مسیر شعر فارسی

مسیر شعر فارسی

دکتر عبدالحسین جلالیان

اشاره: «مسیر شعر فارسی»(از دیرباز تا امروز)،عنوان کتابی تحقیقی ــ پژوهشی از دکترعبدالحسین جلالیان(جلالی) است که از سوی انتشارات«یزدان» به زیور طبع آراسته شده است. در این کتاب، سعی شده است تا سابقه و سیر تحولات شعر فارسی از دیرزمان تا به امروز، مورد شناسایی و ارزیابی قرار گیرد و ماحصل آن، به شکلی که سبب خستگی خواننده نشده و چکیده معلومات دانشمندان ما باشد؛ در اختیار علاقه مندان به مطالعه تاریخ ادبیات ایران قرار گیرد.

این اثر به شما امکان می دهد تا با سیر دگرگونی های شعر فارسی در ادوار مختلف تاریخ، بیشتر آشنا شوید. بخش آغازین کتاب حاضر به موضوعاتی چون: تجانس و قرابت زبان پارسی با شعر؛ تجانس و قرابت موسیقی و شعر؛ و همچنین سابقه شعر پارسی از دیرباز تا ظهور اسلام پرداخته که آن را برای مطالعه شما در اینجا برگزیده ایم. سال ۱۳۹۳، زمان چاپ اول«مسیر شعر فارسی»است.

*****

این مطلب که برای نحوه سخن‌گویی انسان‌ها، اصطلاح و کلمه «زبان» به کار می‌رود، برای آن‌ است که این اَمْر به شکل و ترکیب زبان انسان و تناسب آن با فُرجه داخلی دهان و حرکات متنوع آن به هنگام سخن‌گفتن ارتباط پیدا می‌کند.

حیوان‌های مختلف هم هر کدام دارای صدای مخصوص به‌خود بوده که از دیرباز تاکنون به همان صورت اولیّه و بدون تغییر باقی مانده است به‌طوری‌که تنوّع صداهای آن‌ها در حالات متفاوت خشم، خوشحالی و غیره به‌گونه‌هایی محدود، مُنْحَصِرْ می‌شود و تنها در معدودی از آنها که نسبت وزن مغز سر به‌وزن بدنشان در مقایسه با سایر انواع بیشتر و بالاتر است (مانند طوطی و کاسکو) قادر هستند تا صداهای متنوّع را تقلید کنند (طوطی‌وار و بدون درک معنا).

در انسان، فضای حنجره و کام و حرکات زبان، عامل ایجاد اصوات مختلف بوده و این صداها را در اصطلاح زبان‌شناسی «حرف» می‌نامند. از ترکیب صدای حرف‌ها کلمات و از به‌هم‌‌پیوستن کلمات جمله‌ها ساخته و پرداخته شده، در نتیجه مطلبی از شخصی به شخص دیگر منتقل می‌گردد.

ایجاد صداهایی که در اصطلاح صدای «حرف» نامیده می‌شود، با به‌کارگیری قوای عقلانی در انسان حالات تنوّع به خود گرفته و این‌ وجه تمایز انسان با حیوان در ایجاد صداست که انسان قادر بر این شده است تا برای خود زبان مخصوص پدید آورده و در بین خود تفاهم متقابل پدید آورد.

این مطلب که در بَدْوِ امر چرا زبان‌های متفاوت در بین انسان‌ها پیداشده بستگی به عوامل طبیعی زیادی از قبیل درجه حرارت ـ برودت ـ ارتفاع و غیره دارد که در ایجاد و پرورش و تکامل اولیّه انسان‌های اولیه در جای‌جایی کره‌زمین مدخلیّت تامّه داشته است. به‌عنوان مثال صداهای حنجره یک فرانسوی که در منطقه معتدلّه شمالی کره‌زمین زندگی می‌کند با یک آفریقائی نزدیک خطّ استوا تفاوت فاحشی دارد و صدای خشن «خ»، «ص» و «ق» در کلمات زبان فرانسه به اندازه زبان عربی به چشم نمی‌خورد و به‌همین دلیل در بین مردم چنین شایع شده است که زبان فرانسه یادآور لطافت بدن بانوان و زبان عربی نشانه‌ای از خشونت مردان است.

