نویسنده: یوسف بیگ باباپور
—————————————————————–
جامِ جَمِ اوحدی:
منظومه ای است به زبان فارسی، در قالب مثنوی، در پنج هزار بیت، در اخلاق و عرفان، از اوحدی مراغی (670 – 738 ق)، شاعر و عارف ایرانی. اوحدی این مثنوی را در حدود شصت سالگی، به سال 732 ق. شروع، و در 733 ق. به پایان برده است: «چـون ز تاریخ بـرگرفـتم فـال / هـفتصد رفته بود و سی و سه سال * چـون به سالی تمام شد بدرش / خـتـم کـردم بـه لـیـله القـدرش» (اوحدی، 262) و به پیشنهاد غیاث الدین محمّد وزیر، فرزند خواجه رشیدالدین فضل الله، از وزرا و رجال معروف دورۀ ایلخانی، به نام ابوسعید بهادرخان (حکـ. 717 – 736 ق.)، بر وزن و اسلوب حدیقه الحقیقۀ سنایی سرود (اوحدی، 499؛ نفیسی، 57) و از همان ابتدا، مورد اقبال مردم واقع شد و از آن نسخه های متعدّد، تهیه می شد. دولتشاه گوید: «اوحدی جام جم را در اصفهان نوشته و در قرب یک ماه چهارصد سواد، مستعدّان روزگار از آن برداشته اند، و با وجود حجم اندک، آن کتاب را به بهای تمام خرید و فروخت می کرده اند و در میان مستعدّان بسیار مکرّم بود، والحقّ آن نسخه در آداب طریقت مستحسن نسخه ای است»(دولتشاه، 66)؛امّا می افزاید که در زمان او (892 ق.) آن را کمتر می خواندند.
اگرچه وزن و روش معنی پردازی جام جم همچون حدیقۀ سنایی است، رنگ ابتکار و تأثیر رویدادهای زمان و انعکاس اخلاق و خواسته ها و گرایش های مردم روزگار و این که در ترازوی قیاس با آن کتاب، کفّۀ تربیت و تهذیب – به نسبت مطالب – در این کتاب سنگینی می کند و نیز سادگی و روانی بیان و ویژگی های دیگر، جام جم را از امتیاز خاصّ برخوردار ساخته است.(تجلیل، 208 – 209) از همین روست که گروهی بر این باورند که: «امروز اهمیّت اوحدی نه در عرفان او، بلکه در علایق اجتماعی و تربیتی وی، نظیر مراودات اجتماعی، بازسازی شهرها، تربیت بچّه ها، نقّادی و قضاوت و غیر آن که نسبت به سایر شعرای ایرانی توجّه خاصّی به این امور کرده، نهفته است. بنابرین شعر او تلفیقی از قابوس نامه و حدیقه الحقیقه است».(ریپکا، 115)
با مطالعۀ جام جم می توان اطلاعات فراوانی از آداب طریقت و اعمال صوفیان آن عصر به دست آورد. علاوه بر مسایل اجتماعی و تربیتی، مطالب و نکات سودمندی دربارۀ مبدأ و معاش و معاد نیز منعکس شده است (مدرّسی، 325)؛ و چنان که باید، آن را کتاب جامعی در اخلاق و تصوّف دانست.(صفا، (2)3/ 836) اوحدی جام جم را در اثر تجارب شخصی خود نگاشته و تتبّع او از سنایی، کورکورانه نبوده، بلکه – چنان که گفته شد – رنگ تازگی و ابتکار و خلاقیّت در آن از باب کیفیّت موضوعات کاملاً آشکار است.(ریپکا، 115) حتی به تصدیق اساتید، جام جم شیرین تر و یک نواخت تر از حدیقه ساخته شده، و به عبارتی، جام جم، نه به حکم تقلید، بلکه به حکم احتیاج و ضرورت سروده شده است.(مسرور، 132)
اوحدی نام این کتاب را از آن رو «جام جم» نهاده که: «تا چو رغبت کنی جهان دیدن / هرچه خواهی در او توان دیدن» و از طریق آن بدانی که شاه کجاست و منزل کدام و راه کجا، شکست دشمن در چیست، کلید را چه کسی تواند یافت و رخ پردگی را چگونه توان دید. از گنج تا طلسم مسافت چند است و از مسمّی تا اسم چه مایه را تواند بود. مقیّد از مطلق و باطل از حق چگونه توان باز دانست. (اوحدی مراغه ای، 36 – 37؛ یاحقی، 470) این منظومۀ عالی، که در عین حال یکی از بهترین منابع تحقیق در اوضاع اجتماعی آن زمان