سید محمد بهشتی
اكثر ما با شنیدن نام قاجاریه، عصری تاریك و سیاه را به ذهن میآوریم كه مردان بیكفایت و مملكتبربادده، وقتگذرانی در حرمسرا با دلقكها و ملیجكها را به حكمروایی عادلانه ترجیح میدادند؛ شاهان و رجالی یكسر آغشته به استبداد، بلاهت، خیانت، مسخرگی و عشرت.
اما این تصویر آفریده دوره معاصر است كه به اغراق و بیانصافی آغشته شده. در سالهای اخیر كه توجه پژوهشگران به تصحیح و انتشار اسناد دست اول از آن دوران بیشتر شده، كم كم هزاران برگ از اسناد مغفول در مراكز دولتی و صندوقخانههای مردم از انزوا به میانه میدان مطالعه میآید، و ابعاد جدیدی از آن گذشته نزدیك آشكار میشود كه تاییدی بر ضخامت حجاب این شناخت موهوم دارد.
تاریخنگاریهای معروف معاصر، اغلب با اتكا بر خاطرات و سفرنامهها نوشته شده و طبیعتا قضاوت شخصی چند تن از بازیگران صحنه كه بر همه ابعاد موضوع اشراف نداشته و معمولا برای خود و شبكه ارتباطی خود دفاعیه برجای گذاشتهاند، نمیتواند معیار موثقی برای قضاوت در باب عصری باشد كه از قضا برخی از بهترین یادگارهای حوزه اندیشه، هنر، شهرسازی، علم، و… را به میراث گذاشته است.
اما اسناد اداری، معاملات، محرمانه و… كه اصطلاحا اسناد دست اول گفته میشود و به منظور حل و فصل مسائل خرد و كلان جاری پدید آمده، قصد تلقین غرض یا مرضی را ندارد. این اسناد را كه مردمان یك عصر بدون آنكه متوجه باشند، از روی بیارادگی برجای گذاشتهاند، برای یك مورخ نكتهسنج كه همچون باستانشناسان قصد دارد اشیای مدفون در خاك را به زبان بیاورد، حكم یافتههایی مسجل و قطعی را دارد كه شهادت بر كیستی گذشتگان میدهد.
یكی از جمله این اسناد كه چندی پیش كتابخانه مجلس به همت جناب بهمن بیانی پژوهشگر تیزبین و پرحوصله منتشر كرد، «كتابچه جمع و خرج كل ممالك محروسه در سنۀ ۱۳۰۴» است كه جزییات بودجه دولت ایران در ۱۳۱ سال پیش (۱۲۶۵ شمسی) را در اختیار محققان قرار میدهد. این كتاب قطور، حاكی از محلهای درآمدِ دولت، و مخارجی است كه برای اداره سرزمین ایران در دهه آخر سلطنت ناصرالدین شاه محاسبه میشد.
بنابراین منبع موثقی برای فهم تقسیمات كشوری، درآمد ایالات و ولایات، ظرفیتها و استعدادهای هر بخش، ساختار دولت، و نسبت درصد درآمدها و مخارج است كه در حقیقت به ما میگوید نظام اداره سرزمینمان در آستانه تولد دولت مدرن بر چه اساس بود.
شاید هرگز برای مایی كه تابع دولتی مدرن به دنیا آمده و از دنیا میرویم، این پرسش به وجود نیاید كه چرا باید در باب تحول دولت اندیشید؟ یا چه نیازی به درك یك نظام قدیمی است كه پیشینیان به عذر ناكارآمدی خود پیشگام نسخ آن و گذار به دولت مدرن شدهاند.
اما اگر دقت كنیم، میبینیم كه دولت مدرن در ایران پدید نیامده بلكه نازل شده است؛ یعنی همچو صخرهای نیست كه در اثر فعل و انفعالات زمین و به مرور زمان تشكیل شده باشد بلكه بسان سنگ آسمانی عظیمی به سرزمین ایران برخورد كرده و تكانههای شدیدی را باعث شده است. دولت مدرن در اروپا دایم در حال تكوین است اما از وقتی به ایران وارد شده، آن را به مثابه وحی منزل پذیرفتهایم. شكلگیری دولت مدرن در اروپا محصول تكوینی تاریخی و متناسب با بستر فرهنگی و طبیعی آن سرزمین است و
بیتردید نمیتواند جهانشمول و مناسب برای «جا»های دیگر باشد. بنابراین وارسی دوباره این پرونده بیحاصل نخواهد بود.
