نویسنده: دكتر سید مهدی جوادی
زمان و مكان حضور علویان و اندیشههای شیعی در اقصی نقاط جهان، نقش مهمی در توسعه و استقرار اسلام و مسلمانان در آن مناطق دارد. یكی از عوامل مهم ظهور و انتشار پیروان علوی و افكار شیعی، زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی لازم، در مناطق مختلف جغرافیایی بوده است و گرچه اندلس ، از سرزمینهای تحت نفوذ اسلام، از این موضوع مستثنا نیست ، باید اذعان كرد كه در این منطقه، نه تنها بستر مناسب برای شیعه و علویان مهیا نگردید ، بلكه برخی عوامل رشد و شكوفایی و تثبیت اندیشههای سیاسی و مذهبی علویان را در اندلس ، در مقایسه با سایر مناطق ، با موانع جدی روبهرو كرد.
زمان و مكان حضور علویان و اندیشههای شیعی در اقصی نقاط جهان، نقش مهمی در توسعه و استقرار اسلام و مسلمانان در آن مناطق دارد. یكی از عوامل مهم ظهور و انتشار پیروان علوی و افكار شیعی، زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی لازم، در مناطق مختلف جغرافیایی بوده است و گرچه اندلس ، از سرزمینهای تحت نفوذ اسلام، از این موضوع مستثنا نیست ، باید اذعان كرد كه در این منطقه، نه تنها بستر مناسب برای شیعه و علویان مهیا نگردید ، بلكه برخی عوامل رشد و شكوفایی و تثبیت اندیشههای سیاسی و مذهبی علویان را در اندلس ، در مقایسه با سایر مناطق ، با موانع جدی روبهرو كرد.
واژههای كلیدی: اندلس ، اسلام ، تشیع ، علویان ، فاطمیان ، ادریسیان ، بنی حمود ، موحدون.
مقدمه
اندلس نامی است كه مسلمانان به بخشی از شبه جزیره ایبری ، در كنار دریای مدیترانه، واقع در جنوب اسپانیا و جنوب شرقی پرتغال و گاه به تمام آن دادهاند. اندلس از نام واندالها ، قبیلهای از مردم ژرمن، گرفته شده است كه در اوایل سده پنجم میلادی پس از تجزیه امپراتوری روم غربی چندی در جنوب اسپانیا سكنی گزیدند.[1]
اندلس ، امروزه بزرگترین استان اسپانیا به شمار میآید و به لحاظ تقسیمات كشوری، شامل هشت شهرستان: المریه ، قادش ، قرطبه ، غرناطه ، ولبه ، جیان ، مالقه و اشبیلیه است. این سرزمین ، همانند سایر نواحی تحت نفوذ اسلام، از قرون نخستین اسلامی مورد توجه مسلمانان قرار گرفت و سرانجام در اواخر قرن اول هجری (92ق) اسلام وارد اندلس شد و حكومت رودریك ، آخرین پادشاه سلسله گوت ، به پایان رسید.
هم زمان با ورود اسلام به این سرزمین، اوضاع عمومی كشور بسیار نابسامان و اساس زندگی اجتماعی بر نظام طبقاتی استوار بود و مردم به طبقات اعیان و اشراف، بردگان ، كشاورزان و اقلیتهای مذهبی تقسیم میشدند ، به همین سبب ، گذشته از مشكلات مهمی ، هم چون سنگینی انواع مالیاتها بر توده مردم ؛ نبود آزادی و مساوات، گسترش تبعیض، بردگی، جهل و فقر ، مسیحیت، آیین رسمی كشور بود و اقلیتهای دینی دیگر حق اظهار عقیده و انجام دادن مراسم مذهبی را نداشتند. آنها گاهی مجبور بودند از عقاید و مردم خویش دست كشیده به آیین رسمی كشور درآیند و گرنه به بردگی مسیحیان در میآمدند.
با این حال، آن گاه كه این سرزمین به تصرف مسلمانان درآمد و حكومت اسلامی در آن تشكیل یافت، وضع این كشور دگرگون شد و نظام طبقاتی از بین رفت؛ یهودیان، مسیحیان و مسلمانان در كنار هم برادرانه زندگی میكردند و اقلیتهای مذهبی در اظهار عقیده و اجرای مراسم خویش آزاد بودند. میتوان گفت كه هفت قرن حضور اعراب در اندلس ، غنای تمدن عمومی بشری را در آن جا به طور گسترده، به همراه داشت؛ زیرا در حقیقت، تجدید حیات علوم و فرهنگ در اروپا در قرن پانزدهم میلادی تا حد زیادی مرهون حضور مسلمانان در اندلس بود.
