
حفظ البدن: رسالهای کهن در باب بهداشت تن (متن کهن سده ششم هجری) نوشته محمدبن عمربن الحسین ابوالفضل فخر رازی (مشهور به امام فخر رازی)، تصحیح و تحقیق سید حسین رضوی برقعی، تهران پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی، 1390 ش،ص 590 ، شابک: 0-458-426-964-978.
مقاله از: محمدعلی آقابابایی
باید گفت بخت تاریخ پزشکی در کشور ما بسیار باز بوده که آثار متعدد و جالبی درباره آن، در حال انتشار است و کمتر ماهی را میتوان سپری نمود که متن یا متونی درباره تاریخ پزشکی در آن منتشر نشود و البته این ماجرا اصلاً هم رخدادی «اتفاقی» نیست. به نظر مؤلف این سطور، سرمایهگذاریهای دولتی از سوی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و چند نهاد دولتی دیگر باعث شده است تا اقبال تاریخ پزشکی بلند باشد و متون متعددی در زمینه تاریخ پزشکی منتشر و تصحیح شود.
یکی از این متون، رساله حفظ البدن، متنی در باب بهداشت عمومی بدن و تألیف امام فخر رازی است که به کوشش آقای سید حسین رضوی برقعی روانه بازار نشر شده است. در مقامآمادهسازی یکی از آثار پزشکی امام فخر رازی (که البته این دست از آثار او تاکنون به چاپ نرسیده بودند) و در مقام انتشار یکی از متون فارسی پزشکی دوره اسلامی باید به مولف دست مریزاد گفت که به این کار همت کرده است. اما در مقام تهیه و جمعآوری کتاب «حفظ البدن» که همانگونه که در ادامه خواهیم دید، فقط یک کتاب نیست و دستکم سه متن در آن آمده، متأسفانه باید گفت «مجموعه» بینقص نیست و متأسفانه از شائبه کتابسازی نیز مبرا نمیباشد.
اجازه بدهید ابتدا گزارشی از ساختار کتاب به دست دهیم:
پیشگفتار مصحح
مقدمه مصحح حفظ البدن ص 13-74
متن رساله حفظ البدن ص 79-296
تعلیقات رساله حفظ البدن ص 297-365
رساله الفراست، ترجمه فارسی و تعلیقات آن ص 329-482
باب بیست و هفتم کتاب جامع العلوم ص 483-518
واژهنامه مفردات طبی ص 520-533
منابع ص 537-548
نمایهها ص 545-590
بنابراین، این کتاب در اصل، مشتمل بر دو رساله کامل از فخرالدین رازی و بخشی از کتاب جامعالعلوم، یا همان ستینی مشهور است. حال، چرا روی جلد و در صفحه عنوان کتاب، حرفی از دو رساله دیگر به میان نیامده؟ دو فرض را مترتب است. یا پدیدآورنده نگران بوده به همین راحتی دست او برای همگان باز شود که بخشی از کتاب، کتابسازی است (و ما در ادامه به این موضوع میپردازیم) و یا اینکه ذکر قرار گرفتن یک رساله دیگر در نام و صفحه عنوان این کتاب مغفول مانده است، و باید عدم ذکر آن را به حساب اشتباه یا اشتباههایی در جریان تولید کتاب دانست. نویسنده این سطور، جز این دو فرض، فرض دیگری را جاری نمیداند.
اما در خصوص پیرایش و انتشار متن حفظ البدن فخر رازی باید گفت پدیدآور محترم خوب از پس کار برآمده است. مقدمه مناسبی هم درباره زندگی امام فخر، هم درباره آثار او و هم درباره کتاب حفظالبدن و نسخههای خطی باقی مانده از آن تألیف شده است و اینگونه مقدمهنویسی بر آثار چاپی میتواند الگویی برای دیگران قرار گیرد. شاید عدهای را نظر آن باشد که فعالیتها، زندگی و آراء امام فخر بسیار متنوعتر و بحثانگیزتر از آن باشد که در این مقدمه بدان پرداخته شده است. شاید، این پرسشی بیراه نیز نباشد اما باید دید توقع ما از تولید مقدمه بر آثار چاپی، و به عبارت دیگر حوصله پدیدآورنده کتاب برای فراهم آوردن مقدمه بر کتاب چقدر است. از دید مقدمهای بر یک کتاب پزشکی از امام فخر رازی، به نظر مؤلف اینسطور، مقدمه خوبی تألیف شده و باید از پدیدآورنده مقدمه تشکر کرد. حال، این موضوع که اگر قرار بود متنی فلسفی و کلامی پیرایش شود، آیا این مقدمه کافی است یا نه؟ موضوعی است که اصلاً در اینجا جای پرداخت به آن نیست و مجالی دیگر، به فراخی «نظریهپردازی» در باب مقدمهنویسی بر آثار تصحیح شده را میطلبد. خوب است صاحب نظران در این زمینه دست به قلم شده و روشی حداقل «استاندارد» شده برای مقدمهنویسی بر آثار پیرایش شده و یا چاپ شده پدیدآورند تا جامعه، بر همین منوال به دنبال تولید مقدمه بر آثار چاپی باشد یا بتواند براساس اين استانداردها به داوری در مورد مقدمههای آثار چاپ شده بپردازد.
