
سفرنامۀ پزشک انگلیسی به ممالك ايران
(گزارشی از فرهنگ، آداب و رسوم و وضع طبابت در ایران دورۀ قاجار از نگاه دکتر اوئیلز (اوایلس) به سال 1305 هـ.ق.)
به کوشش: دكتر یوسف بیگباباپور
مقدّمۀ مصحّحین
رسالۀ حاضر، سفرنامهای است که توسط دکتر اوئیلز – دکتر در طبّ – نگاشته شده است. اوئیلز همزمان با پادشاهی ناصرالدین شاه و ولی عهدی مظفرالدین میرزا به ایران سفر کرده و پس از مراجعت به کشور خود، مشاهدات و شنیدههای خویش را نگاشته و مدعی است که نگاشتهاش مفید و مطابق حقایقی است که با چشم خود دیده هر چند در بخشی از نوشتههایش اغراق کرده است.
از اهمیت و ارزش رسالههای اینچنین آگاه است و به خوبی میداند که وجود یک سفرنامه در مورد یک سرزمین در اقلیم دور میتواند چه اطلاعات باارزشی به خواننده انتقال دهد. ابتدای سفرنامۀ خود را اینچنین آغاز میکند که «ما همواره محض تفرج و اطلاع مقصود، خود را مصروف به انکشاف اماکن جدیدۀ خارجه مینماییم». از این نوشته چنین برمیآید که این اوّلین سفر اوئیلز به سرزمینهای دیگر نمیباشد و نشان میدهد که وی چند اقلیم دیگر را دیده و احتمال اینکه از او به غیر از سفرنامهای که در مورد کشور ایران نوشته، سفرنامههای دیگری نیز یافت شود. در نوشتهاش اغراق و بیش از اندازه بزرگنمایی میکند. طوری از سفرنامهاش مینویسد که انگار در این سفر برای اوّلین بار و اولین شخص است که پایش به ایران باز میشود و نوع کلام طوری است که انگار خبر از کشف قارهای نویافته میدهد؛ مینویسد: «ولی همین که یک نقطۀ بسیار خوبی منکشف گردید، و کاشف خوشبخت آن نقطۀ انکشاف خود را اطلاع داده و شرح احوال آن نقطه را منتشر ساخت، آن وقت سیّاحان دیگر در کمال سرعت خود را به آن خطّه میرسانند و در این هنگام لازم است که شخص کاشف و سیّاح اوّل از حرکات و مهماننوازیهای ساده و صوری آن مملکت ترک سخن کند…».
به طوری که از مطالب سفرنامه پیداست، نویسنده شخصی آگاه، دقیق و جستجوگر بوده، و نویسنده در سیاحتنامۀ خود زمینههای مختلفی را بررسی کرده و از لابهلای سطور نوشتهاش پیداست که او مردی زیرک و هوشیار، ریزبین و کنجکاو در مسایل گوناگون است. او هم عاشق سیاحت است و هم دلبستۀ تجارت. در ایران اشیای گرانبهای بسیار از قبیل فرشهای قدیمی ایرانی و انواع تابلو و ضروف خریداری میکند. اطلاعات وی دربارۀ قیمت اجناس و انواع کالاها و مقایسۀ قیمتی که بین ایران و انگلستان انجام میدهد، جالب توجه و منبعی درجه اوّل است. در خصوص ارزانی در ایران مینویسد: «در آنجا میتوان اسب بسیار خوبی را به ده لیر (که معادل سی تومان ایران است) ابتیاع نمود و معلوم است که علیق و خوراک آن حیوان در هر روزی از پانزده شاهی تجاوز نخواهد کرد».
خطاب به خوانندگان غیر ایرانی که قصد سفر به ایران دارند، مینویسد: «شما در سفر به ایران نخواهید توانست با روحیّات و اخلاق و رسومات ایرانیان کامل آشنا شوید. پس مجبور به مطالعۀ سفرنامۀ من هستید». خود را آشنا به روحیّات درونی ایرانی نشان میدهد و وانمود میسازد که دست ایرانیان را خوانده است: «ولی فصولی که در ذیل ذکر میشود، پرده از روی کار برداشته و چیزهایی را به شخص خواننده مکشوف میدارد که مطالعهکننده از خیال و تخمین آنها نیز عاجز و قاصر خواهد بود».