علیرغم رشد اندیشههای مختلف علمی و دینی در اندلس (در دوره اسلامی)، به سبب وجود عوامل دیگر، راه برای توسعه و تثبیت اندیشههای علوی در آن سرزمین هموار نگردید. از این رو، مقاله حاضر در صدد است تا به اختصار تكاپوی علویان و اندیشههای شیعی را از ابتدای ورود اسلام به اندلس تا تاسیس دولت بنی حمود (نیمه اول قرن پنجم هجری ) بررسی كند و در این خصوص، علاوه بر زمینههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، موانع و مشكلات ظهور عقاید شیعه را در سرزمین اندلس ارزیابی نماید.
پیشینه حضور علویان و افكار شیعی در اندلس
روند گسترش اسلام و پراكندگیهای جمعیتی علویان و اندیشههای شیعی در اقصی نقاط، نشان دهنده این واقعیت است كه رد پای علویان در اروپا را نیز هم چون سایر سرزمینهای تحت نفوذ اسلام و شیعه، باید در فرآیند اسلامی شدن اسپانیا و مناطق مجاور آن جستوجو كرد؛ چرا كه اعراب پس از فتح اندلس در سال 92ه، همانند دیگر نقاط جهان اسلام، به ویژه شمال آفریقا، به قبایل و طبقاتی از یمانی (قحطانی) و مضری (عدنانی) تقسیم شدند؛[2] و لكن در رأس این قبایل در اندلس ، خاندان بنی هاشم و قریش بودند كه طبقه ویژهای تشكیل میدادند و به علت نسب و قرابت با پیامبر (ص) و هیأتهای حاكمه، از مزیتهای خاصی، از جمله حقوق ماهیانه از بیتالمال، برخوردار بودند و ضمن دوری جستن از كارهای دولتی و عمومی، از احترام مردمی نیز بهرهمند شدند. امور آنان را بزرگی از بنی هاشم به نام نقیب یا نقیب الاشراف عهدهدار بود كه نقش واسط میان خلیفه یا هیات حاكمه و بنی هاشم را بازی میكرد. به طوری كه بنی هاشم در تشریفات قصر خلیفه، از قبیل اعیاد یا استقبال از سفرا و هیاتهای رسمی، مقدّم بر وزرا بودند و مقام قاضی القضات اندلس بعد از آنان قرار داشت.[3]
از سوی دیگر، منابع و اسناد تاریخی و جغرافیایی، حاكی از حضور سیاسی و اجتماعی نسبی علویان و به تبع آن اندیشههای علوی، در این دوران، در اندلس است ؛ چنان چه ابن قوطیه (د: 368 ه)، مورخ نامدار اندلسی و معاصر با امویان اندلس ، از قیام مردمی منسوب به امام علی (ع) و یا حضرت فاطمه (س) ، در حواریون ، واقع در نزدیكی جیان، بر ضد عبدالرحمن بن معاویه (172ـ132ه)، گزارش میدهد.[4] در نقلهای ابن اثیر (د: 630 ه)، و ابن خلدون (د: 808 ه) هم درباره این قیام آمده است كه در حدود سال 151 ه، مردی به نام شقنا، در دوره خلافت عبدالرحمن داخل ، در شنت بریه ، پس از گردآوری گروه كثیری از بربران مكناسه ، قیام كرد. او كه عبدالله بن محمد (شقنا بن عبدالواحد) نام داشت و كودكان را تعلیم میداد، نام مادرش فاطمه بود و ابتدا خود را از فرزندان حضرت فاطمه(س) و سپس از فرزندان امام حسین شهید (ع) معرفی كرد. عبدالله عاقبت پس از كشتن سلیمان بن عثمان بن مروان بن ابان بن عثمان بن عفان و جمع كثیری از امویان و نیز سلطه بر برخی مناطق شرق اندلس، در سال 161ه، به دست دو تن از یاران خود كشته شد.[5]
هم چنین باید گفت كه در این دوران، جریانهای سیاسی، مذهبی و اجتماعی دیگری در اندلس فعالیت میكردند كه شاید به سبب محدودیتهای سیاسی و مذهبی حاكم بر اندلس ، در منابع تاریخی بازتاب نیافته یا در صورت انعكاس، موضوع تحت تأثیر عوامل مختلف، عنوانهای دیگری پیدا كرده است و بعید نیست كه برخی از این جریانها از علویان نشأت گرفته باشد؛ از جمله شورش عدهای با كیش شبیه به خوارج در زمان حكم (206 ـ 180ه) در جزیره است كه ابن قوطیه آنان را عدهای خارجی نامیده است.[6]
