حسن قنبری؛ محمدحسین زارعی محمودآبادی
چکیده: آیا اساساً معیاری برای سنجش حقانیت ادیان وجود دارد؟ در این نوشتار به سه رویکرد اشاره میشود: رویکرد نخست که بحث از حقانیت را بیمعنا میداند. زیرا برای دین هیچگونه کارکرد مثبتی قائل نیست؛ رویکرد دوم که تنها با معیارهای دروندینی به بحث حقانیت میپردازد. این رویکرد دو معیار برای حقانیت ارائه میدهد که عبارتاند از تجلی یا تجسد منحصر به فرد خدا در یک دین خاص و دیگری منشأ وحیانی داشتن آموزههای یک دین. هر دوی این معیارها نیز نقد شده، ناکارآمدی آنها بیان خواهد شد. بیشترین بحث این نوشتار به رویکرد سوم میپردازد که همان بررسی و نقد معیارهای بروندینی است. ابتدا به دیدگاهی اشاره میشود که بنیانگذاران ادیان را معیار سنجش حقانیت آنها میداند. سپس به تفصیل درباره اینکه چه جنبهای از شخصیت بنیانگذاران میتواند معیار باشد بحث میشود. معیار بعدی که به آن پرداخته میشود معیار آموزههای ادیان است که درباره عقلانی بودن، انسجام داشتن، اثباتپذیری، کارکرد مثبت داشتن، جامع بودن و مطابق با واقع بودن آموزهها به تفصیل بحث میشود و میزان کارآیی هر یک از آنها را بررسی میکنیم. در نهایت به این نتیجه میرسیم که اگر کسی برای ادیان منشأ الوهی قائل نباشد و آنها را صرفاً امور بشری بداند طبعاً معیارهای کارکردگرا در اینجا میتواند کاربرد داشته باشد، اما کسانی که برای ادیان منشأ الاهی قائل هستند طبعاً بر معیارهای وحی و تجربه دینی بنیانگذاران تأکید میکنند. اما به این نکته باید توجه داشت که این معیارها مانعهالجمع نیستند و میتوان گفت هر دینی که در مقام سنجش بتواند به بیشترین معیارها پاسخ دهد حقانیت ببشتری خواهد داشت.
منبع: پژوهش های ادیانی، دوره 2، شماره 3، بهار و تابستان 1393