تشریح رحم و تخمدان از دیدگاه ابن سینا و جرجانی

تشریح رحم و تخمدان از دیدگاه ابن سینا و جرجانی

جواد باقری بیلندی[1]،  طاهره عظیم زاده[2]، یوسف بیگ باباپور[3]

 

چکیده

تشریح که در فارسی به آن کالبدشناسی و در فرانسه به آن آناتومی می­گویند پایه و اساس علم پزشکی است، و پزشکی که به علم تشریح آگاهی نداشته باشد نمی­تواند با اطمینان کامل به درمان بیماری کمک کند.

در گذشته به دلیل مانع شدن اسلام در تشریح جسد انسان و از طرفی وجود برخی قوانین فقهی که بر طبق آن تشریح بدن انسان جایز نبود در نتیجه به این فکر افتادند که با بررسی ارگان­های داخلی حیوان به وضع ارگان­های داخلی انسان پی­ببرند، از این­رو رحم انسان را همانند گاو یا سگ می­دانستند و تصور می­کردند هر آن­چه که در حیوان می­توان مشاهده کرد در زن نیز می­شود دید.از طرف دیگر به دلیل عدم حضور زن در جنگ و زخمی نشدن آن امکان بررسی بدن زن در جریان معالجه و درمان فراهم نمی­شد تا پزشک بتواند یافته­هایی از بدن او به دست آورد.

در آن دوران کالبدشناسی لگن را بسیار ساده تصور می­کردند و درمان ضایعه­های آن را هرگز خطر جدی به حساب نمی­آوردند و بر این اساس ماماها خود را نیازمند دانستن اطلاعات دقیق در مورد لگن نمی­دانستند، اما وقتی موضوع اندام تناسلی زن به طور اختصاص مطرح شد وضع فرق کرد چرا که این موضوع هم از نظر مامایی و هم از نظر پزشکی زنان اهمیت ویژه­ای داشت.

با مطالعه کتاب­هایی چون قانون و ذخیره خوارزمشاهی به راحتی می­توان دریافت که با وجود محرومیت­ها و مشکل­هایی که در زمینه تشریح انسان و به خصوص زن وجود داشت این دانشمندان توانستند در زمینه تشریح رحم و تخمدان به مطالب زیادی دست یابند، که بعضی از موارد با علم امروز هم­خوانی دارد ووظیفه­ی ما این است که این کتاب­ها راترجمه کرده و به علم امروز برگردانیم.

واژگان کلیدی: تشریح، رحم، تخمدان، زهدان، ابن سینا، جرجانی

 

مقدمه

راه­یابی به ژرفای ماهیت انسان یکی از مهم­ترین دغدغه­ها و نیازهای اساسی همه عصرها است.

علم تشریح اساس علم طب است. بقای وجود علم شریف طب به قانون موزون علم تشریح برپا و استوار است[4]. تشریح را علمی گویند که به واسطه آن صحت و اعتدال اجزای سازنده بدن شناخته می­شود.

پیشینیان از راه تشریح حیوانات به تشریح انسان می­رسیدند به خصوص از تشریح میمون به کالبدشناسی انسان راه می­یافتند و آشنایی به دست می­آوردند.

مطالعه آناتومی به1600 سال قبل از میلاد مسیح برمی­­گردد. اول ملتی که به علم تشریح توجه کردند پزشکان اصطخر فارس بودند و پس از آن­ها پزشکان مصر در شکافتن بدن انسان­ها و مومیایی کردن آنها به مطالب تشریحی دست یافتند و آن را ثبت کردند.

بعد از آن­ها یونانیان در این علم شریف (تشریح) بیش­تر دقت کردند اما چون تشریح انسان در مذهبشان نهی شده بود هر چه امتحان و تحقیق می­کردند در حیوانات بود حتی ذی­مقراطیس (دیموکریت) حکیم، استاد بقراط هر­گاه حیوانی به دست می­آورد آن را تشریح می­کرد و در تکمیل علم تشریح می­کوشید.

بقراط[5] در قرن 4 و 5 قبل از میلاد مسیح اولین فردی بود که به مطالعه آناتومی پرداخت و پایه­هایی را برای فهم سیستم اسکلتی-­ عضلانی بنا کرد. سپس ارسطو  که هزار سال قبل از بعثت حضرت ختمی­مآب- صلی­الله علیه و آله و سلم می­زیست، اول کسی است که حیوانات زنده را تشریح کرد و از مقایسه حیوانات به انسان بعضی مطالب و تعریف­هایی در علم تشریح نوشت و بر پایه تشریح حیوانات توانست بسیاری از ارگان­ها و همین­طور شریان­ها و وریدها را شناسایی کند.

تشریح اولین جسد برای تحقیقات آناتومی در قرن 4 قبل از میلاد مسیح توسط ارازیسطراطوس[6] و هروفیل[7] بر روی قربانیان جنگ­های اسکندر مقدونی انجام شد.یکی دیگر از آناتومیست­های یونان باستان جالینوس[8] (250 میلادی) بود، وی اطلاعات قبلی را جمع­آوری کرد و به مطالعه عملکرد ارگان­ها بر اساس ترشحات بدن پرداخت.

کالبدشکافی در دوره اوایل اسلام کاملا مطرود بود و حداکثر کاری که اطبا می­توانستند انجام دهند، تحقیق و آزمایش بر روی حیوانات و تشریح اعضای آنها بود. که آن­هم موجب انحرافاتی در این زمینه شد[9].

از مشهورترین پزشکان دوران اسلامی، ابوبکر محمدبن ذکریای رازی (1926-841 میلادی) است، وی در کالبدشناسی بر روی میمون کار می­کرد و مطالعاتی درباره وریدها، شریان­ها و قلب انجام داد، پس از وی برجسته­ترین پزشکی که درباره تشریح مطلب نوشت علی­­بن­عباس مجوسی اهوازی صدسال پیش از ابن­سینا بود.

