الرسالة السَّعدیة

الرسالة السَّعدیة

حمید عطائی نظری

نگرشی بر نگارشهای کلامی 

خلاصه: یکی از تألیفات ارزشمند و شایان توجّه علّامه حِلّی (ت 648 ـ م 726 ه‍.ق)، اثری است چنددانشی و در عین حال ‌نسبتاً مختصر به نام «الرسالة السعدیة». این رساله با بیان مقدّماتی از دانش اصول فقه آغاز می‌شود و پس از آن، فصلی در باب اصول پنج‌گانۀ اعتقادی آمده که همراه آن، چند موضوع فقهی نیز مطرح شده است. در نهایت، رساله، با دو فصل کوتاه در خصوص ترغیب به انجام برخی از اعمال عبادی و اخلاقی و تحذیر از ارتکاب پاره‌ای از منکرات خاتمه می‌یابد. بدین‌سان، رسالۀ سعدیه مشتمل است بر مباحثی چند از علوم اصول فقه و کلام و فقه و اخلاق.

******

یکی از تألیفات ارزشمند و شایان توجّه علّامه حسن بن یوسُف بن علی بن مطهّر حِلّی (ت 648 ـ م 726 ه‍.ق)، اثری است چنددانشی و در عین حال ‌نسبتاً مختصر به نام «الرسالة السعدیة» که گاه آن را «السعدیة» نیز خوانده‌اند.[1] این رساله با بیان مقدّماتی از دانش اصول فقه آغاز می‌شود و پس از آن، فصلی در باب اصول پنج‌گانۀ اعتقادی آمده که همراه آن، چند موضوع فقهی نیز مطرح شده است. در نهایت، رساله، با دو فصل کوتاه در خصوص ترغیب به انجام برخی از اعمال عبادی و اخلاقی و تحذیر از ارتکاب پاره‌ای از منکرات خاتمه می‌یابد. بدین‌سان، رسالۀ سعدیه مشتمل است بر مباحثی چند از علوم اصول فقه و کلام و فقه و اخلاق.

علّامه، چنانکه در دو موضع از مقدّمۀ رساله تصریح کرده است،[2] این اثر را برای سَعدُالدّین محمّد بن علی ساوَجی (آوَجی)[3] نگاشته و ثواب نگارش آن را به همو تقدیم کرده است. نام‌گرفتنِ رسالۀ مزبور به عنوانِ «سَعدیّه» نیز طبعاً به همین مناسبت است، همانطور که قطب‌الدّین شیرازی «التحفة السعدیة» را در شرح قانون ابن سینا بدین مناسبت نامگذاری کرده است [4] و همین احتمال دربارۀ کتاب فقهی التحفة السعدیة از ابن داود حلّی نیز رفته.[5] خواجه سعدُ‌الدّین محمّد ساوَجیِ صاحب دیوان، همانند خواجه رشیدُ الدّین فضل الله همدانی، ابتدا وزير غازان خان و پس از آن، وزیر اُلجايتو (سلطان محمّد خدابنده) بود. قاضی نورالله شوشتری در وصف او می‌گوید: «خواجه سعد‌الدّین محمّد آوجی وزیری سعادتمند و دبیری فاضل و دانشمند بود. در تعظیم ذرّیۀ خیر البریّة و ترویج مذهب امامیّه و رعایت علمای آن طایفۀ عَلیّه مساعی جمیله به ظهور رسانیده.».[6] گویا پس از مدّتی همکاری با رشیدُالدّین، میان خواجه سعدُ الدّین ـ که بر مذهب امامیّه بود و همچون تاج الدیّن آوجی از حامیان تشیّع در آن عصرـ و رشیدُ الدّین فضل الله ـ که از یهودیّت به تسنّن شافعی تغییر کیش داده بود ـ اختلافاتی می‌افتد که در نهایت، با سِعایت رشیدُ الدّین و دوستانش، به کشته‌شدن سعدُالدّین محمّد ساوَجی به فرمان اُلجایتو در دهم شوّال سال 711 هجری قمری منجر می‌شود.[7]

از آنجا که تاکنون نوشتار شایان توجّهی در معرّفی رسالۀ پرارج سعدیّه ارائه نشده است، در ادامه خواهم کوشید به برخی از ویژگی‌ها و مختصّات نگارشی رسالۀ سعدیه اشاره کنیم.

‏ 1. انتساب الرسالة السعدیة به علّامۀ حلّی

در انتساب رسالۀ سعدیه به علّامه حلّی تردیدی روا نیست؛ زیرا او در خلاصة الأقوال ـ دست کم بر اساس برخی از نسخ آن ـ از این اثر، در زمرۀ تألیفات خود یاد کرده است.[8] افزون بر این، در نسخه‌ای از رسالۀ سعدیه که به قلم ابن حَدّاد، شاگرد علّامه، کتابت شده است، هم در صفحۀ عنوان نسخه، املاء و نگارش این اثر آشکارا به علّامه نسبت داده شده (نگرید: تصویر شمارۀ 1) و هم در پایان آن، علاّمه (در ترقیمۀ خویش) به تصنیف این اثر تصریح کرده است (نگرید: تصاویر شمارۀ 2 و 3):

«فَرغ مِن تصنیفه مصنّفُه العبدُ الفقیر إلی الله تعالی حَسَنُ بن یوسُف بن المُطهَّر».

با این وصف، علّامه در اجازه‌ای که برای مُهنّا بن سنان صادر کرده است،[9] نامی از این رساله در میان تألیفاتش نبرده است.[10]

2ـ تاریخ نگارش

در تحقیقاتی که در آنها به تاریخ نگاشته‌های علّامۀ حلّی پرداخته‌ شده، زمان دقیق نگارش رسالۀ سعدیه مشخّص نگردیده است. در این نوشتارها، تنها به این نکته اشاره شده که تاریخ تألیف این رساله بین ربیع الآخر سال 709 و 10 شوّال سال 711 (یعنی زمان کشته شدن سعد الدّین ساوَجی که رسالۀ سعدیه در زمان حیاتش به او تقدیم شده است) بوده است.[11]

خوشبختانه در پایان نسخه‌ای که ابن حَدّاد از این رساله کتابت کرده است، زمان و مکان دقیق تصنیف رسالۀ سعدیه از روی خطّ علّامۀ حلّی نقل گردیده است (نگرید: تصاویر شمارۀ 2 و 3):

«فَرغ مِن تصنیفه مصنّفُه العبدُ الفقیر إلی الله تعالی حَسَنُ بن یوسُف بن المُطهَّر في ثاني عشر شهر ربیع الأوّل من سنة إحدی عشرة و سبع مائةٍ بالسُّلطانیّة، والحمد لله ربّ العالمین وصَلّی الله علی سَیّد المرسلین محمّد النبيّ وآله الطاهرینَ * إلی «الطاهرین» بخطّ مصنّفه رحمه الله».

بر این اساس، نگارش رسالۀ سعدیه در تاریخ 12 ربیع الأوّل سال 711 ه‍.ق در سلطانیه (واقع در استان زنجان کنونی) به پایان رسیده است (یعنی تقریباً هفت ماه پیش از وفات خواجه سعدُالدّین ساوَجی که رساله به او تقدیم شده است).