قبلاً گفتیم در انسان به‌وسیله حنجره و دهان و به کمک عقل صداهای متنوّع ایجاد و از به‌هم پیوستن آنها حرف ـ کلمه ـ جمله ساخته شده و وسیله ارتباط با همنوعان فراهم می‌گردد، حال اگر این جمله‌ها به‌نحوی ادا شود که حالت موزونیّت به‌خود بگیرد بسیار گوشنوازتر بوده و در اصطلاح حالت شعر به خود خواهد گرفت. این حالت موزونیّت و موسیقی کلام بستگی تام و تمام به قواعدی دارد، همانطور که صدا در موسیقی وابسته کامل به موزونیّت نوت‌ها و از روی محاسبه‌هایی است که مغز هنرمندان موسیقی آن را پدید می‌آورند.

بنابراین، شعر عبارت از صورت کلامِ فاخر انسان‌هایی است که دارای اندیشه و تفکّر عمیق و سازنده بوده و زبانی قادر به بیان اندیشه موزون خود دارند. با این مقدمه نسبتاً طولانی به اصل موضوع که عبارتست از تجانس و قرابت زبان‌پارسی با شعر می‌پردازیم:

تحقیقات محققین اکثر خارجی ثابت کرده است که گروه آریایی پیش از هزاره دوم قبل از میلاد مسیح در کنار دریاچه آرال و شمال و شرق دریای مازندران ساکن بوده و به‌تدریج به سه شاخه بزرگ تقسیم و به شرح زیر در اطراف و اکناف قاره‌‌آسیا و اروپا پراکنده شده‌اند:

الف) شاخه‌ای به سوی مشرق یعنی هندوستان سرازیر شده و بومیان و پاره‌ای از اقوام زرد شمال آن سرزمین را تحت‌الشعاع سیطره خود قرار دادند.

ب) شاخه‌ای به سوی غرب رو آورده و تا اعماق اروپا پیشروی کردند.

ج) شاخه دیگری به سوی جنوب‌غربی یعنی سرزمین فعلی ایران سرازیر و در آب و هوای متنوّع آن گسترش یافتند و این شاخه اخیر ساکنان و صاحبان ایران‌زمین و اجداد اولیّه ایرانیان به حساب می‌آیند.

آریاها مردمی سپید‌پوست و پیش از مهاجرت سه‌گانه همه ملّتی واحد و دارای وجوه مشترک بودند. صحبت از دوهزار‌سال پیش از میلاد مسیح است یعنی زمانی که تقریباً هیچ دین توحیدی فراگیر در روی زمین به منصّه ظهور نرسیده و هیچ تمدنی بر پایه ضوابط و قوانینی اصولی و مدوّن پایه‌گزاری نشده بود. در این مقطع زمانی که بت‌پرستی و عقاید خرافی بر اجتماع این قوم بزرگ سایه افکنده بود، شخصی به نام (ZARATHUSHTRA) زرتوشتره و با نام و قبیله (SPITAMA) اسپی‌تاما از پدری به‌نام: (POURUSH, ASPA) پروش اَسَپِهْ به معنای دارنده اسب خاکستری و مادری به‌نام: (DUGHD HAV8A) دوغدهوه به معنای دوشنده شیر گاو و پا به جهان هستی گذاشت و در میان اقوام اولیّه آریایی به تبلیغ عقاید و نظریات خود پرداخته و با مبارزه با خرافات، فصل نوینی در دفتر تاریخ حیاتِ مردم آسیایی و آریایی و یشریّت گشود.

این او بود که برای اولین مرتبه اعلام کرد که آفریننده همه جهان و جهانیان یک‌قدرت فائقه ناپیداست که برای شناختن آن باید به راستی و نیکی گروید و از دروغ و بدی پرهیز نمود. او سرلوحه تبلیغ خود را کردار و گفتار و اندیشه نیک قرارداده و راه شناسایی آفریدگار را امری تحقیقی آن هم در مجرای راستی و نیکوکاری دانست و این اولین مانیفست تجلّی فکر توحیدی و عرفانی بشریت است که به مانند آتش در پنبه کهنه‌های افکار موهوم و خرافی مردم آن زمان افتاد و بیش از همه در شاخه آریایی که به طرف ایران‌زمین سرازیر شدند، رخنه و نفوذ کرد. بنابراین این اجداد ما ایرانیان بودند که پیش از همه اقوام دیگر طرفدار و پیرو اولین دین توحیدی شده‌اند.

