عوارف المعارف و ذیلی بر آن

عوارف المعارف و ذیلی بر آن

دکتر امید سُروری

عوارف المعارف و ذیلی بر آن

شرح احوال مؤلّف

  1. نام، لقب و سلسلة انتساب

نام وی «جنید» و لقبش «صدرالدین» و «صدر» بوده ولی در شدالازار القاب «شیخ‌الاسلام» و «قدوةالانام» و در یادداشت صفحۀ نخست عوارف المعارف القاب «مولانا المعظم، والشيخ المقدم، و الإمام الأعلم، نتيجة أرباب التقى، وخلاصة أصحاب النهى، وقدوة أئمة الهدى، وحيد عصره، وفريد دهره، المولى العالم الفاضل، العابد السالك الكامل، مجمع الفضائل وجامع الفواضل، ذي الحسب الأشهر والنسب الأزهر، صدر الملة والدين» نیز برای وی ذکر شده است. [1]

نسبت وی به این ترتیب به عارف مشهور سدة 7ق، نجیب‌الدین علی بن بزغش شیرازی (م676 ق) می‌رسد: صدرالدین جنید بن فضل الله بن عبدالرحمن بن نجیب الدین علی بن بزغش شیرازی.[2] از پدر وی اطّلاعی در دست نیست ولی پدربزرگ و جدّش از مشاهیر شیرازند.

 

  1. زندگینامه

کامل‌ترین شرح احوالی که از وی در دست است، در شدّالازار، اثر گران‌سنگ همشهری و همنام وی، معین‌الدین جنید بن محمود شیرازی،‌وجود دارد1 و به جز آن در منابع دیگر یا مطلبی دربارة وی وجود ندارد و یا همان گفتة شدالازار را به اختصار نقل کرده‌اند.

در ملتمسالاحبّا که ترجمة شدالازار است، در شرح احوال وی نوشته شده:

شیخ‌الاسلام عهد خود بود و پیشوای اکابر عصر و مرشدی کامل و مکمّل و فاضل بود که جمع میان علم ظاهری و باطنی می‌کرد و واقف بود بر رموز قوم و اشارات خداوندان عرفان و دقايق اهل طريقت و نكته‌هاي اسرار حقيقت مي‌دانست و ملازمت شيخ جبرييل كرده بود در بغداد و مدّتی مدید در خلوت نشسته بود و به اشارت و اجازت وی. و خدای تعالی احوال شریفه بر وی منکشف کرد تا زیارت کعبه معظم کرد و چند وقت مجاور شد و مسافرت بلاد شام کرد و علمای آنجا را دید و قرائت و سماع کتب معتبره کرد. و از جمله مشایخ او یکی شیخ جمال‌الدین حنبلی بعلبکی بود و دیگر شیخ صلاح‌الدین خلیل بن کیکلدی و دیگر شیخ علاءالدین علی مقدسی و شیخه معمره زینب بنت عبدالرحیم. شنيدم از وي روزي كه مي‌گفت موطاي مالك در شش مجلس خوانده‌ام و جامع بخاري در سيزده روز. و سماع و قرائت و استماع كرد و تصانيف ساخت از آن جمله كتاب نقاوةالاخبار كه در حدیث نوشته و ذیلالمعارف در ترجمۀ عوارف. و بدان كه شيخ صدرالدّين از اکابر مشایخ شیراز بود چنانچه مشایخ از مریدان او بودند و شیخ افضل ایشان بود و خلق بسیار در عهد ما تشبّث به آداب او می‌کردند و تمسّك به احوال و اذيال او مي‌نمودند. وفات او در سال هفتصد و نود و يكم بود و مدفن او نزد پدران است… .2

بر اساس مطالب ارزشمندی که در مورد وی و خاندانش در شدالازار و ملتمسالاحبّا ذکر شده، در خصوص زندگی‌ِ این مؤلف، می‌توان به این اطلاعات‌دست پیدا کرد:

 

   تاریخ ولادت

از آنجاکه نخستین استاد جنید، شیخ جبرییل کُردی در 723ق، از دنیا رفته،1 جنید باید قبل از این تاریخ به دنیا آمده باشد. و از آنجاکه سالهای متمادی در بغداد در نزد شیخ جبرییل به تحصیل مشغول بوده، احتمالا چندین سال قبل از سال 700ق به دنیا آمده است، چراکه شیخ جبریل در 723ق مرده و جنید حداقل در این تاریخ باید جوانی پخته بوده باشد.

   تاریخ وفات و مکان دفن

جنید عمری طولانی کرده و تاریخ وفات وی به روشنی در شدالازار، 791ق ذکر شده است. وی در مزار خانوادگی خود در کنار بزرگان خاندانش در قبرستان مسجد جامع عتیق شیراز به خاک سپرده شده است. 2

   

 استادان:

  1. جبریل بن عمر بن یوسف کُردی (م 723ق)

وی اوّلین استاد جنید و از علمای بزرگ حدیث در عراق عرب بوده3 که جنید چندین سال در بغداد در نزد او تلمّذ کرده است.

