق شد.[1]
ساکنان رقه (رافقه) پس از حمله مغولان و تیمور لنگ، از آنجا هجرت کردند و این شهر تا مدتها متروک شد. در اواخر سده 19 میلادی، با ایجاد یک پاسگاه پلیس در رقه، برخی از عشایر بادیهنشین در داخل باروی تاریخی رافقه سکونت گزیدند و از آن پس بهتدریج زندگی به اين شهر بازگشت. با تأسیس سدّ بزرگ فرات، ساکنان جدیدی از نقاط دیگر به این شهر آمدند و پس از سال 1970 میلادی، بافت جدید شهر رقه، در غرب بافت کهن آن شکل گرفت.[2]
در حال حاضر آثار چندانی از شهر باستانی رقه باقی نمانده است. ولی از شهر اسلاميرافقه، آثار تاریخی قابل توجهی از قبیل برجها و باروی شهر، مسجد جامع عتیق، بقایای چند کاخ هارون الرشید بنای در خارج از باروی شهر، بنای معروف به «باب بغداد» و نيز بناي معروف به نام «قصر البنات» باقي مانده است.
«قصر البنات» يا بيمارستان دوره اسلامي؟
در برخي منابع تاريخي به وجود بيمارستاني در شهر رقّه اشاره شده است. ابن شدّاد حلبي (م 684 هـ)، به وجود دو مدرسه براي شافعيان و حنفيان، و يك «مارستان» (= بيمارستان) و يك خانقاه ـ ساختة دست نورالدين محمود بن زنگي (حكومت: 541-569 هـ ق) ـ در اين شهر اشاره كرده است.[3]
ابن ابياصيبعه (م 668 هـ) نيز گفته است كه حكيم بدرالدين مظفر ابن قاضي بعلبك (سده 7 هـ) چندين سال در رقه اقامت كرد و در بيمارستان آن خدمت نمود و درباره مزاج و آب و هواي اين شهر رسالهاي به عنوان «مقالة في مزاج الرقة» تصنيف كرد.[4]
بايد توجه داشت كه در زمان دو مورخ فوق، شهر رقه كهن تقريباً به ويرانهاي تبديل شده بود و نام رقه بر شهر اسلامي «رافقه» اطلاق ميشد.
امروزه در داخل باروي رافقه، تنها بقاياي دو بناي شاخص يعني مسجد جامع و قصر البنات باقي مانده است. مسجد جامع، در جانب شمالي شهر قرار دارد و امروزه تنها جبهه شبستان، مناره مدوّر و ديوارهاي خارجي آن باقي مانده است. بر اساس كتيبه باقيمانده در آن، در سال 561 هـ در دورة نورالدين محمود بن زنگي بازسازي شده است.[5]
بناي معروف به قصر البنات در ناحيه شرقي شهر قرار دارد. از آغاز سده 20 ميلادي، برخي باستانشناسان بزرگ نظير ارنست هرتسفلد[6] (1879-1948 ميلادي) اين بنا را مورد بررسي قرار دادهاند؛ اما به كاربري واقعي آن پي نبردهاند.[7]
در اواسط دهه هفتاد ميلادي، قاسم طوير ـ باستانشناس سوري ـ تحقيقات باستانشناسي گستردهاي برروي اين بنا انجام داد و در جريان اين تحقيقات، بخشهاي قابل توجهي از بنا كه پيشتر در دل خاك نهفته بود، آشكار شد.[8]
كاوشهاي باستانشناسي جديد در قصر البنات و محوّطة پيرامون آن، نشان داده است كه اين بنا نه يك كاخ از دوره عباسي، بلكه يك مجتمع پزشكي و درماني از دوره نورالدين محمود بن زنگي است. پلان و ابعاد بنا نيز به وضوح يادآور مدارس چهار ايواني متداول در دوره سلجوقي است[9] كه از نظر معماري، هيچ تناسبي با كاخهاي دوره عباسي ندارد.[10] بايد توجه داشت كه بيمارستانهاي اسلامي در قرون ميانه، علاوه بر مكاني براي درمان بيماران، مكاني براي آموزش و تدريس پزشكي اسلامي نيز بودهاند.