تالیف مجوسی و پزشکان پیشین موجب ایجاد آثار ابوعلی سینا (1037-980 میلادی) شد، که شاه­کار او کتاب قانون در طب می­باشد. بعد او جرجانی (1087 میلادی) به تشریح پرداخت. و پس از آن ابن­نفیس (قرن 13) به تشریح اجساد پرداخت و اولین کسی بودکه گردش خون ریوی را شرح داد.

در اروپا اولین بار افرادی به نام لو­ایزی[10] و آچیلین[11] در قرن 14 تا 16 به تشریح اجساد پرداختند.

رکامید درسال 1812 برای نخستین بار به فکر افتاد برای تشخیص بیماری­های مهبل و زهدان به مشاهده اعضای تناسلی زنان بپردازد.

در ایران دکتر جمال­الدین مستقیمی (1877 میلادی) به عنوان یکی از مجرب­ترین اساتید تشریح، پس از فراگیری این علم نزد دکتر بلر، به گسترش و پیشرفت علم تشریح در ایران کمک زیادی کرد. این استاد به عنوان یک صاحب نظر در علم تشریح و مدل­سازی اعضای بدن، لقب پدر علم تشریح ایران را از آن خود کرد.

در قرن 19 آناتومی پیشرفت زیادی کرد تا این­که کتاب آناتومی گری[12] به رشته تحریر در­آمد و به عنوان یک مرجع جهانی مشخص گردید.

کتابی در علم تشریح توسط منصوربن­احمدبن یوسف­بن فقیه­الیاس شیرازی دانشمند برجسته­ی ایرانی که درسال 1979 میلادی تالیف شد،از آن­جا که به تصویر کشیدن بدن انسان از دیدگاه مسلمانان جایز نبود، کتب تشریح مسلمانان تا دوره مغول تصویر نداشت این طرز فکر به مرور تغییر کرد و کتاب­هایی چون تشریح­الابدان تالیف شد. یکی از مهم­ترین امتیازات این کتاب بر سایر کتب تشریح مسلمین مصوَر بودن آن است که باعث پیشرفت عظیمی در علم تشریح شد[13] .

طبیعی است که تطبیق علم تشریح گذشته و لغات آن با لغاتی که در حال حاضر استفاده می­شود کار ساده­ای نیست و احتمالا اختلافی از این نظر به وجود می­آید اما در هر صورت ابهام مطلب هرگز به آن میزان نمی­رسد که آن را غلط یا اشتباه بدانیم[14] .

هدف از این مطالعه شناخت و آشنایی بیش­تر در مورد آناتومی رحم و تخمدان و بررسی نظریه­های دو دانشمند برجسته، ابن سینا و جرجانی در باب این موضوع را بیان می­کنیم.

 

بحث

تشریح درلغت به معنای قطعه قطعه کردن یک چیز و جداکردن بعضی ازاجزای آن ازبرخی دیگراست این مفهوم چنان که پیداست عام و فراگیربوده و به مواردمتعدد و مختلف تطبیق می شود.[15]

تشریح دراصطلاح عبارت است از تجزیه وتفکیک اعضا و اندام­های جسد انسان یا حیوان، برای باز­شناسی پزشکی آن اعضا و جوارح یا کشف دست­یابی به راز آسیب و جنایتی که درفارسی به کالبد­شناسی تعبیر می­شود.

تشریح ازدیدگاه اسلام:مسلمانان تحقیق دربدن آدمی را برای دریافت حکمت الهی که در ساختمان تن آدمی یعنی اشرف مخلوقات به خوبی آشکاراست، دارای اهمیت درجه اول می­دانستند[16].

معنی رحم  و تخمدان در لغت­: رحم به معنی عضوی کیسه مانند در شکم که جنین تا قبل از تولد در آن زندگی می­کند، و تخمدان عضوی است در پستانداران که نطفه در آن منعقد می­شود.

معرفی قسمت­های مختلف رحم در گذشته: برای قسمت­های مختلف رحم اسامی خاصی وجود داشت[17].

پزشکان دوران صفویه قسمت­های مختلف رحم را این گونه بیان می­کنند: ابتدا خم­الرحم یا دهانه رحم بود و پس از آن عنق­الرحم یاگردن رحم قرار داشت که به حد فاصل بین دهانه فرج[18] تا دهانه رحم، واژن[19] گفته می­شود[20].

آن­چه را که در طب جدید دهانه­ی رحم می­نامند در زبان فارسی آن دوره رقبة­الرحم می­نامیدند که رقبة از نظر فرهنگ لغات معانی مختلفی از گردن تا دامی که برای گرفتن پلنگ گذارده می­شود دارد. خود رحم را هم حرم­الرحم می­نامیدند، و به معنی مکان بسته و بکر[21] و دست­نخورده است، و قسمت فوقانی رحم یا فوندوس[22] رحم را نیز قعرالرحم می­گفتند[23] .

آنچه را که ما امروز به نام مهبل (واژن) می­نامیم آنها به نام عنق رحم (گردن زهدان) می­نامیدند و توضیح می­دادند که این قسمت از رحم به منزله غلافی برای آلت مردان است (نظیر غلاف برای شمشیر) و اروپائیان همین کلمه غلاف را گرفته و به نام (واژن) نامیدند و می­دانیم که معنی لغوی واژن غلاف است[24] .

به این ترتیب مشاهده می­کنیم که تمام قسمت­های این عضو دارای اسامی خاص خود بوده[25] .

رحم و دهانه آن از نظر نقشی که در تولیدمثل ایفا می­کردند توجه مخصوص محققین و نویسندگان کتب طبی را به خود جلب کرده و مطالب متنوع و فراوانی درباره آن نوشته شده است. جرجانی در این­باره می­نویسد: رحم در وهله­ی اول یک عضو تولید مثل است[26] .

