اسلام سیاسی، سلفی گری و اینترنت

اسلام سیاسی، سلفی گری و اینترنت

حسن انصاری

اسلام سیاسی و احیاء گری سلفی اندیش که بعد از الغای خلافت به تدریج در مصر و شبه قاره و جاهای دیگر و با شعار بازگشت به هویت اسلامی و به تدریج با ترویج اندیشه اجرای شریعت و یا حاکمیت الله شکل گرفت در جریان سلفی سده نوزدهم ریشه دارد که می دانیم تا اندازه زیادی متأثر از جریان محمد بن عبد الوهاب و وهابیت بود. البته سلفی گری در دو سده گذشته و به ویژه در پنجاه سال اخیر تحولات زیادی داشته و گروه های مختلفی خود را در میان اطیاف مختلف سلفی باوری قرار می دهند. گروهی محافظه کارتر و گروه هایی رادیکالتر. آنچه مسلم است این است که اسلام سیاسی و احیاء گری اسلامی در طول هشتاد سال گذشته با توجه به بسترهای مناسب سیاسی و اجتماعی و تاریخی مؤفق شده است جهانبینی جدیدی را از اسلام و شریعت و نسبت دین و دولت در کشورهای اسلامی تزریق کند که به کلی با آنچه در سنت اسلامی با آن آشنا هستیم بیگانه است. تفسیر آنان از اسلام و جهانبینی خاصی که از آن تحت عنوان نظام کامل اسلامی سخن می رانند گرچه در مفردات از الفاظ و اصطلاحات و منابع سنت اسلامی استفاده می کند اما بار معنایی و ترکیبی کاملاً جدیدی به آن مفردات داده و در واقع گسستی را با سنت ایجاد کرده است. این گسست البته دلائل اجتماعی و سیاسی و تاریخی خاص خود را دارد. در این میان، عناصر اصلی اندیشه سلفی گری که همانا بازگشت به سلف صالح و بدعت انگاری هر آنچه جدید است محور و بنیاد اصلی تفکرات اسلام سیاسی در دو شکل اخوانی و یا جهادی را شکل می دهد. این با وجود اختلافاتی است که فی المثل در مصر میان اخوانی ها و سلفی ها به عنوان دو گرایش سیاسی می شناسیم اما به هرحال بن مایه تفکر هر دو گروه همانا سلفی گری است. در چند دهه اخیر و به ویژه با سفر و اقامت شماری از اخوانی ها و یا گروه های برآمده از آنان به کشورهای عربستان و قطر و سایر کشورهای عربی خلیج فارس تفکرات احیایی اسلام سیاسی بیش از پیش با افکار وهابی و سلفی نجدی آمیخته شد. پول سرشار نفت هم موجبات تسهیل تبلیغات سلفی گردید و از آن سو اوضاع سیاسی در کشورهای عربی زمینه را برای پذیرش افکار اسلام سیاسی فراهم کرد. تنها این نبود. جهانبینی اسلام سیاسی مرزهای احزاب و گروه های اسلامی را درنوردید و برای چندین دهه بر افکار شمار زیادی از نویسندگان و عالمان سنتی هم تأثیر گذاشت. به نحوی که حتی بر افکار علمای ازهر و مؤسسات آموزشی سنتی مشابه این جهانبینی جدید که تماماً تکیه اش بر حفظ هویت و بازگشت به سلف صالح و مقابله با جهان تجدد به عنوان بدعت است سایه افکند. حال در یکی دو دهه اخیر با گسترش اینترنت و یا شبکه های مجازی و یا تلویزیونی میلیون ها مخاطب مسلمان روزانه مورد هجوم اندیشه ها و افکار و آرای متولیان این جهانبینی جدید اسلامی اند که در کلیت آن هیچ نسبتی با سنت ندارد؛ بلکه آمیخته ای است از ایدئولوژی های مختلف با محور سلفی اندیشی. بن مایه این جریان سلفی گرایی را وهابیت در جهان اسلام ایجاد کرد و همچنان با نشر افکار و آثار خود بر آتش آن می دمد. وهابیت منظومه ای است مبتنی بر چهار محور: اول: سلفی اندیشی و اندیشه بازگشت به سلف به عنوان راه حل جانشین. دوم: دگر اندیش ستیزی و مقابله با هرگونه اندیشه مخالف تحت عنوان بدعت و کفر و در نهایت استفاده از ابزار تکفیر. سوم: ستیز با سنت تاریخی اسلامی؛ سنتی که تنوع اندیشگی یکی از بنیادهای تمدن برآمده از آن بوده. بنابراین وهابیت با همه نمادهای تمدنی اسلام تاریخی از نهضت ترجمه گرفته تا کلام و فلسفه و انواع دگر اندیشی مخالفت دارد و بالاخره چهارم: مقابله با هرگونه تجدد و اندیشه های مدرن تحت عنوان مقابله با بدعت ها و جاهلیت مدرن. همه این عناصر در واقع با تحریف و بدخوانی سنت تاریخی اسلامی سرمایه لازم را به اسلام سیاسی و بنیادگرایی اسلامی جهادی داده تا از اسلام ایدئولوژی خطرناکی را برسازند و تبلیغ کنند و بدان فراخوانند. خوب. طبیعی است که اگر اندیشه و دیانتی با این عناصر و با بهره وری از ثروت های باد آورده و با بلندگوهای بلند از طریق ماهواره ها و اینترنت به خورد میلیون ها مخاطب داده شود و این افکار در نظامات آموزشی و دینی تزریق شود تا چه اندازه خشونت فکری و عدم رواداری مذهبی و اقتدارگرایی فکری و ستیزه گری به جای تعامل با جهان مدرن را در پی خواهد داشت.

منبع: حلقه کاتبان – بررسی های تاریخی

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.