گفته‌های زرتشت بنابر تحقیقات وسیع انجام‌شده در اصل ۷۲ فصل خلاصه می‌شده که از این میان ۱۶ فصل آن به‌نام «گاته‌ها» مشهورند. در گاته‌ها این زرتشت است که سخن می‌گوید و سخنان او که دارای مطالب عمیق و پرمغزی است، تقریباً به صورت کلام موزون و شعر سروده شده است و جای افتخار بزرگ دیگری برای ما ایرانیان است که با سربلندی تمام ادّعا کنیم که زبان پارسی در اصل و ریشه زبان شعر و تبلیغ و رسانه گویایی برای ارسال پیام صلح و دوستی برای اقوام بَشر بوده و خواهد بود، زبانی که در قرن هفتم هجری سعدی با این شعر خود به اثبات رسانید:

بنی آدم اعضای یک پیکرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

اینکه که «تجانس و قرابت زبان پارسی با شعر» روشن شد، به شرح تجانس و قرابت موسیقی و شعر خواهیم پرداخت.

تجانس و قرابت موسیقی و شعر

در نزد اکثریت مردم عادی که فطرتاً دوستدار موسیقی و شعرند، وجوه مشترک این دو پدیده هنری و نحوه ارتباط فیمابین آنها نامشخص بوده و با اینکه در اکثر موارد تظاهرات مشترک این دو سبب شده است تا نسبت به هر دوِ این هنر احساسات مُثبت داشته باشند، اما کمتر افرادی پیدا می‌شوند که بتوانند در مقام توجیه این دو پدیده هنری برآیند.

میان جوانانی که ذوق ذاتی موسیقی دارند با آنهایی که طبعاً به شعر و کلام موزون رغبت نشان می‌دهند، یک حالت مشترک وجود دارد. این هر دو دسته دارای طبع موزونند، به این‌معنا که هر دو در بَدو از تنافر اصواتِ آهنگ‌ها و ناسلیسی کلمات در اشعار متأثر می‌شوند. از بازگو کردن علت و سبب آن عاجز می‌مانند. اما به تدریج که در رشته موسیقی یا شعر آموزش دیده و تمرین می‌کنند، درمی‌یابند که آنچه باعث ایجاد آهنگ گوشنواز می‌شود در موسیقی ضربه‌ها و در شعر کلمات متناسب گوشنواز است که بایستی طبق قاعده و روال منظمی نواخته و پرداخته شود.

این قاعده و روال منظم همان چیزی است که وجه مشترک موسیقی و شعر نامیده می‌شود که بر پایه ریاضیّات بنا شده است.

سابقه شعر پارسی از دیرباز تا ظهور اسلام

پیش از این، در فصل گفته شد که حدود دو هزار سال پیش از میلاد مسیح، گفته‌های زرتشت پیامبر به ویژه در شانزده فصل«گاته‌ها»‌کلام موزونی است. این صورت کلام موزون از ویژگی‌های نژاد آریایی که به تدریج سه شاخه شده و در هند، ایران و یونان پراکنده شدند.

کتاب‌های مقدس«ودا» و ترانه‌های «گاته‌ها» و کتاب(ایلیاد) بهترین دلیل بر این مدعاست که این سه هم نژاد هندی، ایرانی و یونانی از یک شاخه آریایی بوده و زبانشان استعداد گفتار موزون را داراست.

قدیمی‌ترین شعر ایرانی، همان سخنان موزون زرتشت است که دارای وزن هجایی است. وزن هجایی، وزنی است که بر خلاف وزن عروضی که از «سبب»و«وتد»و«فاصله» تشکیل شده، تنها از «سبب» صورت می‌پذیرد و یا به عبارت دقیق‌تر از «سبب خفیف» صورت یافته و از «سبب ثقیل» و اوتاد و فواصل بی نیاز است و ما در جای خود درباره شعر عروضی این ویژگی‌ها را توضیح خواهیم داد.