پزشکان دوره صفویه، آن (رحم) را مشابه اندام تولیدمثل مرد تصور می­کردند به علاوه چون برایشان مسلم بود که مرد و زن نقش مساوی در تولیدمثل دارند پس الزاما هر یک از اندام­های تولیدمثل مرد می­بایست مشابهی در زن داشته باشد، بر این مبنا و با توجه به شکل، اندازه و موضع رحم آن رامشابه کیسه بیضه­های مرد و حد فاصل بین دهانه رحم تا فرج یعنی عنق­الرحم و همان بخش را که در زبان انگلیسی واژن می­نامید معادل ذکر مرد می­دانستند[27].

طبیعی است که تشابه بین این اندام­ها کامل نبود برای مثال تخمدان­های زن در خارج از رحم یا کیسه خود قرار داشتند در حالی که در مردها بیضه­ها در داخل کیسه خود بودند. نظریه­ی تشابه اندام­ها وقتی بیشتر قوت می­گرفت که می­پنداشتند به طول عنق­الرحم (گردن رحم)  به هنگام هم­آغوشی مانند ذکر[28] مرد افزوده می­شود[29] .

غده تناسلی جنس ماده دو عضوبیضی شکل است به نام تخمدان که به طور قرینه طرفین رحم قرار گرفته­اند، هر اوول[30] درقسمت سطحی تخمدان داخل حفره­ای به نام فولیکول گراف[31] جا دارد، در حیوان بالغ مواقع معینی یک یا چند فولیکول (بسته به نوع جانور) ترکیده، اوول بیرون می­­­آید منشا اوول­ها سلول­های خاصی است که پس از تحولات زیاد به اوول تبدیل می­شوند[32]

رحم و تخمدان

ابن سینا در کتاب قانون در طب خود این گونه بیان می­کند: همان­طور که ابزار کار به وجود آوردن بچه درمرد از ذکر و همکاران ذکر(آلت تناسلی مرد)­ است، ابزار کار دیگر که بدون آن کار به اتمام نمی­رسد زهدان[33] زن است که هر دو لازم و ملزوم یک­دیگرند.

جرجانی در کتاب ذخیره خود این گونه عنوان می­کند: رحم دراصل آفرینش مانند قضیب[34] در جنس نر، آلت تولد فرزند است.

شکل رحم

دیدگاه ابن سینا: ابزار کار بچه آوردن درمادینه بیرون نزده است و در درون واقع شده است و پیدانیست، درست مثل این است که ابزار جماع[35] نرینه را واژگون کرده باشند[36] .

به جای کیسه خایه در نرینه، صفاق[37] زهدان است گویی گردن زهدان ذکر نرینه است که وارونه وپنهان شده است(کیسه بیضه مانند صفاق رحم است و واژن مانند آلت تناسلی مرد است ولی وارونه)

جرجانی درکتاب ذخیره خود این­گونه بیان می­کند: شکل رحم مانند شکل قضیب و خایه نرینه است اما قضیب و خایه آلتی[38]  تمام بیرون آمده و رحم آلتی ناقص و درونی است گویی که رحم آلت نرینه است ولی وارونه شده، ومانند این است که رحم به جای کیسه خایه، و گردن رحم (واژن) به جای قضیب است به دلیل آنکه قضیب مانند کالبدی[39] است گردن رحم را و آن مانند غلافی[40] است به اندازه قضیب و هردو به اندازه یک­دیگرهستند.

شکل رحم چون شکل مثانه است وقعر[41] او فراخ­تر[42] است.

اندازه رحم

دیدگاه ابن سینا: طول زهدان در زنان حدودا از شش انگشت تا یازده انگشت است، احتمال دارد طول زهدان کوتاه و دراز شود که این حالت بستگی به جماع کردن زیاد، جماع کردن کم و ترک جماع دارد. احتمال دارد که زهدان طول خود را با طول ابزاری که منی در آن می­اندازد (ابزار نرینه) هماهنگ کند و طولش به طول آن نزدیک شود و ممکن است به روده­های بالایی برسد و با آنها در تماس باشد[43].

جرجانی در مورد اندازه رحم در کتاب ذخیره خود این­گونه نظر می­دهد: رحم نابالغ و دوشیزه کوچک است و تا بالغ نشود بزرگ نخواهد شد مانند پستان که تا زن به بلوغ نرسد بزرگ نمی­شود. طول رحم از نزدیک ناف تا منفذ فرج است. طول گردن رحم ازشش انگشت کم­تر و از یازده­ انگشت بیش­ترنمی­باشد، کوتاهی و درازی آن بستگی به آلت نرینه دارد.

اندازه رحم و گردن آن به دلیل جماع زیاد دراز می­شود ودرازی آن تا اندازه­ای است که آخر رحم (فوندوس) به روده­های بالایی می­رسد.

جرجانی در رابطه با توضیح جسم رحم  در کتاب طب در دوره صفویه این­گونه عنوان می­کند: در رحم نابالغ دو زائده تکامل نیافته وجود دارد که تا بالغ نشود کامل نمی­شود، درست همانند پستان­ها که اندازه آنها پس از رسیدن به سن بلوغ به حد نهائی خود می­رسد. رحم نابالغ و زائده­های آن جمعا از مثانه کوچک­ترند ولی وقتی زمان قاعدگی فرا رسید فضای داخل رحم به اندازه مثانه می­شود وقتی حاملگی حادث شود رحم از مثانه بزرگ­تر می­شود[44] .

ساختاررحم

ابن سینا در کتاب قانون این­گونه نظر می­دهد: گوهر[45] رحم چیزی است سپید و نرم و مانند عصب بی­حس است، به دلیل آن­که اصل گوهر او (رحم) از عصبی است که حسی ندارد.

در داخل زهدان و در وسط آن طوقی[46] دایره مانندی است که این طوق پرزه­های[47] زیادی دارد.

