محمد علی جاودان
چکیده: چنان که به نظر می رسد منطق و فلسفه در یک جریان طبیعی به عالم اسلام پای نهاده و سیاست خلفا با اهدافی پلید در آن دخالت نداشته است؛ که اگر چنین بود با تضعیف یا عدم حمایت آنان از جریان رو به رشد دانش، می بایست خللی در جریان دانش ایجاد می گشت؛ ولی این اتفاق رخ ننموده است. نویسنده در نوشتار حاضر سعی نموده این مسأله را مستدل نماید. به این ترتیب، وضعیت ورود علوم پزشکی، نجوم،تنجیم، منطق و فلسفه به عالم اسلام در قرن های اولیه و نیز تأسیس بیت الحکمه یا خردخانه را در دوران هر یک از خلفا از قبیل عباسیان، مورد مداقه قرار داده و استدلال می نماید گرچه بخشی از علوم، آن هم علومی که در راستای خور و خواب و شهوت و ریاست خلفای عباسی بود به دستور آنان به زبان اسلام ترجمه شد؛ اما تاریخ، هیچ گونه دستوری از آنان در مورد ترجمه فلسفه ثبت نکرده است. به طوری که بخشی از منطق و فلسفه بر اساس علاقمندی شخصی یک دانشمند به زبان عربی منتقل شده است؛ و این نظر علیه فلسفه که فلسفه به دستور خلفای جور برای مقابله با معارف خاندان نبوت(ص) ترجمه شده است، هیچ سند تاریخی ندارد و حرفی بی پایه است. نویسنده در ادامه با معرفی مبسوط دانشمندان و فلاسفه برجسته از قبیل کندی، ابن سینا و شیخ اشراق و نقش آنان در انتقال دانش یونان به نسل های بعد، ایرانیان و اسلام، استدلال نموده که کوشش برای فهم فلسفی دین در عالم اسلام، در نخستین روزهای عمر فلسفه یعنی عصر کندی آغاز شد. نویسنده در انتها، به مسئلۀ تطبیق و تقریب فلسفه و دین در فلسفه صدرایی یا حکمت متعالیه پرداخته و قبل از آن، شرح حال مختصر این فیلسوف و فلسفه او یعنی حکمت متعالیه را مورد بررسی قرار داده است.
اینه پژوهش، دوره 23، شماره 133، بهار 1391