اشعار ترکی به مناسبت فتح بغداد توسط شاه عباس [سال 1032 ـ 1033] در پشت یک نسخه خطی

اشعار ترکی به مناسبت فتح بغداد توسط شاه عباس [سال 1032 ـ 1033] در پشت یک نسخه خطی

دکتر رسول جعفریان

این نوشته شامل دو بخش خواهد بود. نخست مروری تاریخی بر فتح بغداد توسط شاه عباس [ سلطنت 996 ـ 1038]، رویدادی که در سال 1032 اتفاق افتاد و ادامه آن تلاشی که برای لایروبی مسیر آب نجف  در نهر شاهی صورت گرفت. دوم یادداشت های پشت نسخه خطی ارشاد الاذهان که اشعاری به ترکی در باره فتح بغداد توسط شاه عباس و آب نجف دارد. در واقع، بخش دوم است که سبب شده تا بخش اول این گزارش تنظیم شود.

  1. فتح بغداد توسط شاه عباس

اسکندر بیک ذیل رویدادهای سال 1032 از اراده شاه عباس برای فتح بغداد سخن می‌گوید و این که آرزوی تسلط بر عراق عرب که در حقیقت تسلط بر عتبات عالیات بوده، خواست درونی و فطری شاه عباس بوده است؛ از این رو او که «هميشه خود را كلب آستان سعادت آشيان عز و شرف اعنى سلطان خطه نجف مي‌شمارد و پيوسته آرزوى خاكروبى آن روضه مقدس و مرقد مطهر اقدس و زيارات مراقد متبركه ائمه كرام ـ سلام اللّه عليهم اجمعين ـ در ضمير منير اخلاص گزين»ش بوده، تا این زمان نتوانسته بود آن را محقق کند، اما «درين وقت كه روميه به پادشاه خود عصيان ورزيده، بقتل سلطان عثمان … دليرى كردند، و در هر سرى سودایى پديد آمده، حكام و پاشايان رومى در سرحدها به امور مغاير صلح اقدام نموده، هيچيك مقيد به امر و نهى ديگرى نبود، به تخصيص مردم بغداد كه نه مطيع رومى بودند و نه منقاد قزلباش، و اختلال احوال سكنه آن ملك و مجاورين عتبات عاليات بر ضمير منير اشرف پرتو ظهور انداخت» پس از استخاره که با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز شد، مصمم به رفتن این سفر شد. [عالم آرا: 3/ 998 [تهران، امیرکبیر، 1382].

گفتنی است که از مدتها قبل دشواری‌هایی به خصوص به دلیل قحط و غلا برای بغداد پیش آمده بود و بکر صوباشی که حاکم آن ایالت بود، به دلیل آن که هیچ کمکی از ناحیه عثمانی ها ندید، در مشورت با بزرگان بغداد، مصمم شد تسلیم ایرانی‌ها شود. وی نامه‌ای به شاه عباس نوشت و گفت: بغداد را به تو می‌سپارم، مشروط بر آن که تنها خطبه و سکه به نام شما باشد [تاریخ العراق بین احتلالین، [عباس العزاوی، بیروت، 1425] 4/ 212]

شاه عباس، سپاه خویش را جلوتر فرستاد و مقرر شد تا بکر سوباشی [صوباشی] که در بغداد حکمرانی داشت، حاکم ایالت بماند. اما بکر سوباشی، به رغم آن که در آغاز با سپاه قزلباش رفت و شدی داشت، گویا از کرده خود پشیمان شده، باب رفت و آمد را بست و بنای مقاومت برابر قزلباش گذاشت. به واقع، احمد حافظ پاشا از دولت‌مردان متنفذ عثمانی که پیش از آن قصد برانداختن بکر را داشت، با شنیدن خبر آمدن ایرانیان، دوباره بکر صوباشی را به عنوان حاکم بغداد تعیین کرده و گفت که از تقصیرات سابق او درگذشته است. همین امر بود که بکر را برای تسلیم بغداد به ایرانیان، به تردید انداخت. [تاریخ العراق: 4/ 213]

شاه عباس با دیدن وضع جدید تأکید کرد که این سفر به قصد زیارت عتبات آمده و مایل نیست جنگی صورت گیرد؛ بنابراین بار دیگر فرمانی به نام بکرسوباشی صادر کرد و گفت که «هر گاه بر جاده اخلاص و يك جهتى چنانچه مكرر عرض نموده ثابت قدم و راسخ دم بوده باشد، حكومت بغداد بدستور به او متعلق است و ما را بجز ادراك سعادت زيارت مطلب ديگر نيست».

