نسخه‌ای خطی در علم الاثقال ارشاد ذوی العرفان الی صناعه القفان(القپان)

نسخه‌ای خطی در علم الاثقال ارشاد ذوی العرفان الی صناعه القفان(القپان)

اثر ابوحاتم مظفربن اسماعیل اسفزاری (سده 5 و 6ق)

حسین تولّایی خوانساری[1]

مقدمه

ترازو، ابزاری در زندگی رایج ماست که با تاریخ و علم عجین بوده است. دردوران اولیه اسلامی، اقسام گوناگونی از ترازوها شامل میزان( طیّار، شاهین)، قرسطون (قفّان یا قپّان) و ترازوهای ظریف برای سنجشِ وزنهای مخصوص و عیارِخالص اجسام، موضوع بحثهای فنی و علمی رسالات متعدد در جنبه­­های متفاوت، از لحاظ نظری، ساختمان ابزار و چگونگی استفاده از آن بود که آثار برجای مانده ارزشمندی هستند.

علم الاثقال به عنوان یک شاخه مستقل از علم، نشان دهنده اهمیت قابل توجه ترازوها برای اهداف تجاری بود. در یک امپراطوری گسترده با تجارت فعال میان نواحی نسبتاً مستقل از لحاظ فرهنگی و اقتصادی، وجود هرچه بیشتر ترازوهای ظریف، ابزار­ی کلیدی برای مدیریت مبادله­ی پولِ رایج و کالاهایی نظیر سنگ­ها و فلزات گرانبها، به شمار می­آمد. بنابراین شگفت آور نیست که دانشمندان مسلمان، رسالات متعددی را به طور خاص درارتباط با ترازوها و اوزان، شرح نظری آنها و ساختمان و شیوه استفاده ازآنها، تدوین کردند. وجود بخش مهمی از متون اسلامی در مسائل اوزان و ترازوها این امکان را فراهم می­کند که مسأله مفهوم تاریخی این مجموعه­ی وسیع از آثار مکانیکی را مورد توجه قرار دهیم.

با نگاهی به کتابهای مسلمانان درتقسیم بندی علوم در می‌یابیم که نخستین بار فارابی(  260-339ق ) پیدایش علم الاثقال را در احصاء العلوم نشان داده است. وی در تقسیم­ بندی اش میان شش علم اصلی تماییزقائل می­شود: زبان، منطق،ریاضیات،طبیعت( فیزیک)، الاهیات( متافیزیک)، سیاست. فارابی ریاضیات را به هفت شاخه تقسیم میکند: حساب، هندسه، نجوم، موسیقی، علم الاثقال و علم الحیل. وی در مورد علم الاثقال می­آورد:

«علم الاثقال، از دو جهت بحث می­کند، یکی در مورد اثقال ازآن جهت که وزن می­شوند یا وزنی را به وسیله آنها تعیین می­کنند و آن عبارت است از بررسی اصولی که در مورد ترازوها (امور القول فی الموازین) مطرح می­شود و دیگری تحقیق در اثقالی است که به حرکت در می­آیندیا باعث تحرک می­شوند و آن بحث درباره آلاتی است که اشیاء سنگین را به وسیله آنها بلند می­کنند، یا از محلی به محل دیگر منتقل می­سازند.»

در ابتدای بحث باید به این نکته مهم توجه کرد که بنابر آنچه از متون برمی­آید، نباید بین «علم الاثقال» و «علم الحیل» خلط شود. شاید در نگاه اول چنین به نظر برسد که علم الاثقال یکی از شاخه­های علم الحیل به شمارمی­آید. چنانچه در برخی ازکتابهای مربوط به تقسیم بندی علوم چون مفاتیح العلوم خوارزمی زیر مجموعه علم الحیل جای گرفته است. اما به نظر می­رسد که این دو شاخه ازعلم، در تمدن اسلامی، مستقل از هم شناخته می­شدند. فارابی با در نظر گرفتن این دو شاخه مهم ( علم الاثقال و علم الحیل) به عنوان علوم اصیل ریاضی، موضوعات آن دو را به ترتیب در مطالعه­ی «اوزان» و« ماشین­ها» قرار داده است .