  1. شیخ جمالالدین ابراهیم بن ابیالبرکات حنبلی بعلبکی (648- 740ق)

وی از فقها و بزرگان فرقة صوفیة قادریه در شام بوده و مدّتها در مدرسة اسدیّة دمشق به تدریس می‌پرداخته است.1

  1. شیخ صلاحالدین خلیل بن کیکلدی علایی (694-761ق)

وی حافظ قرآن و از مشاهیر علمای شام در سدة 8ق بوده که از علمای متعدّد و مشهوری حدیث آموخته و اجازة فتوی گرفته است. او نیز سالها در مدرسة اسدیة دمشق و مدرسة صلاحیه تدریس می‌کرده و تألیفات زیادی دارد.2

  1. شیخ علاءالدین علی بن ایّوب مقدسی (666-748ق)

وی از فقها و محدثین شام در سدة 8ق بوده که در مدرسة اسدیة دمشق به تدریس حدیث مشغول بوده و در نزد صاحبان عزّت و احترام فراوانی داشته است.3

  1. شیخه زینب بنت احمد بن عبدالرحیم مقدسیه (646-740ق)

زنی از زنان محدّث و مشهور که در شام سالهای طولانی زندگی کرده و هرگز ازدواج نکرده است. وی از علمای متعدّدی اجازة روایت حدیث داشته و محدثین و طالبان استماع حدیث از شهرهای مختلف برای حضور در مجالس وی
ازدحام می‌کرده‌اند.4

 

  1. عبدالله بن محمود بن محمد الشيرازي (ز در 751ق)

وی به تاريخ يازدهم جمادي الآخر 751ق، بر نسخه‎ای از عوارف المعارف، که صدرالدین جنید در 751ق کتابت کرده، یادداشتی نوشته که نشان می‎دهد او از شاگردان عبدالرحمن بن نجب‏الدین علی بزغش بوده، و خود سمت استادی بر صدرالدین جنید شیرازی داشته است.1

   سفرها

جنید برای طی مراحل تصوّف و شنیدنِ حدیث به سفرهای متعدّدی رفته که مقصد برخی از آنها مکّه، بغداد، و شام بوده است. از آنجاکه وی در سفر خود به بغداد در نزد شیخ جبرییل کُردی تلمّذ کرده و شیخ جبرییل در 723ق از دنیا رفته،2 وی باید قبل از این تاریخ به بغداد رفته باشد.3

    آشنایی با علم حدیث

در شدالازار دربارة آشنایی جنید با حدیث آمده: «شنیدم از وي روزي كه مي‌گفت موطاي مالك در شش مجلس خوانده‌ام و جامع بخاري در سيزده روز. و سماع و قرائت و استماع كرد و تصانيف ساخت از آن جمله كتاب نقاوةالاخبار كه در حدیث نوشته».4 با نگاهی به سفرها و اساتید جنید می‌توان نتیجه گرفت که وی سالها برای کسب علم و طی مراحل طریقت از اساتیدی که در حوزة حدیث فعالیت داشته‌اند بهره‌گرفته و از همین آموخته‌ها در یکی از آثار خود تحت عنوان نقاوة الاخبار من النقلة الاخیار فی شرح احادیث النبی المختار استفاده کرده است.

     طریقت صدرالدین جنید شیرازی

در شدالازار و ملتمسالاحبّا آمده که:

[جنيد] شیخ‌الاسلام عهد خود بود و پیشوای اکابر عصر و مرشدی کامل و مکمل و فاضل بود که جمع میان علم ظاهری و باطنی می‌کرد و واقف بود بر رموز قوم و اشارات خداوندان عرفان و دقايق اهل طريقت و نكته‌هاي اسرار حقيقت مي‌دانست… و بدان كه شيخ صدرالدّين از اکابر مشایخ شیراز بود چنانچه مشایخ از مریدان او بودند و شیخ افضل ایشان بود و خلق بسیار در عهد ما تشبث به آداب او می‌کردند و تمسّك به احوال و اذيال او مي‌نمودند… .1

این گفته با تأکید خود جنید در طی توضیحاتی که مورد زندگی‌اَش در ذیل معارف العوارف ارائه داده تایید می‌شود:

امّا بعد چون احقر عباد الله، جنید بن فضل الله بن عبدالرحمن ابن علی بن بزغش بن عبدالله، الملقب بصدر … از زمان صبی و عنفوان نشو و نما تخم محبّت مساکین و فقرا در حبةالقب و سویدای دل کاشته و مهرة مهر ایشان در درون جان مضمر و مخمّر و مرکوز و مقرّر داشته و عنایت بی علت سابق و طلب واردات لاحق قاید و سایق کرد تا به خدمت و صحبت شیوخ و کبار و علماء نامدار … مزیّن گشت و از غرر درر ایشان فراید فواید حاصل گشت و چون به قدر وسع و طاقت و جهد و استطاعت خویش در بحار موّاج کلمات آن افواج سباحت و در بیدایی که حدود آن ناپیدا، سیاحت افتاد و بر کنوز رموز و جواهر معادن اشارات و مبهمات ایشان اطّلاع یافت، هیچ تصنیفی شافی‌تر و تألیفی وافی‌تر از کتاب عوارف المعارف ندید و از شروح آن شرحی جامع‌تر از ترجمة جدّ‌خویش شیخ‌… ظهیر… الدین ابی النجاشی عبدالرحمن … نیافت … . 2

