حاشية المختصر في الصرف بیرجندی و نسخۀ خطی آن

حاشية المختصر في الصرف بیرجندی و نسخۀ خطی آن

دکتر مهدي فيضي[1]

چكيده

نسخۀ خطي حاشية المختصرفي الصرف دربخش نسخ خطي كتابخانه حضرت عبدالعظيم حسني  شهر ري موجود است واين كتاب تأليف مبسوطي است برنسخه خطي مختصرٌفي الصرف كه  مشتمل بر  يك قاعده كه در آغاز كتاب آمده و انشايي بالنّسبه سنگين دارد وچهار ركن و چهار باب كه به ترتيب  هر كدام توسط احمد بن محمود خجندي مؤلف آن  به اجمال بيان شده و عبدالعلي بيرجندي بطور مفصل به شرح وتوضيح آن مي پردازد. بيرجندي در تأليف اين شرح ازديد گاههاي علماي صاحب نام در اين علم همچون فرّاء، سيبويه ،مبرّد،أخفش،زمخشري ،ابن سكّيت ،سيرافي ،ابو علي نحوي، ابن حاجب ورضي استرآبادي و همچنين نقطه نظرات بصريين وكوفيين وصحاح جوهري والمصادر بيهقي بهره زيادي برده است.از آنجا كه تصحيح وانتشار نسخه­هاي خطي سبب رمز گشايي از ذخاير فرهنگي و مواريث علي كشور مي گردد،اين جانب براي حصول به اين مهم نسخه مورد اشاره را به شيوه مقابله با موارد مشابه در منابع مختلف مورد بررسي قرار داده ويافته هاي خود را در متن مقاله در قالب ويژگي هاي اين اثر به شرح آورده است.

كليدواژه­ها: عبد العلي بيرجندي،المختصرفي الصرف، علماء، نسخه خطي.

 

درآمد

يكي از رسالت هاي مهمي كه بردوش اهل فرهنگ و ادب است، شناخت و معرّفي آثار پيشينيان مي باشد. متون ادبي ازمهمترين اين آثارو در حقيقت ذخاير زبان هستند كه توجه همه جانبه  بدانها به اين شناخت كمك شاياني مي كند.

با وجود معرفي، تصحيح و نشر بسياري از نسخه هاي خطي و رساله ها، هنوز بسيارند آثار  ارزشمندي كه همچنان در پردة گمنامي مانده اند و بديهي است كه معرّفي و شناساندن آنها جز از طريق تصحيح و عرضه به خوانندگان، صورت نمي­پذيرد.

از جملة اين كتابها، حاشية المختصرفي الصرف عبدالعلي بيرجندي است كه در كنج فراموشي قرار داشت و با اين فرض به شرح ،ترجمه ،تصحيح واحياء اين نسخه،با بهره گيري از منابع معتبر و كمك استاد راهنما ومشاور اقدام گرديد.

بهترين سؤال تحقيق در اين زمينه، اين بود كه آيا نسخه چنان ويژگيها و شرايطي را دارد كه شايستة تصحيح ،شرح وترجمه باشد؟ كه خوشبختانه هرچه بيشتر درباره آن پژوهش شد،اين انگيزه ام بيشتر شد تا آنجا كه همت خود را آنچنان كه شايسته اين نسخه برجسته باشد، به كار گرفتم تا به وظيفه پژوهشگري خويش در حد وسع عمل كرده باشم.

 

نگاهي به زندگي عبدالعلي بيرجندي

ملا عبدالعلي بيرجندي (تولد نامعلوم، وفات ۹۳۴ هجری قمری ومدفن او ،روستای بجد از توابع شهرستان بیرجند) از انديشمندان بزرگ دانش رياضيات، هيأت، نجوم، فقه، و اصول اواخر قرن نهم واوايل قرن دهم هجري قمري بود كه معروف به فاضل بیرجندی[2] مي باشد و  نام کامل وی نظام الدین عبدالعلی بن محمدبن حسین بيرجندي حنفي[3] است. وي از محضر استادان بزرگی بهره برده است.

