سید محسن حسینی موخر
چکیده: نظریه پردازان ادبی از دیر باز تاکنون از چشم اندازهایی مختلف به شعر و ماهیت آن نگریستهاند. پیش از همه، افلاطون و ارسطو بودند که شعر را چونان دیگر مقوله های هنری، تقلید از طبیعت دانستند. این نظریه که سنگ بنای دیگر نظریه های ادبی هم بود تا روز گار معاصر هم تداوم یافت. در اوایل قرن بیستم و همزمان با پیدایش نظریات جدید فلسفی و زبانشناختی، بوطیقاهایی جدید پدید آمد که در آن بر خلاف نظریه های کلاسیک، زبان شعر بتدریج وظیفه انتقال پیام و معنی را از دست می داد. مطالعه در باره زبان (جنبه عینی) اثر، محور تدریجی معنی یا چند معنایی شعر و نیز دخالت دادن مخاطب در خلاقیت ادبی اثر از جمله برجسته ترین ویژگیهای نظریه هایی چون صورتگرایی، ساختارگرایی، نشانه شناسی، تأویل متن و ساختار شکنی است. یکی از نکاتی که در بررسی تحلیلی این نظریه های شعری بیش از نتایج دیگر به چشم می آید تعدد و تنوع چشم اندازهایی است که به واسطه آن، شعر و ماهیت آن بارها مورد کند و کاو و بررسی قرار گرفته است.
پژوهشهای ادبی 1382 شماره 2
منبع: پرتال جامع علوم انسانی