یکی- دو تذکر کوچک نیز به مؤلف محترم مقدمه لازم است. از جمله، مربوط به صفحه (46) مقدمه، که نسخههای خطی باقی مانده از شرح امام فخر بر کتاب قانون بوعلی سینا را سه نسخه ذکر نموده، در حالی که دستکم تاکنون پنج نسخه از این شرح در ایران شناسایی شده است (نک: محمدرضا شمس اردکانی و دیگران، فهرستواره مشترک نسخههای خطی پزشکی و علوم وابسته در کتابخانههای ایران، تهران 1387 ش، ص 496-497 در معرفی این 5 نسخه خطی).
یک نکته دیگر، مربوط به ذکر عبارت «تصحیح» بر آثاری است که تنها یک نسخه خطی پایه تولید آنها شده است. پدیدآورنده محترم این کتاب خود در مقدمه (ص 71-72) آورده است که کار را بر پایه تنها نسخه در دسترس این کتاب که در ترکیه نگاهداری میشود انجام داده است. حال، جای این پرسش است که آیا میتوان پیرایش و آماده چاپ کردن متنی را که تنهایک نسخه خطی پایه کار آن بوده است، «تصحیح» نامید؟ به نظر مؤلف این سطور، اصلاً و ابداً نمیتوان چنین حرکتی را «تصحیح» نامید. اجازه بدهید در همین جا طرح کنیم، که قصد ما «داوری» درباره متن تولید شده نیست. در زمینه پیرایش متن، پدیدآور، در صفحه 77 صورتی از اختصارات خود را معرفی کرده و این، نشان میدهد که عملاً کاری که صورت گرفته، ارائه پاکنویسی از متن نسخه خطی است. باید گفت پدیدآور محترم به خوبی از این کار برآمده و متن پاکیزهای را تولید کرده است. اما بحث بر سر این است که آیا میتوان چنین کاری را «تصحیح» نامید؟ سابقه نشان میدهد در مواردی از این دست، پدیدآورندگان رسالهها ترجیح دادهاند به جای استفاده از عبارات «تصحیح»، «مصحح» و مانند آن، از عبارت «به کوشش» استفاده نمایند.
حال باید دید پژوهشگاه علوم انسانی به عنوان یکی از بزرگترین و مهمترین مراکز پژوهش در عرصه علوم انسانی کشور، چگونه به این کتاب اجازه داده از عنوان تصحیح استفاده کند و اصولاً چگونه پژوهشگاه علوم انسانی این کتاب را با این عنوان چاپ کرده است؟
گفتیم که این کتاب را باید مجموعهای از آثار امام فخر رازی به شمار آورد.رساله دوم در اين مجموعه، ترجمه فارسی از متن عربی رساله الفراسة امام فخر رازی است که به توسط شخصی به نام لطفالله عزیز هروی در اواخر قرن نهم به فارسی ترجمه شده است. این متن نیز براساس تنها نسخه باقی مانده از آن که در کتابخانه مجلس نگهداری میشود پیرایش و چاپ شده است. بنابراین، نمیتوان این متن را نیز «تصحیح» شده دانست. اما نکته مهمتر از این، آن است که این متن، با همین کم و کاست قبلاً نیز به چاپ رسیده است! برای نخستینبار این متن، با امضای دو نفر، هادی عالمزاده و سید حسین رضوی برقعی در شماره چهارم مجله تاریخ علم (پاییز و زمستان 1384 ش) به چاپ رسیده بود (مجله تاریخ علم، ارگان پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران است و سردبیر وقت آن نیز همان هادی عالمزاده بوده است). البته پدیدآور مورد نظر ما (ص 377) در مقدمهای که بر چاپ جدید رساله فراست آورده، نوشته است که این مقاله قبلاً به چاپ رسیده و نقش دو تن دیگر از همکاران وقت خود را (به نامهای مریم معینینیا و معصومعلی پنجه) نیز برشمرده است. اما آنچه متأسفانه شائبه کتابسازی را در اینجا قوت میبخشد آن است که پدیدآور محترم، در انتهای مقدمه خود بر چاپ جدید رساله فراست (ص 378) نوشته است که متن را «بازبینی و اصلاح» نموده است، برای آنکه سطح این بازبینی و اصلاح روشن شود، مؤلف این سطور تمامی متن رساله الفراست را براساس چاپ فعلی با متن چاپ شده در مجله تاریخ علم مقایسه کرده و اختلاف دو چاپ را به شرح زیر به دست آورده است:
1- چاپ فعلی، ص 382 به تدریج، قس: چاپ مجله تاریخ علم ص 140 بتدریج
2- چاپ فعلی ص 409: خلق قس: مجله تاریخ علم ص 157 طرد
3- چاپ فعلی ص 428: رگها ظاهر قس: مجله تاریخ علم ص 167 رگها نه ظاهر
4- چاپ فعلی ص 432: اشتعال قس: مجله تاریخ علم ص 170 مفشول
و نکته جالب آن است که اشتباهات مطبعی، از چاپ سال 1384 به چاپ فعلی نیز سرایت کرده است. در ص 422 (و در مجله تاریخ علم، ص 164) برگ 17a به نادرست 17b ضبط شده و بنابراین، برگ 17b دو بار ضبط شده است.