دولت مدرن در سراسر قرن بیستم، از ایران تا چین و از هند تا آفریقا، روسیه و امریكای جنوبی به منزله یك محصول وارداتی بود كه زمینه فرهنگی برای پذیرش آن وجود نداشت و در مقابل، مقاومتی شدید به انحای مختلف ظهور كرد كه یا تداوم دارد یا در نهایت از هاضمه فرهنگی میزبان عبور كرد و به مدلی تازه دگرگون شد.
دولتهای جدید، برای تثبیت خود، بخش اعظم توانشان را مصروف سركوب ناراضیان كردند. اما وقتی غالب آمدند، دیدند دولت مدرن در میان سردمداران تحول یافته و كشورهای متاثر از فكر مدرن باید دوباره و چندباره صورت پذیرفته را دور انداخته و صورت جدید را اخذ كنند و این دور مقلدانه نسخ و تكوین پایان ندارد؛ گویی ما گلهای ریشهداده در گلدانمان را به هوای گلدان بلورینی دور انداختهایم كه فقط در آن میتوان گلهای بیریشه قرار داد. همچنان كه برای حفظ طراوت گلدان مجبوریم مدام گلهای چیده شده را از بازار بخریم، اغلب واردات ما از غرب نیز از اصل خود جدا شده و به ایران آمدهاند؛ به عبارت درست باید مستاصل شوند تا بتوانیم آنها را در كشور خود پیادهسازی كنیم.
البته تمنای سرگردانی در این مدار بیش از خواست درونی، متاثر از فشار چندجانبه و شدید بیرونی است زیرا از یكسو ثروت و قدرت ناشی از انقلاب صنعتی و استعمار و… در چند سده اخیر در برخی اروپاییان سیرتی جبروتی به وجود آورد كه كوشیدند انتظام حاكم بر دنیا را حول خواست و اراده خود بازآرایی كنند. مردمان بسیاری برای خلاصی از گزند آنان ناچار به واكنشهای قهری شدند و ناخودآگاه به همان ابزارهایی توسل جستند كه قصد مقابله به مثل با آن را داشتند.
از سوی دیگر آنان به واسطه بازتعریف همهچیز از جمله تاریخ و جغرافیا با محوریت خود، به صورتی جلالی مجهز شدند كه زمان و مكان را مصنوعا با مفاهیمی بیسابقه مثل كلاسیك و تاریك و رنسانس و مدرن یا شرق دور و خاورمیانه و غرب… باردار میكند. آنان ماهرانه دستگاهی تفسیری حول خود برساختهاند و هر آنكه به آن تشبث نجوید را تحقیر میكنند؛ و اغلب ناخودآگاه و واكنشی مقهور این تحقیریم.
بسیاری از مشكلات امروزه ما ناشی از بدیهیاتی است كه پذیرفتهایم؛ یعنی متغیرهایی كه آن را ثابت درنظر گرفتهایم. تا وقتی ما در این قفس بدیهیات اسیریم همین وضع را خواهیم داشت.
اگر قصد شكستن قفس را داریم باید در این بدیهیات تردید كنیم و پرسشگر باشیم و به جای اتكای صرف به افواه، به اسناد نیز رجوع كنیم. آنگاه نباید تعجب كنیم اگر این فرآیند، ما را به نتایجی جدید رهنمون سازد و بنایی كه بر بدیهیات ساخته بودیم فرو بریزد. این فروپاشی امری مبارك است زیرا بر جای آن بنایی ساخته خواهد شد كه بر واقعیات استوار است. بدین منظور در یادداشتی دیگر از این منظر نگاهی به «كتابچه جمع و خرج» میاندازیم.
* تیتر بیتی از اشعار فخرالدیناسعد گرگانی است.
منبع: روزنامه اعتماد