زهدان دارای رگ­های زیادی است که همه از رگ­های مدور[48] که ذکر(نیم­ور) شدند، منشعب گشته­اند تا برای انجام کارهای جنینی کمک باشند و مجرا و گدار[49] ، راه خروج را برای خون حیض[50] مازاد از مصرف داشته باشند[51] .

از مغز چند پی[52]­ رگ آن­هم بسیار کم به زهدان در آمده است که در معاینه دیده می­شوند، اگر بیش­تر از این پی­رگ آلود بود بیشتر با مغز همکاری داشت[53] .

زهدان به وسیله زردپی­های[54] محکم و ناگسستنی و فراوان به پشت پیوند داده شده است، درجایی زهدان به پشت می­پیوندد که تمایل به سوی ناف و مثانه و استخوان پهن و بالاتر از استخوان پهن دارد. لیکن این زردپی­های وسیله پیوند دادن، نرمش­پذیر هستند[55]. (زهدان از گوهر پی­رگ آفریده شده و پی­رگ­های زیادی در آن جمع­اند تا زهدان برای کش آمدن و نزدیک و منقبض شدن آمادگی کامل داشته باشند)

اگر گفته شد که زهدان پی­آلود است منظور آن نیست که از رگ­پی­های مغز آفریده شده است منظور از این تعبیر این است که گوهر سرشتی زهدان به گوهر پی­رگ می­ماند، سفید رنگ است، خون ندارد، نرمش­پذیر و کش­دار است[56] .

در زهدان انسان دو فراخ[57] نای[58] هست اما در زهدان حیوانات به تناسب هر نوک پستان فراخ­نایی در زهدان دارند[59].

دیدگاه جرجانی در رابطه با ساختار رحم

ز اندرون لب او طوقی است از عصب و بر میانگاه[60]  او طوقی دیگر است هم از عصب. دیو قبیص گوید ز­اندرون رحم چهار فزونی است هم­چون سر پستان دو سوی چپ و بن[61] آن پهن­تر و سر آن تیزتر. واندوقلبیس گوید این فزونیها برسان[62]  بواسیر[63] است[64] .

دررحم تمام پستانداران تعداد زوائد رحم­، مساوی تعداد پستان­های آن­هاست و اضافه می­کند که تعداد نوزادان در هر زایمان مساوی تعداد سر پستان­های مادر و در نتیجه مساوی زوائد رحمی اوست. برای هر جنین یک زائده و یک پستان. براین مبنا رحم یک خوک ماده که می­تواند یک دوجین بچه خوک در خود پرورش بدهد، باید دارای یک دوجین زائده و یا چیزی شبیه به کندوی زنبورها باشد[65] .

جرجانی هم­چنین از قول روفوس کالبدشناس سده پنجم قبل از هجرت می­نویسد که در داخل رحم زن چهار زائده وجود دارد که شبیه نوک پستان هستند منتها با نوکی تیزتر و قاعده­ای پهن­تر[66] .

جرجانی در کتاب ذخیره خود ص 95 در رابطه با تشریح بخش دوم از اجوف این گونه می­گوید: شاخه پنج اجوف[67] در گردن رحم پراکنده شده است، شاخه هفتم از بخش دوم اجوف در زنان از رحم به سمت بالا می­آید و به پستان منتقل می­شود و دلیل مشارکت رحم وپستان همین رگ­هاست  و همینطور شاخه هفتم در زنان به فرج خونرسانی می­کند.

پزشکان ایرانی می­دانستند که نسج رحم را یک شبکه­ی عصبی و عروقی فرا می­گیرد. جرجانی می­گوید که یک حلقه، قعرالرحم (گردن رحم) و حلقه دیگری وسط آن را در بر می­گیرد و اضافه می­کند که رگ­های رحم فراوان ولی بسیار باریکند و همانند شبکه­ای در بخش داخلی زهدان پخش می­باشند و این همان بخشی است که در پزشکی مدرن درون شامه[68] زهدان یا مخاط داخلی رحم نامیده می­شود. ازطریق این رگ­هاست که خون حیض و غذای مورد نیاز جنین در رحم تامین می­گردد[69] .

رقبة­الرحم (دهانه رحم) را نیز یک عضو عضلانی ولی فاقد حس لامسه می­دانستند و آن را تنها عضوی تصور می­کردند که توسط یک عصب مخصوص مستقیما به مغز مربوط می­شود[70] .

ما می­دانیم که طب جدید معتقد به وجود یک چنین عصبی نیست ولی متخصصین علم­الامراض ایرانی به وجود آن اعتقاد داشتند زیرا از این طریق می­توانستند توضیحاتی برای بیماری­هایی نظیر هیستری[71] و سایر بیماری­های ناشی از رحم ارائه بدهند[72] .

لایه­های رحم

ابن سینا درکتاب قانون در طب خود درمورد لایه­های رحم این­گونه می­گوید: رحم دو لایه دارد: لایه درونی، رگ­های بسیار زیادی دارد که دهانه رگ­ها چون مغاکی[73] است که آن را نقرالرحم می­گویند. و غشاء بچه(کوریون) که در بدن است به این مغاکها پیوسته است و طمث[74] و غذای بچه از آن مغاکها می­آید.

لایه درونی از لیف­های[75] جاذبه و ماسکه[76] و دافعه بافته شده است که وقت حیض رحم ستبرتر[77] چاق­تر و پف­کرده می­شود و انگار فربه­تر[78] می­شود و در هنگام پاکی، رحم پژمرده می­شود و فراز[79] هم می­آید و به هنگام جماع جرم رحم به گردن رحم نزدیک می­شود به دلیل آرزومندی طبیعی رحم به جذب منی[80] .

لایه بیرونی نیز چون غلافی است ویک جای خالی درون خود دارد ولی لایه داخلی دارای دو جای خالی در درون خود است که این دو جا هر دو یک گردن دارند و به همین دلیل است که از یک شکم دو بچه می­تواند به دنیا بیاید ولی جانوران دیگر تعداد تجویف­ها[81] به تعداد پستان آنهاست و به خاطر همین بچه بیش­تری می­توانند بیاورند .