همچنین مشخص است که دو تن از اساتید جنید شیخ جمال‌الدین ابراهیم بن ابی‌البرکات حنبلی بعلبکی (648- 740ق) از بزرگان فرقة صوفیة قادریه در شام، و عبدالله بن محمود بن محمد الشيرازي (ز در 751ق) از صوفیان شیراز، از عرفا بوده‎اند. پس در عارف بودن جنید جای تردیدی نمی‌ماند امّا باید به این دلایل افزود، جنید از پیروان طریقة سهروردیه است زیراکه وی در خانواده‌ای از اهل تصوّف به دنیا آمده که پدرِ جدّش، یعنی نجیب‌الدین علی بزغش شیرازی، شاگرد شهاب‌الدین عمر سهروردی بوده و از دست وی خرقة ارشاد گرفته و قدم به شیراز نهاده و جدّش، ظهیرالدین عبدالرحمن، مترجم کتاب مشهور شهاب‌الدین عمر سهروردی، عوارفالمعارف است1 و دلیل دیگر اینکه خود جنید پس از كتابت نسخه‌اي از عوارفالمعارف سهروردي2 و مطالعة ترجمه‌اي كه جدّش علي بن بزغش شيرازي از كتاب مذكور ارائه داده، با تسلّط كامل بر هر دو اثر، بر آنها ذيلي نوشته كه «ذيل معارف العوارف» نام دارد.3

 

  1. آثار
  2. 3. نقاوةالاخبار من النقلةالاخیار فی شرح احادیث النبی المختار

از این اثر که تنها نامش در شدالازار و ملتمسالاحبّا ذکر شده،4 تاکنون نسخه‌ای یافت نشده و در منابع در مورد آن مطلبی وجود ندارد. موضوع این رساله همان‌گونه که از نامش پیداست در شرح برخی از احادیث نبوی بوده که احتمالا جنید آنها را به شیوة عرفانی شرح کرده بوده است.

  1. 3. ذیل معارف العوارف
  2. 2. 3. معرفی کتاب

  این کتاب در شدالازار تحت عنوان ذیل المعارف فی ترجمة المعارف ذکر شده که با توجّه به متأخّر بودن نسخ شدالازار، احتمالا نام کتاب به مرور زمان تغییر پیدا کرده است. جنید خود در خصوص سبب تألیف این اثر می‌گوید:

و شیخ [نجیب‌الدین علیِ بزغش] در مبدأ کتاب ترجمه شرط کرده که سخنان مصنّف … هم بر منوال و نسق و قاعدة آن «لفظا بلفظ» ترجمه فرماید و هیچ بر آن نیفزاید و در آخر کتاب فصلی جامع جداگانه محقّقانه در حلّ مشکلات و رفع معضلات که در ضمن عوارف مسطور است و در مطاوی آن مزبور، مرقوم فرماید و آن انعام به اتمام نرسیده. در خاطر [فاطر] این مسکین درآمد که خود را بر فتراک دولت ایشان بندد تا اگر داخل «من تشبه بقوم فهو منهم» نگردد باری از قبیل ﴿کلبهم باسط ذراعیه بالوصید﴾ باشد … و کتاب ترجمه را ذیلی در بیان حقیقت حقایق و تبیان دقایق آن و اشارات بنویسد و آن را ذیل معارف العوارف نام نهد. باز می‌اندیشید که هر خسی و ناکسی را نرسد که در بحار موّاج سخنانی که اگر سحبان ناقل آن آمدی باقل گشتی، [غور کند،] بل لقمانی بایستی تا در این حکمت بر دل طالبان در معرفت گشادی غوّاصی کردن و قدم در بساط این انبساط نهادن … باز الهامی در دل آمد که چون نظر با قلّت درجات و بضاعت مزجاة خود کنی شرمساری در پیش باید انداخت و انگشت ندامت به دندان غرامت باید گزید، اما اگر از حول و قوّت خود بیزار گردی و «لاحول و لا قوة‌الا بالله» شعار و دثار خود سازی و استمداد همّت از ارواح مشایخ کبار عظام و اولیاء کرام کنی … مرجو الحصول گردی. إن شاء الله.

پس قصد اصلی جنید در تألیف این رساله توضیح مطالبی از عوارف المعارف است که جدّش، نجیب‌الدین علی بزغش می‌خواسته پس از ترجمة عوارف المعارف، تحت عنوان «معارف العوارف فی ترجمة معارف»، آنها را شرح و توضیح کند، ولی موّفق نشده است. ترجمة مذکور تاکنون تصحیح و به چاپ نرسیده، ولی پنج نسخه‌از آن تاکنون شناخته شده است:

نخست: در کتابخانة مولانا آزاد دانشگاه علیگر هند به شمارة (560) H.G.21/63  وجود دارد که به تاریخ 891ق در 210 برگ کتابت شده است.1

دوم: در کتابخانة مولانا آزاد دانشگاه علیگر هند به شمارة 297.07/56   نگهداری می‌شود که تاریخ کتابت آن 1029ق است و در 188 برگ نوشته
شده است.2

سوم: نسخه‌اي كه در مجموعة شیرانی به شمارة  673/3695 نام برده شده، و تنها مطلبی که دربارة آن آمده این است که در قرن 13ق کتابت شده است.3

  چهارم: در کتابخانة برلین در مجموعه‌ای شامل 1. معارف العوارف فی ترجمة‌العوارف المعارف، 2. نفحات‌الانس 3. شواهد النبوة به شمارة38.  [II, 483، peterinam]، که این نسخه را ابوالحسن مبارک از 1093ق تا 1097ق کتابت کرده است.4

پنجم: در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه پنجاب لاهور، نسخه‌ای به شمارۀ 6542، در 337 برگ به قطع رحلی که در 1258ق کتابت شده است.5

نکتة دیگری که از دیباچة ذیل معارف العوارف به دست می‌آید این است که چون جنید این کتاب را به شاه شجاع كه در 786ق مرده، تقدیم کرده، پس این اثر باید قبل از این تاریخ، تألیف شده باشد.