شمرده می شود، بعد از ذکر مقدّمات طویل، به سه «دَور» تقسیم شده است: دَور اوّل در مبدأ آفرینش، دَور دوم در کیفیّت معاش اهل دنیا، و دَور سوم در معاد و احوال آخرت. (صفا، (2)3/ 836) در این مسیر است که مراحل سلوک و جدّ و جهد و طلب و توبه و ترک و تجرید و زهد و اخلاق و اخلاص و توکّل و صبر و تسلیم و رضا مطرح می شود و سالک با عبور از این مراحل، آمادۀ عروج به عالم بالا می شود (اوحدی مراغه ای، 244) و به بهشت موعود می رسد. (همان، 251 به بعد) در مقدّمه، مثل اغلب کتاب ها و منظومه های عرفانی و جز آن ها، ذکر توحید و مناجات باری تعالی، نعت رسول اکرم (ص)، ستایش خرد، و بالاخره ستایش سلطان ابوسعید بهادر و وزیرش خواجه غیاث الدین محمد در ابیاتی مناسب آمده است. شاعر به طرز بدیعی مدح امیر و وزیر را در هم آمیخته و ستایش نامه ای (همان، 16) خطاب به آن دو سروده و در پایان هم به اختصاص در مدح وزیر، دادِ سخن داده است (همان، 17). او پس از این مدایح، در حسب حالی، زمینه را چنان آماده کرده که مدّتها در جست و جوی مُنعمی بخشنده و هوشمند بوده است، تا این که سرانجام سروشی از غیب در گوش او زمزمه کرده و با ایهامی لطیف به بعثت رسول اکرم (ص)، خطاب به او گفته است: برخیز، ای «به جامه درپیچیده»، کلید سخن را برگیر که جمِ روزگار تو جهانگیر گشته است، جامی برای خود آماده کن که درِ کرم او گشاده شد. «چه نشینی که وقت کار آمد»(همان، 24)؛ اگر: «مرد کاری، حدیث مردان کن / جام پرگشت، دَور گردان کن». آن گاه به مدح خواجه غیاث الدین باز می گردد و در صف دانش و فضائل او داد سخن می دهد.(یاحقی، 471) سپس همچون جامِ واقعی، به ذکر آن «سه دَور» می پردازد که در طیّ آن، اسرار و رموز مربوط به عالم، زندگی و فرجام کار را روشن می کند: «سخن مبدأ و معاش و معاد / اندرین چند بیت کردم یاد». (اوحدی، 490) و سرانجام با به پایان رساندن این سه دَور جام، سیر معنوی حاصل می گردد: «این سه دَور ار به سر توانی بُرد / راه از اینجا بدر توانی بُرد». (همان، 491؛ نیز، نک: مدرّسی، 325) امّا در ضمن این سه دَور، که بدنۀ اصلی کتاب را تشکیل می دهند، بارها به نصیحت ملوک و ترغیب آنان به عدل (اوحدی مراغه ای، 65) و برحذر داشتن خود کامگان از ظلمت ظلم (همان، 70) و طرح مسایلی مربوط به زندگی فردی و خانوادگی، مانند ترتیب منزل، شرایط عمارت کردن، منع اصراف (همان، 85)، پرهیز از شراب و مستی و بنگ (همان، 78)، تشویق به تناکح و توالد (همان، 87) و احتیاط در آن (همان، 97)، مراقبت در تربیت اولاد (همان، 99)، شفقت به زیردستان در منزل (همان، 103)، و بالاخره، بی رونقی و کسادی شعر به دلیل نبودن ممدوحی اهل (همان، 108) روی آورده است. (یاحقی، 471) و الحقّ که «کمتر منظومه ای در زبان فارسی می توان یافت که به اندازۀ جام جم به مسایل اجتماعی و تربیتی پرداخته باشد».(آربری، 294)
یکی دیگر از ویژگی های این منظومه، انتقاد و نکوهشِ ذمایم اخلاقی و اجتماعی است با زبانی پاک، و در عین حال ترغیب و تشویق به محسّنات و نیکویی هاست. (نک: تجلیل، 207 – 230؛ نیز: مدرس تبریزی، 326) از نکته های دیگر آن، صفت سرای معمور امیر، یعنی «امارت رشدیّه»، واقع در کوی سرخاب تبریز، و وصف مسجد جامع و مدرسه و خانقاه آن مجموعۀ فرهنگی است (اوحدی مراغه ای، 20 – 22) که چون امروز آن بنا ویران شده، این توصیف از نظر تاریخی و معماری بسیار حایز اهمیّت است.
