سید هادی موسوی
(كارشناس معماري)
چکیده:
مراغه شهری است که مورخین و جهانگردان مختلف نامهای زیادی در توصیف آن بکار برده اند؛ بطلمیوس از عبارت«مارگیانه» و مورخان دوره اسلامی چون ابن واضع یعقوبی ( 278 هـ . ق )، ابن بلاذری و یاقوت حموی ( 739 هـ. ق ) عنوان« افراه روز» و ابن فقیه همدانی ( 290 هـ. ق ) نام « افراه رود » و در دوره معاصر پرفسور بارتلد به تاویل از منابع تاریخی نام « افرازه ها رود » را عنوان کرده است. قرارگیری شهر در کنار رودخانه پر آب صوفی چای و کثرت جویبارهای منشعب آن که مبدأ همگی آن دامنه جنوبی کوه سهند است، در داخل شهر ابتدا اندام های اتصالی معابر را تشکیل و سپس بواسطه ضرورت حضور دائمی انسان، دانه های مسکونی موجود در طرفین جوی ها حادث شده اند. تقدم زمانی ایجاد معابر نسبت به توده های معماری ، نقطه قابل تامل و توجه در این مقاله هست که نگارنده قصد دارد ابعاد گسترده تاثیر و تاثر چنین امری را بررسی و منظر شهر مراغه را از این حیث معرفی نماید.
متغیر های تحقیق:
ویژگی های معماری منطقه: با توجه به تفاوت بستر طبیعی موجود ، معماری این منطقه ویژگی های منحصر به فرد خود را داراست که سازه های چوبی مساجد مراغه از آن جمله اند. شناخت و بررسی همه جانبه چنین ویژه گی هایی در این مقاله مکمل شناخت روند استقرار شهر در طول تاریخ خواهد بود.
کلید واژگان: طبیعت ، رودخانه ، جوی ، آفتاب و باغ شهر تاریخی.
مقدمه:
همواره طبیعت بستری مناسب برای بروز و ظهور تمدنهای بشری و به تبع آن زایش فرهنگ و هنر جوامع انسانی بوده و هست. به طوری که بزرگترین تمدن های بشری چون مصر و بینالنهرین در کنار رودهای بزرگ نیل و دجله و فرات بوجود آمده و از شرایط حاصلخیزی دشتهای اطراف آن بهره مند شده اند. همچنین فرهنگهای کوچک و بزرگی که در نقاط حاصلخیز و مستعد این کره خاکی بوجود آمدند، نشانگر این ادعا می باشد که«طبیعت، آینه اسرار لم یزلی و رازهای سر به مهر ظهور خداوندی در بینش انسان سنتی و به ویژه شرقی است»(اسرار مکنون یک گل، دکتر حسن بلخاری قهی1384ص14).گذشته از آن، ساختار شهرهای بوجود آمده همواره در روند تاریخ با مسیری که طبیعت پیش روی آن گسترده نظمی ارگانیک داشته و مطابق با نیاز جوامع رشد کرده است. در توصیفی صریحتر و عمیقتر از رابطه طبیعت و شهر می توان عبارت«ظرف و مظروف»را بکار برد. «هر علمی، موضوع آن هر چه باشد، طبیعی است تا زمانی که تنها از خرد انسان منشأ بگیرد و بر شالوده های دیگری از یقین بنا نشده باشد»(فلسفه روشنگری، ارنست کاسیرر1382ص106) بنابراین بررسی منظر شهر بدون توجه و شناخت بستر طبیعی آن بگونه ای غیر ممکن بنظر میرسد. در معماری و شهرسازی جوامع عصر حاضر، توجه به طبیعت و اقلیم تقلیل یافته و منجر به ایجاد مشکلاتی اساسی چون استفاده بی رویه از سوختهای فسیلی و بروز بحران انرژی شده است. البته تاثیر ناگوار این امر در ایجاد مشکلات زیست محیطی و امراض حاصل از آن غیر قابل انکار می باشد. آنچه در معماری و شهرسازی گذشته ی اغلب شهرهای تاریخی بوده رفتاری مسالمت آمیز و مصالحه با طبیعت در اخذ انرژی های مفید و دفع یا به انتفاع رساندن نیروهای سرگردان مضر در طبیعت پیرامون بوده که نتیجه ی آن در بناهای تاریخی و در مقیاس بزرگتر بافت های تاریخی بوضوح قابل لمس است. دلیل ماندگاری این بناها سازگاری با محیط و انعطاف آن در برابر کاربری دوره های مختلف است. در این مقاله سعی خواهد شد رابطه معماری و شهرسازی باغ شهر تاریخی مراغه با طبیعت و نحوه برخوردها تبیین شود و منظر شهر مراغه از این حیث بررسی گردد.