رفتار زشت بکر سوباشی با یکی از فرستادگان و تسلیم نشدن او سبب شد تا «امواج بحر غضب شاهانه در تلاطم آمده» و بحث فتح و تسخیر آن ولایت پیش آید. [عالم آرا: 3/ 999] سپاه پیشرو قزلباش ابتدا قلعه محمد لک را گرفتند و سپس در برخورد با نیروهای بکرسوباشی که در آن سوی دجله بودند، پیروزی مقدماتی بدست آورد و راه برای فتح بغداد گشوده شد. تفصیل این مطالب را اسکندر بیک آورده است. [همان، 1000 ـ 1002]. اطلاعات جزئی تر از مصادر مختلف در «تاریخ العراق بین احتلالین: 4/ 215 ـ 219] آمده است.

در این وقت شاه عباس مصمم شد تا این سفر، تنها سفر زیارتی نباشد، و عراق عرب در شرایطی که وضع عثمانی ها در هم ریخته، تحت سلطه قزلباش درآید. بنابرین «چون اراده ازلى بآن تعلق گرفته بود كه مملكت عراق عرب كه از تسلط خودسران اوباش از استقامت افتاده محل فتن و فتور گشته بود به زيور معدلت و انصاف آراسته مهبط امن و امان» آراسته شود، خود وارد میدان شد. در این زمان، باز هم برای جلوگیری از جنگ، کسی را به سراغ بکرسوباشی فرستاد، اما وی حاضر به آنچه تعهد کرده بود نشد. بنابرین قزلباش به محاصره بغداد پرداخت. در این میانه، نیروی کمکی برای بکرسوباشی از موصل رسید که راه به جایی نبرد. قزلباشان با سختکوشی توانستند نارین قلعه را تصرف کرده روی به شهر بغداد بگذارند. به دنبال آن شهر بغداد که تا این زمان «كمند همت هيچيك از پادشاهان سلسله صفويه بر كنگره آن حصن حصين نرسيده بود بقوت قاهره يزدانى و نيروى دولت و اقبال حضرت اعلى خاقانى مسخر اولياى دولت روز افزون بتصرف درآمد».

اسکندر بیک با شوق تمام این خبر را نوشته و آروز کرده است که «تا ظهور قائم آل محمد صلى اللّه عليه و آله توفيق خدمت روضات مطهرات آن ارض مقدس معلى كرامت كناد».

شاه عباس پس از نبرد از اسرای شیعه گذشت، حتی اگر در این درگیریها حضور داشتند: «هر كدام شيعه مذهب بودند با آنكه خلاف و عناد بظهور آورده با جنود قاهره جنك و جدال مينمودند و حجت بر ايشان تمام شده به جهات مختلفه مستحق انواع عقوبات‏ شده بودند به يُمن تشييع و ولاى اهل بيت طيبين و طاهرين بجان و مال امان يافته بقيه ظلمه و اهل عدوان بجزاى اعمال ناصواب رسيدند». [عالم آراء:‌ 3 / 1003 ـ 1004]. ورود شاه عباس به بغداد در یکشنبه 23 ربیع الاول سال 1032 بود و این بعد از آنی بود که محمد بن بکر صوباشی که از رسیدن کمک از ناحیه عثمانی ها ناامید شده بود، شهر را کاملا تسلیم ایرانیان کرد. در این ماجرا بکرصوباشی و عده‌ای دیگر دستگیر و سپس کشته شدند. [تفصیل این وقایع را عباس العزاوی از منابع ترکی و عربی و فارسی آورده و منابع دیگری را هم معرفی کرده است: تاریخ العراق: 4/ 219].

نکته مهم این که به نوشته اسکندر بیک «در روز جمعه بيست و هشتم ماه مذكور در مسجد جامع قديم كه در زمان مستنصر باللّه خليفه عباسى تعمير يافته بوده و اسم او در كتابه درگاه مرقوم و منقوش است خطبه دوازده امام عليه السلام بنام نامى فرخنده فرجام همايون خوانده شده، فراز منابر كه چندين سال ازين ميمنت عارى و عاطل بود بعد حمد الهى و درود رسالت پناهى بذكر مناقب و مفاخر اثنى عشر عليهم صلوات الله الملك الاكبر زيب و آرايش يافت». [4/1004].