مسیر حرکت خود و بهترین راه برای رسیدن به ایران را به خوبی ذکر میکند و اینکه از انگلستان با چه وسیلهای و در چند روز میتوان به کدام کشورها و در نهایت به ایران رسید را ذکر میکند. در خصوص سفر در داخل ایران شکل و راههای سفر را برای خواننده میشمارد تا خواننده با آگاهی از هزینۀ سفر مناسبترین گزینه را انتخاب کند: «اوّل آنکه ممکن است که سیّاح مانند سلاطین مسافرت نماید با خدم و حشم، قاطران و کالسکه و آشپزها و آشپزخانهها؛ ثانیاً شخص بر روی اسب خود نشسته و فقط دو یا سه نوکر و آشپز با خود بردارد که خرج سفر او در هر روز از سی شیلینگ که معادل چهل تومان و نیم ایران است، زیادتر نخواهد شد؛ ثالثاً صرف نظر از نوکر و دلیل راه نموده، با یک اسب کرایه سفر کند که کرایۀ آن در هر میلی از پنج شاهی تجاوز نمیکند. غذای او از دو شیلنگ، که معادل سه قران ایران است، بیشتر نخواهد شد؛ رابعاً اگر شخصی بخواهد بدون اسب سفر کند، میتواند….».
در توصیف ایران و اهمیّت آن مینویسد: «این مملکت شرقی که از اروپا دورتر واقع شده است، فواید بسیاری از برای شخص گیاهشناس و طبیعیدان دارد؛ زیرا که سطح اراضی پرگیاه آن مملکت مملوّ از حیوانات و گیاههای مختلف آن جنس میباشد و رودخانههای آنجا مملوّ از ماهیان بسیار لذیذی است که ساکنین آن مملکت به هیچ وجه اطلاع از صنعت صیادی ندارند. در آن مملکت از طیور و حیوانات بزرگ و کوچک از قبیل قرقاول و کبک، آهو، خرس، بز کوهی، ببر و شیر بسیار دیده میشود».
از نظر مردم شناسی دیدههای اوئیلز دربارۀ زندگی، آداب و رسوم ایرانیها، نمایشهای خیابانی، بازیها، موسیقی و نوازندگان بیاندازه جالب و در خور اهمیت است. سفرنامۀ مذکور متضمّن اخبار مفید و سودمندی است که کمتر نظیر آن در نوشتههای آن دوره به دست میآید. مشاهدات او نظیر دیدار از دربار ظلّالسّلطان و توصیف روحیّات و رفتار این شاهزاده در خور اهمیّت میباشد. به طرز لباس پوشیدن زنان و مردان ایرانی، آزادی زنان در آن عصر، شجاعت و مهماننوازی ایرانیها، مکنت اهالی شهرها و رفتار ایرانیها با فرنگیان در آن دوره بسیار جالب است. تجمّل و ظرافت بیش از حدّ منازلی که از او در آنجا پذیرایی کردهاند، او را به منتهای درجه شیفته و مفتون میسازد.
او اساسیّۀ منزل و پردهها، از پارچههای زری و زربفت یاد میکند. او مانند اهل خبرت و بصیرت، جواهری را که در زینت و زیور زنان و مردان به کار میرفت، با چشم اعجاب نگریسته است. او به رسم ایرانیان در رفتن به حمامهای عمومی، نحوۀ تعارف و ادب به یکدیگر، ترکیب غذاها و جزئیّات اساسالبیت ایرانیان، علاقه و توجه ابراز کرده است.
