
لمعات قطبشاهی در بیان مذهب حکمای الهی
(در شناخت باران و برف و صاعقه و ابرها و زمينلرزه و كسوف و خسوف)
اثر: محمدتقي بن حسين بن جمالالدين مازندراني
به كوشش: ربابه مينايي[1]
مقدمه
در بخش نسخ كتابخانة مجلس شوراي اسلامي، مجموعهاي است به شمارة 17230 كه دومين رسالة آن، اثري مختصر به خط نستعليق در شناخت باران و برف و صاعقه و رنگهاي مختلف در ابر و زمين لرزه و كسوف و خسوف كه به امر قطبشاه نگارش يافته است. (نك: فهرست نسخههاي خطي كتابخانه مجلس، ج2/47، محمود نظري، تهران، 1392، ص82)
موضوع اين رساله در طبيعيات است. مؤلف بر آن شده كه بر اساس اقوال حكما و فلاسفة پيشين از جمله ابن سينا، خواجه نصير، ابوالبركات و ديگران مباحث فوق الذكر را بحث كند و ادلهاي فلسفي و علمي براي هر يك بشمارد.
مؤلف، از درباريان قطبشاهي، از شاهان دكن هند در قرن 11 ق. بوده و خود در ضمن همين رساله اشاره كرده، گويد: «و این حقیر نیز در عشر اوّل ماه جمادی الاوّل سال یکهزار و پنجاه و شش در بندگی نوّاب اقدس، كه هزار جان گرامی فدایش باد، در دولتخانة عالی هالة مهینی در دور آفتاب مشاهده نمود، بلکه بندگان خاص که نزد حقیر به تعلیم مشغول بودند همه تماشای آن کردهاند».
پس از سقوط سلسله بهمنی در سال ١۵٢۶م. قلمرو آنها به پنج بخش در میان پنج پادشاه تقسیم شد، به این ترتیب: ایالت برار به سلسله عمادشاهی رسید؛ ایالت احمد ناگار به نظامشاهی رسید؛ ایالت بیجاپور به عادلشاهی رسید؛ ایالت بیدار به باردشاهی؛ و ایالت گل کندا به قطبشاهی رسید.
قطبشاهيان در گلکنده یا غلکنده و سپس در حیدرآباد در منطقة دکن در جنوب کشور هند از سال ۹۱۸ تا ۱۰۹۸ ه. ق/۱۵۱۸ –۱۶۸۷ م. حکومت کردند و به دست امپراتوران گورکانی هند منقرض شدند. سلاطین قطبشاهی شیعه بودند و از نوادگان قراقویونلوها بهشمار میروند. آنها پادشاهی قدرتمندی در دکن داشتند و نه تنها حامیان خوبی برای اشائة فرهنگ فارسی بودند. بلکه فرهنگهای منطقهای دکن را نیز توسعه دادند. آنها زبان تلگو که زبان محلی ایالت آندرا پرادش هند است را نیز ترویج کردند. قطبشاهیان ابتدا گلکنده و بعد از آن حیدرآباد را به عنوان پایتخت برگزیدند، و هر دو شهر توسط آنان توسعه و آبادانی یافت.
اما در اصل قطبشاهیان از استان همدان در غرب ایران در زمان سلسله صفویه به جنوب هندوستان مهاجرت کرده بودند. متأسفانه کتابهای تاریخي اصلیت قطبشاهیان را دستکاری کردهاند و به غلط و به دروغ آنها را ترکمنانی از کشور ارمنستان معرفی میکنند. حال آنکه اگر مورخی شخصاً بناها و مقبرههای این شاهان را دیدن کند، میبیند که نام فامیل ایشان «همدانی» بوده و مسلمان شیعه بودهاند و برای اوّلین بار معماری ایرانی را در دکن معرفی کردند. زبان فارسی زبان اداری و رسمی در این دوران بوده و کتب و اسناد اگرچه اندک باقی است.
رسالة حاضر نيز يكي از آثار ارزندة اين دوره از تاريخ به زبان فارسي است كه به دست ما رسيده است. اميد است احياي اين اثر در مطالعات تاريخ آن برهه از تاريخ نقش ارزشمندي ايفا كند. از طرفي كه نويسندة آن نيز ايرانيالاصل و اهل مازنداران بوده است.
[1]. مدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد پارسآباد.
منبع :
جستارهايي در ميراث اسلامي (مجموعه مقالات، يادداشتها، اسناد و متون)
دفتر پنجم (گفتارهايي در تاريخ علم)
به كوشش: دكتر یوسف بیگباباپور