خواندمیر در کتاب حبیب السیر که در زمان حيات او تألیف شده ، اولين وبهترين اطلاعات را در مورد بيرجندي می نویسد: ( مولانا عبدالعلی بیرجندی جامع اصناف علوم محسوس و معقول است و حاوی انواع مسایل فروع و اصول. در علم نجوم وحکمیات بی مثل و بدل است و در شیوۀ زهد و تقوا ضرب المثل علم حديث را نزد خواجه غياث مطالعه نموده وفنون حكمي را در در س مولانا منصور، ولد مولانا معين الدين كاشاني تحصيل فرموده وساير علوم متداوله را از مولانا كمال الدين شيخ حسين القُنوي كسب كرده ودر خدمت شيخ الاسلامي و مولانا سيف الدين احمد التفتازاني ومولانا كمال الدين مسعود شرواني نيز شرط تلمذ به جاي آورده وآن جناب به صفت تواضع و پرهيزگاري وحلم ودين داري اتصاف دارد وهمواره نقش افاده وتأليف بر صحيفه خاطر شريف مي نگارد وبر تذكره وتحرير مجسطي و شمسيه حساب وزيج جديد گوركاني شروح مفيده در سلك تحرير كشيده وبه نام نامي حضرت ممالك پناهي حبيب الهي رساله شريفه در ابعاد واجرام درعقد انشاء منتظم گردانيده[4].

همچنين عمررضا كحاله اورا اين گونه معرفي مي كند:(عبدالعلي پسر محمد پسر حسين بيرجندي، فقيه، اصولي، عالم هيئت ونجوم،رياضي دان كه از آثارش شرح مختصر المنار در اصول فقه،شرح آداب عضد الدين در اصول فقه وغيره).[5]

 

معرفي نسخه خطي«حاشیة المختصرفي الصرف[6]»

نسخه­اي است خطي چنان كه از اسم آن بر مي آيد در علم صرف، مشتمل بر260 صفحه در قطع رقعي مي باشد. اصل آن در كتابخانه حضرت عبدالعظيم حسني در شهر ري موجود است حدودا دو صفحه از اول نسخه متأسفانه دچار افتادگي شده است در تحقيقات وسيعي كه از افراد بنام و صاحب نظر وهمچنين كتابخانه هاي مجلس شوراي اسلامي ،آيت الله مرعشي ،دانشگاه تهران وآستان قدس رضوي و حتي خارج ازكشوربراي پيدا كردن نسخه يا نسخ ديگري از اين كتاب انجام دادم به اين نتيجه رسيدم كه متأسفانه نسخه ديگري موجود نمي باشد ونسخه اي مشابه ندارد.اين نسخه در حقيقت حاشيه اي است برنسخه خطي «مختصر في الصرف» كه احمد بن محمود خجندي متوفي 700ق. آن را تاليف نموده است.[7]  كتابت اين نسخه به دست عبدالرزاق بن جاي لده بن شيخ جمال عباسي الهاشمي القادري در اواخر ماه جمادي الاول درسال 991ه.ق در لاهور پاكستان به پايان رسيده است. اين كتاب سبك و سياق تاليفات قرن 9و10 را به ياد مي­آورد.

 

ويژگي­هاي حاشيه

الف) استشهاد به آيات قرآن

عبدالعلي درشرح و توضیح قواعد صرفي از شاهد مثال های قرآنی استفاده نموده است‌‌‌؛ مانند: 1- در بحث ادغام دو حرف متقاربين اين آيه قرآن را آورده است؛(حاشیة المختصر، ص16)

* عَلي اُممٍ مِمَّن مَعَكَ. * ( يونس آية 35)

2-هر گاه عين الفعل باب افتعال يكي از حروف ابدال (ط، ظ، د، ذ ث، ز، ص و س) باشد، (تاء) باب افتعال به اين حروف تبديل شده وپس از آن، در هم ادغام مي­گردند؛ و او اين دو آيه قرآن را به عنوان شاهد ذكر نموده: (همان، ص38)