وجود یک جنبۀ خیالی در این سفرنامه به چشم میخورد، به طوری که اوئیلز در جاهایی که امکان دسترسی و مشاهدۀ عینی نداشته، از قدرت تخیّل خود و بر اساس شنیدهها، که کلیشه در واقعیت از آداب و رسوم و اخلاقیات ایرانیان دارد، در توصیف و ترسیم بعضی بناها و یا اندرون حرم شاهی کمک میگیرد؛ در جایی از سفرنامۀ خود مینوسید: «خلاصه، آرزو میکنم که کاش مرا کلاه غیر مرئی بود و من آن را بر سر گذاشته، از میان دستۀ مردمان ولگرد و فقیری که در درب امارت نواب اشرف والا ظلّالسلطان ازدحام نمودهاند، عبور نموده و نیز از قراولان لباسپاره که در دالان عمارت غیر وسیع نواب والا ایستادهاند، بگذرم. در آن وقت خود را در باغ بسیار وسیعی خواهم دید که دارای جادههای بسیار و تمامی زمین آنجا به واسطۀ آجرهای سفید مرغوب، فرش شدهاند. گلها و اشجار این باغ را …».
این جنبۀ خیال در آخرین بخش این سفرنامه دوباره ولی اینبار با قوّت بیشتری دیده میشود که در آن سفرنامهنویس در بیان شرح داستان شیخالملوک میرزا، حاکم همدان و چگونگی حیله و تدبیری که یک درویش با نام نورالدین، برای تنبیه حاکم به کار میبرد، ذکر میکند.
برای آشنایی خوانندگان عزیز با مندرجات این سفرنامه که توسط خود سیاح به پانزده فصل تقسیمبندی شده است، اهمّ مطالب موجود در آن ذکر میشود:
«فصل اوّل: در ذکر مقصود مصنّف و طریقۀ مسافرت به ایران و گفتگو از مناظر تهران و ارزانی اشیا و حبوبات و مأکولات و انواع مسافرت در آن سرزمین.
فصل دوم: در بیان اوصاف اعلی حضرت، شهریار ایران، ناصرالدین شاه و چگونگی اجتناب آن شهریار کامکار از دشمن –یعنی بابیها- و تنبیه مقصرین دولتی و بیان بیرون آمدن اعلیحضرت همایون از عمارات و اسبهای مخصوص دم قرمز و کالسکههای خاصّۀ او، از عادات و تفرّج اعلیحضرت پادشاه ایران و ناهار سلطنتی و رجال دولت و معتکفین و حرم و سایر مطالب دیگر.
فصل سوم: در بیان اوصاف نواب اشرف والا ظلّالسلطان، القاب و اخلاق و عادات و عمارت شاهزادۀ معظّم و مورد غضب موقتی بوده ایشان گفتگو میشود.
فصل چهارم: در بیان حالات «سر رونالد طامسن»، وزیر مختار ملکۀ انگلستان مقیم دربار ایران و سایر احوال و پلتیک آن و وضع خارجی و داخلی سفارتخانۀ انگلیس و خیابان سُفرا.
فصل پنجم: در بیان تسلط محاکمات و جوشانیدن انسان و احوال پلیس و اقرار مردمان به اعمال شیعه و تنبیه شدن آنها و سایر تنبیهات بسیار سخت و به دار کشیدن مقصرین.
فصل ششم: در بیان مرافعات بلدیّه و قانون ایران و نفرت اهالی از وضع مرافعات و دعاوی تجّار و اخذ رشوه و انجام مرافعات.
فصل هفتم: در بیان ازدواج ایرانیان و چادر نسوان ایرانی و طریقۀ رفتار خواستگاران و تشریفات و تهیۀ عروسی و مقامات موزیک و آوازهخوانی ایرانیان.
فصل هشتم: در بیان طلاق و وضع زندگانی عروس و داماد و تعدّد ازدواج و طریقۀ زندگانی و انواع مشاغل زنهای ایرانی در خانه، وضع تدفین زنان ایرانی.
فصل نهم: در خصوص مقابر زنهای فاحشۀ ایران و تأدیب و مجازات آنان و چاه مشهور شیراز و کیفیت کیفر دیدن زنهای ایرانزمین.
