معرفی اجمالی تذکرۀ گلزار ابرار غوثی شطاری

معرفی اجمالی تذکرۀ گلزار ابرار غوثی شطاری

معرفی اجمالی تذکرۀ گلزار ابرار غوثی شطاری

یوسف بیگ باباپور*

درآمد:

می دانیم که فاتحین عرب که به شبه قارة هند و پاکستان حمله ور شدند، نتوانستند اسلام را از وادی سند فراتر ببرند، اگرچه در این ناحیه این دین تازه در قلب مردم جای گرفته و اسلام بر بت پرستی غالب گردیده بود، ولی از زمان غزنویان به بعد بود که اسلام به وسیلۀ عارفان و صوفیان و بزرگان دین به نقاط دور دست هند راه یافت و روشن است که اکثر این بزرگان دین، یا ایرانی الاصل بودند و یا تربیت شدة فرهنگ ایرانی بودند که از این میان عرفا، بیشترین سهم را در گسترش اسلام در هند داشته اند.

شاید بتوان گفت یکی از علل موفقیت عرفا، بعضی وجوه مشترک تمدن و فرهنگ دو قوم آریایی ایران و هند بود، یعنی در حقیقت، این فرهنگ ایران اسلامی، به ویژه در شکل عرفانی اش بود که دین اسلام را در شبه قاره توسعه داد، و گرنه جنگ و خونریزی، ولو به اسم جهاد، نمی توانست نتیجة مطلوبی به بار آورد و تازه زمانی هم که حکام ظاهراً مسلمان، فیمایین خود و چه با هندوان کفار مشغول کشت و کشتار و جنگ و جدال بودند، باز همین ژنده پوشان پاک باخته و خرقه پوشان دل سوخته بودند که همچون مرهمی دردهای جامعه را التیام بخشیدند و با نوید امیدوار کنندۀ خود، دل افسردة مردم زجر کشیده را از نو حیات می بخشیدند.

در واقع این صوفیان بودند که در میان مردم کار ارشاد و اشاعة دین را شروع کردند و این گونه عرفا، نه تنها در عوام نفوذ داشتند، بلکه پادشاهان هم به آنها ارادت می ورزیدند و برای آنها احترام قایل بودند و می توان گفت که اسلام پا به پای توسعۀ زبان و ادبیات فارسی و همگام با ترویج عرفان و تصوف در هند در حال گسترش بود. عجیب تر آنکه تصوف اسلامی با زبان فارسی در شبه قاره تولد یافت و با انحطاط زبان فارسی هم از رونق افتاد.

هند در عرفان و تصوف به حدی پیشرفت کرد که در هر قرنی صوفیان بزرگی در آن چشم گشودند و خانقاه ها برپا کردند و اکنون جای جای آن، معرض مشاهدة خانقاه ها و زیارت مزار عارفان است. مؤلف حنبت السند در این خصوص می نویسد: «شاید به این سبب این مقوله بین ایرانیان معروف است که با چهار تحفة این منطقه: گرما ، خاک ، درویش و مقبره که بیشتر مخصوص ملتان بوده و آن زمان جزء مناطق سند شامل می شده، سند را می شود شناخت».(مولایی شیدایی، حنبت السند، ص 184).

از صوفیان معروفی که به تدریج وارد سند شدند، می توان به خواجه بایزید بسطامی صوفی بزرگ اشاره کرد که در دورة عباسی زندگی می کرد و مرشد وی ابوالأعلای سندی، نخستین صوفی در سرزمین سند بوده است. از صوفیان و درویشان دیگری که هدفشان تبلیغ دین و نشر معارف اسلام بود و زبان فارسی را وسیلۀ تبلیغات و وعظ و خطابه قرار داده بودند و نفوذ کلام آنان، مناطق مختلف شبه قاره را فرا گرفت، می توان از سید علی بن عثمان هجویری (متوفی 465 ﻫ .ق) نام برد که سرآمد صوفیان به شمار می آمد و صوفیان دیگر کار او را ادامه می دادند. از این بزرگان می توان به خواجه معین الدین چشتی، شیخ بهاءالدین زکریا مولتانی، سید عثمان مروندی معروف به شهباز قلندر، شیخ فخرالدین عراقی، فریدالدین مسعود گنج شکر، مخدوم شاه یوسف گردیزی، حضرت خواجه نظام الدین اولیاء، سید اشرف جهانگیری سمنانی و غیره اشاره کرد. (صافی، تاریخ زبان و ادب فارسی در هند، ص 26)

شایان ذکر است که سلسلۀ ورود صوفیان و درویشان فارسی زبان به هند در دورة حکومت خاندان ایرانی و فارسی زبان با نام غزنویان (حکـ 386 – 582 ﻫ ) همراه بود و نخستین اثر فرهنگی در نثر به نام کشف المحجوب در زمینۀ تصوف و عرفان توسط هجویری نوشته شد. در این عهد صوفیان برای تبلیغ اسلام و توسعه و گسترش زبان فارسی در این نواحی، نقش مهمی ایفا کردند. پیروان آنان به منظور تبلیغ دین، سفرهای طولانی به نقاط هنر داشتند. این درویشان ضمن تبلیغ، به کارهای فرهنگی نیز پرداختند و خدمات با ارزشی به یادگار گذاشتند. کنار مراکز حکومتی، خانقاه های صوفیان نیز دایر شد. معروفترین آنها در لاهور، دهلی، کشمیر، دولت آباد، ملتان اوج گرفته بود.