وزن هجایی در حال حاضر، درمیان اکثر ملل اروپایی رواج دارد و این وزن در دوره تمدن بشریت از زمان زرتشت تا ظهور اسلام در ایران زمین متداول و پس از آن شعر فارسی صورت عروضی به خود گرفته است.

امروزه، ما به علت از بین رفتن مدارک زبان فارسی قبل از اسلام، تنها از تعداد معدودی کلام موزون زمان ساسانیان آگاهی داریم که از کتیبه‌های باقیمانده از دوره ساسانیان، مانند کتیبه«حاجی آباد» و از کتب سنتی رسالات ادبی پهلوی، مانند«یادگار زریران» و «درخت آسوریک» اشارات مورخان اسلامی در کتاب‌هایی مانند کتاب«تاریخ سیستان»، برای ما به جا مانده است.

شادروان استاد ملک الشعرا بهار تحقیقات مفصلی بر روی اشعار قبل از اسلام نموده و در مقالات متعددی نتایج پژوهش‌های خود را منتشر کرده‌اند که در زمان خویش در مجلات مختلف به چاپ رسیده و برای جوانان امروز اگر دسترسی به آنها محال نباشد، چندان هم آسان نیست و ما در این فصل چکیده تحقیقات گرانبهای ایشان را به صورت مختصر و موجز بیان کرده و به عنوان شاهد کلام، در هر مورد نمونه‌ای از آن سروده‌ها را خواهیم آورد.

بنابر تحقیقات شادروان بهار، در ایران زمین و در زمان ساسانیان، سه گونه کلام موزون رواج داشته است:«سرود» و«داستان» و «ترانه»؛ که به ترتیب درباره هر یک توضیحاتی داده خواهد شد.

الف ـ سرود:

سرود نوعی کلام موزون است که بر مبنای هجایی تنظیم یافته و نسبتا طولانی بوده و منحصرا در حضور پادشاهان و در مراسم رسمی و در آتشکده‌ها با نواختن رود خوانده می‌شده است و سرود خسروانی یکی از آنهاست. این نوع شعر، پس از ظهور اسلام به سبب اینکه دیگر، دربار و آتشکده و مراسم رسمی دین زرتشتی وجود نداشته، به تدریج از میان رفته است.

ب ـ داستان:

نوع دیگر از کلام موزون در ایران قبل از اسلام، داستان بود که در مجامع عمومی و جشن‌ها، داستان‌هایی از شرح حال پهلوانان و دلیران تاریخ و روسای قبیله‌های شجاع را به صورت افسانه با ساز و آواز می‌خوانده و بازگو می‌کرده اند. این رسم داستان پردازی در ایران باستان سبب ماندگار شدن و برجای ماندن ویژگی‌های فرهنگ نژاد فارسی می‌شده که از سینه به سینه تا ظهور اسلام هم در نسل دیگر منتقل می‌گردیده است.

این شیوه داستان پردازی تا یکی دو قرن بعد از ظهور اسلام هم در گوشه و کنار ایران کم و بیش مرسوم بوده و با ظهور فردوسی و خلق شاهنامه، از آن پس به صورت شاهنامه خوانی درآمده و سبب ابقای داستان‌ها واشاعه و ترویج زبان فارسی گردیده است.

باید دانست در میان اعراب هم داستان پردازی در عهد جاهلیت رواج داشته است. اقوام عرب در شب‌های مهتابی گردهم جمع شده و به «سمر» یعنی قصه گویی پرداخته و داستان‌های خود را با آب و تاب شرح می‌داده اند.اینکه حافظ شیرین سخن می‌فرماید:

ترسم که اشک درغم ما پرده درشود

وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

اشاره به همین موضوع سمر پردازی و افشای راز است که همگان از آن مطلع می‌شوند.