(برداشت می­شود: رحم دارای دو لایه است: لایه درونی و لایه بیرونی،لایه درونی دارای الیاف زیادی است، این الیاف باعث می­شوندکه رحم درهنگام قاعدگی چاق و پف­کرده شود و هنگامی که قاعدگی فرد تمام شود شادابی خود را از دست بدهد، و در هنگام نزدیکی کردن به دلیل تمایل زیاد رحم به منی این لایه(لایه درونی) به واژن نزدیک می­شود. لایه درونی دارای دو فضای خالی است که هر دو یک گردن رحم دارند ولی لایه خارجی فقط دارای یک فضای خالی است)

جرجانی در کتاب ذخیره خود در ص 131 این­گونه می­گوید : زهدان از دو لایه آفریده شده است : لایه آستری یا درونی: در سفتی به گوهر رگ­ها نزدیک­تر از لایه­ی رویی است و با رگ­ها نیز بیش­تر از لایه رویی در تماس است.

لایه آستری از دو لایه تشکیل شده است که این دو لایه به هم متصل نیستند و کاملا از هم جدا و در کنار هم واقع شده­اند.

طبقه بالایی یا لایه خارجی به پی­آلودگی(خون ندارد و کش­دار است) نزدیک­تر است و یک لا وساده است.

اگر لایه­ی رویه را بردارند می­بینی که لایه­ی آستری به دو زهدان می­ماند و هر دو زهدان یک گردن دارند و هردو چون یک زهدان مشاهده نمی­شوند و می­بینی که انواع پرزه­رگها همگی در طبقه آستری هستند[82] .

هر دو از این دو لایه­ی مذکور(آستری و لایه رویی) بر حسب مزاج[83] و نیاز زهدان باز و بسته می­شوند.

جایگاه رحم

ابن سینا: جای زهدان در پشت مثانه است، از طرف بالا زهدان بر مثانه تفوق[84] دارد و در طرف پایین گردن مثانه در زیر زهدان قرار دارد. در جلو و روبروی روده­ها هر دو طرف زهدان باز است تا جای استقرار جنین هموار و زیراندازش نرم و سزاوار نگهداری این جسم نازک را داشته و جنین از هر طرف کاملا در امان باشد[85] .

داستان زهدان شباهت به سرگذشت پستان دارد که تا جنین به نمو کامل نرسد پستان بیش­ترین حجم را نمی­یابد زیرا تاجنین کاملا نمو نکرده است کار پستان تعطیل است، از این رو زهدان دوشیزه­گان از زهدان شوهرکرده­گان بسیار کوچک­تر است[86] .

جرجانی در کتبا ذخیره خود ص 130این گونه بیان می­کند: : رحم از سمت بالا فزون از مثانه و مثانه از قسمت پایین برتری نسبت به رحم دارد که این برتری گردن مثانه است.

رحم میان راست­روده (رکتوم) و مثانه قرار دارد، راست روده در سمت مهره پشت و رحم پیش او و در جلوی رحم مثانه قرار دارد و هر سه توسط رباط­ها به مهره پشت، صفاق شکم و استخوان زهار[87] متصل­اند.

رحم دوشیزه کوچک­تر از مثانه باشد و چون وقت حیض آید رحم او هم­چند مثانه او گردد. و هرگاه که بزاید رحم بزرگ­تر از مثانه گردد[88] .

گردن رحم

دیدگاه ابن سینا

در زهدان مجرایی است که درست در مقابل دهانه فرج از خارج قرار دارد و منی بلعیده از آن مجرا وارد می­شود و خون حیض از آن مجرا بیرون می­ریزد و راه به دنیا آمدن بچه نیز همین مجرا است، این مجرا وقتی که زن باردار شده است به حدی تنگ است که به زحمت بتوان میل جراحی را در آن فرو برد اما وقتی که بچه راه دنیا را در پیش می­گیرد به اذن و اراده خداوند تعالی همین مجرای تنگ باز و گشاد می­شود و بچه از آنجا بیرون می­آید[89] .

مجرای بول در جای دیگر و در خارج از این مجرا است، مجرای بول از همه چیز دیگر به قسمت بالایی دهانه زهدان نزدیک­تر است[90] .

ابن سینادر کتاب قانون خود در ص281 این­گونه بیان می­کند: طول گردن رحم بستگی به آلت تناسلی نر دارد، طول گردن رحم از شش انگشت کم­تر و از یازده انگشت بیش­تر نمی­شود و کوتاهی و درازی آن بستگی به آلت نرینه دارد.

گردن زهدان همگی کر[91]کرکی[92] است و تو گویی چین بر چین(شاخه بر شاخه) نهاده شده است، درحالت چاقی و گوشت­آلودی دارنده­ی زهدان گردن زهدان کرکرکی بودن و سفت بودنش بیش­تر می­شود و در حالت بارداری زن باز گردن زهدان سفت­تر و کرکرکی­تر می­نماید[93].

نظریه جرجانی

و از این منفذ فرج گردن رحم است[94].

گردن رحم چون عضله­ای است انجوغ انجوغ[95] بر هم نهاده و بدان سبب درازتر تواند شد، ز اندرون او نرم است و هر چه فربه­تر باشد نرمی او کم­تر شود و به طبیعت غضروف گراید و اندر حال حمل هم چنین باشد[96] . (این گونه برداشت می­شود: طبیعت واژن نرم است و در صورت حاملگی و چاقی طبیعت آن مانند غضروف قابل انعطاف می­شود)

گردن رحم را اندامی وعائی[97] با فیبرهای عضله­ای فراوان می­دانستند و معتقد بودند که بخش داخلی این عضو اغلب نرم است ولی به تدریج نرمی خود را از دست می­دهد تا سرانجام به مثابه غضروف سخت می­گردد و این حالت برای دوران بارداری یک حالت طبیعی محسوب می­شود[98] .