3ـ ساختار و محتوا

رسالۀ سعدیه اثری است نسبتاً مختصر که حاوی مطالبی در باب چند دانش اصول فقه و کلام و فقه و اخلاق است.  ساختار این رساله به شرح زیر است:

الف) خطبه و تقدیم‌نامۀ کتاب.

ب) مقدّمات (پنج مقدّمه).

ج) یک فصل در 12 مسأله (9 مسأله کلامی + 3 مسأله فقهی).

د) خاتمه رساله در دو فصل.

علّامه در خطبه و نیز مقدّمۀ نخستِ رساله، غرض خود را از نگارش این رساله، بیان اجمالی و یقین‌آورِ مسائل اصولی (کلامی) و فقهی که اعتقاد و عمل به آنها بر هر شخصی واجب است، معرّفی می‌کند. در مقدّمۀ دوم، وجوب کسب اعتقاد یقینیِ تحقیقی در مسائل اصولی (کلامی) و اعتقاد یقینی (اعم از تحقیقی یا تقلیدی) را با استناد به ادلّۀ نقلی و عقلی ثابت می‌نماید. مقدّمۀ سوم رساله به اثبات این اصل مهمّ می‌پردازد که به هَنگام تعارض دو حکم، که یکی معلوم و اجماعی میان مسلمانان است و دیگری غیر یقینی و ظنّ‌آور، پیروی از حکم معلومِ اجماعی لازم است. در مقدّمۀ چهارم رساله نیز نشان می‌دهد که اجماع مسلمانان تنها زمانی تحقّق پیدا می‌کند که امامیّه نیز موافق و همرأی با آنان باشند. در مقدّمۀ پنجم بدین نکته تَذکار می‌دهد که هر گاه در باب مسأله‌ای، دو قول مختلف میان مسلمانان مطرح شود باید به قول راجح عمل کرد.

پس از بیان این مقدّمات، علّامه وارد مباحث اصلی رساله می‌شود. او خاطرنشان می‌کند که در این قسمت به مسائل اختلافی میان مسلمانان پرداخته، قول حقّ یا راجح را که پیروی از آن واجب است، آشکار می‌سازد. تمام مسائل کلامیِ مربوط به اصول پنجگانۀ اعتقادی (توحید، عدل، نُبُوّت، امامت، معاد) که علّامه در ضمن 9 مسأله از آنها سخن گفته است، در زمرۀ موضوعاتی قرار دارد که متکلّمان مسلمان در باب آنها دچار اختلاف نظر شده‌اند. بنابراین علّامه در اینجا، به هیچ‌یک از مسائل راجع به اصول پنجگانۀ اعتقادی که مورد اتّفاق نظر مسلمانان است ـ مثل وجود خداوند یا اصل نُبُوّت پیامبر (ص) ـ اشاره نکرده است. [12] به همین جهت نیز هست که مثلاً در این رساله ـ بر خلاف روند و روال متداوَل کتب کلامی ـ به موضوع اثبات وجود خداوند یا نُبُوّت پیامبر (ص) نپرداخته، و هیچ از براهین اثبات وجود باری و نبیّ سخن نگفته است. در اثر مزبور، بطور معمول علّامه در هر مسأله‌ای، بحث خودش را با عباراتی همچون «اختلف المسلمون في هذه المسألة» یا «في هذه المسألة خلاف بين المسلمين» یا نظایر اینها آغاز می‌کند و پس از آن، اقوال مذاهب اسلامی را ـ که توجّه وی بیشتر معطوف است به آراء اشاعره و معتزله و حنابله (اصحاب الحدیث)‏ ـ در آن مسأله بازگو می‌کند. در واقع، آنچه مدّ نظر علّامه از نگارش این رساله بوده، گردآوری مسائل عقیدتیِ اختلافی میان مسلمانان، و داوری در باب آنها و تعیین قول حقّ یا راجح در خصوص آنها است. به همین دلیل، ماهیّت این رساله با ماهیّت سایر کتب کلامی علّامۀ حلّی ـ به‌جز کتاب نهج الحقّ و کشف الصدق که ساختار و محتوایی تا حدودی شبیه به همین رسالۀ سعدیّه دارد ـ متفاوت است بگونه‌ای که می‌توان آن را اثری بدیع و موجز در «کلام مقارن» یا «کلام خلافی» به‌حساب آورد. بر این اساس، یکی از ممیّزات و ویژگی‌های مهمّ رسالۀ سعدیه علّامه همین است که فهرستی از مسائل اختلافی کلامی را در اختیار می‌نهد و ضمن بیان آراء مهمّ فرق اسلامی در باب آنها، با ذکر دلیل به تعیین قول برگزیده می‌پردازد.

چنانکه به اشارت رفت، رسالۀ سعدیه مشابهت‌هائی با کتاب نهج الحقّ و کشف الصدق که ظاهراً پیش از این رساله نگاشته شده بوده دارد. این مشابهت‌ها و همسانی‌ها، هم در عبارات خطبۀ کتاب مشهود است و هم در موضوعات مطرح شده و مطالب مربوط به آنها. با این وصف، کتاب نهج الحقّ بسیار مفصّل‌تر از رسالۀ سعدیه است و با هدفی کلان‌تر، یعنی نقد آراء و دیدگاههای عالمان غیر شیعی (خاصّه، اشاعره و معتزله و حنابله) در مهمترین موضوعات کلامی و فقهی از طریق اثبات ناسازگاری و تعارض آنها با بدیهیّات و ادلّۀ معتبر عقلی و نقلی،[13] به رشتۀ تحریر درآمده است.