  1. 2. 3. محتوی و مضمون

این کتاب به دو زبان عربی و فارسی نگاشته شده و نویسنده در طول متن هرجا لازم دیده از آیات، احادیث، اقوال، ضرب‌المثلها و اشعار استفاده کرده است. اشعار این متن هم، به دو زبان فارسی و عربی است که از شاعران مشهور و یا ناشناس نقل شده است.1

مضمون این رساله شرح مشکلات و مطالب غامض و پیچیدة عوارفالمعارف است که از همة ابواب 63 گانة کتاب استخراج شده و در 63 باب شرح و توضیح شده‌اند. البته جنید همان‌گونه که خود گفته است در تألیف این اثر به ترجمة جدّ خود، معارف العوارف فی ترجمة معارف نظر داشته و از آن نیز بهره گرفته است.

  1. 2. 3. معرفی نسخ ذیل معارف العوارف

از این اثر تاکنون سه نسخه شناسایی شده است:

نسخة نخست در کتابخانة آستان قدس رضوی است و به شمارة 157 نگهداری می‌شود. این نسخه تاریخ کتابت ندارد و صفحة نخست آن نیز افتاده است. کاتبش محمّد ابن ابی‌الفضل بن یحیی بن ابی‌بکر، اشاره کرده که این نسخه را از روی نسخه‌ای به تاریخ 775ق نوشته که در آن نسخه نوشته شده بوده که نسخة (775ق) را نزد صدرالدین جنید خوانده‌اند و مولف گواهی قرائت و اجازة روایت بر آن نگاشته بوده است. ابعاد نسخه 18× 12 و تعداد برگهای این نسخه 180 برگ است و مطالبش در 15 سطر به خط نستعلق نوشته شده‌است.2

نسخة دوم در کتابخانة دانشگاه کمبریج در مجموعه‌ای به شمارة Gg.5.17. نگهداری می‌شود. این نسخه که توسّط محمد البخاری در جمادی الثانیِ 1000ق کتابت شده ابعادش 5/29 × 21 سانتیمتر است و مطالب آن 72 برگ این مجموعه را در بر گرفته است.1

و نسخة سوم (که در همین کتاب به صورت عکسی منتشر شده)،‌نسخه‌ای کامل است که کاتب نامعلوم آن، مطالب را در 146 برگ (در قطع کاغذ 210× 140 میلیمتر و قطع متن 75 × 135 میلیمتر) به خط نستعلیق خوش در 17 سطر نوشته است. جلد کتاب تیماج مشکی ضربی لولادار است و تاریخ کتابت نسخه 1003ق است، ولی کاتب آن را از روی نسخه‌ای که در تاریخ 786ق نوشته شده بوده،‌کتابت کرده که این مطلب، بر اهمیت این نسخه بیش از پیش می‌افزاید. از روی مهری که در ابتدای نسخه، برگ 80 و انتهای نسخه خورده، می‌توان فهمید شخصی به نام عمر حسام‌الدین آن را واقف آن بوده است. این نسخه به شمارۀ 1437 در کتابخانۀ عاطف افندی ترکیه نگاهداری می‌شود. 2

  معرفیِ نسخهای از عوارفالمعارف به خط جنید

در کتابخانة مجلس شورای اسلامی نسخه‌ای از عوارفالمعارف شیخ شهاب‌الدین عمر سهروردی، به شمارة 36 (سناي سابق) وجود دارد3 که صدرالدین جنید شیرازی آن را در اواسط ربیع‎الاول 751ق و به خط نسخ خوش کتابت کرده است.4

بر حاشیۀ این نسخه، حاشیۀ زین‎الدین خوافی (م 838ق) بر عوارف‎المعارف، توسّط یکی از شاگردانش، به نام احمد بن شمس الدين محمد، به تاريخ 829ق پس از قرائت مجدد، نوشته شده است. وی در برخی از صفحات با کشیدن خط، حاشیه را به کلمه یا عبارت مرتبط وصل کرده تا خواننده متوجه ارتباط میان حاشیه و متن شود.

شیخ زین الدین ابوبکر محمد بن محمد بن علی خوافی برآبادی، معروف به زین خوافی (757-838ق) از عرفای مشهور عصر تیموری است.1 به گفتة احمد بن شمس‌الدين محمد در انتهاي همين نسخه، زين خوافي اين حاشیه‌را در درویش‌آباد آغاز کرده و در ربیع الاخر 826ق در برآباد (زادگاهش) به پایان برده است. اين احمد بن شمس‌الدين محمد، شاید شیخ احمد سمرقندی باشد که در 821ق از زین خوافی اجازه و تاییدیه گرفته است2 و یا پسر شمس‌الدین محمد تبادکانی (م891ق؟) (از شاگردان زین خوافی و) صاحب تسنیمالمقربین باشد که حميدالدين لقب داشته و در سال 892ق از دنيا رفته است.3 نكتة جالب توجه دربارة حاشية زين خوافي (بر عوارف المعارف) اين است كه زين خوافي مي‌گويد براي تبيين بعضي لغات و شرح بعضي كلمات اين حاشيه را به قدر فهم خود نوشته است4 ولي بسياري از مطالب خود را از كتاب ذيل معارف العوارفِ صدرالدين جنيد شيرازي بدون ذكر منبع برداشته و شاگرد وي نيز اين مطالب را بدون ذكر منبع و نام جنيد بر كتابي كه جنيد كتابت كرده نوشته است. البته بايد گفت كه اين حاشيه علاوه بر مطالب مذكور، مطالبي ديگر نيز دارد كه مشخص نيست زين خوافي آنها را نوشته يا از منابع ديگر برداشته است.