بنابراین، گذشته از آثار حضور علویان و افكار علوی یاد شده در اندلس ، از ابتدای ورود اسلام به آن سرزمین، باید اذعان كرد كه با آغاز تزلزل سیاسی در خلافت عباسی و تاسیس دولتهای علوی ، هم چون فاطمیان (567 ـ 297 ه) در شمال افریقا، شام و حجاز؛ حمدانیان (394 ـ 317 ه) در موصل ، حلب ، عواصم و دمشق؛ و آل بویه (447ـ320ه) در عراق و ایران و نیز برخورداری شیعیان از كثرت جمعیتی در مصر، مراكش و الجزیره، در این دوران، مذهب تشیع وارد آندلس شد.[7]
نفوذ اندیشههای شیعی به اندلس و واكنش حكمرانان
ورود تشیع به اندلس و ظهور چهرههای برجسته علمی، كلامی و فلسفی از علویان در این مقطع تاریخی، نگرانیهای شدید امویان اندلس را در پی داشت و مقابله با نفوذ و رواج هر گونه اندیشه فلسفی و كلامی در طی بیش از سه قرن سیطره امویان بر غرب، این منطقه را در قرنطینه كامل به لحاظ دانش فلسفه و كلام قرار داده بود؛ در واقع، مخالفت با عقلگرایی، طبیعت ثانوی اندیشه در غرب جهان اسلام، به شمار میآمد؛ به طوری كه در چنین فضای سیاسی و مذهبی، محمد بن عبدالله بن مسره قرطبی (319 ـ 270 ه)، كه از بنیانگذاران و پیشگامان فلسفه در اندلس به شمار میرفت و مبدع یك روش نگارش با معانی نهان كلمات كه جز مطلعان، كسی توانایی درك مفاهیم آنها را نداشت، از سوی امویان متهم گردید كه مامور است تا در اسپانیا، به وسیله گروههای اخوان، یك حزب فاطمی بسازد و به همین سبب در اندلس تحت فشار قرار گرفت و در اثر ستم و اختناق دستگاه اموی، از قرطبه به شمال آفریقا فرار كرد.[8]
از دیگر چهرههای معروف شیعی اندلس در این ایام كه حكمرانان اموی به اتهامهای مختلف وی را تحت تعقیب قرار دادند، ابوالقاسم محمد بن هانی ازدی مهلبی اندلسی (361ـ326ه) است.[9] این شاعر بلند آوازه شیعی كه در اشبیلیه متولد شد و دیوانی كبیر داشت، به فسق، شراب خواری، كفر و زندقه و نیز گرایش به فیلسوفان یونانی، متهم گردید؛ از این رو، از اندلس گریخت و به المعز ، خلیفه فاطمی، (حك: 365 ـ 341 ه) پناه برد و در نزد خلیفه نیكیها دید. وی در خدمت آنان بود تا این كه سرانجام در شهر برقه ، به دست مخالفانش به قتل رسید.[10]
علاوه بر فضای سیاسی و مذهبی حاكم بر اندلس در خصوص علویان و اندیشههای شیعی كه به برخی از آنها اشاره شد، جایگاه ویژه تقابل با دولتهای علوی در خارج از اندلس، به ویژه در دولتهای همسایه با حكمرانان اموی اندلس، هم چون ادریسیان، (312 ـ 172 ه) و فاطمیان (567 ـ 297 ه) در سیاست خارجی دولت امویان اندلس نیز نشان دهنده خفقان سیاسی و مذهبی حاكم بر قلمرو حكومتی امویان اندلس ، در این ایام است.[11]؛ چنانكه پس از تاسیس نخستین دولت شیعی از سوی ادریسیان در سال 172ه در مغرب تا انقراض این دولت در سال 312 ه، دولت اموی اندلس، حكمرانان ادریسی را تحت فشار قرار میدادند و سرانجام در اثر ضربتهایی كه یكی از سرداران حكم دوم، خلیفه قرطبی، (366 ـ 350 ه)، به آنها زد، از پای در آمدند.[12]؛ زیرا گذشته از تاثیرات فكری ادریسیان علوی بر اندلس، قبیلههایی از بربرهای ساكن در اندلس، از ابتدای تاسیس دولت شیعی ادریسی با ادریس بن بن عبدالله، موسس این دولت بیعت كرده بودند.[13]