در بخش فقهیِ رساله سعدیه ـ یعنی مسألۀ دهم تا دوازدهم رساله ـ نیز علّامه همان هدف یادشده را تعقیب کرده است. او در این قسمت، تنها به بررسی مسائل اختلافی میان مذاهب اسلامی در باب سه موضوع اصلیِ فقهیِ عبادی، یعنی طهارت (وضو و غسل و تیمّم) و نماز و روزه، دست‌یازیده است. تأکید بر قاعده‌ای که علّامه در مقدّمۀ سوم رساله بیان کرده بود مبنی بر اینکه «به گاه تعارض دو حکم، که یکی معلوم و اجماعی میان مسلمانان است و دیگری غیر یقینی و ظنّ‌آور، پیروی از حکم معلومِ اجماعی لازم است»، در مباحث این بخش آشکارا دیده می‌شود. علّامه در ابتدای بیشتر مباحث، نخست با عبارات کلیشه‌ایِ «اختلف المسلمون هنا؛ فذهبت طائفة إلى‏ … و قالت طائفة أخرى‏ …»[14] به اَنظار مختلف در هر مسأله اشاره کرده است و سپس با ارائۀ دلیلِ معتمد خود، به تعیین رأی صحیح یا راجح پرداخته است. پس از آن سعی می‌کند نشان دهد عمل به رأی برگزیدۀ او موافق با احتیاط نیز هست. جملاتی قالبی نظیر «و الاحتياط يقتضي ذلك‏»،[15] «و لأن الاحتياط يقتضي ذلك‏»،[16] «فإنّ الاحتياط يقتضيه‏»،[17] برای بیان همین امر به دفعات از سوی علّامه استعمال شده است. در ادامه، به مبنای «احتیاط» پیشگفته پرداخته، خاطرنشان می‌کند که عمل به نظر و عقیدۀ مورد اجماع و اتّفاق مسلمین موجب برائت ذمّه از منظر همگان می‌شود و بنابراین به احتیاط نزدیکتر است، برخلاف عمل به نظری که عدّه‌ای با آن مخالفند که عمل مطابق با آن، موجب حصول یقین به برائت ذمّه نمی‌شود. علّامه در اینجا نیز با ذکر عبارات کلیشه‌ای نظیر «إذا تعارض عنده حكمان، أحدهما مُجمعٌ عليه، و الآخر مختلفٌ فيه، و لم يمكن العمل بهما، تعيّن المجمَع عليه بلا خلاف‏»،[18] «و إذا تعارض حكمان و أحدهما مجمع عليه، تعيّن العمل به، بلا خلاف»‏،[19] «لأن الحكمين إذا اجتمعا، تعيّن العمل بالمقطوع  منهما بلا خلاف»‏‏،[20] «و اتّباع المجمع عليه اولى من المختلف فيه بلا خلاف»،[21] «و قد ثبت انّ اتّباع الحكم المجمع عليه، هو الواجب عند معارضة المختلف فيه‏»،[22] «فتعيّن الأخذ بالمجمع عليه، و ترك المختلف فيه، ليحصل يقين الخروج عن عهدة التكليف‏»،[23]«فتعيّن الترك، لأنّه أخذ بالحكم المجمع عليه، و قولها أخذ بالقول المختلف فيه، و لا يجوز ترك الإجماع، لحكم مختلف فيه، بلا خلاف‏»،[24] «فتعيّن المصير إلى المتفق عليه، دون المختلف فيه»‏،[25] «وجب اتّباع المجمع عليه، إذا عارض المختلف فيه إجماعاً»،[26] بر لزوم  پیروی از حکم مورد اجماع (مُجمَعٌ علیه) تأکید کرده است.

به منظور آنکه شیوه و منهج استدلالی علّامه در این بخش از رساله روشن شود، به ذکر یک نمونه از مواردی که او بیان کرده است می‌پردازیم. او در مسألۀ قرائت نماز به زبان غیر عربی به موارد زیر اشاره می‌کند:

اختلاف مسلمانان در مسأله (اختلف المسلمون هنا).

بیان قول نخست مبنی بر وجوب قرائت نماز به زبان عربی (فذهبت طائفة إلى انّه يجب القراءة في الصلاة بالعربيّة).

ذکر قول مخالف، یعنی جواز قرائت نماز به زبانهای دیگر (و قال بعضهم: انّه يجوز ان يقرأ بالفارسية و غيرها من اللّغات‏).

تعیین قول صحیح یا راجح (و الأوّل أصح‏).

استدلال بر قول صحیح یا راجح (لأن النبيّ «صلّى اللّه عليه و آله و سلم» قال: «صلّوا كما رأيتموني أصلّي» و لم تنقل عنه صلاة بالفارسية البتة).

تأیید قول صحیح یا راجح از طریق اثبات موافقت آن با احتیاط (ولأن الاحتياط يقتضيه‏).

اثبات موافقت قول صحیح یا راجح با احتیاط از رهگذر استناد به اجماع (لأنّه إذا صلّى بالعربيّة صحّت صلاته إجماعاً، و إذا صلّى بغيرها بطلت صلاته عند بعضهم، و صحّت عند آخرين، فتعين العمل بالمجمع عليه، و ترك المختلف فيه‏).[27]

در سایر مسائل فقهی هم روش علّامه در بیان مطالب به همین ترتیب و تنظیم است و مراحلی هفتگانه دارد که تقریباً با همان عبارات کلیشه‌ایِ یادشده تحریر گشته است.

4ـ نسخه‌ها

از رسالۀ سعدیه دست‌نوشت‌های متعدّدی برجامانده است.[28]تنها در فهرست فنخا 52 نسخه از این اثر معرّفی شده است.[29] از میان نسخ بازمانده از سعدیه، چند دست‌نوشت زیر حائز اهمّیّت و درخور توجّه است:

الف) نسخۀ شمارۀ 2/ 10343 مدرسه غرب همدان به خطّ حسن بن شمس الدین آملی مورخ 700 قمری.[30]

متأسّفانه هم‌اکنون این نسخه در دسترس راقم این سطور نیست تا ویژگی‌های آن بررسی و بازگو شود؛ امّا با توجّه به اینکه روشن شد تاریخ تألیف رسالۀ سعدیه 12 ربیع الأوّل سال 711 ه‍.ق بوده است، چنین می نماید که تاریخ کتابت سال 700 هجری قمری که برای این دست‌نوشت گزارش شده است، درست نباشد و نسخۀ یادشده می‌بایست پس از سال 711 استنساخ شده باشد.

ب)  نسخۀ شمارۀ 6/8892 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی که در ضمنِ مجموعه‌ای است ارزشمند به خطّ جمال الدّین احمد بن محمّد بن حَدّاد حلّی[31] از شاگردان علّامۀ حلّی (نک: تصویر شماره 1). این دست‌نوشت در تاریخ چهارشنبه 9 محرّم الحرام سال 747 هجری قمری در حلّه کتابت شده است (نک: تصویر شماره 3) وگرچه به دست ابن حَدّاد دانشور کتابت شده، با نادرستی‌ها و اشتباهاتی همراه است. با توجّه به اینکه ابن حَدّاد پیش از انجامۀ خود، ترقیمه‌ای از علّامه حلّی نقل کرده است، معلوم می‌شود که به احتمال قوی، وی نسخه‌اش را از روی نسخۀ اصل مؤلّف استنساخ کرده بوده است (نک: تصاویر شماره 2 و 3). متأسّفانه نیمۀ دوم برخی از صفحات این قسمت از نسخه، از میان‌رفته و مطالب آن با خطّی متأخّر بازنویسی شده است و همین امر موجب بروز اغلاط و اشتباهات و تکرارهائی در کتابت برخی کلمات شده است (نک: تصویر شماره 4).

متن رسالۀ سعدیه در این نسخه کاملاً مشکول است و از این حیث، اهمّیّتی دوچندان دارد. شایسته است در ویراست جدید رساله، اگر شتابزدگی‌های معمول زمانه اجازت دهد، حرکت‌گذاری‌های این نسخه مورد توجّه قرار گیرد و بطور کامل در طبع آن رعایت شود.