*هُم يَخِصِّمُونَ.*(يس، آية 49) و همچنين *أمَن لايَهِدِّي.*(سورۀ يونس آية 35)

– در بحث قرائت­هاي مختلف (قَتَّلَ يُقَتِّلُ مُقَتّلٌ) صاحب المفصّل (زمخشري) گفته كه (مُقُتِّلُونَ) نيز جايز مي باشد همان­طوري كه بعضي از قراء (مُرُدِّفِينَ) روايت مي­كنند و اهل مكه اين آيه قرآن را (مُرُدِّفِينَ) خوانده­­اند و اين كلمه با ضم وكسر (راء) نيز آمده است: (همان، ص40)

*..أَنِّي مُمِدُّكُم بالفٍ من الملائكةِ مُردِفِينَ. * (انفال(8)آيه9)

قَولُهُ تَعالي إلّا مَن خَطِّف الخطفَةَ*(الصّافات(37)آيه10)  والیاء والمیم.

4-اگر (فُعلي) وصف باشد،ياءِ آن به واو قلب نمي­شود، بلكه ضمه ماقبل ياء به كسره تبديل گرديده و بدون لام مي­آيد؛ مثل (ضِيزي )كه در اصل (ضُيزي) بوده است: (همان، ص50)

*قسمةٌ ضیزی* (نجم(53) آيه 22)

5-در بحث امرمخاطب معلوم،حرف مضارعه از اول فعل بخاطر كثرت استعمال،حذف مي شودوگاهي حذف نمي شود،بلكه همانند امر غايب با لام مكسور آورده مي شود،كه از آن قرائت شاذ ونادري بكار رفته است (همان، ص58)

مانند: *فَبِذلكَ فَلتَفرَحُوا* (يونس(10)، 58)

6- گاهي عرب بر خلاف قاعده بخاطر كثرت استعمال ،نه تنها همزه وصل نمي آورد، بلكه همزه فاء الفعل را نيز حذف مي كند؛(خُذ، كُل ومُر)و اين حذف در دو فعل (خُذ، كُل) به خاطر كثرت استعمال، واجب است به خاطر اين كه (أُوكُل، أُوخُذ) به كار نرفته، اما اين حذف در فعل(مُر) جايز است، چون (أُومُر) نيز كاربرد دارد: (همان، ص64)

مانند*أُومُر أَهلَكَ بِالصَّلاةِ* طه(….) آيه 132

7- گاهي ازوزن  اسم مفعول اراده اسم فاعل مي شود؛مانند: (همان، ص65)

*كانَ وَعدُهُ مَأتِيّاً* (مريم ( 19 )،آيه 61)يعني از مَأتِيّاً  اراده اسم فاعل شده است. (آتياً)

8- گاهي وزن فاعل معناي اسم مفعول مي دهد: (همان، ص69)

مانند اين آيه قرآن *خَلَقَ مِن ماءٍ دافِقٍ* (طارق (86)، آيه 6) كه معناي (مَدفوقٌ)

ويادر آيه قرآن *فَهو في عِيشَةٍ راضِيَةٍ*( القارعة (101) آيۀ 6) كه معناي (مرضيَّةٌ) مي دهد.

ب) استشهاد هاي زيبا از منابع معتبر

وي همچنين در خلال نسخه شواهدي زيبايي رااز كتب معروف  ذكر نموده است؛ به عنوان مثال:

1- در بحث مصادر باب تفعيلكه گاهي تَفعِلَة مي آيد واين وزن در مهموز و معتل اللام سماعي است مانند: تخطئة –تسوية و گاهي اين وزن (تَفعِلَة) بر وزن تفعيل مي آيد مانند اين بيت شعر:

فهی تُنَزّی دلوها تَنزّیاً               کَما تُنَزّی شَهلَةٌ صَبیّاً

(لسان العرب ج15 ص320)

سيبويه (تَنزّی) را ضرورت شعري دانسته اما ابو زيد وزن تفعيل را در مهموز و ناقص جايز دانسته است.

