
نگاهی به زندگی و آثار اوحدی مراغی
[با معرفی آثار چاپی و به انضمام معرفی تحفهالملوک، اثری نویافته از او]
دكتر یوسف بیگباباپور
چكيده:
اوحدی یکی از شاعران بزرگ ایران در سدۀ هشتم هجری است و آثار او بی گمان، چه دیوان اشعارش و چه مثنویهای پربار او، جام جم و دَه نامه یا منطقالعشاق، یکی از بهترین نمونههای منظوم ادب پارسی است که برای ما به یادگار مانده است. دیوان وی در ایران، قبلاً توسط استاد فقید سعید نفیسی و نیز بار دیگر توسط آقای امیر احمد اشرفی و البته چند نفر دیگر تصحیح و منتشر شده است، یکی از دلایل بسیار مهم برای تصحیح دوبارۀ این اثر گرانقدر، کشف نسخههای تازه و چه بسا نفیسی است که اخیراً با تلاش فهرستنگاران نسخههای خطی معرفی شدهاند. نسخههایی که به هیچ وجه در دسترس مرحوم نفیسی و دیگران نبوده و با کشف آنها، دریچۀ تازهای در شعر اوحدی، از حیث ارائۀ بهترین متن مصحَّح و اشعار تازه یاب وی گشوده می شود.
در این مقاله سعی شده تا نگاهی به فرازهای ناشناختۀ زندگی و شعر اوحدی، به معرفی اثری نو یافته از اوحدی به نثر، با عنوان تحفهالملوک، پرداخته شود که به دلایلی که گفته شده، می تواند جزو آثار اوحدی باشد.
كلمات كليدي: ديوان، اوحدي مراغهاي، نسخههاي خطي، تحفۀالملوک.
نگاهی کوتاه به زندگی اوحدی
نام و نسب
شیخ اوحدالدین اوحدی مراغه فرزند حسین اصفهانی، از شعرای معروف عصر مغول است که در ثلث واپسین قرن هفتم و ثلث نخستین قرن هشتم می زیسته است.
معتبرترین سندی که درباره نام و نسب اوحدی وجود دارد همان است که بر سنگ مزار او اوحدالدین بن الحسین اصفهانی نوشته اند .در دوره اسلامی اندک اندک ایرانیان به نام گذاری تازیان خو گرفته بودند . نخست مردان و زنان به جز نامی که پدر و مادر بدیشان می داده اند کنیه ای پس از رشد اختیار می کردند ، کنیه مردان همیشه به کلمه «اب» به معنی پدر و کنیه زنان به کلمه «ام» به معنی مادر آغاز می شد. بیشتر مردان کنیه خود را از نام پسری می گرفتند که هرگاه پسری می آوردند همان نام را به او می دادند . مانند کسی که کنیه ابوالحسن را اختیار می کرد و نام پسر خود را هم حسن می گذاشت. مادران نیز درباره دختران خود این کار را می کردند و اگر کنیۀ ام کلثوم می گرفتند نام او را کلثوم می گذاشتند. امیران و لشکریان بیشتر کنیه هایی داشتند که بوی سپاهی گری و پهلوانی می داد مانند ابوالفوارس و ابوالهیجا و حتی گاهی از کلمات فارسی کنیه می ساختند؛ مانند ابوالاسوار ( از کلمه اسوار به معنی سوار ) یا ابوالکالیجار ( از کلمه کالیجار به معنای کارزار ) و نظایر آنها.
نخستین القاب را خلفای بغداد به پادشاهان و امیران ایران دادند. نخست القابی دادند که به کلمه دین ختم می شد. مانند ناصرالدین که لقب سبکتکبن بود و سپس القابی بالاتر با کلمه دولت و ملت بود که داده می شد . اما مردم درجه دو و بیشتر دانشمندان همین که به رشد می رسیدند لقبی اختیار می نمودند که همیشه به کلمه دین ختم می گردید و آن را در آغاز نام خود پیش از کنیه به کار می بردند. کم کم کنیه در قرن هشتم متروک شد و تنها لقب باقی ماند . ناچار هر کس که لقبی داشته نامی هم داشته است که هنگام ولادت پدر و مادرش بر او گذاشته اند . اوحدی نیز قطعا همین حال را داشته است و به جز لقب اوحدالدین که بر سنگ قبر او نوشته اند می بایست نامی نظیر نام پدرش که حسین بوده است می داشته، اما این نام به ما نرسیده است.
شادروان سعید نفیسی در خصوص نام اوحدی بر این باور است که نام وی جز اوحدالدین نامی دیگر نداشته ، چه این گونه کلمات مانند جمال الدین، کمال الدین، شرف الدین و غیره در قرون قبل از اوحدی جزو القاب محسوب می شده و قبل از اسم اشخاص ذکر می شده ، مثل کمال الدین احمد ، شهاب الدین حسن و غیره ؛ و از همین زمان صورت اسمیت به خود گرفته ، به تدریج لقب و اسم یکی شده . چنانچه هنوز هم این گونه القاب به جای اسامی در ایران معمول است.(نفیسی، 1375، ص 48)
در بسیاری از تذکره ها و کتاب ها که به شرح احوال و آثار او پرداخته اند نام او را اوحدالدین ثبت کرده اند. (نک: جامی، 1370، ص706؛ دولتشاه سمرقندی، 1366، ص 210 ؛ شوشتری، 1376، ج 2 ، ص 121؛ مدرس تبریزی، 1369، ج1، ص 123 )
بخش دیگر از تذکره ها بدون اشاره به نام او ، او را با عناوینی چون شیخ، مولانا، الشیخ الموحد ، عارف موحد ، خطاب داده اند و در مجالس العشاق با شیخ اوحدی ذکر کرده اند.
منبع :
جستارهايي در ميراث اسلامي (مجموعه مقالات، يادداشتها، اسناد و متون)
دفتر سوم (ويژهنامة مراغهپژوهي)
به كوشش: دكتر مسعود غلاميّه، دكتر یوسف بیگباباپور