تخمدان

ابن سینا: بیضه­های مادینه (تخمدان) در ته زهدان هر یک درطرفی از آن قرار گرفته است، ازهم جدا هستند و هر یک از آنها را غشائی(پوششی)  در بر گرفته است یعنی هر یک نسبتا کیسه­ای اختصاصی دارد و هر دو در یک کیسه جمع نشده­اند، پرده­ی پوششی هر یک از این دو بیضه­ی داخل زهدان مادینه غشایی پی­آلود است[99] .

جرجانی در رابطه با تخمدان در کتاب ذخیره خود این­گونه عنوان می­کند: خایه مادینه(تخمدان) مانند خایه نرینه است اما کوچک­تر از آن است و میل به پهنی دارد و داخلی است و در دو طرف فرج قرار دارند، هر کدام از تخمدان­ها توسط غشایی جداگانه پوشیده شده است و از یک­دیگر جدا هستند.

لوله­های فالوپ

لوله­های رابط بین تخمدان­ها و رحم را اوعیة منی می­نامند[100] .

دیدگاه ابن سینا: منی از دو بیضه (تخمدان) شروع به جریان می­کند و رو به سوی هر دو تهیگاه[101] در حرکت است، گدار[102] منی­بر (لوله­های رحم)  به دو شاخ خم ­شده­ی کمانی حیوان می­مانند که به سوی دو رگ پیرامون پستان می­روند و هردو به طرف پایین، آنها به بیخ[103] رانها پیوسته­اند[104].

این دو گدار جریان منی در زهدان مادینه هنگام جماع درهم[105] می­آیند و گردن زهدان (واژن) را از این درهم آمدن هر یک به سوی خود می­کشند و گشاد می­کنند و گردن زهدان را برای پذیرائی از منی نرینه آماده می­سازند و منی را می­بلعند، این دو گدار جریان منی در مادینه کوتاه­تر از آنند که در نرینه موجود است و منی را به گردن زهدان پرت می­کنند[106].

آوند منی در مادینه به دو بیضه پیوسته است، دو زائده از هر یک از دو بیضه روییده است که به داخل دو شاخ ماننده­ها (لوله­های رحم) نفوذ می­کنند و منی را به سوی آوند هول می­دهند، این دو را پرت کننده منی نامند[107].

آوند منی در مادینه به بیضه چسبیده­اند زیرا آوندهای منی در مادینه از حیث[108] نرمی گوهر به گوهر دو بیضه نزدیکند و نیازی به سفتی وسختی آنها و پرده­ی پوششی آنها نیز نیست زیرا هر دو در لانه­ای امن جای گرفته­اند و از آسیب دورند و از سوی دیگر نیاز چندانی به نیروی پرت کردن منی ندارند که منی را به دوردست پرت نمی­کنند[109].

جرجانی درکتاب ذخیره خود ص 130 این­گونه نوشته است: در مادینه مانند نرینه مجاری ترشحی منی وجود دارد. در مادینه این مجاری ترشحی منی از خایه(تخمدان) میل به سوی تهیگاه(لگن) دارد مانند دو شاخ خمیده و پشت خم آن به سوی تهیگاه است و روی آن به سمت گردن رحم است تا منی از آن به رحم برسد و هنگام مباشرت[110] این مجاری ترشحی سخت می­شود و گردن رحم را راست می­کند.

تغیرات رحم

نظریه ابن سینا: زهدان در زمان حیض بودن زن ستبر و پف کرده می­نماید و تو گوئی چاق شده است اما هنگامی که زن از حیض پاک می­شود چاقی و بادکردگی فرو نشیند و زهدان می­پژمرد و می­خشکد تاجنین بیش­تر نمو کند و بزرگتر ­شود، زهدان بنا به اقتضای حال نازک و نازک­تر می­شود و تا جرم جنین بگسترد و زهدان نیز گسترش می­یابد[111] .

حکمت در گشادی زهدان به خاطر خود زهدان نیست بلکه به خاطر جنینی است که در زهدان است، مقر[112] و جولانگاه[113] جنین در زهدان از نزدیکی­های ناف تا منفذ فرج که منظورم دهانه فرج است می­باشد[114] .

هر دو طرف زهدان باز است تا جای استقرار[115] جنین هم­وار و زیراندازش نرم و سزاوار[116] نگهداری این جسم نازک را داشته و جنین در هر طرف کاملا در امان باشد[117] .

رحم هنگامی که جنین را در بر گرفته است بسیار کش می­آید تا جای جنین گشاد و راحت باشد و هنگامی که بچه به دنیا می­آید بسیار کوچک و نزدیک به هم می­شود و این گشادی جا در زهدان وقتی به حد نهایی می­رسد که جنین نمو کامل کرده است.

وقتی با زن عمل جماع انجام می­دهند زهدان به سوی دهانه فرج یورش می­آورد تو گوئی مزاج و طبیعت زهدان بسیار مشتاق و آرزومند یافتن منی است و می­خواهد هر چه زودتر آن را دریابد و به سوی خود بکشد[118] .

دیدگاه جرجانی

هرگاه که وقت حیض آید سطبرتر[119] شود چنان­که گویی فربه­تر شده است و هر گاه که پاک شون چون پژمرده شود و فراز هم آید و به وقت جماع جرم رحم نزدیک گردن رحم آید به سبب آرزومندی طبیعی که او را به جذب منی هست[120] .

هایمن (پرده بکارت)

دیدگاه ابن سینا: دختری که هنوز شوهر نکرده است غشاهایی در گردن زهدان دارد که از رگ­ها، زردپی­های بسیار نازک تنیده­اند. در هر چینی از چین­های گردن زهدان از این غشاها روییده است هنگامی که بکارت را بر می­دارند این غشاهای نازک از هم می­گسلند و خونی که در آن غشاها موجود است بیرون می­ریزد[121] .