ج)  نسخۀ شمارۀ 2/4953 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی که ضمن مجموعه‌ایست گرانبها، حاوی رساله‌هائی ارجمند اغلب از علّامۀ حلّی و فخر المحقّقین که برخی از آنها به خطّ سَیّد حَیدَر آملی کتابت شده و در انتهای برخی از آنها نیز إنهاء و اجازات فخر المحقّقین به خطّ همو آمده است (نک: تصویر شماره 5).[32]بر اساس انجامۀ (/تَرقیمه) نسخه، این دست‌نوشت در اواخر ربیع الثانی (کذا) سال 764 هجری قمری[33] در قلعۀ اربیل[34] نوشته شده است (نک: تصویر شماره 6).

د) نسخۀ شمارۀ 2/514 محفوظ در کتابخانۀ حضرت آیة الله مرعشی نجفی، به خطّ جمال‌الدّین علی بن مجد الدین سدید منصوری استرابادی مورّخ 865 ه‍. ق. [35]

و) نسخۀ شمارۀ 4/ 5797 محفوظ در کتابخانۀ حضرت آیة الله مرعشی نجفی، نوشته شده بر دست عزّالدّین بن نجم‌الدّین استرابادی در اواخر شعبان سال 892 ه‍. ق.

در بین سطور و کناره‌های این نسخه، حواشی و تعلیقات و توضیحاتی کوتاه ـ ظاهراً به خطّ کاتب متن نسخه ـ درج شده که بطور عمده عبارت است از ترجمۀ برخی کلمات یا ترکیبها به زبان فارسی یا تعیین مرجع ضمائر و بیان نقش نحوی برخی ارکان جمله به زبان عربی. کاتب همچنین از برخی حروف (مثل «ط») و اعداد (مثل «3»، «2») برای نشان دادن مرجع ضمایر استفاده کرده است (نگرید تصاویر شمارۀ: 7 و 8). گاه نیز توضیحات راجع به تبیین برخی مقاصد کلام یا ارائۀ دلیل بر ادّعائی که در متن رساله آمده، می‌باشد. در مجموع، این حواشی و ترجمه‌ها بسیار نافع است و می‌باید در ویراست تازۀ رسالۀ سعدیه بطور کامل و دقیق ثبت و ضبط گردد. مرحوم بقّال که ظاهراً از این نسخه در کار تصحیح خود استفاده کرده‌است، مع الأسف از درج این حواشی و توضیحات غَفلت ورزیده و خوانندگان را از بهره‌جوئی از آنها محروم ساخته‌اند.

5ـ ترجمه‌ها

از رسالۀ سعدیه تاکنون چند ترجمۀ قدیم و جدید فارسی فراهم آمده و به طبع رسیده است که در ادامه، مشخّصات نشر آنها بیان می‌شود:

ترجمۀ سلطان حسين بن سلطان محمّد استرابادی

او از شاگردان شیخ بهائی (م 1030 ه‍. ق)، و «واعظ دارالمؤمنین استرآباد» بوده است. به غیر از ترجمۀ سعدیه، صاحب تألیفاتی چون رسالۀ مختصر «دستور الوزراء» و همچنین «ترجمه و شرح رسالۀ اعتقادات» شیخ بهایی نیز هست که هر دو به چاپ رسیده است.[36] وی ظاهراً در سال 1078[37] یا 1080 ه‍.ق[38]به شهادت رسیده است.

سلطان حسين در آغاز برگردان خودش تصریح نموده که نگارش ترجمۀ رسالۀ سعدیه را در سال 1077 هجری قمری در حدود نود سالگی آغاز کرده است.[39] برگردان او ترجمه‌ای کامل و روان از رساله است. آقای علی اوجبی ترجمۀ رسالۀ سعدیۀ سلطان حسين استرابادی را در سال 1382 ه‍ .ش از سوی انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به چاپ رساندند. (نک: تصویر شماره 9)

2) همگام با معارف اسلامى‏: ترجمه رساله سعديه.

به قلم محمّد باقر خراسانى، ناشر: محمد باقر خراسانى (مترجم)، تهران، 1363. 325 ص.

3) ترجمۀ گزیده‌ای از بخش کلامی رسالۀ سعدیه به تحریر آقای دکتر عبدالحسین طالعی، چاپ شده در: طالعی، عبدالحسین، فقیه حِلّه (مروری بر زندگی و آثار علّامۀ حلّی)، انتشارات همشهری، 1392 ش، تهران، صص 196 ـ 208.

6ـ شروح و منتخبات

محمود شُكری آلوسی (1273 ه‍.ق/ 1856 م ـ 1342 ه‍.ق / 1924 م) از عالمان سَلَفی عراقی، شرحی بر رسالۀ سعدیۀ علّامۀ حلّی زیر عنوان «شرح الرسالة السعدية في استخراج العبارات القياسية» ـ که گاه «رسالة في كيفية استخراج القياس» نیز نامیده شده است[40] ـ در سال 1300 هجری قمری نگاشته است[41] که ظاهراً تاکنون به چاپ نرسیده است. با توجّه به مواضع ضدّ شیعی آلوسی، شرح او احتمالاً با نقد نقلها و دیدگاههای علامۀ حلّی در خصوص آراء مذاهب اسلامی در مسائل عقیدتی و فقهی همراه است.

همچنین بنا به نقل آقا بزرگ تهرانی، شاه محمد بن زين العابدين الهمدانی‏ منتخبی از رسالۀ سعدیۀ علّامه فراهم آورده که همراه با منتخب پاره‌ای از متون دیگر در «مجموعة المنتخبات» در مجلّدی گردآورده شده است. [42]

7ـ چاپ‌ها

به‌صورت چاپ سنگی در مجموعۀ  کلمات المحقّقین، طهران، 1315 ه‍.ق، ج 2، صص 2 ـ 43 و اُفست آن در: مکتبة المفید، قم، 1402 ه‍.ق، صص 338 ـ 379.

چاپ حروفی مُحَقَّق به تحقیق: عبدالحسین محمّد علی بقّال، مطبعة الغری الحدیثة، نجف، 1395 ه‍.ق / 1975 م (نک: تصویر شمارۀ 10). این ویراست تنها بر اساس نسخۀ شمارۀ 29 محفوظ در کتابخانۀ عمومی آیة الله حکیم نجف ـ که ظاهراً با نسخۀ اصلِ اثر مقابله شده بوده ـ  به طبع رسیده است.[43]

الرسالة السعدیة، اخراج و تعلیق و تحقیق: عبدالحسین محمّد علی بقّال، کتابخانه آیة الله العظمی مرعشی نجفی، قم، 1410 ه‍.ق (نک: تصویر شمارۀ 11).

همین ویراست چند سال پیش نیز توسّط «دار الصفوة للطباعة والنشر والتوزيع» در بیروت به صورت اُفسِت تجدید چاپ شد (نک: تصویر شمارۀ 12).

ویراست یادشده، بر اساس نسخۀ خطّی شمارۀ  2/4953 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی و یک نسخه از اثر محفوظ در کتابخانۀ حضرت آیة الله مرعشی نجفی ارائه شده است و بنابراین، از حیث نسخِ اساس تصحیح، بطور کامل با ویراست پیشین این اثر بر دست همین مصحّح متفاوت است.