فصل دهم: در بیان بهشت بندگان –یعنی ایران- احوال خواجگان و چگونگی تأهّل آنها و وضع احترام نمودن اهالی ایران نسبت به غلامان و کنیزان.
فصل یازدهم: در بیان وضع خانههای ایرانیان، علم طبّ، ادویۀ قدیمی و حالیّه، بزک و آرایش زنهای ایرانی.
فصل دوازدهم: حالات و حرکات درویشان، لباس و صورت ظاهر آنها، عادات دایمی و «یا حق» گفتن آنها و داستان احوال شیخ الملوک، حاکم همدان.
فصل سیزدهم: در بیان صنعت نقّاشی و پردههای مصوّر و ترسیم شمایل و کارهای مینایی شدۀ ایرانزمین، گفتگو از دکّان نقّاشی و حالت نقاشان ایرانی.
فصل چهاردهم: در توصیف دکان دلاکی و مشهدی حسن سلمانی، اصلاح ریش و عرقچینهای ایران، وضع تراشیدن سر و غیره گفتگو میشود.
فصل پانزدهم: در بیان بَست و میدان توپخانه و قیمت خون انسان در ایران است».
سفرنامۀ مذکور در تاریخ 1305 هـ.ق. به زبان نگاشته میشود. سپس مسیو کرستوف روسی، این سفرنامه را از انگلیسی به زبان روسی ترجمه نموده و پس از آن به دستور ظلّالسلطان، میرزا سیدعبدالله، مترجم زبان روسی دربار ظلّالسلطان، مکلّف به ترجمۀ آن به زبان فارسی میگردد.
در انجام سفرنامه، میرزا سید عبدالله تاریخ اتمام کار ترجمه را 22 شهر رجبالمرجّب 1307 هـ.ق. ذکر میکند و تاریخ کتابت نسخۀ حاضر با تاریخ اتمام ترجمه یکی است که نشان میدهد نسخۀ حاضر، نسخۀ مادر و اصل میباشد. البته نسخۀ دیگری از همین سفرنامه در کتابخانۀ ملی (4/176) ملاحظه گردید، امّا نسخۀ صارمالدوله از هر نظر بدان ارجحیّت داشت؛ به همین دلیل از مقابله و مداخلۀ نسخۀ مذکور در تصحیح متن حاضر منصرف شده، به نسخۀ مادر اکتفا گردید.
مشخصات فیزیکی نسخۀ ما بدینگونه میباشد: «نستعلیق زیبا، 22 رجب المرجب 1307، دارای سرلوح مذهّب، زر، شنگرف، لاجورد، سبز، سرفصل با خط درشت به رنگ شنگرف در وسط سطور، جداول متدلخل به رنگ زر و مشکی و نیلی و قرمز، جلد مقوایی با روکش مخمل بنفش، در 224 ص، 13س، به ابعاد 22*35 سم، به شمارۀ مخزن 876».[1]
منهای آنچه گذشت، این سفرنامه به سان بسیاری از سفرنامههای دیگر، یک اثر خواندنی برای اوقات فراغت است که میتواند خواننده را در فضاهای مختلفی از ایران و جز در ایران در حدود 130 سال پیش قرار دهد. این سفرنامه مجموعهای ارزشمند بوده و میتواند موضوع چندین تحقیق مستقل قرار گیرد.
امید است که این مختصر کوشش مقبول اهل نظر قرار گیرد و فرصتی به دست آید که نقایص آن جبران و احیاناً تکمیل گردد.
در آخر، جای دارد از زحمات دوست فاضل و گرانقدر جناب حجتالاسلام سیدصادق حسینی اشکوری نهایت سپاس و قدردانی را به جای بیاوریم که تصویر نسخۀ خطی مزبور را در اختیار ما قرار دادند.
[1]. فهرست نسخههای خطی کتابخانۀ صارمالدوله، ص20-21.
منبع :
جستارهايي در ميراث اسلامي (مجموعه مقالات، يادداشتها، اسناد و متون)
دفتر اول
به كوشش: دكتر یوسف بیگباباپور