امیر ادریسیان در عهد عبدالرحمن الناصر ، حسن بن كنون (قنون) نام داشت و قنون قاسم بن محمد بن قاسم بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن ابن علی بن ابی طالب[14] بود. حسن همان كسی است كه مقدر بود كه دولت ادریسیان در مغرب در عهد او به پایان رسد. حسن بن كنون، با عبیدیان بیعت كرده بود و چون جوهر صقلی بر مغرب غلبه یافت، حسن به نام ایشان دعوت كرد و در این هنگام پیمان خود را با عبدالرحمن الناصر نقض كرد و هنگامی كه در اواخر سال 349 ه جوهر به افریقیه بازگشت، حسن بار دیگر به فرمان امویان اندلس درآمد. با مرگ عبدالرحمن الناصر، حسن فرمانبرداری خود را از پسرش حكم المستنصر كه در سال 350 ه به قدرت رسیده بود، اعلام نمود، ولی این عمل چیزی جز ریا نبود؛ زیرا ادریسیان، با بنیامیه دشمن و همواره به دنبال فرصتی برای خروج از خلافت ایشان بودند. سرانجام حسن در حدود سال 362ه با سپاه حكم درگیر شد و آنان را در مغرب شكست داد. هم چنین هنگامی كه در اواخر سال 363ه، غالب از دریا عبور کرد و به اندلس بازگشت و حسن ابن كنون و یاران او از زعمای ادریسیان و زن و فرزند حسن نیز با او بودند، در قرطبه از او استقبال شایانی به عمل آمد و ادریسیان در خانههایی از پیش آماده شده، جا گرفتند، و لكن حكم در سال 365 ه، حسن و قبیلهاش را از قرطبه روانه مصر كرد. آنان تا سال 373 ه تحت حمایت العزیز بالله فاطمی در آن جا ماندند. [15]
مقابله با دولت فاطمیان شیعی (567 ـ 297 ه)، در مغرب و مصر ، از دیگر سیاستهای مهم و ثابت امویان اندلس بود؛ زیرا فاطمیان از رقیبان اصلی عباسیان در بغداد و امویان اندلس به شمار میآمدند و تأسیس خلافت شیعی فاطمی در شمال آفریقا، نه تنها وحدت خلافت عباسی را از بین برد، بلكه این امر وضعیتی جدید و خطیر برای دولت اسلام در اسپانیا پدید آورد؛ این دولت علاوه بر قطع ارتباط مردم سنی مذهب اندلس با اهل تسنن مناطق شرقی، با فعالیتهای مبلغان شیعی، اعتقادات دینی مردم اندلس را تهدید میكرد. آن چه بیش از هر چیز وحشت حكومت اموی قرطبه را برانگیخت این بود كه نخستین داعیان و مبلغان شیعه كه خلفای فاطمی، آنان را در لباس تاجر، عالم و جهانگرد به اندلس اعزام كرده بودند ، در فعالیتهای تبلیغی خود به موفقیتهایی دست یافته بودند.[16]
بر همین اساس، تجلی دولت فاطمی، به مثابه مبلّغ و مروّج مذهب اسماعیلی؛ گسترش نفوذ سیاسی و مذهبی فاطمیان در سراسر غرب اسلامی، از جمله اندلس؛ گریزان بودن اهل سنت، به ویژه پیروان فقه مالكی اندلس از پذیرش افكار جدید، خاصه شیعه؛ و بالاخره اختلافات مذهبی و دشمنی دیرینه و ریشهدار منبعث از روزگار امویان شام و حتی پیش از آن، حاكمان اندلس را از علویان جدا میكرد.[17] شاید بتوان گفت كه سودای فاطمیان علوی برای گسترش عقیده اسماعیلی در سراسر جهان اسلام كه در قصیده ابن هانی ، شاعر مداح معز فاطمی، آشكارا بدان اشاره شده است، بیش از سایر عوامل باعث گردید تا امویان اندلس ، حذف دولت فاطمیان را در سر لوحه برنامههای سیاسی خویش قرار دهند. در این خصوص، امویان اندلس با تحریك برخی از قبایل بربر شمال آفریقا، سرانجام بر بخشی از قلمرو فاطمیان دست یافتند و این دولت شیعی را در آستانه سقوط قرار دادند.[18]