در خصوص نسخه‌ای که مصحّح از کتابخانۀ آیة الله مرعشی نجفی برگرفته و در تصحیح خود از آن استفاده کرده است ابهاماتی وجود دارد. از یک‌سو مصحّح در مقدّمۀ اثر تصریح کرده که از نسخۀ شمارۀ 514 این کتابخانه بهره گرفته است[44] و مشخّصاتی هم که برای نسخه برشمرده‌ (همانند تعداد برگها و شمارۀ صفحات آغاز و پایان نسخه) تقریباً با ویژگی‌های همین نسخه مطابقت دارد، و از سوی دیگر، تصویری که از صفحات آغاز و پایان نسخۀ مرعشیۀ مورد استفادۀ خود در پایان مقدّمه درج کرده‌اند[45] نه تصویر نسخۀ شمارۀ 514، بلکه تصویر نسخۀ دیگر این اثر در همان کتابخانه به شمارۀ 4/ 5797 است. کاتب این نسخه «عزّ الدین بن نجم الدّین استرابادی» و تاریخ کتابت آن سال 892 ه‍. ق است (نک: تصویر شمارۀ 8) که آشکارا با کاتب و تاریخ کتابت نسخۀ شمارۀ 514 متفاوت است! بنابراین با توجّه به توضیحات مصحّح نمی‌توان دریافت که مصحّح از کدام نسخۀ مرعشیّه استفاده کرده است. با این همه، با لحاظ گزارشهائی که مصحّح از نسخه‌بدلها و شمارۀ سطور نسخۀ مرعشیه داده است که با ضبط کلمات در صفحۀ نخست نسخۀ شمارۀ 4/ 5797 (نک: تصویر شمارۀ 7) مطابق می‌افتد، می‌توان دانست که ظاهراً نسخۀ مورد رجوع مصحّح همین دست‌نوشت شمارۀ 4/ 5797 است، نه نسخۀ شمارۀ 514 که مصحّح به استفاده از آن تصریح کرده است! متأسّفانه تصویر کامل هیچ‌یک از دو نسخۀ مرعشیّه در دسترس بنده نیست تا با مقایسه دقیق‌تر بتوانم به قطع و یقین مشخّص کنم بالاخره مصحّح از کدام‌یک از این دو نسخه استفاده کرده بوده است.

8ـ نقد تصحیح اخیر رسالۀ سعدیه

ویراست دومی که مرحوم عبدالحسین محمّد علی بقّال از رسالۀ سعدیه سالها پیش در قم منتشر کردند از آن زمان تاکنون متداول‌ترین چاپ این اثر و محلّ رجوع محقّقان بوده است. از این‌رو شایسته است به ارزیابی نحوۀ تصحیح آن دست‌یازیم تا عیار و ارزش این ویراست مشخّص گردد و پژوهشگران به گاه رجوع و ارجاع به آن، نِکات لازم را مدّ نظر قرار دهند.

عالمِ خدوم، شادروان عبدالحسین محمّد علی بقّال، به غیر از رسالۀ سعدیه آثار ارزشمند دیگری را نیز ویراسته و به طبع رسانیده‌اند که از آن جمله می‌توان اشاره کرد به: مبادئ الوصول إلی علم الاصول از علّامۀ حلّی،[46] الرعاية في علم الدراية تألیف شهید ثانی،[47] شرايع الاسلام في مسائل الحلال و الحرام از محقّق حلّی،[48] معالم الدين و ملاذ المجتهدين نوشتۀ شیخ حسن بن زين الدين عاملی[49]. وی همچنین صاحب آثاری چون دور الصا‌دق‌(ع) فی‌ إما‌مة ‌ا‌لإسلام‌ والمسلمین‌ و فرهنگ لغت ارزشمند المعجم‌ المجَمعَی‌ در هشت جلد (4 مجلّد) است.[50]

نخستین نکتۀ گفتنی در باب ارزیابی ویراست عرضه شده از سوی مرحوم بقّال، به شیوۀ مختار ایشان در تصحیح متن بازمی‌گردد. نامبرده با توجّه به مزایای نسخۀ خطّی شمارۀ 2/4953 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی آن را به عنوان دست‌نوشت اصل و اساس تصحیح خود قرار داده و موارد اختلاف نسخۀ مرعشیّه را با ضبط‌های این نسخه در پاورقی درج کرده‌اند. صرف‌نظر از این اشکال که به گمان راقم این سطور نسخۀ یاشده از کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی ـ به دلیل اغلاط قابل ملاحظه‌ای که در آن راه یافته است ـ شایستگی اساس قرارگرفتن را نداشته است، ایراد مهمّ دیگری نیز به شیوۀ تصحیح مصحّح وارد است. پایبندی مصحّح به ضبط‌های نسخۀ چُنان به افراط گراییده است که حتّی در موارد غلط مسلّم نیز همان ضبط‌های نادرست را در متن نهاده و تنها در مواردی، به تذکار ضبط درست در پاورقی اقدام کرده‌اند. همین امر موجب شده است که در مواضع متعدّد، عبارات متن، مغلوط و نااستوار عرضه شود. روشن است که اتّخاذ چُنین شیوه‌ای در تصحیح متن مقبول نیست و به هیچ‌روی با فنون مرسوم تصحیح متن و اهداف بنیادین آن سازگار نمی‌افتد. در ادامه، نمونه‌هائی از این اغلاط را بازگو می‌کنیم:

ص 13 س 11 ـ 12: «كيف يجوز التقليد و النفاق لم يزل و لا ارتفع؟ فينطق الإنسان اعتقاداً في نفسه و يظهر غيره؟». در اینجا بجای «فینطق»، ضبط صحیح ـ چُنانکه در نسخۀ ابن حَدّاد و نسخۀ مرعشیّه آمده است ـ «فیُبطِن» است؛ حال آنکه مصّحح بر ضبط نسخۀ اساس خویش جُمود ورزیده و با وجود نادرستی‌اش، آن را در متن نهاده و تنها در پاورقی (شمارۀ 38) خاطرنشان کرده که ضبط صحیح همان «فیُبطِن» است!

ص 13 س 13: «حتى ان اللّه تعالى حكم ذلك عن جماعة». ضبط درست ـ همانگونه که در نسخۀ ابن حدّاد و نسخۀ مرعشیّه آمده است ـ «حکی» است؛ امّا مصحِّح ضبط غلط نسخۀ اساس را برگزیده و فقط در پاورقی (شمارۀ 39) تذکار داده که ضبط درست «حکی» است.

ص 29 س 4: «و لا يجوز العدول عنه، الى ما يخالف مذهب الإماميّة، لأنّه يكون قطعيّا، لانتفاء الإجماع حينئذ، فيكون دليلا ظنّيّا». در عبارت یادشده، ترکیب «لأنّه يكون» نادرست است و عبارت صحیح ـ آنطور که در نسخۀ ابن حدّاد و نسخۀ مرعشیّه آمده است ـ «لأنّه لا يكون» است. در این مورد هم مصحّح به دلیل اصرار بی وجه بر ضبط نسخۀ اساس، عبارت نادرست را در متن نهاده و فقط در پاورقی (شمارۀ 111) به ضبط صحیح اشاره کرده است.

