محمّد طاهری خسروشاهی[1]
اشاره
کارِ به نظم در آوردن فتوحات شاه اسماعیل صفوی وذکر دلاوریهای او در گسترش مذهب تشیّع و تثبیت عنصر وحدت ملی ایرانیان، نخست بار به فرمان خود شاه اسماعیل و توسط «مولانا عبدالله هاتفی» از مثنوی سرایان اواخر عهد تیموری و اوایل دورة صفوی آغاز شد.
عبدالله هاتفی پس از سرودن نزدیک به یک هزار بیت از شرح منظوم فتوحات شاه اسماعیل، به کام مرگ فرو رفت و بدین سان کارش ناتمام ماند. پس از مرگ هاتفی، شاه طهماسب صفوی ـ فرزند شاه اسماعیل ـ یکی از شاعران خوش قریحة آن روزگار به نامِ محمد قاسم قاسمی حسینی گنابادی معروف به «قاسمی گنابادی» را به اتمام کار هاتفی تشویق نمود و قاسمی گنابادی نیز مثنوی «شاه اسماعیل نامه» را سرود.
شاه اسماعیل نامه به گواهی نسخ موجود، منظومهای تاریخی است در قالب مثنوی و شامل 4325 بیت که شاعر آن را در وزن مثنوی مولوی (بحر متقارب) و به تقلید از اسکندرنامة نظامی گنجوی سروده است.
زبان قاسمی گنابادی در این مثنوی ساده و روان است. آوردن مضامین و خیالات ظریف در اوصاف اشخاص به ویژه ممدوح، ذکر دقیق صحنههای نبرد و بیان تشبیهات ساده و پرهیز از بیهودهگویی از دیگر ویژگیهای این منظومه است.
آنچه از مطالعه ابیات «شاه اسماعیل نامه» به دست میآید، این است که شاعر این مثنوی را به شدت، متأثر از دیدگاههای شیعی خود و ممدوح خویش شاه اسماعیل سروده و در آن پس از ذکر و یاد خداوند و نعت پیامبر، ابیاتی طولانی را به بیان صفت امام علی و دیگر ائمه طاهرین اختصاص داده است.
شاعر در جای جای این مثنوی، پس از ذکر رشادتهای شاه اسماعیل صفوی، به اعتقاد راسخ او در مذهب تشیع اشاره مینماید و مضامین دینی و اساطیری منظومة خویش را بر پایة اوصاف ذکر شده در شرح حال چهرههای برجسته شیعی تاریخ استوار میسازد.
مؤلف در این مقاله، ضمن معرفی این منظومة منحصر به فرد از تاریخ صفویه، به بررسی مضامین شیعی در «شاه اسماعیل نامه» میپردازد و معتقد است این منظومه، یکی از آثار شاخص حماسی ـ شیعی متعلق به مکتب اردبیل در سده دهم هجری است.
پیشینه شاهنامه سرایی
سرايش، نگارش و به تصوير كشيدن تاريخ شاهان و به عبارتي ايجاد مجموعهاي آميخته از اساطير، تاريخ و داستانهاي پهلواني و شگفتيها، در ايران پيشينهاي دور و دراز دارد. شاهنامهپژوهان، نخستين آگاهي در اين خصوص را متعلّق به زمان «كتاب عهد عتيق» ميدانند.(خالقی مطلق،25:1390) لكن آنچه مسلم است و ميتوان به روشني دريافت، روش خداينامهنويسي و ذكر دلاوري پادشاهان و سنّت پهلوانان، از هخامنشيان به اشكانيان و از ايشان به ساسانيان به ارث رسيده است.(همو،64:1386) با اين حال ناگفته پيداست كه نقطه اوج شاهنامهسرايي در ايران، اثر بزرگ حكيم ابوالقاسم فردوسي است.