این مقاله به ترتیب به چند بخش عمده تقسیم شده که شامل مقدمه، فرضیه و سپس به تشریح نحوه استقرار گروه های اولیه ی انسانی قبل از تشکیل دولت شهرها پرداخته. همچنیننگاهی اجمالی به الگوهای زیستی روستا دارد که مقدمه ای بر تشکیل شهر می باشد. استقرار شهر موضوع اصلی مقاله بوده و بخش ویژگیهای معماری منطقه در تکامل آن افقی از منظر شهر پیش چشم خوانندگان محترم می گستراند.
فرضیه :
خودسازی شهر و عدم دخالت های کالبدی در ایجاد معابر و اندام های اتصالی سبب تولد و رشد مکانی برای زندگی و کار فراهم می آورد که در مقایسه با شهرهای جدید کارایی بسیار زیاد و مناسبی خواهد داشت. برای مثال احداث و ساخت شهر جدید سهند در جنوب غربی تبریز که فی نفسه طی جلساتی مصوب و تاسیس گردید، تبدیل به مکانی به مثابه خوابگاه شده است. قرارگیری شهر در مکانی مرتفع و در مسیر و معرض بادی که حاوی گازهای گوگردی و شیمیایی کارخانجات حاشیه تبریز است؛ حداقل شرایط زیستی آن را مخدوش و ساکنان آن را دچار مشکل کرده است.
استقرار گروه های اولیه ی انسانی قبل از تشکیل دولت شهر ها:
کثرت عناصر بهره ور طبیعت در منطقهی جنوب سهند سبب حضور انسان شکارچی به صورت پراکنده در این دشت سبز شده است. آثار مکشوفه ای چون ابزار سنگی از ناحیه مثلث مراغه، تبریز و میانه که در موزه ایران باستان نگهداری می شود مبین این ادعاست. همین انسان که کشاورزی را می آموزد در کنار هم نوعان خود به شکل اجتماعی در قسمتی ساکن شده و شالوده روستاها را تشکیل می دهند. محل ارتباط ساکنان روستاهای نقاط مختلف با یکدیگر و محل تلاقی آن دشتی وسیع می باشد که داد و ستد پایا پای ساکنان و تجارت ایشان را در آن ناحیه ممکن می سازد.«قبل از شهرسازی،یکجا نشینی بواسطه وجود جوامع روستایی حادث شده بود اما در دوره ماد به شکل شهر و یا دولت شهر در نظاماتی حاکم بر جامعه نمود پیدا کرد» (اقتباس آزاد، از شار تا شهر، سید محسن حبیبی، 1384، ص7). پس از استقرار دولت ماد گذرگاه های بازرگانی به شکل مستقل ساماندهی شده و شهرهایی در مسیر آن بوجود آمده که هگمتانه در راس آن قرار داشت.«شکی نیست که در طی تاریخ پیچ در پیچ طولانی و کثیر الجوانب پیدایش مردم آذربایجان، عنصر نژادی ماد نقش مهمی بازی کرده،حتی در بعضی ادوار تاریخی، وظیفه هدایت و رهبری را بر عهده داشته است» (ا.م. دیاکونف.تاریخ ماد. ترجمه تهران: پیام،1357. ص 69) مراغه نیز در سرزمین آذربایجان دارای موقعیت مهم و ممتاز بود. به نوشته دياكونوف در حدود 715 ق.م ناحيه كنوني مراغه جزو سرزمين دولت ماننا بوده و وي با استفاده از مندرجات الواح آشوري از وجود يك پادشاهي نيمهمستقل بنام «اوئیش ديش» و يا «ويشديش» در سدهي هشتم ق.م در حدود ناحيه مراغه كنوني و در جوار قلمرو دولت ماننا و تحت نفوذ آن سخن ميگويد. «آنچه در دوره ماد رخ می دهد، نه شهرنشینی و نه یکجانشینی است، چون یکجانشینی قبلاً رخ داده است و گواه بر آن موجودیت جامعه روستایی است و اینکه شهر نه به عنوان تشکیل یک جامعه کاملاً مشخص، بلکه مکان جمع شدن سه جامعه روستایی، ایلی و شهری است»(از شار تا شهر، سید محسن حبیبی،1384ص7) شار مادی غالبا متشکل از قلعه ای بر فراز تپه بنا گردید و نقاط زیستی آن در کنار و بیرون از باروی شهر بود. بازار هنوز در مرحله جنینی قرار دارد و مراحل تکوین آن در دوره های هخامنشی، اشکانی و ساسانی محقق می گردد.
«جهانبینی، اقتصاد و اقلیم از تاثیرگذارترین عوامل بر ساختار شهر است»(اقتباس آزاد، همان،ص چهار) در این مقاله از دو موضوع جهانبینی و اقتصاد صرف نظر کرده و عامل اقلیم و محیط زیست را در شکل گیری و توسعه شهر مورد بررسی قرار خواهیم داد.
منبع :
جستارهايي در ميراث اسلامي (مجموعه مقالات، يادداشتها، اسناد و متون)
دفتر سوم (ويژهنامة مراغهپژوهي)
به كوشش: دكتر مسعود غلاميّه، دكتر یوسف بیگباباپور1