در شبه قاره چهار سلسلۀ تصوف، یعنی چشیته، سهروردیه، قادریه و نقشبندیه از روزگاران گذشته تا امروز، مورد علاقۀ مردم آن سرزمین بوده، و این چهار سلسله بیش از سلاسل دیگر تصوف اسلامی شناخته شده است و کم و بیش صوفیان شبه قاره به یکی از این سلسله های چهارگانه وابسته اند.

مقابر اولیا و اقطاب هر چهار سلسله مورد احترام عموم بوده و هر ساله هزاران نفر مخصوصاً در ایام «عُرس» که روز وفات اقطاب و سالگرد رحلت اولیاء است، به سوی آرامگاههای مشایخ جلب می شوند. بزرگان هر چهار طریقه اگرچه عموماً از لحاظ عقیده سنی حنفی مذهبند، اما در مقایسه با مشرعین ظاهری، نسبت به ائمۀ شیعه خلوص و ارادت بیشتری داشته، به حدی که در این مورد شاید دست کمی از خود شیعیان نداشته باشند. جالب توجه است که در سلاسل صوفیان، چشتیه، سهروردیه و قادریه به طور کلی شجرة طریقت خود را به حضرت علی (ع) می رسانند.

در سلسلۀ نقشبندیه هم شجرۀ سلسلۀ طریقت به خلیفة اوّل می رسد، لیکن باز از یک طرف سلمان فارسی که در این سلسله، خرقه از خلیفة اوّل، ابو بکر گرفته است، خود یکی از مریدان و شیعیان حضرت علی (ع) به شمار می رود. پس ملاحظه می شود که عرفان اسلامی در هند و پاکستان گذشته از لحاظ ادبیات و زبان فارسی، از لحاظ نزدیکی با مذهب تشیع که مذهب اکثر مردم ایران است، ارتباط و وابستگی با ایران پیدا می کند و در حقیقت عرفان شبه قاره را می توان از هر نظر همان عرفان ایران اسلامی دانست.

علاوه بر این، مؤسسین هر چهار سلسله، ایرانی الاصل بوده اند؛ چنانکه مؤسس چشتیه منسوب به قریه ای است در نزدیکی هرات خراسان، مؤسس سهروردیه منسوب است به سهرورد زنجان و مؤسس سلسلۀ قادریه عبدالقادر گیلانی است و بالاخره بنیانگذار سلسلۀ نقشبندیه، بهاءالدین نقشبند از اهالی بخاراست و بخارا هم سابق بر این یکی از شهرهای معروف ایران بزرگ بوده است. (آریا، طریقۀ چشتیه در هند و پاکستان، ص42 – 41)

 

چشتیه :

بنیانگذار این سلسله به نام معین الدین بود که در حدود سال 536 ﻫ .ق. (41 11م.) در سجستان (سیستان) زاده شد و در خراسان پرورش یافت. وی پس از طی مسافرتهای طولانی در ایران و بغداد در سال 561ﻫ .ق به اجمیر هند رسید و در همانجا ماندگار شد. معین الدین مرید عارفی به نام شیخ عثمان هارونی از اهالی روستای چشت شهر هرات بود. به این جهت، فرقۀ صوفیان مورد گفتگو را «چشتیه» نامیدند.(فرشته، تاریخ فرشته، ج 1، ص 78)

بسیاری از شیوخ این سلسله مهاجرانی بودند که از نقاط مختلف به هند آمدند. از برجسته ترین مریدان شیخ معین الدین چشتی، یکی شیخ حمیدالدین صوفی و دیگری شیخ قطب الدین بختیار کاکی بودند که تصوف و سلسلۀ چشتیه را به میان مردم برده و در سطح عوام گسترش دادند.

