دکتر داوود فیرحی
ویژگی ترجمههای عزتالله فولادوند به روایت دکتر داوود فیرحی
ترجمه کردن نوعی «فلسفیدن» است؛ هم فلسفیدن در مورد جامعه مقصد و هم فلسفیدن در مورد جامعه مبدأ. به تعبیری، گلچین کردن چیزی از آن سوی دنیا که میتواند در جامعه مقصد بموقع، بجا و تعیینکننده باشد. بنابراین، «مترجم به نوعی یک فیلسوف است» و مترجم تنها انتقالدهنده نیست بلکه میداند که چه موضوعی را به چه جامعهای تزریق کند.
در این راستا، میتوان به گزینش به جای دکتر عزتالله فولادوند در ترجمه کتاب «جامعه باز و دشمنان آن» کارل پوپر اشاره کرد که از قضا بسیار مورد اقبال واقع شد؛ استاد فولادوند به ظرافت، به ترجمه کتابی همت کرد که موضوع آن درد آن روزهای جامعه ما بود.
از این رو، ترجمه کردن نوعی «اندیشیدن» و «عمل کردن» است. رولان بارت معتقد است نویسنده بیطرف نیست. یک نویسنده ایده و هدف دارد و میداند چه مینویسد و برای چه مینویسد. بنابراین، وقتی به ترجمهها نگاه میکنیم، درمییابیم که مترجمها نه تنها بیطرف نیستند بلکه به دنبال بسط و گسترش ایدهای هستند که فکر میکنند در آن لحظه و در آن مکان مورد نیاز جامعه است و این یکی از بهترین خلاقیتهای یک مترجم چیره دست است؛ کسی که زمان و مکان را میشناسد و میداند که چه چیزی را چه موقعی به بازار ترجمه برساند.
در بازار ترجمه میتوانیم دو نوع ترجمه ببینیم؛ نخست ترجمه تفننی و دیگری ترجمه هدفمند و اندیشیده شده. در ترجمه نوع دوم، ویژگیهایی وجود دارد؛
نخست، «انتخاب آگاهانه» موضوع و متن از زبان مبدأ است؛ اینکه چه گفتمانی مسلط است و چگونه میتوان برای کاستن از آثار منفی سلطه یک جانبه یک گفتمان، اندیشهها و گفتمانهای جدید را وارد بازار فکر کرد. در واقع با این اندیشه مترجم تکثر را وارد بازار فکر میکند.
دوم، «شناخت دقیق» از شرایط فکری، اجتماعی و فرهنگی زبان مقصد یعنی زبان فارسی است. گاه بعضی از کتابها با وجود اینکه به ذات خوب هستند اما چون بموقع ترجمه نشدهاند، پژواک ندارند. بنابراین، در قفسهها میخوابند و بتدریج فراموش میشوند و خود مترجم هم ممکن است که ازاستقبال نکردنش سرخورده شود.
اما کتابی که با «زمان» و «نیاز» یک جامعه گره میخورد، مانند پتکی است که بر طبلی زده میشود و پژواکش میچرخد و مترجم خود احساس انجام وظیفه میکند و جامعه یک تشکر پنهان از مترجم خواهد داشت. به همین دلیل ترجمه نوعی «تألیف» است و استاد فولادوند کسی است که از این شناخت بهره مند است و برای جامعه ما «جامعه باز» را تبدیل به مسأله کرد.
سوم، ترجمه نوعی «حرف زدن به زبان دیگران» است. اتفاقاً این مختص جوامع بسته است. هر چقدر جوامع بسته باشند، فیلسوفان و متفکران بیشتر گرایش پیدا میکنند که سخن خود را به زبان دیگران بگویند. در واقع هر ترجمه پیامی دارد که این پیام در مالکیت مترجم است اما از زبان مؤلف اصلی گفته میشود.
به همین دلیل، در ترجمه دو پیام نهفته است؛ یکی، پیام «خالق اثر» و دیگری پیام «ناقل اثر» است و اتفاقاً گاهی «پیام ناقل» مهمتر است، چون با گوشت و خون و نیاز جامعه مقصد گره خورده است. این چیزی است که در آثار استاد فولادوند به روشنی به چشم میخورد. به همین دلیل یکی از ویژگیهای ترجمههای او، گذاشتن پیام خود در کنار پیام نویسنده اصلی است.
چهارم، از دیگر ویژگیهای ترجمههای هدفمند «گره زدن اندیشه بومی با پژوهشهای جهانی» است. به خاطر دارم وقتی «تاریخ نظامهای فکر سیاسی در ایران» را تدریس میکردم، میدانستم که چیزهایی در حال رخ دادن است اما واژههای مناسبش را نمییافتم. وقتی یک اثر ترجمه شده از زبان فرانسه را دیدم، متوجه شدم که چیزهایی که من میفهمیدم و نمیتوانستم توضیح دهم، در این اثر، در قالب کلمات شسته و رفته آورده شده است.
در واقع، برخی مواقع، جوامعی که مدتها پیش به دنیای مدرن ورود کردهاند، بهطور تاریخی یاد گرفتهاند که مفاهیمشان را صیقل دهند. از این رو، محققان بومی راحت میتوانند از این مفاهیم استفاده کنند. معتقدم گاهی «انتخاب درست» از تألیف درست مهمتر است چراکه شاید تولید متن زمان زیادی ببرد اما وقتی کسان دیگری تولید کردند، ترجمه زمان را میخرد و در زمان کمتری به دست مصرفکننده میرسد.
پنجم، کاربرد بسیار مهم ترجمههای هدفمند ایجاد «سویه پژوهشی» یا به عبارتی «جهت دادن به پژوهشگران جوان» است تا آنچه را برایش مسأله نبوده تبدیل به مسأله کنند. یکی از ویژگیهای علومانسانی، ادبیات پژوهش است؛ یعنی، نوشته بیسابقه پژوهشی، اغلب نوشتههای خام هستند، اما این ترجمهها برای افراد، سابقه پژوهشی میسازند و مسائلی را درجامعه مطرح میکنند که شاید تا آن زمان به آن توجه نشده است.
منبع: روزنامه ایران