این نسخه در  201 برگ و در 23 سطر در ابعاد 17× 11و 17× 24، مطالب را در بر گرفته و جلد آن تیماج قهوه‌ای ضربی مقوّایی با عطف و گرد تیماج سرخ است. بر اين كتاب يادداشتهاي متعدد و مهمّي به شرح زير نوشته شده است:

  1. صفحۀ نخست:
ولاده الشیخ ابی اسحق فی «حشص» ولی «عوت» من تعب الدنیا خلص
والاسفرائنی تحاد المروزی «مشی» و کذا القفّال فی عام «سهش»

خوش است، خوش است قصر حیات و نگار خو

عطّار

گر تو خواهی تا شوی مرد ای پسر هیچ درمان نیست جز درد ای پسر
گر تو خواهی تا شوی مرد ای پسر هیچ درمان نیست جز درد ای پسر
  1. صفحۀ دوم:

در بالاي اين صفحه يك يادداشت مالكيت خيلي مهم كه در تاريخ 764ق نوشته شده وجود دارد كه متاسفانه نام مالك در آن، مخدوش شده و تنها نامی شبیه به «عبدالرزاق بن الدانیالی تقریبا قابل خواندن است. متن يادداشت اين است:

صار حقاً […] بالبيع الصريح الصحيح لأقل عباد الله وأحقرهم وأضعف خلقه وأفقرهم  […] عبدالرزاق (؟) الدانیالی غفرله بالوادیه  […] بالرحمة والمغفرة و لمن جلس لديه بالمحبّة الدينيّة وصلى الله على النبي محمّد وعلى آله وأصحابه أجمعين إلى يوم الدين. حرره […] فی شهر شوال سنۀ اربع و ستين و
سبع مائه. شایان ذکر است این‌که خاندان دانیالی از بیوتات علمیِ جهرم بوده و شهاب‌الدین علی دانیالی (م1098ق) از نام‌آوران همین خاندان است.

در پايين اين يادداشت اين مطلب به خط احمد بن شمس‌الدين محمد، كاتب حاشية زين خوافي بر همين نسخه، نوشته شده:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله الربّ العالمین و الصلوۀ و السلام علی سیدنا و نبینا محمد و آله و صحبه    اجمعین حدثنی شیخی شیخ مشایخ الاسلام زین الحق و الدین عن مشایخه الثقات و اساتذته الثقات ان امیرالمومنین علی علیه السلام قال یا رسول الله دلنی علی اقرب الطرق الی الله تعالی و اسهله اعلی عباده فقال رسول الله صلی الله علیه و سلم یا علی بمداومۀ ذکر الله تعالی فی الخلوۀ فقال علی علیه السلام اهکذا فضیلۀ الذکر و کل الناس ذاکرون فقال صلی الله علیه و آله و سلم یا علی لا تقوم ساعۀ و علی وجه الارض من قول الله الله فقال علی فکیف اذکر یا رسول الله قال صلی الله علیه و سلم عرض عینیک و اسمع منی ثلاث مرات فقال رسول الله صلی الله علیه و سلم لا اله الا الله ثلث مرات و علی بسمع ثم قال علی لا اله الا الله ثلاث مرات و النبی یسمع. تمت

و در پايين‌تر از اين يادداشت به خط ديگري آمده:

عن ابی الحجاج الکوفی عزّ الله قال دخل الاشتر علی امیر المومنین علی بن ابی طالب …بعد هداءۀ من اللیل فوحده فانما یصلی فقال یا امیرالمومنین صوم بالنهار و سهر بالیل و عمل فیما بین ذلک فما بفی الحسم […] فاحسن علی علیه السلام صلوته ثم اقتل علیه و قال […] اشتر

اصبر علی مضض الادلاج فی النهر وفی الغدو علی الحاجات و ال[…]
لا یضحک و لا یعجر لمطلبها فالهم یفرح من الناس و
انی رایت علی الامامه تجربه لتصبر عابقۀ محمودۀ
و قل من جدّ فی امیر یطالبه و استجد الصبر […]
خوشست قصر حیات و نگارخانۀ عمر ولی چه سود که مرگش خراب خواهد کرد

کتبت عنده الواردات الغیبیه.

  1. صفحۀ سوم و چهارم

در اين صفحه شخصي به نام عبدالله بن محمود بن محمد الشيرازي، به تاريخ يازدهم جمادي الآخر 751ق، يعني هشتاد و شش روز پس از كتابت نسخه، اين يادداشت مهم را نوشته است:

بسم الله الرحمن الرحيم. رب أعن.