با توجه به آن چه گذشت، فضای سیاسی حاكم بر اندلس بر ضد علویان و اندیشههای شیعی بود و به جز برخی دورههای تاریخی، خاصه استقرار دولتهای علوی و یا منسوب به علویان ، هم چون بنی حمود (449 ـ 407 ه) و موحدون (668 ـ 541 ه)، در نقاط مختلف اندلس، زمینهای برای رشد و ظهور اندیشههای شیعی در اروپا فراهم نشد؛ چرا كه امویان اندلس به روند برخوردهای شدید خود با افكار علوی، چه در داخل و چه در خارج از آن، در دورههای بعد ادامه دادند و دولتهایی مثل مرابطین (541 ـ 448 ه)، كه مروّج مذهب و فقه مالكی بودند، حتی تاسیس مدارس خصوصی را ممنوع كردند و براساس مسلك اشعری ، بر ضرورت بیعت با خلافت عباسی اعتقاد راسخ داشتند. و این امر، امكان ایجاد یك فضای مناسب به نفع علویان و افكار شیعی در مغرب و اندلس را برای همیشه منتفی ساخت[19] و متفكران و فعالان علوی در اندلس بیش از پیش تحت تعقیب قرار گرفتند؛ چنان چه ابن الابار، محمد بن ابی بكر قضاعی (658 ـ 595 ه)، مولف شهیر شیعی و صاحب تالیفاتی، چون معدن اللجین فی مراثی الحسین(ع)، الحله السیراء و در السمط فی اخبار السبط كه با نثر مسجع، واقعه كربلا را به خوبی بیان كرده است، پس از سقوط بلنسیه ، راهی تونس شد و سرانجام به اتهام شیعه بودن و مخالفت با سلطان محمد اول حفصی، در سال 658ه، به دستور سلطان به قتل رسید و آثار مكتوب او به آتش كشیده شد.[20]
با توجه به آن چه گذشت، شیوههای مختلفی كه برای مقابله با هواداران علویان در اندلس انتخاب شد، همان راههایی بود كه در سایر سرزمینهای اسلامی در پیش گرفته شده بود؛ و همان طوری كه پیش از این به بخشی از آنها اشاره شد، انكار و ابطال انساب، شرابخواری، فسق، كفر، زندقه، خارجی بودن و انكار حقایق شیعه و انتساب به یهودیت و مسیحیت، از جمله اتهامهای اصلی علویان ، در داخل قلمرو حكومتی امویان اندلس به شمار آمد. جالب توجه این كه گاهی علاوه بر حكومتگران، نسبت دادن این اتهامها از سوی دانشمندان معاصر با امویان اندلس نیز به علویان، جایز بود؛ چنان كه عبدالله بن محمد، كه بر ضد عبدالرحمن داخل اموی در اندلس قیام كرد، در منابع تاریخی اهل سنت، شقنا، یعنی قلیل و فرومایه، مشهور شده است و ابن خلدون او را مدعی انتساب به فرزندان حسین شهید، قلمداد نموده است.[21] مهمتر این كه ابن حزم اندلسی (د: 456 ه) چند سال پس از سقوط دولت علوی بنی حمود در اندلس، در كتاب الفصل فی الملل و النحل با بستن دروغها و تهمتهای فراوان و انكار حقایق درباره شیعه، دشمنی و عناد خویش را به اهل بیت پیامبر(ص) و شیعیان ابراز كرده و شیعه را از دایره مسلمانان خارج و حكم یهودی بر آنها جاری كرده است.[22]
میتوان گفت كه در خصوص ایراد اتهامها به علویان ، شاید فاطمیان بیش از دیگران مورد توجه مخالفان علویان قرار گرفتهاند و با توجه به رسمیت یافتن برخی از شعارهای شیعی ، هم چون صدور دستور گفتن «حی علی خیرالعمل» در اذان؛ برگزاری مراسم عاشورا و غدیر خم به صورت دسته جمعی؛ و انتخاب وجه تسمیه دولت و نامگذاری مسجد الازهر به نام دختر پیام (ص) وجده خلفای فاطمی، یعنی حضرت فاطمه زهرا(س) به ویژه در زمان المعز فاطمی، انكار انتساب آنان به حضرت فاطمه(س) و علویان یكی از برنامههای جدی مخالفان فاطمیان در سراسر قلمرو اسلامی به شمار میآمد. علاوه بر تلاشهای پیروان اهل سنت در این خصوص كه به پارهای از آنها اشاره شد، گاهی از سوی سایر گروههای شیعی و دولتهای علوی نیز، اقدامات مشابهی برضد علویان دیگر، به ویژه فاطمیان، صورت میگرفت؛ چنان كه دولت علوی آل بویه، با رد دعوت فاطمیان برای مقابله با دولت سنی مذهب غزنوی (518 ـ 351ه)، در نسب فاطمیان نیز تردید كردند و در ایام حكومت عضدالدوله (372 ـ 338ه)، به سبب احساس خطر از سوی فاطمیان، انجمنی از علویان ، مامور ابطال نسب فاطمیان گردید و این امر باعث ایجاد شكاف سیاسی بین این دو دولت علوی شد.