حمیدالدین گرچه در دهلی زاده شده، ولی اصلاً اهل هند نبود و نسبت او به سید بن زید از یاران پیغمبر اسلام (ص) می رسید. وی در روستاها زندگی می کرد و به تبلیغ تصوف مشغول بود، و زندگی ساده ای داشت و در کلبه ای گلین به سر می برد، از برخورد با مأموران دولتی اجتناب می ورزید و همانند روستاییان لباس می پوشید و کشاورزی می کرد. شیخ قطب الدین بختیار کاکی در تاجیکستان زاده شد و گویا پس از مرگ معین الدین به هند مهاجرت کرد و در شهرها به تبلیغ تصوف پرداخت. از شاگردان معروف شیخ قطب الدین، شیخ فرید الدین مسعود گنج شکر بود که برجسته ترین فرد سلسلة چشتیه در سدة سیزدهم میلادی به شمار می آمد. شیخ نظام الدین اولیاء و مولانا فخرالدین صفاهانی هم از شاگردان (خلیفه های) گنج شکر بودند. فخرالدین صفاهانی که منشأ مهاجرتش روشن است، ولی شیخ نظام الدین در هند زاده شد و اصلاً مهاجر و احتمالاً خاستگاه پدرانش شهر کابل بوده است. وی با دربار میانة خوبی نداشت و به کوشش او سلسلۀ چشتیه به اوج شهرت خود رسید

 

سهروردیه :

شیخ شهاب الدین سهروردی در زمان حیات خود مریدان و شاگردان معتبری در هند داشت که بسیاری به آن دیار مهاجرت کرده بودند؛ حتی بعضی احتمالاً به دستور مراد خود به هند رفته بودند. از جمله شاگردان معروف او که از پیشکسوتان سلسلۀ سهروردیه در هند بودند عبارتند از: شیخ جلال الدین تبریزی، قاضی حمید ناگوری، سید نور الدین مبارک غزنوی، شیخ بهاء الدین زکریاء، مولانا مجدالدین حاجی، شیخ زیاد الدین روحی، و غیره. شیخ بهاءالدین زکریا را بنیانگذار سلسلۀ سهروردیه در هند می دانند. وی که در سال 565ﻫ .ق. در ملتان زاده شد، اصلاً اهل مکه می باشد و جدش به خوارزم و سپس به ملتان کوچ کرده بود. مقر اصلی این سلسله شهر ملتان بود. شیخ بهاءالدین در بغداد خرقة خلافت از شیخ الشیوخ شهاب الدین سهروردی دریافت داشت. بسیاری از شخصیتهای سرشناس این سلسله مهاجر بودند، و بعضی از ایران به هند کوچ کرده بودند. شیخ جلال الدین تبریزی از جمله آنها است که در سدة هفتم هجری به هند کوچید، و نیز شیخ رکن الدین فردوسی که از عرفای معروف سهروردیه است از خراسان به هند مهاجرت کرد. از دیگر عرفای این سلسله سید جلال الدین بخاری است که از بخارا به ملتان رفت و شیخ احمد از قندهار و شیخ حسن افغانی از افغانستان به هند کوچیدند(ارشاد، مهاجرت تاریخی ایرانیان به هند، ص214 – 213)

 

قادریه:

مؤسس این سلسله عبدالقادر جیلانی (متوفی 561ﻫ .ق.) بود که ابتدا این فرقه در عراق و سپس به وسیلۀ اخلاف او در مراکش، اندلس، آسیای صغیر و هند، انتشار و رواج یافت و هم اکنون در ممالک و بلاد مختلف اسلامی دارای خانقاهها و تشکیلاتی هستند. عبدالقادر در سال 470 ﻫ.ق. در گیلان متولد شد. در هجده سالگی به بغداد سفر کرد و در آنجا به تحصیل علم پرداخت. وی مؤسس رباطی در بغداد و رئیس مدرسه ای از مدارس مذهب حنبلی بود. وفاتش در سال 561ﻫ.ق. اتفاق افتاد. اولین کسی که از این سلسله به سرزمین هند قدم گذاشت و از طریق هرات در هند به سیاحت پرداخت، سید صفی الدین صوفی گیلانی فرزند زادة شیخ عبدالقادر گیلانی بوده که خود سومین قطب یا مرشد این سلسله بوده است.(شرف التواریخ، ص776) لیکن شخصی که برای همیشه در هند سکونت اختیار کرد و در واقع مؤسس سلسلۀ قادریان در هند و پاکستان می باشد، سید ابوعبدالله محمد غوث گیلانی هشتمین خلف شیخ عبدالقادر گیلانی و نهمین قطب این طریقه بوده است.

مؤلف تاریخ مشایخ چشت صورت افرادی را که در هند و پاکستان باعث ترویج طریقة قادریه بوده اند، به دست می دهد که عبارتند از: شاه نعمت الله قادری، سید محمد غوث، سید عبد القادر ثانی بن محمد غوث گیلانی، سید موسی، و بالاخره شیخ عبدالحق محدث دهلوی (مؤلف کتاب اخبار الاخیار).

 

نقشبندیه:

مؤسس سلسلۀ نقشبندیه، خواجه بهاءالدین نقشبند در شهر بخارا متولد شد. نسبتش به چند واسطه به حضرت امام حسن عسکری (ع) می رسد.(مولوی، خزنیه الاصفیاء، ص549) نام پدرش سید محمد و به شغل نقشبندی اشتغال داشت. به همین دلیل طریقه ای که وی تأسیس کرد به نقشبندیه معروف شد.