الحمد لله الذي اختص من خصوص عباده، خلاصة أهل وداده بمزيد نعمائه، ورقَّاهم إلى ذري مقامات المشاهدة بلا مكابدة سهر ولا مجاهدة ظمأ، بل مجرد اختصاص لمزيد ولائه، ثم وفّقهم لسلوك طرق تعبّده واجدين روح العناية القديمة متلذّذين ببلائه، وأوصلهم إلى مرادهم من غیر سبق طلب وزيادة تعب وخصّهم بجنابه من أحیائه، وجعلهم مختارين محبوبين، موضوعاً عنهم ما يؤاخذ به مَن سواهم حيث كوشفوا بحقيقة مولاهم مَجزین عن […] انبائه والصلوة على سيّد أنبيائه، ومبلّغ أنبائه حبيب الله أبي القاسم، محمد بن عبد الله بن عبد المطلب بن هاشم، وعلى آله وصحبه ومتابعيه وأمنائه.

و بعد، فإن الله سبحانه وفّق هذا الضعيف المخلص للتشرف بصحبة مولانا المعظم، والشيخ المقدم، و الإمام الأعلم، نتيجة أرباب التقى، وخلاصة أصحاب النهى، وقدوة أئمة الهدى، وحيد عصره، وفريد دهره، المولى العالم الفاضل، العابد السالك الكامل، مجمع الفضائل وجامع الفواضل، ذي الحسب الأشهر والنسب الأزهر، صدر الملة والدين الجنيد بن الشيخ المفید العالم، شيخ وقته النبيه، إمام الأئمة ومختار الأمة، شهاب الملّة والدين فضل الله بن الشيخ المقتدى، شيخ شيوخ الإسلام، إمام أئمة الأنام، مولانا، ومن هو بالاقتداء أولانا، شيخ الوقت، قطب الدهر، ظهير الملة والدين عبد الرحمن  أعلى الله درجته، وأدام فضل  الولد النجيب المقتدى بهما ابن الشيخ العالم الذي من اقتدى به فقد اهتدى، إمام العالم نجيب الملة والدين علي بن بزغش  قدّس الله روحهما ووالى فتوحهما وقد قرأ  كتاب العوارف عليه قراءة متقنة، باحثاً عن أسرار الكتاب ممعناً مختاراً من بین الأصحاب، وهو أدام الله فضائله ومعاليه استجاز من الضعيف مربّی جدّه الأعلى المولى المخدوم المقتدى أصلح الله حاله وأحسن مآله، فاستخار الله تعالى، وأجاز له روايته، ورواية الصحاح السبعة، و كتاب المصابيح، ومصنّفات الشيخ العالم العارف مقتدى الخلائق أجمعين الشيخ شهاب الملة والحق والدين أبي حفص عمر بن محمد السهروردي  أعلى الله درجته  من كتاب كشف[3] النصائح الإيمانية وكشف الفضائح اليونانية، وكتاب أدلّة المستبصر فی تدهین [/ تدمین] المستنصر، وكتاب أعلام الهدى وعقيدة أرباب التقى، وكتاب حلية الناسك في المناسك، و فتوحاته، وما سوى ذلك من مقولاته ومنقولاته، وكتاب الكشاف، و اللّباب، والوسيط في التفسير، و الفقه، و الحاوي، وسائر الكتب الأدبية والنحوية، وكتب القراآت والتصوف، وللضعيف أحسن الله أحواله طرق شتّى في رواية الكتب، ومنها: أنه يروي عن مولاه وشيخه وإمامه الشيخ العالم ظهير الملة والدين عبد الرحمن أعلى الله مرتبته، ونوّر تربته مصنّفات الشيخ التي سبق ذكرها آنفاً، ويروي عن مولانا القاضي الإمام الماضي ناصر الملة والدين عبد الله بن عمر البيضاوي أعلى الله درجته مصنفاته ومروياته إجازةً، وعن مولانا السعيد نور الملة والدين البغوی(؟) رحمة الله عليه مرويّاته، ومن جملتها كتاب شرح السنة سماعاً في البعض، وروايةً في البعض بواسطۀ أذكرها، وعن المولى إمام أئمة العالم، مولانا الأعلم، مقتدى الوقت، قطب الملّة والدين محمد بن مسعود الفالي السيرافي أعلى الله درجته، ووالى فتوحه، ونوّر ضريحه  مصنّفاته ومسموعاته ومنقولاته، وأجاز له دام فضائله رواية ما صحّ عنده أنه من مقروءاته أو محفوظاته أو مسموعاته، وأجاز له رواية كتاب قوت القلوب رحم الله مؤلفه ولا حرّمنا الله من بركات أنفاسه، ولا حاجة إلى الشرط المعتبر عند أرباب النقل، فإنه بحمد الله موفق لرعاية الشرائط، والمرجو منه الدعاء لمحبّه المخلص أوقات خلواته، وأعقاب صلواته. وكتب ذلك الفقير المخلص عبد الله بن محمود بن محمد الشيرازي أحسن الله عاقبته، وجعل خاتمته خيرًا من فاتحته، فإنه الموفق لكل خير، وكتب ذلك في يوم الجمعة الحادي عشر من جمادى الآخرة لسنة إحدى وخمسين وسبعمائة الهجرية حامدًا لله، ومصليًا على نبيه،
ومسلمًا، ومستغفرًا.