2- گاهي مصدرباب تَفعُّل بر وزن(تِفِعّال) مانند: (تَمَلَّقَ تِمِلّاق) وشاعر نيز همين وزن را در بيت زير آورده است:

ثلاثه أحبَابٍ فحُبُّ علاقةٍ            و حبّ تِمِلَّاقٍ و حُبٌّ هُوَ القَتلُ

(شرح شافيه، ج1، ص113)

3-  گاهي يك باب با باب ديگر اشتباه مي شود؛مانند: (عادَت) كه فعل ثلاثي مزيد ازباب مفاعلة است واصل آن عَادَيَت بوده وياء قلب به الف گرديده سپس بدليل التقاء ساكنين الف حذف شده است. و (عادَت) فعل ثلاثي مجرد است.و حماسيّ در بيت زير (عادَت) را در اين دو باب بكار برده است: (حاشیة المختصر، ص38)

تَكَلّفني ليلي وَ قَد شطّ وليُّها            وَعادَت عَوادٍ بينَنا وخُطُوبُ

(مغني اللبيب، 79)

بر اساس اينكه عادَت از (العَود) باشد ترجمه اينگونه مي باشد: موانع دوريهاي بين ما واو (ليلي) بازگشت.

بر اساس اينكه عادَت از (مُعاداة) باشد ترجمه اينگونه مي باشد: گرفتاريها و مصيبت ها يعني منظورم حوادث گويا به گونه اي گرديده كه با ما دشمني مي­كند.

ج) پرهيزاز كاربرد ضمير متكلم وحده

عبدالعلي بيرجندي در عين تسلط بر علوم مختلف(منجم، رياضي دان، فقيه)به خاطر تواضع وفروتني از بكار بردن فعل به صيغه متكلم وحده كه مي تواند نشان از خود خواهي داشته باشد، پرهيز كرده است.

1- إنَّما قُلنا ذلكَ… (حاشیة المختصر، ص11)

2- فلايَكونُ ممّا نحنُ فيه… ( همان، ص23)

3- قُلنا المُرادُ… (همان، ص26)

4- وكذا مضارع كلّ باب في اول ماضيه همزة وَصلِ قُلنا… (همان،ص27)

5- جميعُ ما ذَكَرنا… (همان، 56)

د) دعوت خوانندگان به تأمّل در مباحث:

بيرجندي علي رغم تسلط واشراف واطلاع از علوم صرف وآراء استادان پيش از خود ،ضمن بيان آراي متقن خويش، خوانندگان را در پذيرش نظرات خويش آزاد گذاشته و بادرج واژۀ «تَأمَّل» از آنان خواسته است با احتياط و دقت نظرات اورا بررسي كرده ومورد مداقّه قرار دهند افزون بر اين نكته از كساني كه در فرض مقدّر ممكن است بر نظرات او اشكالي يا ترديدي داشته باشند، خواسته است به منابع ومآخذ مورد استفاده او مراجعه نمايند؛ از جمله:

1- كانَ الاَمرُ مَا خُوذًا مِنَ المَضارِعِ حَكَمُوا بِأَنَّه مِن تَفاريعِ المَضارع فَتَامَّل.(حاشیة المختصر، ص26)

2- إن كانَ قياساً لكِن مَجيء مَصدَر التّفعيلِِ عَلي فِعّال لَيسَ بِقياسٍ فَلايَكونُ التّعريفُ شامِلاً إلّا لِلبَعضِ فَتَأمَّل.(همان، ص26)

3- لَو قَالَ فعلٌ اَولُه حَرفٌ من حُرُوفِ نَأَيت بالمعني المذكورِ لَم يَرد عَلَيهِ شئٌ فَتَاَمّل.(همان، ص27)