ج ـ ترانه‌ها:

ترانه گویی و… ترانه خوانی، قبل از اسلام در میان فارسی زبانان متداول و عبارت از سرودن کلام‌های موزونی بوده که در آن از روابط عاشقانه وشرح و بسط رویدادهای میان عاشق و معشوق سخن می‌رفته و این کلام‌های موزون را با دست افشانی و پای کوبی و رقص در گردهمایی که توده‌های مردم داشته اند، می‌خوانده‌اند. نام ترانه بعد از اسلام به «غزل» و «تصنیف» تبدیل شده و در قالب شعر عروضی تا به امروز هم ادامه دارد.

اکنون که به کلام‌های موزون سه گانه ایران باستان آشنا شدیم، شایسته است تا برای هر کدام شاهد کلامی آورده تا خوانندگان محترم به شیوه کلام فارسی دوره میانه آشنایی یابند.

الف ـ نمونه سرود: سرود، با ظهور اسلام از بین رفت و تنها به نقل از کتاب «تاریخ سیستان» تنها «سرود کرکوی» باقیمانده که از اشعار صحیح و مسلم دوره ساسانی است. این سرود به زبان فارسی دری است(نه پهلوی) که از آن زمان در مشرق ایران و جنوب خراسان رواج داشته و از اشعار شش هجایی است که در آتشکده «کرکویه» واقع در مملکت قدیم سیستان خوانده می‌شده است.

در کتاب تاریخ سیستان، فصلی خاص به این سرود اختصاص دارد و ما در اینجا نخست به شرح آن و سپس به ترجمه آن به زبان فارسی امروزی می‌پردازیم.

سرود کرکوی

فرخت با داروش

خدیو گرشاسب هوش

همی پرات از جوش

نو وش کن می‌نو وش

دوست بدا آ گوش

به آفرین نهاده گوش

همیشه نیکی گوش

که دی گذشته و دش

شاها خدا یگانا

به آفرین شاهی

که برگردان آن به زبان فارسی امروزی چنین می‌شود:

افروخته باد روشنایی

عالمگیر باد هوش گرشاسب

همی پراست از جوش

نوش کن می‌نوش

دوست بدار، در آغوش

به آفرین نه گوش

همیشه به نیکی و نیکوکار باش

که دیروز و دیشب بگذشت

شاها، خدایگانا

با آفرین شاهی

ب ـ نمونه داستان: مواردی که از داستان در کتب پهلوی باقیمانده و در حال حاضر هم در میان روستاییان کرد و بلوچ داستان گویی با ساز و آواز برقرار است که از آنجایی که این داستان‌های منظوم جور واجور مفصل بوده و بیشتر خوانندگان محترم نمونه‌های آن را در کردستان و بلوچستان دیده یا شنیده و یا در شاهنامه خوانی‌ها به آن گوش فراداده‌اند از آوردن نمونه آن صرفنظر می‌شود.

ج ـ نمونه ترانه: چنین به نظر می‌رسد که شعر در زمان ساسانیان دارای تقسیم بندی خاصی بوده که از آن به بعد به صورت میراث به ما رسیده است و تقریبا محقق شده که اشعار آن روزگار که پایه اش بر روی «هجا» و«سیلاب» قرار داشته، در واقع هرپاره شعر یک بیت به حساب می‌آمده است و این تقسیم بندی امروزی مصراع دوگانه در یک بیت بعدا صورت عمل به خود گرفته و از طرفی تا اواخر دوره ساسانی قافیه در شعر معمول نبوده و از اواخر دوره ساسانی به تدریج قافیه در شعر معمول شده است.

اینک به عنوان نمونه شعر دوره ساسانی، یکی از قدیمی‌ترین شعری که مربوط به «مانی»‌مدعی پیامبری دوره ساسانی است را به عنوان شاهد کلام می‌آوریم. البته بهتر است نخست چند کلمه درباره مانی و ظهور او بازگو شود.

پس از اینکه مرام زرتشت به‌صورت دین رسمی ایرانیان درآمد یک طبقه از روحانیان و متولیان به نام (موبد) و (موبد موبدان) پیدا شدند که به تدریج بر جان و مال و ناموس مردم تسلط یافته و قدرت آنها در جامع به حدی رسید که عملاً توده مردم را به چهار طبقه تقسیم کرده و کمترین حقوق را به طبقه کشاورزان که اکثریت جامعه را تشکیل می‌دادند، اعطا شده بود.