در این یادداشت علاوه بر اطّلاعاتی که دربارۀ صدرالدین جنید آمده، مطلب مهمی دربارۀ یکی از آثار شیخ شهاب‌الدین عمر سهروردی ذکر شده است؛ عبدالله بن محمود شیرازی کتابی را در زمرۀ آثار سهروردی نام می‎برد که در هیچ‌یک از منابع کتابشناسی معرّفی نشده و عنوانی جالب توجه دارد: أدلّة المستبصر فی تدهین [/ تدمین] المستنصر؛ بر اساس این عنوان احتمال دارد این کتاب در تعریض به خلیفۀ عبّاسی المستنصر بالله (حک 623-640ق) نوشته شده باشد.1

در بالا و پايين صفحة چهارم سه يادداشت تملّك به شرح زير آمده كه نام مالك در دو يادداشت مخدوش شده و جالب اینکه یکی از یادداشتها مجدداَ مربوط به همان شخص نخستی است که در صفحۀ اوّل یادداشت تملّک خود را
نوشته است:

  • من كتب أضعف و احقر عباد الله اسحق[؟] بن محمد بن كمال
  • من كتب أضعف عباد الله الديان، محمد بن شعبان أصلح حاله، و صین عما شانه.

–    من كتب أضعف عباد الله الملك الصمد […] عبدالرزاق(؟) الدانیالی.

  1. صفحۀ یکی به آخر

در سمت راست، بالاي نسخه اين يادداشت آمده كه نشان مي‌‌دهد اين نسخه مدّتي را در ده‌دشت از توابع ارجان و بهبهان كنوني بوده و در آنجا با نسخ ديگر عوارفالمعارف و يا حاشية زين خوافي مقابله شده است:

بلغت المقابله من اول الی هنا متنا و حاشیۀ فی آخر شهر جمادی الثانی علی جبل ده دشت صان الله تعالی اهله بمحمد و آله و صحبه اجمعین سنۀ اثنین و ثمانین و تسع مائه.

و در ميانة صفحه نوشته شده:

 

كان في آخر بعض النسخ مكتوباً

أتمّت يميني كتاب العوارف محمد الإله عميم المعارف
إله البرايا عظيم العطايا رؤوف الخلائق جسيم العواطف
كتابّ جليلٌ من إملاء شيخ  إمام المشايخ جميل اللطائف
شهابٌ لدين وحبرٌ مكين له في المعارف بديع الظرائف
جزاه إلهي شآبيب قدس وفاضت عليه رحيق الكواشف

و در پايين صفحه اين يادداشت مهم به خط احمد بن شمس‌الدين محمد (همان کسی که حاشیۀ زین خوافی را در حواشیِ این کتاب نوشته است،) به چشم مي‌خورد:

وقد فرغ العبد المفتقر إلى كرم الله الوافي ولطفه الكافي أبو بكر بن محمد بن محمد المدعو بزين الخوافي، أحسن الله تعالى خاتمته وأجمل عاقبته من كتابته بعون الله وتأييده ومنته، راجيًا من كرمه سبحانه أن ينظمه في سلك مريدي المصنف زاده الله قرباً في حضرته وأن يوفّقه للعمل بمضمون مكنوناته، ومشاهدة أنوار مخزوناته، وكان الابتداء بدرويشاباد والانتهاء بحوالي براباد في ربيع الآخر لسنة ست وعشرين وثمانمائة، وقد وقعت التحشية بتمامها في درويشاباد بحمد الله الرؤوف بالعباد، وسبب التحشية – بتبيين بعض اللغات، وشرح بعض من الكلمات، على قدر فهمي – أن جماعة من الأئمة والأصحاب، رغبوا في قراءة هذا الكتاب الجامع لما يحتاج إليه الطلاب، نفعهم الله وإياي بما فيه من المقامات والآداب، وكان الفراغ من التحشية في ربيع الأول لسنة ثمان وعشرين وثمانمائة، ولقد تمت قراءتهم والحمد لله في أواخر شهر رمضان لسنة تسع وعشرين.

وقد فرغ من نقل الحواشي في هذه النسخة أقل عبيد حضرت المحشي وغلمانه أحمد بن شمس الدين محمد، بصّره الله تعالى بعيوب نفسه، وأذاقه بفضله طعم قربه وأنسه، وكان سبحانه قصده في رغباته ورهباته، وأدركه نجفیّ لطفه بجذبة من جذباته، وأوحشه وقطعه عما سواه، وأنعشه بروح قربه وفي ظل عنايته آواه، إنّه سبحانه وليّ ذلك وما ذلك على الله بعزيز، والحمد لله رب العالمين، وأفضل الصلوة والسلام على نبيه محمد المصطفى الأمين وآله وصحبه وأهله وحزبه الغرّ

الميامين آمين.

من غلام سگ چوپان بزی‌ام که ز موش جل برای سگ چوپان غلامش بافند
  1. صفحۀ آخر:

در بالای صفحه، این یادداشت ناقص برجای مانده که به تاریخ 754ق نوشته شده است:

[…] و سبعه

[…] هجرۀ رسول صلی الله علیه و سلم […] سنه الربع و خمسین و سبع مائه

و در زیر این یادداشت، اشعاری از عصمت بخارایی (م829/840ق) به خط دیگری نوشته شده است.

 

سپاسگزاري

در پايان اين مقال، از زحمات دوست و همكار عزيزم آقاي بهروز ايماني، که در به پایان رسیدن این مجموعه از راهنمایی‎ها و مساعدتهای خویش دریغ نکردند، تشكر و قدرداني مي‌كنم و همچنين از آقايان احمد خامه‌يار و يوسف بيگ‌باباپور كه هر كدام سهمي در چاپ اين مجموعه داشتند و نيز آقاي محمد طباطبايي (منصور) كه در خوانش يادداشتهاي مندرج بر عوارفالمعارف، مرا ياري كردند، نهايت سپاسگزاري و تشكّر را دارم. اميدوارم چاپ اين مجموعه براي پژوهندگان عرصة عرفان و تصوّف گشايندة برخي از مشكلات باشد و بتواند برخي از دشواريها و نامعلومي‌ها را روشن كند.