4- ذلكَ لِاَنَّ هذا الالفَ يَنقَلِبُ إلي أصلِهِ إذا اتَّصَلَ بِه بعضُ الضمائرِ نحو أَبَيتَ فَتَامَّل.(همان.ص28)

5- انَّ التحَيّزَ إنَّما جاءَ مِن الواوِ وَلَم يَجيء مِن الياء فَتَأَمَّل. (همان، ص41)

عبدالعلي بيرجندي درباره علماء بزرگ صرف اطلاعات خوبي داشته است به عنوان مثال زمخشري را با لقب جارالله آورده به اين دليل كه او عمر خويش را در مجاورت بيت الله گذراند ومجاور كعبه بوده است. (ص22) در حالي كه وي اصالتاً اهل خوارزم خراسان بوده است ودر (ص40) از او به عنوان (صاحب المفصَّل) و همچنين در (ص70) از او به نام (صاحبُ الفائق) نام مي برد و از نقطه نظراتش استفاده مي­كند.                         

 

نقد نسخه

الف) نگارش فعل­ها:

در نثر اين نسخه ابهاماتي وجود دارد كه خواننده را از درك مفهوم درست باز مي دارد؛ از جمله، شيوه نگارش فعل­ها به گونه اي است كه تشخيص (مذكر، مؤنث، غايب ومخاطب) مشكل است؛ مانند:

أن يبيِّنَ (حاشیة المختصر، ص12)

و أن يُقَيَّدَ (همان، ص14)

و يُفعِلُ (همان، ص27)

و تَقلبُ (همان، ص38)

ويَشتَبِهُ (همان، ص38)

و أن يَجمَعَ (همان، ص48) كه «ياء» بدون  نقطه نگارش شده است كه از اين قبيل نمونه­هاي زيادي در نسخه موجود بود.

ب) كتابت همزة در بسياري از عبارت ها اشكال دارد؛مانند:

1- (يَجيءُ) در صفحات متعدد به صورت (يَجئ) نوشته شده است.(حاشیة المختصر، صص.31.32 33. 35 و…)

2- (المَجيءُ)نيز همزه بر روي ياء (المَجئُُ) گذاشته شده است.(همان، صص 70، 74، 75 و…)

3- (جاءَ) به صورت (جأ) ( همان، صص66، 76)

و(المَأوي) به صورت (ماؤي) (همان، ص47)

و(البِناء) به صورت (البنآء) (همان، ص47)

و(الباء) به صورت (البآء) (همان، ص47)

و (الياء) به صورت(اليآء)(همان، 62)

و (اسماء) به صورت (اسمآء)، (همان، ص78) نوشته شده است.

ج) بندرت كلماتي دو بارآمده است؛ مانند (فِي المثال).(همان، ص29)

د) اشكالات نگارشي متعددي در نسخه وجود دارد.مانند:

(الطويل) بدون نقطه (همان، ص14)

وإنتَقَضَ به صورت(إتتقَضَ). (همان، ص15)

و(التقارُب )بدون نقطه(همان، ص16)

و(ميم )به صورت (مئم)(همان، ص16)

ومصدر به صورت(مصد).(همان، ص26)

والمخصوصه به صورت(المحصوصه).(همان، ص27)

والالفاظ به صورت(الالفاط).(همان، ص29)

والامراض به صورت(الامراص).(همان، ص26)

و غاية به شكل (عاية).(همان، ص17) نگارش شده است و از اين دست در نسخه زياد وجود دارد.

