طریقه تأسیس مریضخانه نظام

طریقه تأسیس مریضخانه نظام

از مؤلف ناشناخته

به کوشش: میرهاشم محدّث[1]

درآمد:

متنی که پیش روی خوانندگان عزیز می باشد، یکی از آثاری است که در روزگار قاجار از مؤلفی ناشناخته، در دهه‌های هشتم یا نهم سده سیزدهم هجری، به روزگار صدراعظمی محمدحسین خان سپهسالار(م‌1298 ق) و احتمالاً حدود سال 1290 ق، در عصر پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار(م‌1313ق) نوشته شده است. متأسفانه این اثر در فهرست کتابخانة مجلس نیز شناسانده نشده است.

یگانه نسخة شناخته شدة آن، به شماره 505 در کتابخانة مجلس شورای اسلامی موجود است که در 41 برگ دوازده سطری خلاصه می‌شود. در مقدمه،از اندیشه ساخت بیمارستان«در اوّل جلوس میمنت مأنوس» شاه‌ یاد شده، اما گویا تألیف آن مدتی به طول انجامیده است؛ چرا که همین بیمارستان در زمان سپهسالار افتتاح شده است؛ و مؤلف در سبب تألیف رساله‌اش چنین گفته است: «اشارت فرمود که رساله‌گونه‌ای در این خصوص نگاشته،معروض دارد تا بدان سان‌ که اراده خاطرش تعلّق گیرد قراری در امور آن بنهد».

این نوشته،گرچه مختصر است، اما از لحاظ موضوعی کاملاً بدیع و کم‌نظیر است. با یک تورق مختصر بر آن، خوانندگان عزیز درخواهند یافت که مؤلف مجهول‌الهویة آن، با دلی شکسته و خاطری رنجیده چه اندازه در القای دلتنگی‌هایش صادقانه دادِ سخن داده است و از اوضاع بد زمان خویش نالیده است. این اثر به عنوان یک منبع تاریخی مهم در اوضاع و احوال بهداشت و درمان در دورة قاجار می‌تواند محسوب شود.

 

بسم‌الله الرحمن الرحیم

چون همت والا نهمت شاهنشاه معظم، ملک الملوک اعظم، اریکه‌آرای ملک عجم، سلالۀ والای هوشنگ و جم، شمس شش طاق و  شمع نه درگاه، فر اسلام، ناصرالدین شاه- عزنصره و مدعصره- به تربیت ایرانیان مصروف است و خاطر خطیر خسروانه‌اش به احیای مراسم سلف و ترویج آثار ملوک ماضی مشعوف است، لهذا در اوایل جلوس میمنت مأنوس، به صرافت طبع مبارک به تأسیس مریضخانه که از جملۀ ابنیۀ خیر و بزرگترین مصدوقۀ باقیات صالحات است حکم داده و حسب الامر به اتمام رسیده، اثاثه و ضروریات آن فراهم آمده و در غایت اهتمام، اطبای نظام به مراقبت و معالجۀ مرضای سرباز اشتغال دارند و لکن هنوز مبتنی بر بعضی مساهلات به طوریکه از جانب سنی‌الجوانب پادشاه دین پناه- خلدالله ملکه- امر شده به انجام نرسیده بود تا این که سرکار جلالت‌مدار، خدایگان اعظم، عنوان دیباچۀ جود و همم، بنیان سراچۀ مجد و کرم، سرکار جلالت‌مدار سپهسالار اکرم به زعامت سپاه و اسفهبدی بارگاه، علم شد باطن و ظاهر و مدارک و مشاعر را به نظم جیش نصرت پناه و خصب عیش ممالک شاهنشاه مصروف خواست، چون یکی از مهمات این کار، استحکام امور مارستان است که آسودگی بیمارانِ لشکر و اطمینان تندرستانِ سپاه به نظم آن موقوف است، اشارت فرمود که رساله‌گونه‌ای در این خصوص نگاشته معروض دارد تا بدان سان که ارادۀ خاطرش تعلق گیرد قراری در امور آن بنهند.

بدیهی است که در میان خیرات و از جملۀ باقیات صالحات، مریضخانه بزرگترین آن همه است، چه فایدۀ این کار، منفعت آثار حفظ صحت مزاج انسانی است که واسطۀ تحصیل مقاصد جسمانی و مصالح ایمانی و معارف ربانی است و از این روی این کار، مطلوب طبایع و مقبول شرایع و پسندیدۀ جمیع دول و پذیرفتۀ جملۀ ملل است؛ و اینک فرقۀ فرنگ که ملاحظۀ ایشان صرفه و غبطۀ امور خود را معروف و مشهور است و همگان دانند که به گمانِ دریافتِ اندک سود، از زیانِ جان نیندیشند و در جمیع ممالک و مسالک و مداین و امصار و قراء و دهکده‌جات، مریضخانه‌های بزرگ اساس برافراشته‌اند و از برای هر یک موقوفات و خزاین و منقولاتِ دفاین فروگذاشته‌اند چنان که هیچ دهکدۀ بزرگی نمانده که مریضخانه‌ای در آن نباشد.