نورالدين محمود بن زنگي ـ پادشاه مقتدري كه پس از سلجوقيان و پيش از ايوبيان در منطقه شام حكومت كرد ـ اهتمام ويژهاي به ساختن و يا بازسازي بناهاي معماري داشته است و از دوره حكومت وي، مدارس ديني و بيمارستانهاي متعدّدي در شهرهاي مختلف شام بهجا مانده است. بيمارستان وي در دمشق ـ معروف به بيمارستان نوري ـ در زمان تأسيس خود از مهمترين بيمارستانهاي جهان اسلام به شمار ميآمد و پزشكان بزرگي در آن به تدريس طبّ اسلامي و درمان بيماران پرداختهاند.[11]
از نورالدين محمود، آثار معماري متعدّدي در رقّه و مناطق اطراف آن باقي مانده است. در كنار خانقاه مورد اشارة ابن شدّاد و بازسازي مسجد جامع رافقه ـ كه پيشتر بيان شد ـ لازم است احداث منارة مسجد قلعة جعبر و مسجد صفّين را نيز به ديگر اقدامات عمراني پادشاه مزبور در مناطق تابع رقّه بيفزاييم.[12]
با توجه به مطالب فوق، انتساب بناي قصر البنات به نورالدين محمود به عنوان يك بيمارستان دورة اسلامي، امري منطقي و قابل پذيرش مينمايد و در حال حاضر تقريباً همة پژوهشگران شهر رقّه، اين نظريه را پذيرفتهاند و برخي از آنان به صراحت از بناي مزبور با عنوان «بيمارستان نوري» ياد ميكنند.
در نتيجة كاوشهاي باستانشناسي قصر البنات مشخص شده است كه حيات و فعاليت انساني در اين بنا تا دورة ايوبي ادامه داشته؛ اما پس از اين دوره قطع شده است.[13] اين مسئله نشان ميدهد كه پس از حملة مغولان، اين بيمارستان مهجور و متروك شده است.
ساختمان بيمارستان از آجر و به شيوه مدارس چهار ايواني ساخته شده است. در ميان بنا، صحن مستطيل و نسبتاً كوچك بنا قرار دارد. در ميان صحن، حوض آب كوچكي به شكل يك ستارة هشتپر به چشم ميخورد. در اطراف صحن چهار ايوان وجود دارد كه دو ايوان مستقيماً و دو ايوان ديگر به واسطه رواق عريضي به صحن متصل ميشود. صحن بنا و ايوانهاي اطراف آن سالمترين بخش بنا به شمار ميآيد و البته بخشهايي از آن در دورة اخير بازسازي شده است. اما اتاقها و ديگر بخشهاي اطراف بنا ويران است و عمدتاً در جريان كاوشهاي اخير از زير خاك بيرون آورده شده است.[14]
درباره علت اشتهار اين بناي تاريخي به نام قصر البنات، لازم به توضيح است كه در دورههاي تاريخي اخير، پس از حملات مغول و تيمور، شهرها و مراكز مهم تمدن در بلاد جزيره و مناطق مجاور رود فرات از قبيل رقه، قرقيسيا، رحبه، بالس و … ويران و متروك شد. از نيمههاي قرن 19 ميلادي تا به امروز، بهتدريج مهاجران جديد و يا عشاير باديهنشين منطقه، در مجاورت برخي نقاط كهن منطقه ساکن شدند و هستة شهرهاي جديد منطقه از جمله بافت نو شهر رقه (در غرب شهر رافقه)، شهر ميادين (در شرق رحبه)، شهر ديرالزور و … شكل گرفت. بيشتر اين ساكنان جديد، از تاريخ مناطق محل سكونت خود آگاهي كافي نداشتند و بر بناهاي تاريخي و مكانهاي جغرافيايي، نامهاي جديدي نهادند. به عنوان مثال بر شهر باستاني قرقيسيا نام «بُصَيره»، و بر شهر تاريخي «رحبه» نام ميادين نهادند. اين مسئله درباره بناهاي تاريخي كهن نيز صدق ميكند. به عنوان مثال، ساكنان جديد رقّه، بر بقاياي يك زيارتگاه منسوب به امام علي (ع) در زاويه جنوب غربي باروي شهر رافقه، نام «باب بغداد» (= دروازه بغداد) را ناميدند.[15] بنابراين، نامگذاري بيمارستان تاريخي مورد نظر به نام «قصر البنات» (= كاخ دختران)، امري طبيعي مينمايد.