جرجانی: و اندرین گردن رحم غشاهای باریک است از رگ­ها سخت باریک بافته و دوشیزگی آن است[122].

نتیجه­گیری

باتوجه به مطالب گفته شده می­توان به تاثیر علم تشریح برعلم طب پی برد، و دریافت که در گذشته به دلیل عدم دسترسی به تشریح بدن به تبع برخی مقررات مذهبی که بر طبق آن دیدن بدن زن و مخصوصا فرج او منع شده بود اطلاعات کاملی در رابطه با بدن زن نداشتند.

فقها اندام تناسلی را به دو گروه شریف و شرمگاه تقسیم کرده بودند و شرمگاه تحت نام کلی عورت شناخته می­شد، عورت از نظر تعبیرات فقهی به آن بخش از بدن گفته می­شود که به هیچ صورتی نباید دیده شود.

پزشکان بر این عقیده بودند که چون زن و مرد هر دو به طور مساوی در تولید مثل نقش دارند در نتیجه اندام تناسلی زن را همانند اندام تولید مثل مرد می­دانستند با این تفاوت که اندام تناسلی زن وارونه شده­ی اندام تولید مثلی مرد است.

ابن سینا زهدان را به کیسه خایه و گردن زهدان را به ذکر نرینه که وارونه شده  و تخمدان را به بیضه­ها نسبت می­دهد، و منظور آن از مجرای منی همان لوله­های فالوپ است که این لوله­ها به سمت دو رگ اطراف پستان می­روند و قسمت پایینی آن­ها به کنار ران­ها متصل می­شود. و همین­طور عقیده داشت که رحم از دو لایه تشکیل شده است که لایه درونی آن نیز دارای دو بخش است و همین لایه دارای رگ­های زیادی است که خون قاعدگی و غذای لازم برای بچه از رگ­های لایه درونی تامین می­شود.

جرجانی رحم را به قضیب و خایه شباهت داد به این صورت که رحم را به کیسه خایه و گردن رحم را به قضیب و تخمدان را همانند خایه می­دانست و لوله­های رحم را آوند منی نام­گذاری کرد.

ممکن است در بعضی موارد علم قدیم با علم جدید متفاوت باشد، و از این نظر اختلافی به وجود آید اما در هر صورت ابهام مطلب به آن میزان نمی­رسد که آن را اشتباه محسوب کنیم. اینک برما است که با استفاده از متون اصلی به ویژه قانون این حقایق شگفت­انگیز را آشکار ساخته و ثابت کنیم که ابن سینا استاد طب بوده و این واقعیت را به منظور رفع اتهام از ندانستن علم تشریح  در بین پزشکان مسلمان و یا کسب افتخار نمی­خواهیم بلکه اعتقاد راسخ داریم که چنان­چه این متون به دقت مطالعه و بررسی شوند و به زبان علمی امروز ترجمه و بازگو شوند بدون تردید به جنبه­های کاربردی وسیعی دست پیدا خواهیم کرد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع

  1. ابن سینا، حسین­ابن عبدالله. ترجمه شرفکندی، عبد­الرحمن. قانون جلد5 ، تهران: 1389
  2. ابن سینا. ترجمه شرفکندی، عبد­الرحمن، قانون در طب (کتاب سوم بخش سوم)،تهران: 1367
  3. امامی میبدی، محمدعلی. جایگاه آناتومی از دیدگاه متفکران مسلمان
  4. جرجانی. سید اسماعیل، ذخیره خوارزمشاهی، فرهنگستان علوم پزشکی جمهوری اسلامی ایران 1380
  5. جعفری، علامه محمدتقی، شاخه­های مختلف علوم پزشکی در اسلام
  6. حسن­زاده آملی،حسن، طب و طبیب و تشریح جلد 1 ، قم: 1385
  7. دهخدا، علی­اکبر، لغت­نامه دهخدا،تهران: موسسه لغت­­نامه دهخدا، 1365
  8. ع، ر، نشریه مکتب تشیع شماره 9 ، اردیبهشت 1341
  9. سیریل لوید، الگود. ترجمه جاویدان، محسن، طب در دوره صفویه ، دانشگاه تهران: 1357
  10. عمید، حسین، فرهنگ عمید، موسسه انتشارات امیر کبیر 1363
  11. علی­نژاد، رقیه، نشریه کتاب ماه علوم و فنون، 1387
  12. نورانی، آیة­الله مصطفی، دایرة­المعارف بزرگ طب اسلامی جلد 9 ، قم: انتشارات اکرم 1390
  13. ولایتی، علی­اکبر، سید اسماعیل جرجانی، تهران: امیر کبیر 1390

 

 

منبع: مجله علمی پژوهشی طب سنتی فرهنگستان علوم پزشکی

[1] مدرس گروه معارف اسلامی، شورای پژوهشی دینی، فرهنگی، دانشگاه علوم پزشکی گناباد، گناباد، ایران (Rab313@gmail.com)، 09153759270

2  استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد، (ta_azim@yahoo.com)، 09153171959

[3] عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، نسخه‌پژوه و دکترای تاریخ علم، (   yosefbeigbabapour@yahoo.com)، 09197610071

 

[4] – حسن، حسن­زاده آملی، طب و طبیب و تشریح جلد 1، نشر قم 1385، ص 40

[5] -Hippkrates

[6] -Erasistratus

[7] -Herphilos

[8] -Galenoss

[9] -یوسف­بیگ باباپور، تشریح­الابدان (سال پنجم، شماره 2 و 3، پائیز و زمستان 81) ، ص 105.

[10] -Luizzi

[11] -Achillini

[12] -Grays Anatomy

[13] – رقیه علی­نژاد، نشریه کتاب ماه علوم و فنون (بهمن و اسفند87، شماره 110 و 111)

[14] – الگود سیریل لوید، طب در دوره صفویه، ترجمه محسن جاویدان( تهران: دانشگاه تهران، 1357)، ص246 .