گذشته از مؤسس سلسله، پیروان این طریقه هم غالباً افرادی اهل علم و دانشمند بوده اند که از این میان می توان خواجه محمد پارسا مؤلف رسالة قدسیه، خواجه یعقوب چرخی صاحب رسالة ابدالیه، شاعر نامی عبدالرحمان جامی و بالاخره کسانی چون خواجه محمد باقی الله، ملا یوسف حسین واعفا و شیخ احمد سرهندی را نام برد که این افراد به نوبة خود باعث ترویج طریقة نقشبندیه در هند و سایر ممالک بوده اند و خدمات ارزندۀ آنها نیز به زبان فارسی در خور توجه است.

نقشبندیه به سعی و اهتمام خواجه محمد باقی بالله (متوفی 1012ﻫ.ق.) در سرزمین هندوستان ترویج یافت و چنانکه خود وی گوید: «این تخم پاک را از سمرقند و بخارا آوردیم و در زمین برکت آگین هند کشتیم».(تاریخ مشایخ چشت، ص131 – 134) او پیروان بسیاری گرد آورد؛ لیکن از همه معروفتر خلیفۀ وی شیخ احمد سرهندی بود که او در واقع باعث رونق و عظمت سلسلۀ نقشبندیه در هندوستان شد و به همین جهت از زمان وی این طریقه به سلسلۀ مجددّیۀ نقشبندیه شهرت یافت. بعد از وی چهار خلیفۀ او به نامهای سید آدم نبوری، خواجه محمد معصوم (فرزند شیخ)، شیخ محمد سعید (فرزند دیگر وی) و شاه حسین، طریقۀ او را در سرزمین هندوستان گسترش دادند و در حال حاضر نیز پیروان مجددیه در هند و پاکستان فراوانند.(آریا، طریقۀ چشتیه در هند و پاکستان، ص 68 – 67).

 

منابع منظوم و منثور صوفیه:

سخنان مشایخ صوفیه که برای جمع برگزیده ای از مریدان و دیدارکنندگان ایراد می شد، به نوع متمایزی از آثار ادبی فارسی، مجال بروز داد. این نوع آثار به «ملفوظات» (=گفتار ها، سخنان) معروف شد که مشتمل بر اشعار تعلیمی و حکایات و کلمات قصار است.

به دو طریق تدوین ملفوظاتِ معتبر انجام می گرفت: نخست ملفوظاتی که یکی از اخلاف یا مریدان آن صوفی، مدتها پس از وفاتش فراهم می آورد و عموماً شامل چنین بخشهایی می شد: شرح حال مختصری، تعالیم عمده، کرامات، گزارش از نوع مراقبه و ریاضات شیخ. چنین آثاری مبتنی بر حکایاتی بود که اعضای خاندان و مریدان آن صوفی فرا یاد می آوردند و گاه نامه هایی را هم که در مکاتبه با شخصیتهای مهم ردّ و بدل شده بود، در آنجا می گنجاندند.

معتبرترین ملفوظات، مربوط به دستۀ دوم و حاوی سخنانی است که بلافاصله پس از ایراد پیر ثبت شده است و تاریخ نیز دارد. برخی اوقات مشایخ مسودات را باز می دیدند و صحت و سقم این تقریرات را بیان می کردند.

قدیمی ترین کتاب شناخته شده از دستۀ اوّل کتاب حالات و سخنان شیخ ابو سعید بن ابوالخیر میهنی، نوشتة جمال الدین ابو روح، نبیرة شیخ ابوسعید است. پسر عموی این مؤلف، محمد بن منور بن ابی سعید بن ابی طاهر بن ابی سعید، اثر مفصلتری نوشت و قسمت زیادی از کار عموزاده اش را در آن آورد و آن را اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابی سعید نامید. تألیف اسرارالتوحید به منظور ستایش از کمالات معنوی شیخ ابوسعید بوده است و او را موجودی فوق طبیعی فرا می نماید.

در قرن هشتم هجری شمار این آثار تا حدود زیادی افزایش یافت و علت سرعت گرفتن این روند، عمدتاً نیاز به کسب اطلاعاتی دربارة اولیاء پیشین چشتیه تا شیخ نظام الدین بود. کتاب ملفوظات شیخ نظام الدین اولیاء فقط مشتمل برگزارشی از سخنان پانزده سال، یعنی تا سال 722 ﻫ.ق. بود. این کتاب فوائدالفُؤاد نام گرفت. مجموعۀ گفته های شیخ حمیدالدین ناگوری و نوه اش فریدالدین محمود سرور الصدور نامیده شد که بیشتر اطلاعات و جذابیت دارد تا نظم و اسلوب.

تدوین ملفوظات که با تبعیت از سنت مریدان شیخ نظام الدین و شیخ نصیر الدین (متوفی 757 ﻫ.ق.) انجام می گرفت، یکی از ویژگی های بارز و مهم زندگی خانقاهی شد. از جمله ملفوظات باقی مانده می توان به موارد زیر اشاره کرد:

احسن الاقوال، سخنان شیخ برهان الدین غریب.