ص 46 س آخر: «انّه يلزم الكذب في قوله تعالى إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً، إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ، لأنّه اخبار عن الماضي، و لم يقع الإرسال و غيره في الأزل، و الكذب على اللّه تعالى.‏». در اینجا، عبارت ناتمام است و کلمۀ «مُحالٌ» از آخر جمله افتاده است. بنابراین ضبط صحیح ـ آنگونه که در نسخۀ ابن حَدّاد و نسخۀ مرعشیّه آمده است ـ «و الكذب على اللّه تعالى مُحالٌ» است. مصحّح باز در اینجا ضبط درست را، بجای متن، در پاورقی (شمارۀ 48) قرارداده است!

ص 48 س 4: «أنّ القرآن الذي يُثبِتون قِدَمه، إمّا أن يكونَ عبارةً عن المعقول كلّ أحد، أو غيره‏». در عبارت یادشده، دو کلمۀ «المعنی» و «عند» از قلم افتاده است. در واقع، عبارت صحیح، مطابق آنچه که در دو نسخۀ ابن حَدّاد و مرعشیّه درج شده است، بدین ترتیب است: «إمّا أن يكونَ عبارةً عن المعنی المعقول عند كلّ أحد». مصحّح در این مورد هم، ریخت غلط عبارت را در متن گذارده و صورت صحیح آن را در پاورقی  (شمارۀ 56) گزارش کرده است.

ص 82 س 10: «فلأنّه حافظ للشرع، لعدم إحاطة القياس و السنّة به، لتجدد الحوادث، فلو لم يكن معصوما، لاختلّ أمر الشرع.». بجای کلمۀ «القیاس» که در متن آمده است باید کلمۀ «الکتاب» نهاده می‌شد، چُنانکه در دو نسخۀ ابن حَدّاد و مرعشیّه اینگونه است. مع الأسف، مصحّح به این ضبط درست تنها در پاورقی (شمارۀ 170) اشاره کرده است.

ص 12 س 9: «من أخذ علمه من أفواه، أزالته الرجال». ‏در این رِوایت، کلمۀ «الرجال» ساقط شده است. یعنی عبارت صحیح، برابر با آنچه که در دو نسخۀ ابن حَدّاد و مرعشیّه قید شده است، بدین صورت است: «من أخذ علمه من أفواه الرجال، أزالته الرجال». مصحّح در اینجا نیز متن صحیح را در پاورقی (شمارۀ 32) قرار داده است.

گذشته از اغلاط یادشده، نادرستی‌های دیگری هم در تصحیح متن رسالۀ سعدیه دیده می‌شود که در ادامه، پاره‌ای از آنها ذکر می‌شود. نخست، عبارتِ غلط چاپی، و به‌دنبال آن، ضبطِ درست ثبت می‌شود.

ص 13 س 11: «و هل يعذر المكلف بعد سماع هذه الآية على رؤوس الاشهاد، باتباع من لا يعلم بالقطع و اليقين صدقه من الأنبياء و المعصومين؟». ← «من لا يعلم بالقطع و اليقين صدقه إلّا مَن صدّقه الله من الأنبياء و المعصومين». عبارت «إلّا مَن صدّقه الله» که در نسخۀ ابن حَدّاد وارد شده است، در اینجا افتاده است.

ص 16 س 5: «و إذا كان حال الصحابة، مع انّهم صدر الأوّل في الإسلام و لهم السابقة فيه فكيف حال غيرهم؟». ← «و إذا كان حال الصحابة هکذا، مع انّهم صدر الأوّل في الإسلام». باز در این عبارت هم کلمۀ «هکذا» که در نسخۀ ابن حَدّاد ذکر شده است، از قلم افتاده است.

ص 48 س 2: «قال اللّه تعالى‏ (إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ)، (… فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ) و اللوح محدث.». ← «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ‏ فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ». در این موضع، علّامۀ حلّی ظاهراً در نقل آیۀ شریفۀ قرآن مرتکب خطا شده و بجای آیۀ )بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ* فِي لَوْحٍ مَحْفُوظ) / البروج، آیات 21 ـ 22 ترکیبی از آن آیه به همراه آیات (إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ) / واقعة، آیات 77 ـ 78، را آورده‌اند. مصحّح بجای تذکار دادن به اشتباه علّامه و تصحیح آن، بین دو عبارت با سه نقطه فاصله انداخته‌است.

ص 53 س 8: «و الأوّل: هو الحسن. ما لا ذمّ على فعله.». ← «و الأوّل: هو الحسن. و هو ما لا ذمّ على فعله». در عبارت مذکور، دو کلمۀ «وهو» افتاده است با اینکه در هر دو نسخۀ مجلس آمده است.

ص 57 س 12: «انّ فائدة التكليف، هي: إيصال الثواب الى المطيع، و التعويض له‏». ← «التعریض». در هر دو نسخۀ مجلس، «التعریض» آمده است و همان هم صحیح است.

ص 59 س 3: «و هل يكون معذورا عند اللّه تعالى بتقليد أمثال هؤلاء، و ان يجعلهم العاقل واسطة بينهم و بينه تعالى؟». ← «بینه و بین الله تعالی» (مطابق با نسخۀ ابن حدّاد).

ویراست فراهم آمده از رسالۀ سعدیه بر دست مرحوم بقّال، آشفتگی‌های ویرایشی بسیاری، مثل استفاده نادرست و بی‌جهت از علائم ویرایشی و تقطیع‌های نامناسب و گاه مضرّ، نیز دارد که چون بر خوانندگان کتاب آشکار است در ذکر آنها سود و ثمر چندانی نیست. با توجّه به اشکالات روشی و ویرایشی پیشگفته در ویراست رسالۀ سعدیّه، لازم است این اثر ارجمند بار دیگر با دقّت تمام و استفاده از نسخه‌های معتبر آن، به‌ویژه نسخۀ ابن حدّاد، تصحیح و منتشر شود.

[1] . نگرید: تهرانی، آقا بزرگ، الذريعة إلى تصانيف الشيعة، دارالأضواء، بیروت، 1403 ه‍.ق، ج 3، ص 440؛ ج 12، ص 183.

[2] . «أوضحت في هذه الرسالة السعدية …. برسم المولى: المخدوم الأعظم، الصاحب الكبير المعظم، صاحب ديوان الممالك شرقا و غرباً، بعداً و قرباً، مالك السيف و القلم، ملجأ العرب و العجم، ملاذ جميع طوائف الأمم، محيي رفات المكارم و الرمم، مميت البدع و دافع النقم. المؤيّد بالالطاف الربّانية، المظفر بالعنايات الإلهية خواجه سعد الملة و الدين، أعز اللّه بدوام دولته الإسلام و المسلمين.». ( الرسالة السعدیة، اخراج و تعلیق و تحقیق: عبدالحسین محمّد علی بقّال، کتابخانه آیة الله العظمی مرعشی نجفی، قم، 1410 ه‍.ق، ص 4). همچنین در ص 8 خاطرنشان می کند: «فوضعت للمخدوم الأعظم، خواجه سعد الدين، هذه الرسالة … و جعلت ثوابها و أصلا إليه‏».