ويژگي برجستهي نخستين شاهنامه ها و خداينامهها، ذكر كلِ تاريخ ايران باستان است. اين شاهنامه ها عمدتاً دربر گيرنده شرح ايام پادشاهي كيومرث تا يزدگرد سوماند. پس از اين ايام و با صرف نظر از جايگاه سه شاهنامه منظوم تاريخي (شاهنامه مسعودي، شاهنامه فردوسي و شاهنامه رستم لارجاني)1 شاهنامه سرايي به شيوهي پيشين و در چارچوب تاريخ پادشاهان ايران به پايان ميرسد و از آن پس، محتواي آثار منظوم حماسي به شرح ماجراي يكي از پهلوانان باستان يا تاريخ يكي از شاهان دورهي اسلامي و احياناً شرح غزوات پيامبر اسلام و امام علي(ع) محدود ميشود. البته صاحبان اين آثار به پيروي از حكيم ابوالقاسم فردوسي، آثار خود را «شاهنامه»، «شهنامه»، «شاهنشاهنامه» و «شهنشاهنامه» نام مينهند.
شاهنامه سرایی؛دوره مغول تاصفوی
پس از حملهي ويرانگر مغول،تقلید از شاهنامه فردوسي، در مسير سرودن منظومههاي تاريخي افتاد. «از تحول فكري و فرهنگي{دوره مغول} كه بگذريم، گويا اين تصور حاكم بود كه داستانهاي كهن به نظم درآمده و چيزي ناگفته نمانده است. اين بود كه شاعران به نظم حوادث دورههاي تاريخ نزديك به عصر خود پرداختند»(امین ریاحی،339:1375).
در دورهي صفوي، اگرچه نظم روايات مذهبي رواج يافته و ميتوان به منظومههايي چون خاوراننامه (ابنحسام)، حملهي حيدري (باذل مشهدي) مختارنامه (دنبلي خويي) و خداوندنامه (صباي كاشاني) اشاره كرد، لكن با توجه به سنّت جاويدان تقليد از شاهنامه فردوسي، چند منظومهي برجسته حماسي كه با هدف تخليد نام پادشاه عصر سروده شده، نيز به چشم ميخورد.2
بیان منظوم فتوحات شاه اسماعیل
يكي از اين منظومههاي حماسي تاريخي، اثري از محمدقاسم قاسمي حسيني گنابادي معروف به قاسمي گنابادي است كه در تاريخ ادبيات ايران، عمدتا به نام«شهنامهي ماضي» شناخته شده است.(صفا،364:1384)
بايد گفت كار به نظم درآوردن فتوحات شاه اسماعيل صفوي و ذكر دلاوريهاي او، نخست بار به فرمان خود شاه اسماعيل و توسط شاعري به نام مولانا عبدالله هاتفي خرجردي از مثنويسرايان عهد تيموري و اوايل دورهي صفوي و خواهرزاده جامي آغاز شد.(آل داوود،1101:1390)
شاهنامه هاتفي كه با نامهاي حماسهي فتوحات شاهي، شاهنامهي شاه اسماعيل و اسماعيلنامه نيز معروف است، گزارش پيروزيهاي شاه اسماعيل صفوي در سالهاي آغازين پادشاهي اوست.