از خلال جام جم می توان به نکات باریکی در سرگذشت، اخلاق و روحیّات و شخصیّت اجتماعی اوحدی نیز پی برد؛ به علاوه، از اصطلاح کلمۀ «اخی» که او در این کتاب به کار برده است، می توان دریافت که فتوّت در روزگار او از آسیای صغیر، حتّی به داخل قلمرو فرهنگی ایران نیز راه یافته و به نظر می رسد که خود شاعر نیز به این طریقه بی علاقه نبوده است. (یاحقی، 471)
در این منظومه، چهارده حکایت تمثیلی تعلیمی وجود دارد. اصطلاحات و مفاهیم حوزۀ عرفان، از قبیل: خانقاه، خلوت، ذکر، شهادت، مرید، تَرک، تجرید، توکّل، صبر، تسلیم، دل، سماع، کرامات، اولیا، ارشاد، مراد، و حتّی تعبیرات وحدت وجود در آن، خاصّه در دوره های دوم و سوم، دیده می شود. توجه به آداب عرفانی و تمهیدات و مراحل سیر و سلوک طریقت از دیگر ویژگیهای این منظومه است. او در این جام زلال، تصویری از «مرشد» به دست می دهد و جهان را خالی از این پاکان نمی داند و در هر کُنجی، گَنجی از ایشان نشان می دهد و سپس «صفات شیخ مرشد» را برمی شمارد. (اوحدی، 592- 595) از نظر وی، یکی دیگر از آداب، «توبه» است. «توبه صابون جامۀ جان است»، (همان، 595) امّا شرط توبه، «ز اوصاف بَد» مردن است و تنها «توبه از گناه» کردن و «باد پندار در کلاه کردن» شرط نیست، بلکه توبه از «مرکب آرزو» پیاده شدن است. (همان، 595- 597) سپس «خرقه دادن» مرشد را آدابی و شرایطی می داند و در ضمن حکایتی شیرین به توصیف آن می پردازد. (همان، 599- 600) و ادب دیگر، «تلقین ذکر» است و اسرار «شهادت» و این که «ذکر بی فکر، علم بی عمل است» (همان، 600) و لازمۀ شهادت، «دانستن اله» است «از نخست». (همان) همچنین آداب «خلوت» را «پُردلی و از عوایق دور بودن» می داند و به کلّی کدورات نفسانی را از خود بدر کردن؛ (همان، 602- 603) وی پس از برشمردن آداب مرشد، به «آداب مریدی» می پردازد و مهمترین ادب را در این راه، «از مراد نفس مردن» (همان، 604) می داند و طبق معمول، به مناسبت حال، حکایتی نقل می کند. در ادامه، به دیگر آداب مریدی، چون: «ترک و تجرید»، «فایدۀ جوع» و غیره پرداخته است. (نک: همان، 562- 636)
از سخنان اوحدی در این منظومه، در تحریض حاکمان به عدل و انصاف می توان به دیدگاه خاصّ او دربارۀ حکومت و فلسفۀ سیاسی روزگار او پی برد (سعادتفر، 421) و اگر به آرای او در باب طریقت و شریعت نگاه کنیم، او را عارفی روشن ضمیر و صافی نهاد می بینیم که از زهد خشک و تعصّب مفرط به دور است و بیشتر از آنکه در بند اوهام و یا دسته بندی های عقیدتی باشد، به خود حقیقت نظر دارد. شعر او در مثنوی جام جم ساده و سرشار از لطف بیان و به دور از تعقید و ناپیراستگی است. آرایه ها و صورت های خیال در آن به قاعده و به حدّ لزوم به کار رفته است. (یاحقی، 472)