جوامع الکلم، سخنان سید محمد گیسودراز.

رفیق العارفین، سخنان شیخ حسام الدین مانکپوری.

ملفوظات اشرفی، نوشتۀ نظام حاجی.

معدن المعانی، سخنان شیخ احمد بن یحیی منیری.

خلاصه المناقب، سخنان میر سید علی همدانی.

سِیَر محمدی، سخنان سید محمد بن یوسف حسینی ملقب به گیسودراز.

در قرن یازدهم هجری تعداد زیادی تذکره های صوفیه فراهم آمد که مهمترین آنها عبارت بودند از: جواهر فریدی اثر علی اصغر بن مودود بن شیخ محمد چشتی فتحپوری. در این کتاب از کمالات معنوی شیخ فریدالدین گنج شکر و اخلافش از سبکی مدح آمیز استفاده کرد. مؤلف مطالب کتابش را از افسانه های بسیاری که دربارة شخصیت شیخ فریدالدین گنج شکر و اعقاب معنویش وجود داشت، فراهم آورد. این کتاب از قصه هایی مربوط به خوارق عادات ایشان، کارهایی چون طیران در هوا و به اسلام در آوردن جمع کثیری از هندوان سخن می راند.

سیر القطاب: نوشته اله دِیَه است که تألیف آن در سال 1056هـ.ق. / 1646 – 1647م. پایان یافت. این کتاب شامل حکایات افسانه آمیز و عجیب دربارة کرامات چشتیه به ویژه شانة صابریه می باشد.

زبده المقامات: که درسال 1037هـ.ق./ 1628 – 1627م، گرد آوری شده، شرح زندگانی نقشبندیان است، اما اطلاعات مفصل و جالبی را هم دربارة چشتیان و سایر صوفیان متقدم ارائه می کند.

کلمات الصادقین: محمد صادق کشمیری همدانی که در دوران حکمرانی جهانگیر و شاه جهان می زیست، شرح زندگانی 125 صوفی مدفون در دهلی را نوشت و آن را کلمات الصادقین نامید.

مجمع الاولیاء: از امیر علی اکبر حسینی اردستانی، که به شاه جهان تقدیم شد، اثری عظیم و در بردارندة شرح زندگانی تقریباً 1400 صوفی هندی و غیر هندی است.

اسرار الأبرار مشکات: که متضمن اشاراتی به شرح حال صوفیان کشمیر اعم از متشرعان و ریشیان است.

معارج الولایه: از غلام معین الدین عبدالله خویشگی قصوری، عالمی بود با استعداد کم نظیر. معارج الولایه مجموعه ای است که در ترجمۀ احوال صوفیان هند اهمیت بسزایی دارد. با اینکه کار غلام معین الدین تحلیلی نیست، ولی اهمیت آن در این است که قطعات برگزیده ای از مکتوبات و نامه های صوفیان و اسناد مربوط به ایشان را نقل می کند که آنها را جای دیگر نمی توان یافت.

ذکر جامع اولیاء دهلی: نوشتۀ محمد حبیب الله بن شیخ جهان اکبر آبادی، که تألیف آن را در 1140 ﻫ ق./ 1728 – 1727 م. به انجام رسانید. به تقلید از کلمات الصادقین بوده است و گزارشی از صوفیان دهلی ارائه می کند.

سواطع الانوار: محمد اکرم که در سال 1142 ﻫ.ق. / 1729م. کار تألیف آن به پایان رسید، مجموعه ای وسیع در شرح حال اولیای چشتی است.

روضۀ اولیاء: اثر میر غلام علی آزاد بلگرامی که در سال 1161 ﻫ. ق./ 1748م. نوشته شده، شرح حال جالبی از ده شیخ مدفون در خاک خلد آباد است.

ذکر الأصفیاء فی تکلمة سیر الاولیاء: در منقبت شمس الهدی، نوشتۀ گل محمد معروفی کرخی چشتی احمدپوری است. این کتاب شرح حال گرانبهایی از زندگانی چشتیان قرن یازدهم و دوازدهم هجری/ هفدهم و هجدهم میلادی است.

گلزار ابرار: که از مهمترین تذکره های صوفیه می باشد که توسط محمد غوثی بن حسین موسی شطاری ماندوئی نوشته شده و این کتاب همچون اخبار الاخیار مبتنی بر اطلاعات گسترده ای است که در مآخذ در دسترس آن زمان وجود داشته و مشتمل بر شرح حال حدود 600 تن از صوفیان شبه قاره است.

 

شرح حال مؤلف:

محمد غوثی شطاری بن شیخ حسن بن موسی ماندوئی احمدآبادی فرزند شیخ حسن است که در نتیجۀ حوادثی که بعد از 1534 م. در گجرات به وجود آمد، از وطن مألوف ترک وطن کرد و در ماندو ساکن شد و آنجا بود که محمد به سال 1554 م به دنیا آمد.