نزد متتبعین اخبار و متعلمین آثار ظاهر است که نخست بنای این کار استوار خیر آثار از دولت علیۀ ایران برخاسته و تقلید ایشان است که این‌گونه فرنگستان را آراسته. دریغ و افسوس بر نام و ناموس که خداوندان ادراک و تعلیم متوطفین اعدل اقالیم که جمیع ساکنان مسکونه در جمیع کارها تقلید ایشان کردندی از مراتب ادراک و ادب بر کرانه باشند و تیر دلدوزِ طعن را نشانه، و ساکنان اطراف مسکونه که ایشان را به فتوای حکما، عبید و خدم‌اند بدین نوع از میانه بلند آشیانه باشند!

از کتب سیر ظاهر است که از عهد پیشدادیان تا زمان استیلای اسکندر بر ایران همیشه در امصار و بلدان بلکه در دهات و سایر ممالک ایران بیمارستانهای بزرگ و کوچک برافراشته بوده و در وقت حرکت اردوها هم مریضخانه‌هائیکه آنها را «بیمارستان متحرک» نامیدندی از چادرهای پوش، بنا گذاشته و بدان گاه که ایرانیان، کواکب سیاره را وسایط فیض و وسایل افاضت خیر می‌دانستند به هر یک از آنها نذر کرده جمیع ابنیه و اثاثۀ آن را به رنگ متعلق به آن کوکب ملون می‌کردند.

در شاهنامۀ بزرگ گوید به وقتیکه دارا به جنگ اسکندر حرکت نمود سیصد و شصت و شش باب بیمارستان همراه برد که مخارج و ماحضر و مطبوخات آن همه از مطبخ شاهنشاه داده می‌شد و ندانم عهدی را از عهود قدیمه که این کار خیرآثار در ایران متداول و استوار نبوده مگر آن که بعد از استیلای اسکندر بر ایران اندکی از رونق نخستین کاسته بود و در زمان استیلای عرب بر عجم با آن که سیرت ملوککیان به کلی فرسوده گشت باز در اکثر ممالک این رسم ستوده متداول بود چنان که از تذکرةالاطباء روشن می‌شود که چندین بیمارستان در ایران بوده و جمیع اطبای بزرگ در بیمارستانها مشغول مراقبت مرضی بودند چنان که در همان کتاب گوید که چون معتصم ارادۀ سفر مغرب‌زمین کرد بختیشوع به جهت پیری از ملازمت خلیفه باقی ماند و افضلِ شاگردان خود، ابوسعید، را با چندین تن از مَهَرۀ اطباء در رکاب خلیفه روان ساخت. در وقتیکه بختیشوع را خلیفه تودیع کرد، گفت: به چه روی پسر خود جبرئیل را از رکاب دور ساختی و ابوسعید را همراه ما خواستی؟ بختیشوع عرض کرد که بیمارستان جندشاپور بر چون جبرئیلی زیاد محتاج است! از این فقره به واضحی روشن می‌شود که بیمارستان در آن زمان چنان معتبر و عظیم‌الشأن بوده که طبابت آن را بر طبابت سلطان مقدم می‌داشته‌اند و آن را بزرگترین شغلها می‌پنداشتند.

و هم در عهد یکی از عباسیه بود که رئیس اطبای بیمارستان ری فوت شد و کسیکه به جای او نشیند نبود. این مطلب را به دارالخلافه عرضه داشتند. خلیفه در این باب با وزیر خود شور کرد. مشارالیه به علت آن که ابوسلیمان طبیب در امور وزارت تصرفات می‌کرد عرض نمود که بیمارستان ری جای معظمی است و کسی از عهدۀ این خدمت جز ابوسلیمان برنیاید. چون این سخن با طبیب مزبور گفته شد نتوانست بدان معنی انکار کند چه شغلی بسیار بزرگ بود و چهل نفر طبیب مشهور در زیردست او کار می‌کردند و اگر تقریر می‌کرد که وزیر، این مصلحت به جهت دور کردن من از درگاه می‌جوید باور نمی‌کردند. بدون اکراه پی خدمت رفت.