وی درباره علم الحیل می‌آورد: «علم الحیل ­عبارت است از کاربرد اصول ریاضیات (­خطوط­، سطح­، اعداد و حجم) در اجسام طبیعی. همچنین علم الحیل، فنون عملی گوناگون نظیر: معماری، مساحی، ساختن آلات نجومی، موسیقی وآلات مَناظر و همچنین ساخت ماشینهای خودکار، آیینه­ها و ابزاری مانند ظروف، تیرها و انواع سلاح را در بر می­گیرد.»

تأکید فارابی بر تمایز علم­الاثقال از انواع صنایع مکانیکی کاربردی به تنهایی کافی نیست  و دست کم به معنی اعلام رسمی پیدایش علم الاثقال به عنوان علمی مستقل است. با نفوذ و تأثیر سنت مکانیک کهن به ویژه یونانیان و اسکندرانیان، این شاخه جدید (علم الاثقال) در نیمه دوم قرن سوم هجری در آثار ثابت بن قره و همکارانش آشکار شد.[i] این دستاوردِ علمیِ مهمی بود که فارابی آن را در تقسیم بندی اش از علوم، ثبت کرد. مبادی علم الاثقال به عنوان شاخه­ای مستقل از علوم ریاضی – متمایز از علم الحیل- موضوع اصلی تقسم بندی­های دیگری از علوم شد. برای تأیید استقلال علم الحیل از علم الاثقال، می­توان به شواهد دیگری که در آثار نوشتاری­گوناگون به کار رفته، اشاره کرد.  برخی از این نمونه­ها ذیلاً براساس نظم تاریخی اشاره می­شود.

ابن سینا در رساله فی اقسام علوم و حکمت، صنایع مکانیکی نظیرعلم الحیل المتحرکه، جرالاثقال، علم الاوزان و الموازین، علم آلات الجزئیه را در شاخه فرعی هندسه قرارمی­دهد.[ii] او تمایز آشکاری میان علم اوزان و ترازوها، صنعت بالاکشیدن اجسام سنگین و علم الحیل قایل می­شود. افزون برآن، علم الحیل را به صنایع خودکار وماشین­های خاص تقسیم می­کند.

غزالی(د.555ق) در مباحثش در تقسیم بندی علوم درمقاصد الفلاسفه، علم الاثقال را­ شاخه مستقلی از زیر مجموعه ریاضیات در نظر گرفته و بین آن و علم الحیل تفاوت قایل شده است.[iii] فخرالدین رازی(د.606 ق) نیزدر کتاب جامع ستینی، در شاخه­ی سوم از بخش رياضيات، به علم اثقال اشاره کرده است.[iv]

بیهقی، در گزارش خود از زندگی نامه ابوحاتم اسفزاری (د.515ق)، هنگامی که می­نویسد«… او در نجوم، علم الاثقال و علم الحیل، بسیار با استعداد بود».[v] علم الاثقال و علم الحیل را با هم خلط نکرده است. این سخن با آنچه که ما از آثار باقی مانده­ی اسفزاری در علم الحیل می­شناسیم، مطابقت می­کند. ­اثر کوتاه اسفزاری نیز در حیل که نسخه­ای از­آن موجود است، و همچنین مجموعه­ای ازخلاصه­های مدون( بعضی مواقع همراه حاشیه و تعلیق)،- برگرفته از آثارمکانیکی هرون، آپولینیوس[vi] و بنی موسی شاکر خراسانی- مؤید سخن بیهقی است. [vii] تقی الدین معروف، مکانیک­دان قرن دهم هجری قمری، ازهمین الگو یعنی تفکیک علم حیل از اثقال، پیروی کرد­. تعداد کتابهایی که او در فرآیند علمی­اش مطالعه و به آنها اشاره کرده است، علاوه بر متون مربوط به ریاضیات، عبارت است از: « کتب حیل الدقیقه، رساله­ای در علم ترازو و قپان( رساله علم القرسطون و المیزان) و جرالاثقال.