 

تأثير پذيري عبدالعلي از دانشمندان متقدّم

ملا عبدالعلي بيرجندي از نظرات علماءصرف ونحو مشهور بسيار استفاده كرده كه به دليل تعدد،به ذكرچند نمونه اكتفا شد:

ا- فرّاء: (قَتَّلَ) فعل ماضي و اصلش (إقتَتَلَ) بوده و حركتِ تاء اوّل به (قاف) منتقل مي گردد وچون به همزه وصل نياز نيست حذف شده، و دو تاء ادغام و (قَتَّلَ) ساخته مي شود بهمين صورت در مضارع واسم فاعل مانند فعل ماضي ادغام صورت مي­گيرد و اين فعل ساختارهاي ديگري نيز دارد وآن اينكه حركت تاء اول به منظور ادغام حذف مي شود و سپس (قاف) را براي جلو گيري از التقاء ساكنين، كسره مي­دهند؛ (نه فتحه و ضمّه) وسپس دو تاء را در يكديگر ادغام مي­كنند و از همزه مستغني گرديده (قِتِّلَ) مي­گويند.

از فرّاء نقل شده كه (قاف) كسره داده مي شود براي اينكه دليلي باشد بر اينكه همزه وصل كسره دار حذف شده است.(همان، ص39)

2- سيبويه: (بحث قلب واو وياء به همزه) سيبويه در باره (جاءٍ)اعتقاد دارد كه ياءبعد از الف زايد به همزه قلب گرديد، (جاءِءٌ) شده همزه دوم چون ماقبلش مكسور است به ياء قلب گشته (جاءيٌ) شده و بعد از اعلال (قاضٍ) جاءٍ گرديد. اما خليل دراين باره اعتقاد به قلب دارد و فرموده (جايِءٌ) قلب شده، (جاءِيٌ) گرديد و سپس بعد از اعلالِ(قاضٍ)،باتوجه به نظر سيبويه (لزوم دو اعلال پشت سر هم) به (جاءٍ) تبديل شد.(همان.46)

3- شرح شافية: بعضي كلمه ثُلاثيّ را معدول از (ثلاثة ثلاثة) مي­دانند؛ اما آن چيزي كه در شرح شافية به آن تصريح شده و عبدالعلي بيرجندي نيز به آن قائل است.(همان، 9) اين است كه (ثُلاثيّ) منسوب به ثلاثه مي­باشد.(شرح شافيه، ج1، ص258)

جمهور: مصنف انواع اعلال را قلب،حذف و اسكان مي­داند و جمهور نيز قائل به همين است.(همان، ص13)

4- نظرات كوفيين و بصريين: در اينكه (مشتق منه) در كلمات مشتق فعل است يا مصدر، اختلاف وجود دارد، بصريان معتقدند (مشتق منه) مصدر است به اعتبار اينكه  مصدر محل صدور فعل است؛ اما كوفيان معتقدند (مشتق منه) فعل است و به اين ترتيب كلمه مصدر، مصدر ميميّ كه معني اسم فاعل (صادركننده) را دارد. (همان، ص29)

5-ابو عمرو بن العلاء و ابوزيد: گاهي بر خلاف قاعده اسم مفعول از باب افعال، بر وزن مفعول مي­آيد؛ مانند (أضعَفَ الشيءً فَهو مَضعوفٌ) و اين را ابو عمرو بن العلاء و ابوزيد نقل كرده و همچنين در شعر لبيد بن ربيعه آمده و در صحاح جوهري نيز ذكر شده است.(همان، ص68)

6-ابن حاجب: در فعل مثال هر گاه بعد از حرف مضارع، مكسور نباشد واو حذف نمي شود؛ خواه مجهول؛ مانند (يُوضَعُ و يُوعَدُ) و يا معلوم باشد؛ مانند (يَوجَهُ و يَوجَلُ).

و (يَوجَلُ) سه شكل ديگر نيز دارد:

1-به صورت قلب واو به ياء، (يَيجَلُ)

2-قلب واو به الف، (ياجَلُ) زيرا الف از ياء سبك تر است.

3-مكسور كردن حرف مضارعه وسپس قلب واو به ياء، (يُيجَلُ)

ابن حاجب هر سه مورد را شاذ ونادر مي دانداما سيرافي وابوعلي نحوي دو مورد اوّل (يَيجَلُ و ياجَلُ) را قياسي مي­شمارد.