[1]. براي آگاهي بيشتر، ر.ك: ريحاوي، عبدالقادر، «لمحة عن حضارة الجزيرة والفرات في العهد العربي الاسلامي»، الحوليات الاثرية العربية السورية، مجلد 19، 1969 م، صص 56-59.
[2]. الموسوعة العربیة، ج 9، ص 883.
[3]. ابن شدّاد، الأعلاق الخيرة في ذكر امراء الشام والجزيرة، تحقيق: يحيي عبّارة، دمشق: وزارة الثقافة والارشاد القومي، 1978، ج 3، ق 1، ص 71.
[4]. ابن ابياصيبعه، عيون الانباء في طبقات الاطباء، تحقيق: نزار رضا، بيروت: دار مكتبة الحياة، بيتا، صص 751 و 755.
[5]. ريحاوي، عبدالقادر، العمارة العربية الاسلامية: خصائصها وآثارها في سورية، دمشق: دار البشائر، ط 2، 1419 هـ / 1978 م، ص 103.
[6]. Ernst Herzfeld
[7]. عبدالقادر ريحاوي ـ باستانشناس بزرگ سوري ـ در مقالة ارزشمند خود دربارة تمدن منطقة جزيره و حوزة رود فرات، نوشته است كه در ميان شهر رافقه، بقاياي كاخ و مسجدي از دورة نورالدين به چشم ميخورد؛ اما اثري از بيمارستان و مدارس ديني و ساير مساجد باقي نمانده است. ر.ك: «لمحة عن حضارة الجزيرة والفرات في العهد العربي الاسلامي»، ص 56.
[8]. براي آگاهي تفصيلي از نتيجة تحقيقات قاسم طوير، ر.ك:
Toueir, Kassem, Der Qasr al-Banat in ar-Raqqa. Ausgrabung, Rekonstruktion und Wiederaufbau (1977–1982), Damaszener Mitteilungen, 1985.
[9]. نمونه ديگري از مدارس چهار ايواني دوره سلجوقي در سوريه، مدرسة واقع در مجاورت مسجد قدمگاه شتر پيامبر (ص) در شهر بصري ـ در جنوب اين كشور ـ است.
[10]. شايان ذكر است كه در جريان كاوشهاي باستانشناسي، امروزه بقاياي چند كاخ از دوره هارون الرشيد در بيرون از شهر رافقه، در سمت شمال شرقي آن، از دل خاك بيرون آمده است و ابعاد پلان آن، بسيار وسيعتر از قصر البنات است.
[11]. درباره اين بيمارستان و پزشكاني كه در آن خدمت كردهاند، ر.ك: عيسي بك، احمد، تاريخ البيمارستانات في الاسلام، بيروت، دار الرائد العربي، ط 2: 1401 هـ / 1981 م، صص 206-223.
[12]. شايان ذكر است كه به گفتة ابوشامة مقدسي در تاريخ خود، اتابك عمادالدين زنگي پدر نورالدين محمود، در سال 541 هـ در قلعة جعبر به قتل رسيد و در صفّين نزد اصحاب اميرالمؤمنين علي (ع) مدفون شد و سپس جنازة وي به شهر رقّه انتقال يافت و در آنجا به خاك سپرده شد (ر.ك: الروضتين في اخبار الدولتين النورية والصلاحية، تحشيه و تعليق: ابراهيم شمسالدين، بيروت، دار الكتب العلمية، 2002 م، ج 1، ص 182). اين مسئله ميتواند نشاندهنده علّت اهتمام نورالدين محمود به اين مناطق باشد.
[13]. براي آگاهي بيشتر در اين زمينه، ر.ك:
Twair, Pat McDonnel, “A Career at Raqqa”, Aramco World, September / October 1995, pp. 2-5.
[14].تحقيقات ميداني نگارنده.
[15]. ر.ك: خامهيار، احمد، «پژوهشي در مسير امام علي (ع) به صفّين و محل جنگ صفّين»، پژوهشنامة علوي، ش 3، بهار و تابستان 1390، صص 41-73.
منبع :
جستارهايي در ميراث اسلامي (مجموعه مقالات، يادداشتها، اسناد و متون)
دفتر دوم(ويژهنامة تاريخ پزشكي و طب سنتي)
به كوشش: دكتر یوسف بیگباباپور