موبدان دین زرتشتی بر شاهان نیز تسلط داشتند، به‌طوری که سلسله ساسانیان تقریباً با دست آنها تأسیس و اداره می‌شد. در دوره ساسانیان به تدریج نارضایتی توده زحمتکش و کشاورزان ایرانی چنان شدت یافت که در میان آنها اشخاصی قیام کرده و سعی در آوردن مرام جدید و برچیدن مرام دینی قدیم داشتند.

یکی از این اشخاص مردی است به نام «مانی» که در زمان اردشیر بابکان می‌زیست و در زمان شاهپور پسر اردشیر دعوی پیامبری کرد و عاقبت به دست جانشینان شاهپور کشته شد.

پروفسور جکسن آمریکایی کتابی به نام (کتاب مانی) نوشته که در آن تعدادی از اشعار ۹ هجایی و ۱۲ هجایی مانی را به چاپ رسانیده است. همین‌طور استاد ملک‌الشعرا بهار هم در «رساله مانی» درباره گفته‌های موزون مانی توضیحات کاملی داده و ما در اینجا به نقل از آنها یکی از اشعار ۱۲ هجایی مانی را نخست به زبان فارسی قدیم و سپس به زبان فارسی امروز می‌آوریم:

خورشیدی روشن، ادپور ماه‌ی برا زاک

روژ نداد برازند، از تنوا ری اوی [درخت]

مروان‌ی بامیکان اوی و از نید شادلها

وازند کبوتر [اد؟] فرشته مروی وسپ [گونگ؟]

سرا ویندادا واژند[.؟]ی کیسنگان

اساتید [.هروسپ؟]… تتواری اوی [درخت]

که برگردان آن به فارسی امروزی چنین می‌شود:

خورشید روشن و ماه تمام برازنده

روشنی دهند و برازندگی نمایند از تنه آن [درخت]

مرغان روشن و سحری آواز دهند به شادی

سخن گویند، کبوتر و طاووس (پرستو) همه‌گونه

سرایند [.و] آواز خوانند […؟] دختران

ستایش گنند و [همه‌گونه]… تنه آن درخت را

پاره‌ای از کلمات که افتاده بود، به‌وسیله شادروان بهار در [] آورده شده که برای مزید اطلاع از ریزه‌کاری‌های این شعر و ترجمه آن می‌توان به «رساله مانی» تألیف بهار رجوع کرد .

گذشته از شعر مانی، در کتیبه «حاجی‌آباد» هم قطعه شعری موجود است که توسط استاد «کریستین‌سن» ترجمه شده و در مجله کاوه سال دوم درج گردیده و می‌توان با مراجعه به آن از آن کلام موزون هجایی آگاهی حاصل کرد.

همچنین در کتاب حماسی موسوم به «یادگار زریران» اشعاری مانند سخنان جاماسب درباره رزم او با ارجاسپ پادشاه هون‌ها که شعر هفت‌هجایی است وجود دارد.

نیز در رساله «درخت آسوریک» که احتمالاً در زمان اشکانیان و در شمال ایران تدوین شده و بیشتر آنها اشعار ۱۲هجایی است و استاد بهار هم آن را در مقاله‌های خود ذکر کرده‌اند و یا در چامه «شاه بهرام» که اثر منظومی آن در آمدن شاه بهرام مقدس و از سروده‌های بلافاصله پس از ظهور اسلام است، می‌توان با نمونه‌های دیگر اشعار هجائی دوره ساسانیان آشنا گردید.

چامه «شاه بهرام» از آثار زرتشتی بلافاصله پس از هجوم اسلام به ایران است که در ایران سروده شده و در اصل از اشعار ۱۳هجایی بوده و سراینده آن از اندوه حاصله از شکست ایران از اعراب و برباد رفتن سلسله شاهان ساسانیان سخنانی بر زبان رانده و امید به ظهور یک منجی غیبی به نام «شاه بهرام مقدس» از سرزمین هند داشته و بدان دل‌بسته بوده است.