[3] . اگر چه در بسیاری از منابع تاریخی و تراجمی، نام او به‌صورت «ساوَجی» ـ منسوب به ساوه ـ ضبط شده است، ولی در برخی مصادر هم او را «آوَجی» ـ منسوب به «آوه» ـ خوانده‌اند، برای نمونه نگرید به: خواندمیر، غیاث‌الدّین بن هُمام‌الدّین، دستور الوزراء، با تصحیح و مقدّمۀ سعید نفیسی، انتشارات اقبال، تهران، 1317، ص 313؛ شوشتری، قاضی نور الله، مجالس المؤمنین، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1392 ه‍.ش، مشهد، ج 5، ص 571؛ بُرقَعى، محمّد باقر، راهنماى دانشوران‏، دفتر انتشارات اسلامى‏ جامعه مدرّسين حوزه علميه قم، 1384 ه‍.ش، ج 1، ص 254.

[4] . تهرانی، آقا بزرگ،  طبقات أعلام الشیعة،  دار إحياء التراث العربي‏، 1430 ه‍.ق، بیروت، ج 5، ص 188 و ص 213.

[5] . همو، الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج 12، ص 183.

[6] . شوشتری، قاضی نور الله، مجالس المؤمنین،ج 5، ص 571.

[7] . حمد(الله) مستوفی واقعه را چُنین گزارش کرده است: «در سنۀ عشر، میان وزیران: مخدوم سعید خواجه رشید الدین و خواجه سعد الدین طاب مثواهما مخالفت شد. دوستان خواجه رشید الدین در حضرت سلطان تقبیح صورت احوال خواجه سعد الدین می‌کردند و حرکات او که مخالف طبع سلطان صادر می‌شد با نظر می‌دادند و سلطان را با او متغیر کردند و او را بگناه سوگندی که نواب او جهت موافقت با هم خورده بودند، در عاشر شوال سنۀ احدی عشر، در محول بغداد، با نوابش امیر ناصر الدین یحیی بن جلال الدین یزدی و خواجه زین الدین ماستری و خواجه شهاب الدین مبارکشاه و غیرهم شهید کردند». ( تاریخ گزیده، باهتمام: دکتر عبدالحسین نوائی، چاپ پنجم، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1387، ص 608)؛ نیز نگرید به: حمد (الله) مستوفی، ظفرنامه، مرکز نشر دانشگاهی ایران، 1377، ج 2، صص 1436 ـ 1437. ناگفته نماند که چند و چون و تفاصیل این موضوع در منابع دیگر با اختلافاتی همراه است؛ برای نمونه نگرید به: خواندمیر، غیاث‌الدّین بن هُمام‌الدّین، دستور الوزراء، صص 313ـ 315؛ همو، حبیب السیر فی اخبار افراد البشر، تصحیح: دکتر محمّد دبیرسیاقی، انتشارات خیّام، چ چهارم، 1380، تهران، ج 3، صص 192 ـ 193. شوشتری، قاضی نور الله، مجالس المؤمنین، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1392 ه‍.ش، ج 5، صص 571 ـ 573؛ اسرار تبريزى، محمّد كاظم بن محمّد، منظر الاولياء (در مزارات تبريز و حومه)، تصحیح: هاشم محدّث، كتابخانه موزه و مركز اسناد مجلس شوراى اسلامى، تهران، 1388 ه‍.ش، صص 211 ـ 214؛ طهرانی، آقا بزرگ،  طبقات أعلام الشیعة، ج 5، صص 187 ـ 188. بیانی (اسلامی ندوشن)، شیرین، دین و دولت در ایران عهد مغول، مرکز نشر دانشگاهی، چ دوم، تهران، 1381، ج 2، ص 486.

[8] . حلّی، حسن بن یوسف، خلاصة الأقوال في معرفة الرجال، تحقیق: جواد قیّومی، مؤسسة نشر الفقاهه، قم، 1417 ﻫ.ق، ص 113؛ ترتیب خلاصة الأقوال في معرفة علم  الرجال، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1381 ه‍.ش، ص 158.

[9]. نگرید: همو، أجوبة المسائل المهنائیة، صص 157ـ 155. نیز نگرید همین اجازه را در: مجلسی، محمّد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار، مؤسّسة الوفاء، چاپ دوم، بيروت، 1403 ﻫ ق، ج 104، ص 148.

[10]. چنانکه خانم اشمیتکه احتمال داده‌اند، علّامه در این اجازۀ خود، تنها از آثاری نام برده است که مناسب تدریس است؛ به همین دلیل، نامی از کتابهای جدلی یا رساله‌های کم اهمّیّت به میان نیاورده است (نگرید: اشمیتکه، اندیشه‌های کلامی علّامۀ حلّی، ترجمۀ احمد نمایی، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1378 ش، ص 52). بنابراین طبیعی است که علّامه در اجازۀ یادشده، رسالۀ سعدیه را ذکر نکرده باشد.

[11] . اشمیتکه، اندیشه‌های کلامی علّامۀ حلّی، ص 60 و ص 95. همین مطلب در مأخذ زیر نیز بازگو شده است: طالعی، عبدالحسین، فقیه حِلّه (مروری بر زندگی و آثار علّامۀ حلّی)، انتشارات همشهری، 1392 ش، تهران، ص 121 و صص 181 ـ 182.

[12] . مصحّح محترم ترجمۀ رسالۀ سعدیه در توجیه علّت نپرداختن علّامه به تمام مسائل کلامی و فقهی در این رساله اظهار داشته‌اند که: «این شاید بدان دلیل باشد که خواجه سعد به همین مباحث نیازمند بوده. زیرا علّامه این رساله را برای او نوشته، و به نام او نامگذاری کرده و به او اهدا نموده است.». ( رسالۀ سعدیّه، ترجمۀ سلطان حسین استرآبادی، تصحیح و تحقیق: علی اوجبی، انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، 1382 ه‍.ش، ص چهل و سه از مقدّمۀ مصحّح). روشن است که استنباط و استدلال ایشان پذیرفتنی نیست؛ زیرا اهدا و تقدیم کتاب به شخصی لزوماً به قصد برآورده ساختن حاجات و نیازمندی‌های او نبوده، بلکه اغلب، به رسم احترام و بزرگداشت آن شخص انجام می‌شده است.