[23] همچنین به سبب حاكمیت عداوت و تقابل بین حكمرانان اندلس و فاطمیان و به تبع آن به كارگیری شیوههای مختلف بر ضد همدیگر، جنگ سرد و نیز اعزام جاسوس به سرزمینهای طرفین، در این دوران، رواج داشته است. به همین سبب، برخی از مورخان اندلس در این عصر، هم چون ابن حوقل و ابن هارون بغدادی، متهم به جاسوسی برای دولت فاطمیان شده اند. این حساسیتها، سرانجام موجب شد كه عبدالرحمن ناصر در سال 316ه، خلافت در اندلس را مبارزه طلبی با دولت فاطمی بداند و قبایل مختلف مغرب را بر ضد فاطمیان تحریك كند.[24]
باید توجه داشت كه این گونه اقدامات تعصب آمیز بر ضد دولتهای شیعی یاد شده، در آثار معاصر نیز به چشم میخورد؛ چنان كه مولف كتاب دولت ایوبیان قیام گروهی بر ضد ایوبیان (648 ـ 567 ه) سنی مذهب به رهبری عماره یمنی، شاعر مداح فاطمیان، برای برگرداندن حكومت فاطمی به مصر را توطئه عماره یمنی نامیده است.[25] نویسنده كتاب دولت امویان اندلس نیز تشیع ادریسیان را كه بدون شك نیز مؤسس نخستین دولت شیعی در جهان اسلام بودند، انكار كرده است.[26]
بنابراین، این حساسیتها و به تبع آن فضای تنگ سیاسی و مذهبی در اندلس نه تنها برای علویان ایجاد شد، بلكه رشد و تقویت هر گونه روح نقادی در مباحث علمی هم با موانع جدی مواجه گردید و متفكران غیر شیعی هم در ابراز عقاید خویش در تنگنا قرار گرفتند. اصول حاكم بر تاریخ نگاری اندلس ، خود تا حدودی نشان دهنده حاكمیت فضای بسته آن دیار در دوره اسلامی است؛ به طوری كه از ویژگیهای برجسته آن تاریخ نگاری، نادر بودن روح انتقاد در آن است كه به جز ابن حزم و ابن حیان (د: 469 ه) و قاضی ساعد اندلسی (د: 462 ه)، تحلیلی از اوضاع مختلف این سرزمین در دورههای اسلامی به عمل نیامده است و مورخان یاد شده و دیگران هم كه درصدد تحلیل اوضاع سیاسی و مذهبی اندلس بر آمدهاند، همچون ابن حزم، گاهی گرفتار تعصبات مذهبی یا موانع دیگر شدهاند.[27]
هم چنین از چهرههای علمی، فرهنگی و مذهبی اندلس كه دراین دوران در تنگنا قرار گرفتند، احمد بن زیدون مخزومی اندلسی (464 ـ 394 ه)، از شعرای معروف این عصر و پسرش ، ابوبكر را میتوان نام برد؛ احمد، سرانجام در سال 441 ه از قرطبه، مركز خلافت اموی اندلس، فرار كرد و به معتضد عبادی در اشبیلیه پناه برد و ابوبكر در سال 484ه، پس از فتح قرطبه به دست یوسف بن تاشفین (500 ـ 479 ه) ، موسس دولت مرابطین، به هلاكت رسید.[28] یوسف بن عبدالله بن عبدالبر قرطبی اندلسی (463 ـ 368 ه)، صاحب الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، نیز به دنبال پریشانیها و محنتهایی كه در قرطبه پیش آمد، جلای وطن را ترجیح داد. گویند: او ابتدا بر مذهب ظاهریه بود و پس از آن به مذهب مالكی با گرایش به فقه شافعی در احكام درآمد. [29] فرد دیگر، محمد بن سلیمان بن حناط رعینی قرطبی ، شاعر مقیم قرطبه است كه پس از متهم شدن در دینش، از قرطبه متواری شد و پس از ورود به جزیره، مورد حمایت قاسم بن حمود (414 ـ 408 ه) قرار گرفت و عاقبت به همراه قاسم در سال 437 ه در جزیره كشته شد. [30] از دانشمندان دیگر این عصر كه حكمرانان اندلس از او در هراس بودند، محمد بن عمار اندلسی شلبی (477ـ422 ه) است. ابن خلكان درباره این شاعر اندلسی مینویسد: «… و كانت ملوك الاندلس تخاف من ابن عمار المذكور لبداءه لسانه و براعه احسانه …». ابن عمار نیز در سال 477 ه، به دست معتمد بن عباد به قتل رسید.[31]
پی نوشت :
*. دكتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی.