نسخ خطّی: از جام جم اوحدی نسخه های متعدّدی، بالاستقلال یا به همراه دیوان، در کتابخانه های دنیا موجود است؛ منزوی بیش از پنجاه نسخه از آن می شمارد. (منزوی، 4/ 2735- 2737) برخی از نسخ قدیمی آن: در موزۀ بریتانیا، ش22/27261، ضمن مجموعۀ مورّخ 813- 814 ق. (ریو،2/ 871)؛ همان جا، ش10996، مکتوب 855 ق.(منزوی، 4/ 2735)؛ تهران، سلطنتی، ش310 [458ف]، مکتوب 870 ق. (همان)؛ همچنین نسخه های در موزۀ بریتانیا، 886 ق.؛ استانبول، طوپقاپوسرای، 892 ق.؛ تهران، سلطنتی، سدۀ 9 ق.؛ استانبول، طوپقاپوسرای، 900 ق.؛ تهران، مجلس، 917 ق.؛ قاهره، دارالکتب، 918 ق. (همان)؛ کتابخانۀ آستان قدس، 922 ق، و دو نسخۀ بی تاریخ، ش11853 و 10804، در همان جا، هر سه به خط نستعلیق (نک: فکرت، 158)؛ کتابخانۀ عبیدالله قدسی، کتابدار بخش خاور شناسی دانشگاه کراچی (تسبیحی، 1/ 30)؛ و نیز نسخه ای از کلیات و مثنوی های اوحدی، مورّخ 696 ق، در کتابخانۀ استان هند پاکستان (همان، 1/ 44) نسخۀ بی تاریخ دیگری، به شمارۀ 55 در کتابخانۀ دانشکدۀ ادبیات مشهد (فاضل، 33)؛ و چندین نسخه که در کتابخانه های دیگر موجود است. (نیز، نک: ریو، 2/ 619)
چاپی: نخست در 1307 ش، به ضمیمۀ سال هشتم مجلۀ ارمغان، با مقدّمۀ وحید دستگردی، در 264 صفحه منتشر شد. سپس چند بار به همراه دیوان اوحدی چاپ شد: 1- دیوان اوحدی اصفهانی، به کوشش سعید نفیسی (تهران، 1340 ش)؛ 2- دیوان کامل اوحدی مراغه ای، با مقدمۀ ناصر هیّری، به کوشش امیر احمد اشرفی (تهران، 1362 ش).
منابع: آربری، آرتور جان، ادبیات کلاسیک فارسی، ترجمۀ اسدالله آزاد، مشهد، 1371 ش؛ اوحدی اصفهانی، کلیات دیوان، تصحیح و مقدّمه سعید نفیسی، تهران، 1340 ش؛ اوحدی مراغه ای، جام جم (ضمیمۀ سال هشتم ارمغان)، به کوشش وحید دستگردی، تهران، 1307 ش؛ تجلیل، جلیل، «جرعه ها از جام»، مجلّۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، تهران، 1356 ش، س 23، شمـ. 1و2؛ تسبیحی، محمدحسین، کتابخانه های پاکستان، اسلام آباد، 1397 ق / 1977 م؛ دولتشاه سمرقندی، تذکره الشعراء، به کوشش ادوارد براون، تهران، 1382 ش؛ ریپکا، یان، ادبیات ایران در زمان سلجوقیان و مغولان، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، 1364 ش؛ سعادتفر، محمدحسین، «بازتاب احوال اجتماعی قرن هشتم از نظر حکومت، دیانت و مردم در مثنوی جام جم»، مجموعه مقالات نخستین همایش ملّی ایران شناسی، تهران، 1383 ش؛ صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1378 ش؛ فاضل، محمود، فهرست نسخه های خطّی دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، مشهد، 1354 ش؛ فکرت، محمدآصف، فهرست الفبایی کتب خطّی کتابخانۀ مرکزی آستان قدس رضوی، مشهد، 1369 ش؛ مدرّس تبریزی، میرزا محمدعلی، ریحانه الادب، تهران، 1369 ش؛ مدرّسی، فاطمه، «حدیقه الحدیقه و جام جم دو گل از یک گلزار»، مجلّۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، مشهد، 1375 ش، س 29، شمـ. 3و4؛ مسرور، حسین، «شرح حال اوحدی مراغه ای»، مجلۀ ارمغان، 1307 ش، س 9، شمـ. 2و3؛ منزوی،احمد، فهرست نسخه های خطّی فارسی، تهران، 1349 ش؛ یاحقی، محمدجعفر، مدخلِ «جام جم»، دانشنامۀ زبان و ادب فارسی (2)، تهران، 1386 ش.
Rieu. Catalogue of Persian manuscripts in the British museum. Oxford. 1966.
یوسف بیگ باباپور