بعضی مواقع علم الاثقال، به علم «مراکز الاثقال» تعبیر شده است. یکی از شاخه‌های علم الاثقال که شهرت فراوانی دارد. بنابرگفته  اسفزاری، مراکز اثقال برترین و محترمترین بخش­های علم ریاضی است و آن را این گونه بیان می­کند:

«دانش اوزان با کمیتهای گوناگون به وسیله {تعیین} تفاوت فاصله اشان از گرانیگاه.»

خازنی، جزئیات بیشتری از تعریف سلفش، ارائه می­دهد. هنگامی که مطالعه­ی قپانرا به علم مراکز اثقال متکی می‌داند(وعلیه مبنی القفان). بنابراین واضح است که اصطلاح مراکز الاثقال برای توضیح جنبه­ی استاتیکی علم الاثقال از راه مطالعه­ی نیروهایی که با اوزان در ارتباطند همچون اهرم­ها و ترازوها مورد نظر بود.

برخی از مهمترین متون عربی درباره علم الاثقال

دانشمندان مسلمان ضمن ترجمه و مطالعه­ی منابع یونانی در علم الثقال چون مقاله فی المیزان و کتاب فی الثقل و الخفه منسوب به اقلیدس ورسالات هرون و پاپوس اسکندرانی درمکانیک از قرن سوم هجری قمری به بعد مجموعه­ای از متون اصیلِ را درباب اصول علم الاثقال نگاشتندکه به برخی از مهمترین رساله­های اصلی آن اشاره می­شود. اگرچه بحث در باب ماهیت این رسالات و بررسی دیگر آثارموجود در باب علم الاثقال نیازمند دقت نظربیشتری بوده و در حوصله این مقاله نمی گنجد.

1.کتاب فی القرسطون: اثر ثابت بن قره(221-288ق)

  1. کتاب فی عن سبیل( شَیل) الاثقال التی تعلق علی عمود واحد منفصله هی سبیلها ( شَیله) أذا جعلت ثقلاً واحداً مبثوثاً فی جمیع العمود علی تَساوٍ.[viii]: از آثار منسوب به ثابت بن قره(221-288ق) است.
  2. فی صفه استواء الوزن و اختلافه و شرائط ذلک[ix]: اثر دیگری ازثابت بن قره(221-288ق). آخرین جمله این رساله نخستین جمله القرسطون است. بنابراین می­توان چنین حدس زد که یا این رساله جزئی از القرسطون بوده و یا خازنی در نقل دچار اشتباهی شده است.
  3. القرسطون[x]: ابن ندیم در الفهرست از این اثر نام برده و آن را به بنی موسی شاکر خراسانی نسبت داده است[xi]. به نظر می‌رسد ازآنجا که ثابت بن قره، قسطا بن لوقا و ابن هیثم نیز کتاب هایی به این نام داشته اند، وجود آثاری چند با این نام، دلالت بر وجود زمینه پژوهش مشترکی دارد که احیاناً با کتاب بنی موسی شروع شده ودر آثار ثابت و قسطا و ابن هیثم ادامه یافته است.
  4. القرسطون[xii]: اثر قسطا بن لوقا بعلبکی از مترجمان و پزشکان قرن سوم هجری است.
  5. کتاب فی الاوزان و المکاییل[xiii]: اثر قسطا بن لوقا، ابن ابی اصیبعه این کتاب را به وی نسبت داده است.
  6. زیاده فی القرسطون: ازمولفی ناشناس
  7. رسالة فی المیزان الطبیعی و العمل به[xiv]: اثر رازی (251-313ق)
  8. رساله فی مراکز الاثقال [xv]: اثرَویجَن بن رستم ابوسهل کوهی( د.حدود 405ق).
  9. معیار العقول: منسوب به ابن سینا
  10. مقاله فی القرسطون[xvi]: اثر ابن هیثم(354- 430ق )ریاضی دان برجسته و فیزیک دان و نورشناس مسلمان.
  11. رساله فی مراکز الاثقال [xvii]: اثر دیگری از ابن هیثم(354- 430ق) است. اصل این رساله باقی نمانده، اما خازنی از آن در میزان الحکمه استفاده کرده است.[xviii]
  12. میزان الحکمه[xix] اثر ابوریحان بیرونی(362- 440ق).
  13. فی المکاییل و الموازین و شرائط الطیار و الشواهین[xx]: اثر دیگری از ابوریحان بیرونی است.
  14. رساله النسب التی بین الفلزات و الجواهر فی الحجم.[xxi]: اثردیگری منسوب به ابوریحان بیرونی است.
  15. ارشاد ذوی العرفان الی صناعه القپان: اثرابوحاتم اسفزاری(سده 5و 6ق).
  16. میزان الحکمه: اثرابوحاتم اسفزاری.
  17. رساله فی القسطاس المستقیم [xxii]: اثر حکیم عمرخیام(432- 517ق).
  18. کتاب میزان الحکمه: اثر عبدالرحمن خازنی( قرن 5هـ.ق ).
  19. رساله فی العمل میزان الطبیعی اثر تقی الدین بن معروف( 923-993ق).