اینک صورت دفتر بیمارستان کاشان که در عهد مجدالملک مدتها در آن شهر مینونشان متداول بوده در میان است که سالی دوازده هزار تومان مداخل ملکی داشته، چهار هزار تومان به مواجب اطباء و سایر کارگزاران مقرر بوده و چهار هزار تومان به ملزومات غذا و معادل آن صرف دوا می‌شد. که در اول بنا {ی آن بیمارستان} انواع ادویۀ مفرده و مرکبه به قدر کافی در آنجا حاضر داشتند و بر ممالک دوردست اِنها کرده بودند که وقت حدوث امراض مزمن و صعب، هرگاه طایفۀ فقرا را احتیاج به دواهای گرانبها و عزیزالوجود اتفاق افتد دواخانۀ کاشان در رساندن آن مضایقه و کوتاهی نخواهد کرد، بلاتأمل فرستاده خواهد شد. شاید گفتۀ سعدی: «تا تریاق از عراق آرند مارگزیده مرده باشد» از این حکایت یاد دهد و اگر نه تریاق را با عراق چه مناسبت؟!

بالجمله تداول مارستان در ایران قرنهای دراز و سالهای فراوان از آن آشکارتر است که احتیاج به گواه و برهان افتد و یا خلاف آن به گمان آید چنان که نام فارسی آن به تخفیف یعنی «مارستان» متداول است عجب آن که امروز به تقلید ایرانیان نزدیک به پنجاه هزار باب بیمارستان در سطح کرۀ خاک بنا نهاده‌اند که یکی از آن در ایران‌زمین نبود.

در یکی از روزنامه‌ها نوشته بودند که پیرزنی از یهود در مرض موت وصیت کرده که صد و سی هزار تومان از ترکۀ او صرف بناییک باب مریضخانه نمایند و الحمدلله که پادشاه جوانبخت به صرافت طبع همایون بدین امر خیر حکم فرموده‌اند و امیدوار است که به زودی این اثر در همۀ بلدان ایران مشتهر گردد و اگر پای مساهله از کارگزاران سابق در میان نمی‌آمد این رسم خیر که زنده داشتن آثار ملوک سلف است در ایران متداول می‌شد.

و این پنجاه هزار باب بیمارستان که گفتیم نه صرف تخیل و تخمین است بلکه چنان که ارباب جغرافیا دانند یقین بلکه بیش از این است که بعضی از آنها دولتی و بعضی رعیتی و هر یکی را از آنها مخارجی معین است که روز به روز به مباشرین آنها می‌رسد و نذور و صدقاتِ ارکان دولت و آحاد رعیت در آنها صرف می‌شود و هر یکی را از آنها دواخانه‌های بزرگ و خزینه‌های پر از نقود و نفایس اموال موجود است.

می‌خواهم در اینجا به نکته‌ای اشاره کنم که چگونه ایرانیان از صرف خیرات غفلت دارند. در عید اضحی که البته دویست هزار سر گوسفند در دارالخلافه کشته می‌شود و گوشت نصف آن عفن و بیرون ریخته می‌شود این بنده به مریضخانه‌ای آمد. مباشر، تقریر نمود که امروز گوشت در بازار نیست! بر ادراکاو و سایر مردم تعجب کردم. بر ادراک او که حوالی ما این همه گوسفند بود چرا یکی را نمی‌گرفت؟ و اما سایر مردم که یکی بدان خیال نیفتاده بود که گوسفندی برای مریضخانه بفرستیم که سوای سرباز، مجمع فقرا و ملجا غربا و بیچارگان است و پناهگاه بی‌دست و پایان و از وطن آوارگان و نذور و صدقات خوارگان.

و چون مقصود از نوشتن این رساله ایراد بعضی منافع بیمارستان و ترقیم بعضی قواعد نگاهداشتن آن است اندکی از آن به طریق نمودار باز می‌نویسیم که اشباع این مطلب، کتابی می‌خواهد مبسوط. و چون نظر به نگارش قواعد مریضخانۀ دولتی است و فایدۀ آن بر دو گونه متصور است که یکی به سرباز و نوکر و غربا و بیچارگان عاید است و دومی به دولت عاید است، لهذا آن را در دو فصل ایراد می‌کنیم: فصل اول: در بیان منافعیکه به سرباز و غیره و بیچارگان عاید است و در آن دوانزده منفعت است.

[1]. استاديار دانشگاه تهران

 

 

دانلود متن کامل مقاله

منبع :

جستارهايي در ميراث اسلامي (مجموعه مقالات، يادداشت‌ها، اسناد و متون)

دفتر اول

به كوشش: دكتر یوسف بیگباباپور

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.