 

آراء و نظرات صرفي عبدالعلي بيرجندي

عبدالعلي ضمن شرح نسخه در مواردي نظرات مصنف اصلي را مورد نقد قرار داده است؛مانند:

1- مصنف دربارۀ ادغام گفته: (وَ الإدغامُ إيرادُ حرفٍ ساكنٍ مَعَ مُتَحَرِّكٍ مِن جِنسِهِ يَليهِ).

اما بيرجندي اعتقاد دارد كه مصنف بايد به جاي (مِن جنسِهِ) بايد مي­گفت (مِن مثلِهِ يا مِن نوعِهِ) تا با اين گفته، ادغام متقاربَين را نيز شامل گردد.(همان، ص16)

2- او در تعريف فعل مضارع  آورده است (المُضارعُ ماضٍ زِيدَ عَلي أوَّلِه حَرفُ نَأَيتُ) بيرجندي قائل است كه در اين جا نيازي به آوردن فعل ماضي نيست؛ زيرا در تعريف  فعل مضارع  كفايت مي­كند؛ همين كه گفته شود فعلي كه در اوّل آن از حروف (نَأَيتُ) باشد.(همان، ص26)

3- مصنف اوزان مبالغه (فَعّالٍ وَفَعّالَةٍ وَ فُعُولٍ وَمِفعَلٍ وَ مِفعالٍ لِلمبالغةِ) مي­داند. اما بيرجندي معتقد است كه مصنف نبايد وزن (فَعّالة) را مي­آورد؛ زيرا معلوم است كه اين وزن مؤنث (فَعّالٌ) مي­باشد و نيازي به آوردن آن نبود و ديگر اين كه اوزان اسم مبالغه منحصر به وزنهاي مذكور نيست؛ بلكه اوزان ديگري نيز دارد.(همان، ص66)

4- مصنف با آوردن (حَمراوانِ) كيفيت مثناي اسم ممدود بيان نموده است؛ و علّامه بيرجندي گفته است كه مصنف بايد چگونگي تثنيه اسم مقصور مانند (فُضلي) را نيز بيان مي­كرد.(همان، ص66)

 

تحليل ساختار نسخه

اساس مطالب كتاب بر يك قاعده كه در آغاز كتاب آمده و چهار ركن و چهارباب بنا نهاده شده است.قاعده واركان وباب هاي نسخه به قرار ذيل مي باشد.(حاشیة المختصر، ص18)

الف) قاعده: مصنف در اين قسمت به ابنيه (ساختارها) اسم (ثلاثي، رباعي، خماسي) و فعل (ثلاثي و رباعي- مجرد و مزيد) و ذكر جزئيات آن مي پردازد؛ و اين قسمت قاعده ناميده شده، به اين دليل كه مباحث آن نسبت به آنچه در اركان وابواب مي­آيد، اصل و اساس مي­باشد.

ب) اركان: كه به چهار ركن به ترتيب زير تقسيم مي­شود:

1- الرُّكنُ الاولُ في التغييراتِ: مباحث مربوط به إدغام، إعلال و ابدال در آن آمده است. (همان، ص41)

2- الرُّكنُ الثاني في نوعَي الأمر.(همان، ص57)

3- الّرکنُ الثالِثُ فی أسماء یَتَّصِلُ بِالافعالِ: رکن سوم اسم هايي است كه از فعل مشتق مي شوند، وعبارتند از: اسم فاعل، اسم مفعول، صفت مشبَّهه، اسم تفضيل، اسم زمان، اسم مكان و اسم آلت.(همان، ص64)

4- الّرکنُ الرابع في لَواحق الافعال يَلحَقُهُ الضميرُ وَ العلامةُ.(همان، ص81)

ج) ابواب: كه به چهار باب عبارتند از:

1- البابُ الاوَّلُ في صرفِ الصحيحِ وَشبهِهِ الحاقاً.( همان.ص90)

2- البابُ الثاني في الاجوف قالَ قالا قالو قالت قالَتا قُلنَ.( همان.ص101)

3- البابُ الثالثُ في الناقصِ وَما شابَهَهُ الحاقاً.( همان.ص106)

4- البابُ الرابعُ في الحاق نون التأكيد.( همان.ص115)

كاتب در انتهاي هر صفحه، اولين كلمه صفحه بعد را نوشته كه به راحتي مي­توان صفحات ناقص ويا جابجا شده نسخه را فهميد.