اسفزاری و ارشاد ذوی العرفان الی صناعه القفان

ابوحاتم مظفر اسفزاری(سده 5و 6ق) منجم، ریاضی دان و طبیعی دان بزرگ ایرانی معاصر و همکار عمر خیام بود. از زندگانیش اطلاع چندانی در دست نیست. فقط بعضی مورخان و دانشمندان در آثار خود از وی یاد کرده اند.از مهمترین کارهای علمی او شرکت در رصد اعتدال بهاری به منظور اصلاح گاهشماری و تدوین تقویم جلالی است. از او چندین اثر در زمینه‌‌های ریاضیات، مکانیک، اندازه گیری اوزان، کائنات جو وگیاه شناسی برجای مانده است و متأسفانه تعدادی از آثار او ناتمام مانده است. از جمله آثار وی در علم الاثقال که تاکنون شناسایی شده­اند بدین قرار است .[xxiii]

1.ارشاد ذوی العرفان الی صناعه القفان، عبدالرحمن خازنی در عنوان مقاله دوم کتاب میزان الحکمه[xxiv] به این اثر اشاره کرده است این رساله به عربی و شامل چهارباب در مقدمات و چگونگی توزین است وجود یک نسخه خطی آن در کتابخانه ظاهریه دمشق به شماره 4460گزارش شده است[xxv]

  1. میزان الحکمه: خازنی در باب پنج کتابش[xxvi] به این کتاب اسفزاری اشاره کرده و گفته است که این اثر ناتمام مانده است.

همانطور که اشاره شد از ارشاد العارفین تنها یک نسخه خطی در کتابخانه ظاهریه دمشق گزارش شده است که متأسفانه باوجود جستجو وپی گیری نگارنده دستیابی به متن این نسخه خطی میسرنشد. اما خوشبختانه در حین جستجو، متن نسخه خطی دیگری ازاین رساله را در دارالکتب المصریه یافتم که آن را جهت استفاده محققان و پژوهشگران حوزه علم و تمدن اسلامی در اختیار قرار می‌دهم. امید است فتح بابی شود برای چاپ و انتشاردیگر آثار مغفول مانده حوزه علم الاثقال درگستره تمدن اسلامی.

 

 

نسخه‌ای خطی در علم الاثقال ارشاد ذوی العرفان الی صناعه القفان(القپان) نسخه‌ای خطی در علم الاثقال ارشاد ذوی العرفان الی صناعه القفان(القپان)

[1]. دانش موخته کارشناسی ارشد تاریخ فرهنگ و تمدن ملل اسلامی؛ Historian128@gmail.com

 

دانلود متن کامل مقاله

منبع :

جستارهايي در ميراث اسلامي (مجموعه مقالات، يادداشت‌ها، اسناد و متون)

دفتر پنجم (گفتارهايي در تاريخ علم)

به كوشش: دكتر یوسف بیگباباپور

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.