 

3-کتاب مسائل مستحدثه پزشکی، جلد اول، ناشر: بوستان کتاب(انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، گردآوری و تحقیق(دفترتبلیغات اسلامی شعبه خراسان) محل نشر: قم،سال نشر1386 ص ­172

[16] – علامه محمد­تقی جعفری، شاخه­های مختلف علوم پزشکی در اسلام،ص 201 تا 202

[17] – طب در دوره صفویه،  ص247 .

[18] – آلت تناسلی خارجی زن که در جلو مهبل واقع شده است، ولو vulva

[19]– vagina

[20] – طب در دوره صفویه، ص247 .

[21] – تازه .

[22] -fundus

[23] – طب در دوره صفویه، ص247 .

[24] – آیة­الله المصطفی نورانی، دائرة­­المعارف بزرگ طب اسلام جلد9، انتشارات اکرم، سال1390، ص264 .

[25] – طب در دوره صفویه، ص 247

[26] – همان .

[27] – همان، ص 248

[28] – آلت تناسلی مرد،پنیس penis

[29] – طب در دوره صفویه، ص 248

[30] – تخمک

[31] – در هرسیکل یک فولیکول نسبت به بقیه فولیکول­ها غالب شده و رشد می­کند به فولیکول غالب فولیکول گراف گفته می­شود .

[32] – ر ع، تولید مثل (یک مسئله از علم حیات: زیست­شناس) ، نشریه: مکتب تشیع، اردیبهشت 1341، شماره 9

[33] – رحم.

[34] – آلت تناسلی مرد.

[35] – نزدیکی کردن مرد با زن

[36] – تالیف شیخ­الرئیس ابوعلی سینا، قانون در طب، کتاب سوم بخش سوم، ترجمه عبد­الرحمن شرفکندی 1367، ص 279 .

[37] – پوست نازکی که زیر پوست ظاهر بدن است.

[38] – عضو، اندام

[39] – قالب هرچیز

[40] – پوشش

[41] – گودی و ته چیزی

[42] -گشاد

[43] – قانون در طب، ص 281

[44] – طب در دوره صفویه، ص 248 .

[45] – ذات، سرشت

[46] – چیزی که گرداگرد چیزی را می­گیرد، گردنبند

[47] – شیاف

[48] – گرد، دایره مانند

[49] -معبر و گذرگاه

[50] – عادت ماهانه زن

[51] – قانون در طب، ص 280

[52] – قوه کش آمدن

[53] – قانون در طب، ص 282

[54] – رباط

4- قانون در طب، ص 280

[56] – همان، ص 282

[57] – گشاد

[58] – جدایی، دوری

[59] – قانون در طب، ص 281

[60] – درون

[61] – پایه، اساس

[62] -مانند

[63] -زخم و ورم رگهای مقعد

[64] –  حکیم سید اسماعیل جرجانی، ذخیره خوارزمشاهی، انتشارات فرهنگستان علوم پزشکی جمهری اسلامی ایران 1380،ص 131

[65] – طب در دوره صفویه، ص249 .

[66] – همان .

[67] – نام رگی است که از محدب کبد روئیده تا غذا از کبد به سایر اعضاء جذب کند و برساند و وجه تسمیه­ این رگ به اجوف آن است که از سایر رگ­ها میان­تهی­تر است .

[68] – غشاء نازک .

[69] – طب در دوره صفویه، ص 249 .

[70] – طب در دوره صفویه، ص 248 .

[71] – نوعی بیماری روانی که در آن فرد مبتلا دچار اختلال حواس، پریشانی، و ضعف می­شود و گاه به صورت حمله­ای شبیه غش ظاهر می­گردد.

[72] – طب در دوره صفویه، ص 248

[73] – گود، عمیق

[74] – خون

[75] – الیاف

[76] – نگهدارنده

[77] – بزرگ، سفت و سخت، ضخیم

[78] – چاق­، نیرومند، ضخیم

[79] – کنار، جمع، بسته

[80] – مایعی که در اوج لذت جنسی از آلت تناسلی مرد خارج می­شود

[81] – جوف و درون چیزی

[82] – ذخیره خوارزمشاهی، ص 131

[83] – آمیزش

[84] – برتری و بالایی

[85] -قانون در طب، ص 281

[86] – همان

[87] – آلت تناسلی مرد یا زن و حوالی آن که موی از آن روید، شرمگاه

[88] – ذخیره خوارزمشاهی، ص 130

[89] – قانون در طب، ص 282

[90] – همان

[91] – توان، قوت

[92] – کرک، پشم نرم

[93] – قانون در طب، ص 282

[94] – ذخیره خوارزمشاهی، ص 131

[95] -چین

[96] – ذخیره خوارزمشاهی، ص 131

[97] – آوندی

[98] – طب در دوره صفویه، ص248.

[99] – قانون در طب، ص 279

[100] – طب در دوره صفویه، ص250 .

[101] – پهلوی راست و چپ شکم، بین دنده و لگن خاصره

[102] -معبر و گذرگاه

[103] – پایین­ترین بخش هر چیز

[104] -قانون در طب، ص 280

[105] – پریشان، به­هم آمیخته

[106] – قانون در طب، ص 280

[107] – همان

[108] – دلیل

[109] – قانون در طب، ص 280

[110] – جماع کردن، با کسی نزدیکی کردن

[111] – قانون در طب، ص 281

[112] – آرامگاه، جای قرار

[113] – مکان حرکت کردن

[114] – قانون در طب، ص 281

[115] -ساکن شدن

[116] – شایسته

[117] – قانون در طب، ص 281

[118] – همان، ص 282

[119] – کلفت وغلیظ

[120] – ذخیره خوارزمشاهی، ص 130

[121] – قانون در طب، ص 282

[122] – ذخیره خوارزمشاهی، ص 131

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.