يك برگ از اوّل نسخه:

حاشية المختصر في الصرف بیرجندی و نسخۀ خطی آن

و برگ آخر نسخه:

حاشية المختصر في الصرف بیرجندی و نسخۀ خطی آن

نتيجه ­گيري

بدون ترديد پرداختن به نسخ خطي وچرخيدن در لابه لاي فهرست ها و گنجينه هاي متروك و از ياد رفته، اين مزيت را دارد كه به نسخه يا نسخه­هاي نفيس دست پيدا كنيم؛ نسخه يا نسخه هايي كه سالها در انزوايي غريب، چشم به راه پژوهشگر بوده­اند تا بتوانند با آرايشي نو، در پيش چشم و ذهن ديگران قرار گيرند. به هر حال، دلخوشي مصحّح همين است.

نگارندۀ مقاله، نسخه را به شيوۀ مقابله با منابع متعدد صرفي در مباحث مطروحه مورد بررسي قرار داده و با نظرات صائب اساتيد راهنما ومشاور به تطبيق، تنقيح و تصحيح مطالب كتاب پرداخته و نظريات خود را نيز در بخش­هاي مختلف مقاله آورده است. شايان ذكر است كه عبد العلي بيرجندي در شرح نسخه با نگاه ايجابي نسخه را مورد مداقه قرار داده است.

 

منابع

1-قرآن كريم.

2-استر آبادي، رضي­الدين (1390)، شرح الرضي بر شافيه ابن حاجبۀ، دارالمجتبي، قم.

3-ابن هشام ،مغني اللبيب عن كتب الاعاريب(1416ق)، لجنة ادارة الحوزة العلمية، قم.

4-ابن منظور، لسان العرب، (1410ق)، دار الفكر، بيروت.

5- حاجي خليفه ،كشف الظنون عن اسامي الكتب والفنون ،دار احياء التراث العربي، بيروت.

6- خواند مير، حبيب السير، به اهتمام دكتر محمد دبير سياقي(1363)، انتشارات خيام، چاپ سوم، تهران.

7-صفا، ذبيح الله(1372)، تاريخ ادبيات در ايران، انتشارات فردوسي، چاپ هشتم، تهران.

8-دهخدا،علي اكبر، لغت نامه ، ج4، ص5183. ذيل «بيرجندي».

9-كحاله ،عمررضا (1371) معجم المؤلفين: تاجم مصنفي الكتب العربية، دار احياء التراث العربي، بيروت.

10- «ملا عبدالعلي بيرجندي، دانشمند علوم رياضي»، احمد احمدي بيرجندي، نشريه دانشكده الهيات ومعارف اسلامي مشهد، شماره دوم ،بهار 1351

11-مدرس، ميرزا محمد علي، ریحانه الادب في تراجم المعروفين بالكنيه واللقب (1326)، انتشارات خيام، تهران.

 

 

[1] . دانشگاه آزاد اسلامی واحد كاشمر.

[2] -كشف الظنون عن اسامي الكتب والفنون،صص 1296-1826-1971

[3] – ذبيح الله صفا ،تاريخ ادبيات در ايران،ج5،ص346

[4] -حبيب السير، به نقل از رجال كتاب حبيب السير، دكتر عبدالحسين نوايي،تهران انجمن آثار ومفاخر فرهنگي،1379 ،ص290

[5] -معجم المؤلفين ،ج5،ص266

[6] – اصل نسخه در كتابخانه حضرت عبدالعظيم حسني شهر ري

[7] – فهرست الفبايي نسخه هاي خطي كتابخانه مركزي آسان قدس رضوي.ج39ص 158

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.