نویسنده: کریم شاهسون
ایمن(اَم): مبارک، میمون، فرخ(فرهنگ معین). جمع ایامن.یقال قدم فلان علی ایمن؛ یعنی به یمن و مبارک از سفر باز آمد.(منتهی العرب)جهت راست ،دست راست.
وادی اَیمَن : بیابانی که موسی (ع) در آن گوسفندان می چرانید.
صیغه صفت مشبهه مأخوذ از یمین. چون وادی مذکور در سمت راست کوه طور یا سمت راست حضرت موسی واقع بود. صحرایی که حضرت موسی (ع) با زوجه خود به وقت شب در آن صحرا می رفتند.
اتفاقاًبه سبب وضع حمل آن عفیفه، جستجوی آتش نمودند. ناگاه از دور روشنی به نظر آمد. چون نزدیک رفتند، بر درختی نور یافتند. در آنجا به موسی (ع) از غیب ندا رسید و این اولین معراج ایشان بود.
وادی ایمن در اصطلاح عرفا عبارت است از طریقه تصفیه دل که آن را قابل تجلی انوار الهی کند.(فرهنگ مصطلحات عرفاء تألیف سید جعفر سجادیر به نقل از لغت نامه دهخدا)
و چون مادر موسی از بیم و هراس مأموران فرعون فرزندش را به امر خداوند در صندوقی با هزاران حسرت مادرانه به آب نیل سپرد؛ در حالی که امیدوار به وعده الهی بازگشت فرزندش بوده (وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی إِنَّارَادُّوهُ إِلَیْکِ ـ قصص۷)
مادر موسی چو موسی را به نیل
درفکند از گفته رب جلیل
خود زساحل کرد با حسرت نگاه
گفت کای فرزند خرد بی گناه
گر فراموشت کند لطف خدای
چون رهی زین کشتی بی ناخدای
(پروین اعتصامی، دیوان)
نیل صندوقچه کودک را به کنار قصر فرعون می رساند. کودک را از آب می گیرند و او می شود موسی؛یعنی از آب گرفته شده. به خواهش همسر فرعون، کودک را در قصر نگه می دارند و به دنبال دایه ای می روند که کودک تازه یافته را شیر دهد.
وَحَرَّمْنَا عَلَیْهِ الْمَرَاضِعَ(قصص ۱۲). به امر خدا کودک از هیچ دایه ای شیر نمی نوشد. خواهر موسی که از دور نظاره گر ماجرا بود، مهربان ترین دایه را به آنان معرفی کرد و این چنین موسی به دامن وآغوش مادر بازگشت.
فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ (قصص ۱۳)
ما گرفتیم آنچه را انداختی
دست حق را دیدی و نشناختی
(پروین اعتصامی ، دیوان)
روزی موسی بی خبر وارد شهر شد. دید یکی از پیروانش با فردی قبطی و از فرعونیان نزاع و مجادله می کند. موسی را به یاری طلب کرد. موسی نیز در حمایت از او مشتی بر دشمن او زد که از ضربت موسی اجل فرد قبطی دررسید. فَوَکَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَیْهِ (قصص ۱۵). فرعونیان از این موضوع آگاه شدند و تصمیم بر کشتن موسی گرفتند. موسی از طریق یکی از دوستدارانش بر تصمیم وقوف یافت و هراسان و نگران به سمت مدین از شهر خارج شد.
وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْیَنَ (قصص ۲۲)
مدین سرزمینی بین حجاز و شام بود که قوم حضرت شعیب در آن سکونت داشتند.حضرت موسی خسته و با پایی مجروح، خود را بدان سرزمین رساند. در آنجا به دختران حضرت شعیب یاری نمود تا گوسفندانشان را آب دهند.
حضرت شعیب او ا به حضور طلبید. حضرت موسی قصه خود بازگفت. حضرت شعیب به او گفت: نترس و نگران نباش که تو از آن قوم نجات یافته ای .لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (قصص ۲۵).
خصال نیکوی حضرت موسی باعث شد تا حضرت شعیب پیشنهاد همسری یکی از دخترانش را در قبال هشت سال خدمت به او دهد.إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ (قصص ۲۷) و حضرت موسی نیز پذیرفت.
شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد
که چند سال به جان خدمت شعیب کند
(حافظ دیوان)
چون زمان عهد تعیین شده به فرجام رسید، موسی عزم بازگشت به مصر به نزد قوم خویشان خود کرد. حضرت شعیب نیز پذیرفت. حضرت موسی با خانواده خود به راه افتاد. شب هنگام حضرت موسی آتشی از دور دید. به اهل خود گفت شما اینجا بمانید تا شاید خبری یا پاره ای آتش برای گرم شدنتان آورم.
آنَسَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَارًا (قصص ۲۹) ــ أَوْ آتِیکُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ (نمل ۷).
مددی گر به چراغی نکند آتش طور
چاره تیره شب وادی ایمن چه کنم
(حافظ،دیوان)
زآتش وادی ایمن نه منم خرم و بس
موسی آنجا به امید قبی می آید
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الأیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبَارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ (قصص ۳۰)
وقتی موسی به آنجا رسید، آتش در درخت بود و خداوند خود با موسی سخن گفت:
إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى.
(طه ۱۲)
من پروردگار تو هستم. کفش هایت را بیرون آر که تو در سرزمین مقدس«طوی»هستی.
بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی
می خواند دوش درس مقامات معنوی
یعنی بیا که آتش موسی نمود گل
تا از درخت نکته توحید بشنوی
(حافظ ، دیوان)
شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا،موعد دیدار کجاست
(حافظ ،دیوان)
حضرت موسی (ع) به پیامبری برگزیده می شود و با معجزاتی چون تبدیل عصایش به ماری بزرگ و درخشان شدن دست فرو برده در گریبان، مأمور می شود که به سمت فرعون رود و او را به پرستش خدای یکتا دعوت کند.
گزارش هایی از داستان حضرت موسی و تلمیحات شاعران
لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ (بقره ۶۱) هرگز حاضر نیستیم به یک غذا اکتفا کنیم.
بنی اسرائیل پس از نجات از فرعون و سربازان او بر بیابانی وارد شدند. به امر خدا ابری بر آنها سایه بان شد و غذایی از من و سلوئی (شیره درخت و مرغ بریان) به آنها می رسید، ولی پس از مدتی آنها از حضرت موسی تقاضای خوردنی های جدید کردند.
مائده از آسمان در می رسید
به شری و بیع و بی گفت و شنید
در میان قوم موسی چند کس
بی ادب گفتند کو سیرو و عدس
منقطع شد خوان و نان از آسمان
ماند رنج و زرع و بیل و داس مان
(مثنوی ، دفتر اول)
وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ (بقره ۵۱)ر وعده نهادن خداوند با حضرت موسی بر دریافت الواح تورات در کوه طور.
و همراه شدن هفتاد نفر از بنی اسرائیل به عنوان شاهد: وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقَاتِنَا(اعراف ۱۵۵)
وَاعَدْنَاکُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ (طه ۸۰)
با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم
همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم
(حافظ،دیوان)
تقاضای دیدار خداوند به اصرار بنی اسرائیل و تجلی خداوند بر کوه و بیهوش افتادن حضرت موسی:
فلمّا تجلّی ربّه للجبل جعله دکّا و خرّ موسی صعقا (اعراف ۱۴۳).
عشق جان طور آمد عاشقا
طور مست و خرَّ موسی صاعقا
اول)
رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَنْ تَرَانِی (اعراف ۱۴۳)
موسی طور عشقم در وادی تمنا
مجروح لن ترانی چون خود هزار دارم
(سعدی،کلیات غزلیات)
در مدت حضور حضرت موسی در میعادگاه، بنی اسرائیل گوساله پرستی اختیار کردندو شخصی به نام سامری از جواهرات و زیور آلاتی که بنی اسرائل در اختیارش نهادند، گوساله ای ساخت که صدای از آن برمی خاست.
ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ (بقره ۵۱)
بانگ گاوی چه صداباز دهد عشوه مخر
سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد
(حافظ ،دیوان)
داستان حضرت موسی و قوم او از داستان های پرتفصیل و عبرت آموز است که در قرآن در سوره های مختلفی چون: بقره، آل عمران، اعراف، یونس، طه ، قصص و…اشارت هایی بدان رفته است.
ای برادر قصه چون پیمانه ای است
معنی اندر وی مثال دانه ای است
دانه معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را گرگشت نقل
(مثنوی دفتر دوم)
ــــــــــــــــــــــــ
منابع:
۱- قرآن کریم با ترجمه الهی قمشه ای، حسین انصاریان، مکارم شیرازی
۲- تفسیرنمونه
۳- حافظ،دیوان
۴- مثنوی معنوی ،جلال الدین محمد بلخی
۵- سعدی،دیوان کلیات
۶- پروین اعتصامی، دیوان
۷- تاریخ انبیاء، محمدرضا یعقوبی
۸- لغتنامه دهخدا
منبع: روزنامه اطلاعات