1. جزیره الاندلس در عالم اسلام تا اواخر قرون وسطی به تمام شبه جزیره ایبری (یعنی اسپانیا و پرتغال كنونی) اطلاق میشد و نیز نویسندگان عرب نام اندلس را به اسپانیای تحت حكومت اسلامی، قطع نظر از وسعت آن اطلاق میكردند: غلام حسین مصاحب، دایره المعارف فارسی، (تهران، امیركبیر، 1381)، ذیل مدخل «اندلس».
2. عبدالله ناصری طاهری، فاطمیان در مصر، (قم، حوزه و دانشگاه، 1379 ش)، ص 70؛ محمد ابراهیم آیتی، آندلس یا تاریخ حكومت مسلمین در اروپا، (تهران، دانشگاه تهران، 1376 ش)، ص 31.
3. نورالدین آل علی، اسلام در غرب، (دانشگاه تهران، 1370 ش) ص 286.
4. ابوبكر محمد بن عمر ابن قوطیه، تاریخ فتح اندلس، ترجمه حمیدرضا شیخی، (مشهد، آستان قدس رضوی، 1378 ش)، ص 54 ، 70، 78.
5. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالحمید آیتی، (تهران، مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1366 ش)، ج 3، ص 177؛ ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، (بیروت، داربیروت، 1402 ق)، ج 5، ص 605.
6. ابن قوطیه، پیشین، ص 70.
7. سید محسن الامین، اعیان الشیعه، ترجمه كمال موسوی، (قم. الاسلامیه، 1345 ش)، ج 1، ص 42.
8. فیلیپ حتی، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، (تهران، آگاه، 1380 ش) ص 666؛ محمدرضا پاك، «اندیشه كلامی و فلسفی در مغرب و …»، (www. Shareh. Com)
9. بی. ام. ان. هولت، تاریخ اسلام (كمبریج)، ترجمه احمد آرام، (تهران، امیركبیر، 1377 ش)، ص 257.
10. محمد بن احمد الذهبی، سیراعلام النبلاء، ( بیروت، مؤسسه الرساله، 1413 ق)، ج 16، ص 132 ـ 133؛ آل علی، پیشین، ص 286؛ مصاحب، پیشین، ج 1، ص 23.
11. عبدالله ناصری طاهری، تاریخ سیاسی و اجتماعی شمال آفریقا، (تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات، 1375 ش)، ص 263.
12. حتی، پیشین، ص 578.
13. هولت، پیشین، ص 257؛ حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، (جاویدان، 1366 ش)، ص 193.
14. ابن حزم الاندلسی، جمهره انساب العرب، (بیروت، دارالكتب العلمیه، 1421 ق)، ص49.
15. لین پل و …، تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حكومتگر، ترجمه صادق سجادی، (تهران، نشر تاریخ ایران، 1363 ش)، ج 1، ص 487، 489، 491.
16. عبدالمجید نعنعی، دولت امویان اندلس، ترجمه محمد سپهری، (قم، حوزه و دانشگاه، 1380 ش)، ص 319؛ ناصری طاهری، فاطمیان در مصر، ص 107.
17. نعنعی، پیشین، ص 327.
18. هولت، پیشین، ص 257.
19. پاك، پیشین.
20. آل علی؛ پیشین، ص 286؛ پاك، پیشین، الامین، پیشین، ج 1، ص 140.
21. ابن منظور الافریقی، لسان العرب، (بیروت، دارصادر، بیتا)، ج 3، ص 177.
22. الامین، پیشین، ج 1، ص 117.
23. احمد بن علی المقریزی، المواعظ و الاعتبار، (بیروت، دارالكتب العلمیه، 1418 ق)، ج 2، ص 329؛ هولت، پیشین، ص 258.
24. خلیل ابراهیم السامرائی، تاریخ العرب و حضارتهم فی الاندلس، ( بیروت، دارالمدار اسلامی، 2004 م) ص 169 – 171.
25. محمد سهیل طقوش، دولت ایوبیان، ترجمه عبدالله ناصری طاهری، (قم، حوزه و دانشگاه، 1380 ش)، ص 41.