اميد سُروري (گلپايگاني)

تير 1393

 

[1]. شدالازار، صص 334.

[2]. شدالازار، صص 334-339؛ معارف العوارف (همین کتاب، ص 410)

  1. 1. شدالازار، ص 339.
  2. 2. ملتمسالاحبّا، ص 376.
  3. 1. شدالازار، ص 341؛ منتخبالمختار، صص 38-39.
  4. 2. شدالازار، ص 341؛ ملتمسالاحبّا، ص 376.

3 . برای اطلاع بیشتر در مورد وی ر. ک: منتخبالمختار، صص 38-39.

  1. 1. برای اطلاع بیشتر در مورد وی ر. ک: شذراتالذهب، ج8، صص 219؛ دررالکامنه، ج 1، ص 20؛ ذیول العبر، ص 212؛ الدارس فی تاریخ المدارس، ج 2، ص 163.
  2. 2. برای اطلاع بیشتر در مورد وی ر. ک: شذراتالذهب، ج 8، صص 327-328؛ ذیول العبر، ص 325، النجوم الزاهره، ج 10ف ص 337؛ طبقات الشافعیة الکبری، ج 10، صص 35، 37؛ المعجم المختص، صص 92-93؛ البدر الطالع، ج 1، ص 245؛ الدارس فی تاریخ المدارس، ج 1، ص 95؛ الوفیات، ج 2، صص 226-227.
  3. 3. برای اطلاع بیشتر در مورد وی ر. ک: شذرات الذهب، ج 8، ص 264؛ دررالکامنه، ج 3، ص 99؛ طبقات الشافعیة، (لابن قاضی شهبة)، ج 3، صص 40-41؛‌المعجم الشیوخ، ج 2، ص 21؛ المعجم المختص، ص 163.
  4. 4. برای اطلاع بیشتر در مورد وی ر. ک: شذرات الذهب، ج 8، صص 221-222.؛ دررالکامنه، ج 2، صص 117-118؛ ذیول العبر، ص 213؛ مراة الجنان، ج 4، ص 305.
  5. 1. همین کتاب، صص 5ـ6.
  6. منتخبالمختار، صص 38-39.
  7. 3. شدرالازار، ص 340؛ ملتمسالاحبّا، ص 376.
  8. 4. همان.
  9. 1. شدرالازار، صص 339- 340؛ ملتمسالاحبّا، ص 376.
  10. 2. همین کتاب، صص 410 ـ 411.
  11. 1. برای اطلاع بیشتر ر .ک: شدالازار، صص 339- 340؛ ملتمسالاحبّا، ص 376.
  12. 2. ر. ک: همین کتاب، ص 406.
  13. 3. این ذیل در قسمت دوم همین مجموعه، چاپ عکسی شده و در صفحات بعدی معرّفی کامل خواهد شد.
  14. 4. شدالازار، ص 341؛ ملتمسالاحبّا، ص 376.
  15. ر. ک: فهرست مرکز میکروفیلم نور، ص 200؛ Essays on Persian literature .p 175-176.
  16. 2. ر. ک: فهرست مرکز میکروفیلم نور، ص 621.
  17. 3. ر. ک: فهرست مخطوطات شیرانی، ج 2، ص 208.
  18. Handschriften der Herzoglichen Bibliothek zu Berliin, p. 89.
  19. 5. فهرست نسخههای خطی فارسی کتابخانۀ مرکزی دانشگاه پنجاب لاهور، ج 1، ص 506.
  20. 1. به این اشعار و شاعران شناخته شدة آنها در نمایه‌های این کتاب اشاره شده است.
  21. 2. ر. ک: فهرست کتابخانة آستان قدس رضوی، ج 6، صص419 -420.
  22. A Catalogue Of The Persian Manuscripts In The Libraray Of The University Of Cambridge, pp 87- 89.; Essays on Persian literature .p 172.
  23. 2. ر. ک: فهرست نسخههای خطی فارسی کتابخانههای ترکیه، ص 281.

3 . فهرست نسخههاي خطّي كتابخانة مجلس سنا، ج 1، صص 17-18.

  1. 4. اين نسخه سرنوشت جالبي داشته: در 751ق در شيراز نوشته شده و در 829ق در درويش‌آباد يا برآباد بوده كه بر آن حاشيه نوشته شده است. در 982ق در ده‌دشت از توابع بهبهان بوده و در آنجا با نسخ ديگر مقابله شده و اكنون در تهران و در كتابخانة مجلس شوراي اسلامي است.
  2. 1. برای اطّلاع بیشتر دربارۀ وی ر .ک: «زندگی و آثار شیخ زین الدین خوافی»، صص 40-71.

2 . طرائق الحقائق، ج 3، ص 66

3 . تسنیمالمقربین، ص 40.

4 همين كتاب، ص 406.

[3]. كذا في الأصل، والصحيح: رشف.

  1. 1. این مطلب ارزشمند را جناب آقای سید محمد طباطبائی (منصور) متوجّه شدند و در اختیار من قرار دادند.
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.