در پنج سالگی به مدرسه رفت و قرآن آموخت. بعد به آموزش زبان فارسی پرداخت. در یازده سالگی یعنی در 1565م. پدرش را از دست داد و خانواده اش به تنگی معیشت دچار شد. ولی این باعث آن نشد که او دست از تعلیم بکشد. در هفده سالگی ازدواج کرد و با تنگی معاش زندگی گذراند. در گجرات شیخ سراج الدین که یک شطاری صوفی بود او را در حلقة تلامیذش پذیرفت و پس از آن به تعلیمات عالیه در گجرات ادامه داد و زیر نظر شطاری بزرگ شیخ وجیه الدین علوی در احمد آباد (پایتخت گجرات) تعلیماتش را تکمیل نمود.

در سال 1590م. یعنی در 35 سالگی به فکر تألیف گلزار ابرار افتاد، اما در سال 1602م. این کار را با تشویق دوستانش آغاز کرد؛ چنانکه اشاره رفت، محمد غوثی در مندو اقامت داشت و خود شطاری بود. اما از سایر سلسله ها و مشایخ آنها اطلاعات گسترده ای داشت. وی با راهبردی تحلیلی به خوبی متفطّن نقش اجتماعی و اخلاقی صوفیان آن روزگار شد و با دقت فراوان شروح احوال ایشان را در یک توالی تاریخی مناسب تدوین نمود.(عباس رضوی، تاریخ تصوف در هند، ج 1، ص16)

محمد غوثی سومین و آخرین مسودة این کتاب را آماده کرد و مهمترین تألیف خود را به جهانگیر شاه اهدا کرد. اکثر تذکره های این دوره به نام یکی از سلاطین هند یا امرا و حکام یا منسوبین آنها تألیف شده است؛ چنانکه روضه السلاطین به نام ابوالفتح شاه حسین ارغون حاکم سند و تته، و جواهر العجائب به نام ماهم دایۀ اکبر شاه، و بزم آرای به نام عبدالرحیم خانخانان، و خلاصه الاشعار، اوّل به نام شاه طهماسب صفوی و سپس به نام شاه عباس بزرگ صفوی و در نهایت به نام ابراهیم عادلشاه سلطان بیجاپور، و مجمع الشعرای جهانگیر شاه عنوان شده است.

این دوره در تاریخ تذکره نویسی دارای اهمیت فراوانی می باشد. چون در تذکره های این دوره نه تنها ذکر تمام شعرای زمان تیموریان هند آمده، بلکه بعضی تذکره ها شعرای متقدم را هم شامل است، بنابر این تذکره های این دوره نه تنها در تدوین شعر فارسی در زمان تیموریان هند مأخذ منبع بسیار مفیدی است، بلکه تا حدودی آینۀ تطوّر شعر فارسی از زمان قدیم تا زمان تیموریان بزرگ هند می باشد.(نقوی، تذکره نویسی فارسی در هند و پاکستان، ص 89)

در این دوره دو تذکرۀ بسیار مهم از لحاظ انتخاب اشعار شعرا تألیف شده است: یکی به نام بتخانه و دیگری خلاصه الاشعار که نویسندگان آن دیوان شعرای بزرگ متقدم فارسی را در تذکره های خو خلاصه نموده و اکثر اشعار خوب آنان را در تذکره های خود آورده اند.

تقریباً تمام تذکره های این دوره به زبان فارسی ساده بوده و تنها در مقدمه مخصوصاً در موقع حمد و نعمت و منقبت و مدح پادشاه و امیر یا ممدوحان دیگر مؤلف و همچنین در موقع تعریف شعرا به زبان مصنوع پرداخته اند که البته گلزار ابرار هم از این ویژگی مستثنی نیست. بالاخص وقتی هر «چمن» آن شروع می شود، غوثی به تصنع گویی می پردازد. اما تنها کتابی که در این دوره یه سبک مصنوع نوشته شده است بزم آرای است که مؤلف آن تحت نفوذ سبک عوفی قرار گرفته و کتاب خود را به همان سبک عوفی تألیف نموده است.

اما مؤلف گلزار، پس از تحمیدیۀ کتاب، با سرعنوان «سرآغاز تمهید فراهم آمدن این نامه و شمه ای از بیان باعث» به شرح چگونگی پیدایش انگیزۀ تألیف این کتاب می پردازد و می نویسد که چون اکبر شاه قصد فتح دکن و خاندیش را نمود، در جمعی که از فضلای لشکر و کبرای معسکر حضور داشتند و خود اهل مطالبه بوده اند، از محمد غوثی سؤالی می پرسند که: «…چرا تصویر پرده گزینان ضمیرنشین به چهره گشایی خامۀ رنگ عبارت نپذیرفتند؟ حیرت فرو گرفت گوید: اگر بر زبان راند کج گرایی روزگار و غفلت پیشگی و فطرت کوتهی و نامساعدت زمانه و مانند آن باز داشت، پاسخ عادتیان ظاهربین است، و اگر برسُراید در کارکرد ایزد بی همال به حکم «لایسئل عما یفعل» گفت و شنقت گنجایش ندارد، گفتار یکتایان و مدت گزین است. چون هیچ طرزی را به هنگام جواب برجا ندید، ناگزیر سر بر زانوی خموشی بر نهاد. از این رو هیچ مانعی جز بی توجهی ندانسته، از کثرت آرزومندی و وفور خواهشی که داشتند فراوان کوشش و ترغیب به کار بردن گذشت… به خواست الهی اندیشه به کردار گرایید و خامه به نگارش گری بشتافت…».