ماجرای فتح بغداد تبعاتی هم در ارتباط با بحث های شیعه و سنی داشت که عزاوی به بخشی اشاره کرده [تاریخ العراق: 4/ 223] اما باید مورد بررسی مجدد قرار گیرد.

ورود شاه عباس به نجف و تعمیر مسیر آب نجف

کم آبی در نجف یکی از مشکلات همیشگی این شهر بوده و زمانی که شاه اسماعیل به عراق عرب آمد، در این باره اقدام کرده، دستور داد نهری را حفر کردند که آب را تا چهار فرسنگی نجف می رساند و به همین مناسبت به نهر شاهی شهرت یافت. در خلاصة التواریخ در باره قاضی جهان که از سادات قزوین بوده و در خدمت شاه اسماعیل آمده است: قاضى در بدو حال در دار السلطنه قزوين به امر قضا اشتغال داشته‏اند … به اردوى همايون پادشاه جليل ابو البقاء سلطان شاه اسمعيل تشريف برده‏اند و اول به خدمتى كه مأمور گشته‏اند بيرون آوردن نهر شاهى است كه از آب‏ فرات‏ جدا كرده به چهار فرسخى نجف اشرف آورده‏اند و مبلغ دو هزار تومان خرج آن نهر كثير الفايده شد و محصولات كلى از آن بهم رسيد و وى به نوعى از روى اخلاص و اعتقاد آن خدمت را سر كرد كه از صحيح القولى استماع افتاد كه عربان باديه كه به فعلگى آن نهر شريف اقدام مى‏نمودند و دستهاى ايشان مجروح مى‏شد وى از روى محبت دستهاى آن جماعت را بوسه مى‏كرد و اجرت ايشان مى‏افزود». [خلاصة التواریخ: 1/363 ـ 364، به کوشش احسان اشراقی، تهران، دانشگاه تهران].

در مرحله بعد شاه طهماسب، وقفنامه ای برای آن نوشت که متن آن را برجای مانده است [فرهنگ ایران زمین، به کوشش ایراج افشار: 14/313].

نوبت بعدی رسیدگی به آب نجف در دوره شاه عباس اول و در همین زمان فتح بغداد است. زمانی که بغداد فتح شد، صفی قلی خان حاکم همدان، با حفظ سمت، به عنوان حاکم ایالت بغداد تعیین شد. شاه عباس هم یک ماهی در بغداد مانده و مرتب به زیارت کاظمین (ع) می‌رفت. در این مدت به مفروش کردن حرم نیز پرداخت و کمکهایی مالی فراوانی به اهالی شد، پس «از انجام ضروريه بغداد روى توجه به خاكپاى نجف اشرف آورده در يك منزلى آستان ملايك آشيان سلطان سرير ولايت شاهنشاه كشور خلافت و امامت امام المشارق و المغارب اسد الله الغالب امير المؤمنين على بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ با جهان جهان شوق و عالم عالم اخلاص پياده قدم در راه نهاده در كمال ذوق و وفور شوق طى مسافت نموده، به شرف خاكبوسى آن عتبه عليه مشرّف گشتند و تا ده روز در آن سده سنيّه بمراسم دعا و زيارت اقدام نموده، به خدمت جاروب كشى آن روضه بهشت آسا مشغولى داشتند».

از اقدات شاه عباس برای نجف، که در اشعار ترکی و فارسی پشت نسخه خطی مورد بحث هم آمده، بحث تعمیر راه آب نجف بود. اسکندر بیک می گوید که شاه عباس طی روزهایی که در نجف بود «به نظم و نسق آن سركار فيض آثار قيام نمود،ه نهر آبى كه پادشاه غفران پناه جد اعلى همايون ابو البقا شاه اسماعيل ـ نور الله مرقده ـ حفر نموده از شط فرات آب بخطه نجف برده بودند و به تصاريف زمان و استيلاى مخالفان انباشته گشته بود احياء فرموده، كل عساكر ظفر نشان بدان خدمت مأمور شدند و آب را تا مسجد كوفه كه بروى زمين جريان مي‌يافت جارى ساختند». علاوه بر این طرحی در کار بوده تا آب از کوفه به نجف انتقال داده شود: «چون از زمين كوفه تا ارض مقدس نجف زمين ارتفاع كلى دارد قرارداد خاطر انور آن است كه ان شاء الله تعالى از كوفه بطريق قنات چاه‏ها حفر نموده، آب را از روضه مقدس گذرانيده به درياى نجف سر دهند و در آن خطه شريفه بركه‏ها و پاياب‌ها بجهت آب برداشتن ترتيب دهنه كه بزينه پايه رفته آب بردارند و من بعد سكنه و مجاورين آنجا كه بآب تلخ و شور چاه قناعت مي‌كردند از تلخكامى خلاصى يابند». [عالم آرا: 3 / 1005].