در اینجا نخست اصل شعر، سپس به ترجمه آن به زبان فارسی امروزی خواهیم پرداخت و هرگاه خوانندگان محترم خواستار نمونه‌های دیگری هم از اشعار زمان ساسانیان باشند، می‌توانند به کتاب «متن‌های پهلوی» طبع بمبیی (صفحه ۱۶۰) مراجعه نمایند.

ایمت بوات کذ پیکی آیذاچ هندوکان

کذمت‌هانی شه و هرام اچ دو تک کیان

کذ پیل هست هزار اپر سرآن سرهست پیل پان

کذا راستک درفش دارد پوا دوینی هو سوران

پیش لشکر برند پوسپاه سرداران

مرتی بسیل اپایت کردن زیرک ترگمان

کذ شوت برگویت پو هندوکان

کذا ماخ چی دیت اچ دشت‌ی تاژیکان

ایرایوگ گروه دین و زار کرد و برفت

شاهان شاهیه اماه اچ هیری اویشان

چیگون شیدا دین دارند چیگون سگ خورند نان

برگرفتند پاتخشا پیدی اج هوسروان… الخ

ترجمه شعر:

چنین باد که پیکی آید از هندوستان

که آمد آن شاه بهرام از دوره کیان

کجا پیل هست هزار و بر مسر هر پیل هست پیل بان

کجا آراسته درفش دارد به آئین خسروان

پیشاپیش لشکر برند به همراه سپهسالاران

مردی گسیل باید کردن زیرک و ترجمان

که رفته و بگوید به مردم هندوستان

که ما چه دیدیم از دست تازیان

با گروهی اندک، دین خود را منتشر کرد

و رفت شاهنشاهی ما به سبب ایشان.

اینک در پایان این فصل شایسته است تا در تفسیر این شعر اخیر «چامه شاه بهرام» که بلافاصله پس از ظهور اسلام و شکست یزدگرد سوم و رواج آیین اسلام توسط یک ایرانی وطن‌پرست زرتشتی به همان شیوه شعر دوره ساسانی و با سبک هجایی سروده شده و در آن آرزوی آمدن یک منجی از قاره هندوستان، جایی که بلافاصله پس از حمله اعراب گروه زیادی از زرتشتیان ایرانی بدان‌جا مهاجرت کردند را دارد، چند کلمه‌ای به عنوان حسن ختام ذکر گردد.

با اندک دقت در متن این شعر معلوم می‌شود که این شعر دارای قافیه می‌باشد و معلوم می‌کند که شعر در اواخر دوره ساسانی دارای قافیه شده و این شاعر هم به همان سبک و رویه شعر خود را سروده است. از طرف دیگر آرزو می‌کند که شخصی به نام شاه بهرام مقدس از دوره کیان با هزاران پیل‌دمان به ایران بیاید و مشاهده کند که ایرانیان از دست اعرابی که با اندک سرباز به ایران هجوم آورده و شاهنشاهی را از بین بردند، چه می‌کشند!

با خواندن این شعر و آرزوی شاعر، ملاحظه می‌شود که ایرانیان پس از شکست از اعراب و از بین رفتن سلسله پادشاهی خود، امید و دل به ظهور یک منجی بسته که در آینده و از عالم غیب ظهور کرده و داده آنها را از ظالم بستاند. ساختار مذهب حقه جعفری و شیعه اثنی عشری به دست ایرانیان و پیروی از خاندان وحی و مسئله انتظار مهدی موعود، اقوی دلیل بر داشتن ایمان به تبلور فقه جعفری است و ایرانیان برآنند تا در آینده زمام امور دین اسلام را در دست گرفته و ثابت نمایند که ایرانی شکست‌ناپذیر بوده و در اقوام دیگر مستحیل نمی‌شود.

در پایان این مقال توجه خوانندگان محترم را به مطالعه دو جلد کتاب «تاریخ ادبیات ایران از قدیم‌ترین عصر تاریخی تا عصر حاضر» تألیف استاد گرانقدر شادروان جلال‌الدین همایی معطوف می‌دارد.

منبع: روزنامه اطلاعات

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.