پس از اتمام این اثر تمام دلمشغولی مؤلف نامی است که می خواهد بر این اثر بنهد که آن نیز بر اثر یک الهام در خواب مرتفع می گردد؛ می نویسد: «… دوش شیخ قطب عالم بن محمد سید جیو که بنابر سید علاءالدین راتهی است، به خواب دیدم از سفر حجاز برگشته، در منزل نگارنده فرود آمد، به من هم خانه شده، از چگونگی حالت خدیو وثاق پرسید. گفتم: غوثی حسن در این فرصت لختی احوال معارف مآل مشایخ -قدّس الله بأسرارهم- پا بسته قرطاسی نقوش می سازد و جویای نام و خواهان تسمیۀ آن است. گفتا از من سلام برسان و این مصرع برخوان:

مصرع

نهادم نام این گلزار ابرار

امید که بنابر نوید بخشیدن بدین گرامی اسم بیان ناموران جهان به زودی پذیرش پذیر و به خوب عالم گیر گردانند».

غوثی گلزار ابرار را در پنج باب بر اساس پنج طبقه تقسیم بندی می کند:

  • اصحاب تحقیق که پاکیزگی ظاهری و باطنی دارند.
  • دانشمندان و علماء.
  • اهل سلوک و تارکین دنیا که به سبب ریاضت به پاکیزگی روحانی رسیده اند.
  • زاهدان (صوفیان و دراویش).
  • مجذوبان (کسانی که در عشق خداوند گم شده اند).

اما نام کامل کتاب  گلزار ابرار فی سیر الأخیار است. این کتاب با ذکر یوسف ملتانی شروع شده با ذکر حسن بن موسی احمدآبادی به پایان می رسد؛ و چنانکه گفته شد روی هم رفته ذکر حدود 600 تن از صوفیان و عرفای هند را شامل است. مؤلف در ذیل نام هر شخص شرح حال او را به اختصار، در عین حال به طور جامع آورده و سعی کرده است تا آنجا که اطلاعی داشته، از سال تولد و فوت هر صوفی اطلاعی به دست دهد.

روی هم رفته این کتاب اطلاعات مفیدی را دربارۀ تصوف و صوفیان عمدتاً معاصر خویش به هم می رساند. با وجود این حقیقت که کتاب مورد بحث تذکرة جامعی از تمام عرفای هندی نیست، معذلک اگر شرح حال و گزارش را که مؤلف در این کتاب از حالات و افکار و زمانۀ هر یک از صوفیان هندی می دهد، در نظر بگیریم و مورد سنجش قرار دهیم، چه از حیث جامعیت و چه از لحاظ بکر بودن برخی مطالب در معرفی شخصیت ها، می توان این تذکره را جزو بهترین تذکره های فارسی – هندی به حساب آورد.

سبک مؤلف ساده و عاری از تکلف و تصنع است و تقریباً همه جا مؤلف زبان فارسی امروزه را به کار برده است و از این حیث در شبه قارة هند و پاکستان در ردیف تذکره های مهم و ارزشمند محسوب می شود. مختصر تصنع و سخن پردازی ادیبانه ای که دارد در آغاز هر «چمن» به چند صفحه ختم می شود.

از آنجا که مؤلف با اکثر شعرا و اشخاصی که ذکر آنان را در این تذکره آورده است ملاقات کرده، یا از نزدیک با آنها آشنایی داشته و اکثر آنان از معاصرین و رفقای مولف بوده اند، بنابراین شرح حال و مطالبی که در این کتاب آورده شده، مورد اعتبار و اعتماد می باشد.