در باب سرودن اين منظومه معروف است كه چون شاه اسماعيل در سال 916 قمري هنگام بازگشت از ماورالنهر و عبور از جام، با هاتفي ملاقات كرد و او را ترغيب به سرودن شاهنامهاي در احوال خود نمود، هاتفي پذيرفت و نظم مثنوي را آغاز كرد.(گوپاموی،779:1336)منتها هنوز هزار بيت نسروده بود كه به كام مرگ فرو رفت.(نفیسی،314،1:1363)
يكي از پژوهشگران معاصر معتقد است كه هاتفي، در سرودن اين منظومه به ميل و رغبت خود عمل نكرده و به اصطلاح از روي اكراه، فتوحات شاه اسماعيل را به نظم كشيده است. «از قرائن برميآيد كه [هاتفي] راغب به سرودن اين منظومه نبود و از روي اكراه و اجبار آن را پذيرفت زيرا موافق اقوال تذكرهنويسان، او پس از ملاقات با شاه اسماعيل، يازده سال ديگر زنده بود و بسيار بعيد است كه شاعر متبحر و پركاري چون او در اين مدت دراز، فقط از عهده سرودن هزار و دويست بيت برآمده باشد».(هاتفی خرجردی،11:1387)
شاهنامه هاتفي با حمد خداوند و مدح پيامبر اكرم و وصف امام علي آغاز ميشود «و چون ديگر آثار هاتفي فاقد نام امام علي است، بنابراين همين نكته قرينهاي است بر اين كه او نخست، بر مذهب تسنّن بوده و پس از ملاقات با شاه اسماعيل به مذهب تشيّع گرويده است».(آل داوود،1103:1390)
هاتفي در ابيات آغازين شاهنامه، به فرمان شاه اسماعيل اشاره دارد. او ابتدا عذر ميآورد و ميگويد كه نظم كتابي همانند شاهنامه، در خور شاعري چون فردوسي است؛ اما شاه اين عذرآوري را نميپذيرد و او را ناگزير به سرودن ميكند.3
در بيان علت دستور شاه اسماعيل مبني بر نظم فتوحات وي از سوي هاتفي بايدبه «عنايت خاص سلاطين ايران به شاهنامه فردوسي» و«مجذوبيت فوقالعادهي آنان در برابر آثار شگرف حماسهي ملي در احياي مفاخر و مآثر شاهان و پهلوانان و تخليد نام ملوك و سلاطين»اشاره کرد.(مرتضوی،554:1358)
البته نبایددراین میان ازعلاقه وافرشاه اسماعیل به فردوسی وحماسه ملی ایران غافل بود.گویاشاه اسماعیل زمان کوتاهی پس ازبازگشت پسرش شاه طهماسب ازهرات به تبریز،درسال 929قمری،به فرزندش دستورمی دهدکه دستنویسی ازشاهنامه رادرقالب هنرکتاب سازی وکتاب آرایی مصورنماید.اگرچه شاه اسماعیل در930درمی گذرد،لکن شاه طهماسب جوان وصیت پدرراعملی می کند(امامی،13:1373)وبدین سان«نفیس ترین شاهنامه مصورعصرصفوی رابا258مجلس»(خالقی مطلق،949:1390)آماده می کند.
باری چنانچه گفته شد هاتفي پس از سرودن هزار و دويست بيت ازفتوحات شاهی«مرگش فرا رسيد و مجال اتمام اثر خود را به دست نياورد»(خواندمیر،354،4:1353) پس از مرگ هاتفي، شاه طهماسب صفوي، يكي از شاعران خوش قريحهي آن روزگار به نام قاسمي گنابادي را به اتمام كار هاتفي تشويق نمود و قاسمي نيز سرودن شاه اسماعيلنامه را آغاز كرد.(قاسمی حسینی گنابادی،7:1387)
اگرچه قاسمي گنابادي نيز به فرمان شاه طهماسب اقدام به نظم فتوحات شاه اسماعيل نموده، لكن از مطالعه اين اثر چنين به دست ميآيد كه وي برخلاف هاتفي ازپرتوذوق شخصي و علاقه باطني به حماسه ملي ايران،به سرودن اين اثر توجه داشته است؛اگرچه بايداذعان نمود كه قاسمي تحت تأثير جذبهي شاهنامه فردوسي و به تشويق و اشارت شاه طهماسب كه آرزوي احيا و تخليد نام و ياد پدر در سر داشت، اقدام به اين امر نموده است.درهرحال قاسمي را نبايد جزو شاعراني قلمداد نمود كه «به اميد پاداشي بزرگ و يا شايد به سائقه حسّ تملّق و به آرزوي تقرّب، شرح احوال و كارهاي نمايان يكي از سلاطين يا نياكان او را به رشته نظم كشيدهاند»(مرتضوي،554:1358)
[1] . دانشگاه تبریز
منبع :
جُستارها و جَستارها (مجموعه مقالات در حوزۀ تاریخ، فرهنگ، نسخ خطی و اسناد)
دفتر اول
به كوشش: دكتر یوسف بیگباباپور