چهارمین نکته در باره آب نجف، تلاش شاه صفی [1038 ـ 1052] است. گذشت که اقدام شاه عباس، لایروبی، مسیر آبی موسوم به نهر شاهی بود که از زمان شاه اسماعیل باقی مانده بود. بعدها در دوره شاه صفی بار دیگر در این زمینه تلاشهایی صورت گرفت. واله اصفهانی در این باره به تفصیل سخن گفته پس از بیان اقدامات شاه صفی برای تعمیر گنبد امام علی (ع) می‌نویسد: «خدام كرام آن آستان آسمان‏شأن و ساير سكنه و متوطّنين‏ نجف‏ اشرف نيز از كمى آب‏ مانند حباب بر روى آب سرگردان و خانه خرابند، چه مردم آن خطّه خلدنشان آب از حوالى مسجد متبركه كوفه و جوار قلعه مشهوره به قلعه برگزيده كردگار جليل ابو المؤيد شاه‏ اسماعيل‏- سقى اللّه ثراه- كه قرب يك فرسنگ راه است آورده به تعب و مشقّت بسيار مدار مى‏گذرانيدند و قيمت آب خانه عجزه و تهيدستان را به آب رسانيده از اين رهگذر بيشتر خراب و ويران داشت، لا جرم در اواخر اين سال فرخ‏فال، راى آفتاب اشراق شهريار آفاق و خاقان به استحقاق به تجديد قبه و رواق آن روضه سدره مرتبه پرتو ظهور افكنده… فرمان واجب الاذعان به عزّ نفاذ پيوست كه معماران صائب انديشه و بنايان سنمار پيشه و ساير عمله و فعله از اطراف و اكناف ممالك محروسه به آن خطه خلدنشان نقل مكان‏ و به صلاح و صوابديد سركار مشار اليه در پذيراى امور متعلّقه به انجام و مهام مذكور سعى و اهتمام تمام نمايند…». شاه دستور داده بود که برای تعمیر حرم، سنگهای مناسب از بقایای طاق کسری و جز آن به آنجا انتقال یابد که دشوار بوده است. در همین اثنا، در جریان کندن زمین برای آب، سنگهای تراشیده منظمی یافت شد که بکار تعمیر بنای حضرت امیر آمد و به گفته واله دلیل «ظهور کرامات و خوارق عادات» بود. به نوشته واله «در حوالى ارض مقدّس‏ نجف اشرف كان سنگى معدن آب‏ورنگ كه مگر گفتى كه قطعات آن را سنگ تراشان چابك‏دست به اندازه بريده از براى همين كار به انبار آن‏ مكان كشيده‏اند به هم رسيد و هريك از قطعات آن كه به طول و عرض مناسب هر كار چهره مى‏گشود در ديده ارباب ديد، لوحى بود كرامت شاه ولايت و خرق عادت مستمره آن حضرت بر آن مسطور». با همین سنگها بود که حرم امام علی (ع) تعمیر گردید و ضمنا آبی از سمت حله به نجف انتقال یافت: «و چون رشحى از درياى بى‏كران نفاذ فرمان، آوردن آب به آن خاك پاك بود نهرى عريض عميق از حوالى حلّه فروبرده از جوار مسجد كوفه و عمارت خورنق كه از بناهاى نعمان بن منذر در زمان بهرام گور است گذرانيده آب فرات را به درياى نجف رسانيدند و به جهت جمع آمدن آب درياچه‏ در ميان دريا بنا نهاده قرار به آن دادند كه در سال ديگر چون وقت كار دررسد از آن درياچه آب را به نقب و كاريز به درون حصار نجف اشرف روان و از آنجا به چرخ و دولاب بر روى زمين جارى سازند». وی ادامه می دهد: «چون از جويبار فرمان لازم الاذعان خاقان روزگار اجراى آب فرات به آن كعبه حاجات شده بود و چنانچه گذشت آب آن چشمه سار به درياى نجف جارى گشت، شعراى بلاغت پيشه‏ در بحر انديشه فرورفته گوهرهاى آبدار از براى ضبط تاريخ به كنار آوردند، از آن جمله گوهر تاريخى است كه ميرزا صالح منشى برادرزاده مؤلف تاريخ عالم‏آرا به غوص‏ آن پرداخته به زبان حال ساكنان آن خطّه خلد مثال‏ تاريخ اجراى آن ساخته و هو هذا: قطعه: شاه اقبال قرین خسرو دین شاه صفی / آن که خاک قدمش زیور افسر آمد / یافت توفیق که آرد به نجف آب فرات / این بشارت شه از ساقی کوثر آمد / ساکنان نجف از تشنگی آزاد شدند / رحمت حق همه را شامل و یاور آمد / سال تاریخ چو پرسیدم از ایشان گفتند / آب ما از مدد ساقی کوثر آمد  (ايران در زمان شاه‏صفى و شاه‏عباس دوم [خلد برین] [به کوشش محمدرضا نصیری، تهران، 1382، صص، 110 ـ 113 )