مؤلف در تألیف این کتاب از منابع و مآخذ مهم بسیاری استفاده و بهره برده است که اهم آنها به قرار ذیل می باشند:

نفحات الانس جامی، کشف المحجوب شیخ علی هجویری، عوارف المعارف سهروردی، سیرالاولیاء میر خوردکی، فوائدالفؤاد میر حسین سجزی، سیر العارفین شیخ جمال، اخبار الاخیار عبدالحق محدث دهلوی، جامع الحکایات شیخ نورالدین ، سلسله العارفین مولانا محمد قانعی، تکلمة مولانا عبدالغفور، اصول انوار شیخ کمال الدین حسین، رسالۀ محمدیۀ قادریه از شیخ ابوالمعالی، کتاب جامع از میر عبد الحی، تذکرة اولیاء از پیر محمد حسن، سرور الصدور از شیخ فرید، ملفوظات شیخ حمیدالدین سوالی، تحفه الابرار عزیز الدین صوفی، ملفوظات شیخ نظام الدین اولیاء، دُرر نظامی خواجه شیخ علی، ملفوظات چراغ دهلوی، تذکرة مولانا علیم کابلی و شرف الدین نهری، مکتوبات شیخ شرف الدین یحیی منیری، مکتوبات نور قطب عالم.

از تصنیفات علمای زیادی نیز بهره برده است؛ مانند: رسایل علی پیرو، رسایل سید زین العابدین، تصنیفات گیسودراز مانند معدن المعانی، جواهر خمسه، اوراد ،کلید مخازن ، بحر الحیات.

از تفاسیری هم چون تفسیر رحمانی از شیخ علی پیرو، بحر مواج از قاضی شهاب الدین عمر دولت آبادی، نور النبی شیخ کمال الدین حسین، و… .

وی علاوه بر متون مذهبی از تواریخ سیاسی نیز استفاده کرده و به آنها ارجاع داده است، نظیر: طبقات ناصری، تاریخ فیروزشاهی از ضیاءالدین برنی، مآثر محمود شاهی از مولانا شمس الدین محمد زیر، و… .

این کتاب در خدابخش پتنۀ هند 1994 و 2001م. (چاپ اوّل و دوم) توسط دکتر محمد ذکی، با مقدمه ای مختصر به اردو تصحیح و منتشر شده که متأسفانه اغلاط زیادی بر متن آن وارد شده است. تنها از آن یک نسخه به صورت میکروفیلم در ایران در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران به شمارۀ 5506 موجود است که از روی نسخۀ موجود در کتابخانۀ سالارجنگ تهیه شده است.

گلزار ابرار توسط نگارندۀ این سطور بر اساس دو نسخۀ خطی و چاپی فوق تصحیح و به زودی از طرف کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی منتشر می شود.

معرفی اجمالی تذکرۀ گلزار ابرار غوثی شطاری

نسخۀ سالارجنگ، میکروفیلم دانشگاه تهران، ش5506

معرفی اجمالی تذکرۀ گلزار ابرار غوثی شطاری

روی جلد نسخۀ چاپی پتنه

معرفی اجمالی تذکرۀ گلزار ابرار غوثی شطاری

صفحۀ آغاز نسخۀ چاپی پتنه

 

منابع و مآخذ

آریا ، غلامعلی ، طریقة چشتیه در هند و پاکستان ، انتشارات زوار ، تهران ، چاپ اول ، 1383 .

آرنولد ، توماس ، چگونگی گسترش اسلام ، ترجمه حبیب الله آشوری ، انتشارات سلمان ، 1357 .

ارشاد ، فرهنگ ، مهاجرت تاریخی ایرانیان به هند ، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ، تهران ، 1365 ، چاپ اول .

براون، ادوارد، از سنایی تا سعدی ، ترجمه دکتر غلامحسین صدری افشاری، انتشارات مروارید، تهران، چاپ اول ، 1351.

بناکتی ، فخر الدین ابو سلیمان ، تاریخ بناکتی ، به کوشش دکتر شعار ، انجمن آثار ملی ، 1348

حکمت ، علی اصغر ، سرزمین هند ، تهران ، 1337.

رضازادة شفق ، تاریخ ادبیات ایران ، انتشارات دانشگاه شیراز ، 1355

صافی ، قاسم ، تاریخ زبان و ادب فارسی در سند ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1387 ، چاپ اول .

صفا ، ذبیح الله ، تاریخ ادبیات در ایران ، انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ دهم ، 1346 .

عباس رضوی ، سید اطهر ، تاریخ تصوف در هند ، ترجمه منصور معتمدی ، مرکز نشر دانشگاهی ، تهران ، 1380 .

فرجاد ، محمد علی ، احوال و آثار غالب ، انتشارات مرکز تحقیقات ایران و پاکستان ، 1356.

ماری شیمل ، آنه ، ادبیات اسلامی هند ، ترجمه یعقوب آژند ، امیر کبیر ، تهران ـ   1373

ملامحمد قاسم هندوشاه ، تاریخ فرشته ، کانپور، 1301 ﻫ .ق.

مولایی شیدائی ، رحیم دادخان ، حنبت السند، سندیکا آکادمی، 2000 م.

مولوی ، غلام سرور ، خزینه الاصفیاء ، چاپ کانپور ، 1902 .

نقوی ، علی رضا ، تذکره نویسی فارسی در هند و پاکستان ، موسسه مطبوعاتی علمی ، تهران ، 1347 .

 

yosefbeigbabapour@yahoo.com Email: *

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.