[13] . علّامه در مقدّمۀ کتاب نهج الحقّ و کشف الصدق غرض خودش از نگارش این اثر را چُنین توضیح می‌دهد: «و قد وضعنا هذا الكتاب الموسوم بنهج الحق و كشف الصدق طالبين فيه الاختصار و ترك الإكثار بل اقتصرنا فيه على مسائل ظاهرة معدودة و مطالب واضحة محدودة و أوضحت فيه لطائفة المقلدين من طوائف المخالفين إنكار رؤسائهم و مقلديهم القضايا البديهة و المكابرة في المشاهدات الحسية و دخولهم تحت فرق السوفسطائية و ارتكاب الأحكام التي لا يرتضيها لنفسه ذو عقل و روية لعلمي بأن‏ المنصف منهم إذا وقف على مذهب من يقلده تبرأ منه و حاد عنه و عرف أنه ارتكب الخطأ و الزلل و خالف الحق في القول و العمل‏.». ( نهج الحقّ و کشف الصدق، علّق علیه: الشیخ عین الله الحسنی الأُرموی، منشورات دارالهجرة، قم، الطبعة الرابعة، 1414 ه‍.ق، ص 37).

[14] . حلّی، حسن بن یوسف،  الرسالة السعدیة، صص 85، 86، 87،92، 93، 94، 95، 96، 97، 98، 99، 100، 101 و موارد متعدّد دیگر.

[15] . همان، ص 86.

[16] . همان، ص 87.

[17] . همان، ص 94؛ 95.

[18] . همان، ص 86.

[19] . همان، ص 87.

[20] . همان، ص 91.

[21] . همان، ص 92.

[22] . همان، ص 94.

[23] . همان، ص 101.

[24] . همان، ص 106.

[25] . همان، ص 107.

[26] . همان، ص 108.

[27] . همان، ص 104.

[28] . نگرید: الطباطبائی، السيّد عبد العزيز، مکتبة العلّامة الحلّی، مؤسسة آل البيت (ع) لإحياء التراث، قم، 1416 ﻫ.ق، صص 129 ـ 132.

[29] . درایتی، مصطفی، فهرستگان نسخه‌های خطّی ایران (فَنخا)، سازمان اسناد و کتابخانۀ ملّی جمهوری اسلامی ایران، تهران، 1391 ش، ج 18، صص 138 ـ 141.

[30] . همان، ص 138.

[31] . در باب او نگاه کنید به: آقا بزرگ طهرانی، طبقات أعلام الشیعة، ج 5، ص 11.

[32] . دربارۀ اجازات فخر المحقّقین در این نسخه رجوع کنید به مقالۀ آقای دکتر حسن انصاری با عنوان «يک دانشمند شيعی در عصر شاه شيخ ابو اسحاق اينجو» منتشر شده در سایت کاتبان به نشانی:

http://ansari.kateban.com/post/2015

[33] . در چاپ مرحوم عبدالحسین بقّال از رسالۀ سعدیه دو مرتبه به تاریخ کتابت این نسخه اشاره شده که مع الأسف هر دو بار با اغلاطی همراه است: 1) در مقدّمه، ص 37 س 3: «جاء في آخرها: «تمَّ تحريره أواخر ربيع الثاني، لسنة أربع و سبعين و ستمائة، في حال الاحتلال بقلعة اربيل، صانها اللّه عن الزوال، بمحمد و آله خير الآل». 2) در انتهای رساله ص 166: «تمَّ تحريره أواخر ربيع الثاني، لسنة اربع و سبعين و سبعمائة، في حال الإحلال بقلعة اربيل صانها اللّه عن الزوال، بمحمد و آله خير الآل.». تاریخ صحیح کتابت نسخه عبارتست از: «أربع وستّین و سبعمائة».

[34] . در کتاب مکتبة العلامة الحلّی، ص 130 به‌اشتباه، مکان کتابت نسخه «اردبیل» چاپ شده است.

[35]. تاریخ 865 هجری قمری در مکتبة العلّامة الحلّی، ص 130 و فهرست فنخا آمده است. مرحوم بقّال در مقدّمۀ ویراست خود (ص 37) تاریخ کتابت نسخه را سال 881 معرّفی کرده است: «وقع الفراغ من تحرير هذه الرسالة الشريفة، يوم الأربعاء، في أواسط جمادى الاولى، في تاريخ سنة احدى و ثمانين و ثمانمائة حرّره الفقير الحقير علي بن مجد الدين بن سديد الدين الأسترآبادي اللهم، اغفر لكاتبه و قاريه و لجميع المؤمنين و المؤمنات و المسلمين و المسلمات».‏ شاید این ترقیمه و تاریخ کتابت، متعلّق به رسالۀ دیگری باشد که همراه با رسالۀ سعدیه در مجموعۀ خطّی شمارۀ 514 کتابت شده است، والله أعلم!

[36] . برای آگاهی از شرح احوال و آثار او نگرید به: جهانبخش، جویا، اعتقادات شیخ بهائی، انتشارات اساطیر، تهران، 1387 ه‍.ش، صص 237 ـ 248.

[37] . تهرانی، آقا بزرگ، الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج 24، ص 183.

[38] . معجم طبقات المتكلّمين، مؤسسة الإمام الصادق (ع)، 1424 ه‍.ق، قم، ج‏3، ص 434.

[39] . رسالۀ سعدیّه، ترجمۀ سلطان حسین استرآبادی، تصحیح و تحقیق: علی اوجبی، انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، 1382 ه‍.ش، ص 1.

[40] . خیر رمضان،  محمّد، معجم المؤلفين المعاصرين في آثارهم المخطوطة والمفقودة وما طبع منها أو حقق بعد وفاتهم، مکتبة ملک فهد الوطنیة، الریاض، 1425، الجزء الأول، ص 757.

[41] . بوسنينه، منجى‏، موسوعة أعلام العلماء و الأدباء العرب و المسلمين‏، جامعة الدول العربية، تونس، 1425 ه‍.ق ، ج 2، ص 325؛ السامرائی، ابراهیم، السیّد محمود شکری الآلوسی و بلوغ الأرب، المؤسّسة الجامعیّة للدراسات والنشر والتوزیع، بیروت، 1412 ه‍.ق، ص 28. همچنین نگرید به: مرعشلى، يوسف عبدالرحمن‏، نثر الجواهر و الدرر في علماء القرن الرابع عشر، دارالمعرفة، بیروت، 1427 ه‍.ق،  ج‏2، صص 1552 ـ صص 1555.

[42] . نگرید: تهرانی، آقا بزرگ، الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج 20، ص 107؛ همو، طبقات أعلام الشیعة، ج 8، ص 549.

[43] . الرسالة السعدیة، اخراج و تعلیق و تحقیق: عبدالحسین محمّد علی بقّال، کتابخانه آیة الله العظمی مرعشی نجفی، قم، 1410 ه‍.ق، مقدّمه،  ص 36.

[44] . همان، صص 37 ـ 38.

[45] . همان، صص 43 ـ 44.

[46] . چاپ‌شده در: المطبعة العلمیّة، تهران، 1404 ه‍ ق.

[47] . چاپ‌شده در: مكتبة آية الله العظمی المرعشي النجفي العامة، قم، 1408 ه‍ ق.

[48] . چاپ‌شده در: اسماعیلیان، قم، 1415 ه‍ ق.

[49] . چاپ‌شده در: مكتبة الداوری، قم، بی تا.

[50] . چاپ‌شده در: دانشگاه، تهران، 1375 ه‍.ش.

منبع: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.