به بحث فتح بغداد باز گردیم. شاه عباس، پس از اقامت ده روزه در نجف، عازم کربلا شده و چند روزی هم در آن شهر اقامت گزیده و به زیارت حرم امام حسین (ع) مشرف می شد. کسی که در این سفر از علما، همراه شاه عباس بود و در مسجد جامع بغداد خطبه بنام دوازده امام خواند مير جمال الدين كاشى‏ بود که به نوشته اسکندر بیک «از جمله فضلاء دهر و متقيان روزگار بود» که سال پیش از آن «پيشنمازى مسجد مبارك جامع جديد عباسى اصفهان باو مفوض گرديده بود». وی در همین سفر به کربلا که رسید بیمار شده و همان جا درگذشت. [عالم آرا: ‏3/  1010].

شاه عباس بار دیگر به نجف برگشت ومجددا به کربلا رفت و در این فاصله، توجه خاصی به آباد کردن حرم‌ها داشت. به علاوه، سلطان بیگدلی را به عنوان متولی عتبات تعیین کرد و همان شخص را به عنوان حاکم حله هم تعیین نمود. [همان، 3/ 1012]. شاه عباس بار دیگر به بغداد آمده به زیارت کاظمین رفت و از آنجا عازم سامرا شده «در كمال مكنت و نياز بسعادت زيارت آستانه رفيعه عسكريين و مقام حضرت صاحب الزمان و خليفة الرحمن قائم آل محمد ـ صلى الله عليه و آله ـ كه بلا شبهه و ريب مهبط فيض و رحمت يزدان و محل اجابت و استجابت دعاء مستمندان و نيازمندان است فايز گرديده، كل سكنه آن مكان متبرّك را از مذكر و مؤنث حتى اطفال و كودكان شيرخواره بشماره درآورده و هر يك را نصيبى و قسمتى دادند».

پس از آن بود که «عنان فيروزى عيان بصوب مراجعت انعطاف داده چند روز در طاق و سطان رحل اقامت انداخته بسان عساكر ظفر نشان پرداختند و غازيان را رخصت انصراف بمساكن و اوطان دادند و موكب نصرت نشان بجانب دار السلطنه اصفهان در حركت آمده به تاريخ روز پنجشنبه هفدهم شهر رمضان در مقر سلطنت و مستقر خلافت نزول اجلال فرمودند». [همان، 1012] . البته ماجراهای بغداد ادامه یافت و مدتی بعد بار دیگر شاه عباس عزیمت این شهر کرد که شرح آن را اسکندر بیک آورده است [همان، 1032].

 

 

دانلود متن کامل مقاله

منبع :

جُستارها و جَستارها (مجموعه مقالات در حوزۀ تاریخ، فرهنگ، نسخ خطی و اسناد)

دفتر چهارم (ویژه‌نامۀ نسخه‌پژوهی)

به كوشش: دكتر یوسف بیگباباپور

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.