خوب، حالا به نظر شما، حجم اصلاحات و بازبینی هایی که در چاپ سال 1390 نسبت به سال 1384 انجام شده، آنقدر بوده که پدیدآور محترم چاپ 1390، نام سه تن از همکاران خود را حذف کند؟ آیا اولیای دانشگاه تهران از این ماجرا باخبر هستند که اثر مشترکی که با مشارکت یکی از اعضای آن دانشگاه پدید آمده بوده، اکنون دوباره چاپ شده بدون آنکه نام این فرد (هادی عالمزاده) همچنان وجود داشته باشد؟
اجازه بدهید به طرح سوالهایی در این خصوص بپردازیم:
1- به چه مناسبت پدیدآور محترم سال 1390 ش، اقدام به تجدید چاپ متن سال 1384 ش نموده است؟ آیا ویرایش جدیدی صورت گرفته (که البته همانگونه که در بالا بدان اشاره شد، چنین نشده است)، آیا نکته یا نکات جدیدی برای پدیدآور محترم روشن گشته که تجدید چاپ کتاب را ضروری دیدهاند؟ (که البته چنین نکاتی لااقل به رویت مؤلف این سطور نرسید!) و یا اینکه صرفاً برای فربهتر شدن کتابی که باید از سوی پژوهشگاه علوم انسانی به چاپ میرسید، این متن دوباره چاپ شده است؟
2- به چه دلیل نام همکاران پدیدآور محترم، در چاپ جدید حذف شده است؟ آیا این کار با موافقت و جلب رضایت ایشان انجام شده است؟ به روایت دیگر، اگر شخصی مدتی پیش و در یک کار گروهی (لااقل، در ظاهر یکک ار گروهی، چون نام 4 نفر در عنوان متن چاپ شده در مجله تاریخ علم ذکر شده است) متنی را چاپ کرده باشد، حق دارد پس از گذشت 5-6 سال، آن متن را دوباره، بدون کم و کاست، اما فقط به نام خودش چاپ کند؟ این نیست، مگر جز نبود قوانین مربوط به حقوق مؤلف که به همین راحتی در کشور ما زیر پا گذاشته میشود.
آنچه به نظر مؤلف این سطور میرسد آن است که احتمالاً تهیه این متن نتیجه یک قرار داد طرح تحقیقاتی بوده است که از سوی دانشگاه تهران با پدیدآور محترم بسته شده بوده است و حالا پدیدآور صلاح دیده است متن را یکبار دیگر به نام خود به چاپ برساند. البته، این فرضی بیش نیست و باید منتظر بود تا پدیدآور محترم و یا اولیای دانشگاه تهران بدان پاسخ دهند.
متن سوم، باب بیست و هفتم (یعنی باب مربوط به علم طب)، از کتاب ستینی (یا همان جامعالعلوم) امام فخر رازی است. در اینجا نیز، پدیدآور محترم (مقدمه، ص 72) نوشته است که متن چاپ شده به توسط ایشان «بازبینی و رفع ابهام» شده از متن جامعالعلوم است که به کوشش سیدعلی آل داود (تهران،1382 ش) به چاپ رسیده است.اما باید گفت” کدام رفع عیب و بازبینی؟” آیا افزودن چند حاشیه، به ما اجازه میدهد متنی را که به توسط دیگر چاپ شده، بار دیگر چاپ کنیم؟
همه اینها را که کنار هم بگذاریم، میرسیم به آنجایی که در ابتدای سخن طرح شد، که کتاب فوق «شائبه» کتابسازی را پیش چشم میآورد.
پدیدآور محترم، فهرست منابعی را (شامل 76 منبع) به کتاب افزوده است. منابعی که بسیاری از آنها، واقعاً معلوم نیست به چه دلیل در این فهرست گنجانده شدهاند و کجای تولید این کتاب به کار آمدهاند، از جمله، تاریخ ایران از عباس اقبال آشتیانی (شماره 15)، نسخههای سنتی از لطفعلی بریمانی (شماره 20) و ادویه قلبیه ابنسینا (شماره 35). این فهرست نیز با شتابزدگی تمام فراهم آمده است. چرا که آثار فخر رازیی ک بار ذیل نام رازی فخرالدین (شمارههای 33 و 32) و یک بار نیز، ذیل نام فخر رازی (ذیل شماره 47) معرفی شدهاند.
مؤلف این سطور امیدوار است بحثهای این چنینی و نگارش نقدهایی به شکل نوشته حاضر، آرام آرام ما را به سمت تدبیری برای نهاییسازی قوانین حق مؤلف رهنمون سازد.