26. نعنعی، پیشین، ص 323؛ السامرائی، پیشین، ص 169 – 171.
27. هادی عالمزاده، تاریخ نگاری در اسلام؛ (تهران، سمت، 1379 ش) ، ص 70.
28. الامین، پیشین، ج 1، ص 139؛ حتی، پیشین، ص 715.
29. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب؛ (اردن، دارالاعلام، 1423 ق)، ص 11.
30. ابن سعید مغربی، المغرب فی حلی المغرب، (قاهره، دارالمعارف، 1955 م)، ج 1، ص 121 ـ 123.
31. الامین، پیشین، ج 4، ص 425.
منابع
ـ آل علی، دكتر نورالدین، اسلام در غرب (تاریخ اسلام در اروپای غربی)، (تهران، دانشگاه تهران، 1370 ش).
ـ آیتی، دكتر محمد ابراهیم، آندلس یا تاریخ حكومت مسلمین در اروپا، (تهران، دانشگاه تهران، 1376 ش).
ـ ابن اثیر، عزالدین، الكامل فی التاریخ، (بیروت، داربیروت، 1402 ق).
ـ ابن حزم الاندلسی، علی بن احمد، جمهره انساب العرب، ( بیروت، دار الكتب العلمیه، 1421ق).
ـ ابن خلدون، عبدالرحمن، العبر (تاریخ ابن خلدون)، ترجمه عبدالحمید آیتی، (تهران، مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1366 ش).
ـ ابن خلكان، شمسالدین احمد بن ابی بكر، وفیات الاعیان، ( بیروت، دارالثقافه، 1968م).
ـ ابن سعید مغربی، علی بن موسی، المغرب فی حلی المغرب، (قاهره، دارالمعارف، 1955م).
ـ ابن عبدالبر القرطبی الاندلسی، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، (اردن، دار الاعلام، 1423 ق).
ـ ابن قوطیه، ابوبكر محمد بن عمر، تاریخ فتح اندلس، ترجمه حمید رضا شیخی، (مشهد، آستان قدس رضوی، 1378 ش).
ـ ابن منظور الافریقی المصری، محمد بن مكرم، لسان العرب، چاپ اول، (بیروت، دار صادر، بیتا).
ـ الامین، سید محسن، اعیان الشیعه (دایره المعارف شیعه)، ترجمه كمال موسوی، (قم، اسلامیه، 1345 ش).
ـ پاك، محمدرضا، «اندیشه كلامی و فلسفی در مغرب و اندلس پیش از ورود مرابطان»،www. Shareh. Com/ magazine/ Tarikh_ i /08/chTm.
ـ حتی، فیلیپ، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، (تهران، آگاه، 1380 ش).
ـ حسن ابراهیم، حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، (تهران، جاویدان، 1366 ش).
ـ الذهبی، محمد بن احمد بن عثمان بن قایماز، سیر اعلام النبلاء، (بیروت، موسسه الرساله، 1413 ق).
ـ السامرائی، خلیل ابراهیم، تاریخ العرب و حضارتهم، دارالمدار الاسلامی، (بیروت، 2004م).
ـ طقوش، محمد سهیل، دولت ایوبیان، ترجمه عبدالله ناصری طاهری، (قم، حوزه، دانشگاه، 1380 ش).
ـ عالم زاده، دكتر هادی و سجادی سید هادی، تاریخ نگاری در اسلام، (تهران، سمت، 1379 ش).
ـ لین پل و … ، تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حكومتگر، ترجمه صادق سجادی، (تهران، نشر تاریخ ایران، 1363 ش).
ـ مصاحب، دكتر غلام حسین، دایره المعارف فارسی، (تهران، امیر كبیر، 1381 ش).
ـ المقریزی، احمد بن علی، المواعظ و الاعتبار (الخطط)، (بیروت، دارالكتب العلمیه، 1418 ش).
ـ ناصری طاهری، عبدالله، فاطمیان در مصر، (قم، حوزه و دانشگاه، 1379 ش).
ـ مقدمهای بر تاریخ سیاسی و اجتماعی شمال آفریقا، (چاپ و انتشارات ، 1375 ش).
ـ نعنعی، عبدالمجید، دولت امویان در اندلس، ترجمه محمد سپهری، (قم، حوزه و دانشگاه، 1380 ش).
ـ هولت. پی . ام ـ آن. ك.س. لمبتون، تاریخ اسلام (كمبریج)، ترجمه احمد آرام، (تهران، امیركبیر، 1377 ش).
منبع: انجمن علمی دانش پژوهان تاریخ