آیا نظامی گنجه ای، فرزند دختری هم داشت؟

آیا نظامی گنجه ای، فرزند دختری هم داشت؟

محمّد طاهری خسروشاهی

در تاریخ احوال و آثار نظامی گنجه‌ای، اشتباهی از سوی مرحوم شبلی نعمانی در كتاب «شعر العجم» رخ داده و موجب بعضی افسانه‌سازی‌ها درباره این شاعر گردیده است.

ماجرا از این قرار است كه نظامی پس از تكمیل اسكندرنامه، نسخه‌ای از آن را توسط فرزندش محمّد به دربار ملك عزالدین مسعود زنگی اتابكِ فرمانروای موصل می‌فرستد (ح 597 ه‍ ).

چو آن یاوری نیست در دست و پای

كه در مهد نیكو كنم تكیه جای

فرستادن جان به مینوی پاك

به از زحمت آوردن تیره خاك

دو گوهر درآمد ز دریای من

فروزنده از رویشان رأی من

یكی عصمت مریمی یافته

یكی نور عیسی برو تافته

به خوبی شد این یك چو بدر منیر

چو شمس آن به روشندلی بی‌نظیر

به نوبتگه شه، دو هندوی بام

یكی مقبل و دیگر اقبال نام

فرستاده‌ام هر دو را نزد شاه

كه یاقوت را دُرج دارد نگاه

عروسی كه با مُهرِ مادر بود

به ار پرده‌دارش برادر بود

بباید چو آمد برِ شهریار

چنان پردگی را چنین پرده‌ دار

چو من نُزل خاص تو جان داده‌ام

جگر نیز با جان فرستاده‌ام

چنان بازگردانش از نزد خویش

كز امید من باشد آن رفق بیش

(اقبال‌نامه/ 276)

ظاهراً برخی از مصراع‌های این شعر، همچون: «دو گوهر درآمد ز دریای من»؛ «یكی عصمت مریمی یافته»؛ «یكی مقبل و دیگر اقبال نام» مرحوم شبلی نعمانی را برآن داشته كه نظامی افزون بر محمّد، دختری نیز داشته كه «دارای عصمت مریم» بوده است.

باید گفت منظور شاعر از گوهری كه دارای عصمت مریم است، منظومه اسكندرنامه (اقبال‌نام = اقبالنامه) می‌باشد كه دارای مضامین بكر و سخن‌های تازه است؛ مراد شاعر از «مقبل» نیز فرزندش محمّد است. به قول مرحوم وحید دستگردی كه نخستین بار متوجه این اشتباه شده، در صورت درستی نظر شبلی نعمانی، «باید نام دختر نظامی، اقبال بوده باشد!!»

(وحید دستگردی،گنجینه گنجه ای: 10).

البته شبلی نعمانی در این خصوص به شنیده‌های خود از «بعضی اساتید» اشاره می‌كند و می‌نویسد: «من از بعضی اساتید شنیده‌ام كه قدر و منزلت نظامی در نزد سلاطین آن عصر تا این درجه بوده كه یكی از سلاطین، دخترش را به زنی پسر نظامی داد. ولی آن را در هیچ كتابی ندیده‌ام… در خاتمه‌ اسكندرنامه به خوبی این مطلب معلوم می‌شود كه او پسر و دخترش را با هم به خدمت نصرت‌الدین فرستاده بود»

(شبلی،شعر العجم: 222).

نادرستی سخن شبلی به قدری واضح است كه نیازی به تطویل در این باب نیست.

از دیگر سو براساس قرائن تاریخی، تردیدی در این نیست كه نظامی، فرزندش محمّد را عهده‌دار عرضه‌ اسكندرنامه به دربار ممدوح كرده بود.

«وقتی اولین نسخه‌ داستان اسكندر را نظامی به دربار ممدوح هدیه كرد، محمد را عهده‌دار عرضه‌داشتِ این هدیه كرد. برای عروسی چنین آراسته كه به یك پادشاه عصر تقدیم می‌شد، كدام پرده‌داری بهتر از برادر می‌توانست همراه باشد؟ محمّد در واقع برای هرچه زاده‌ طبع پدر بود، حكمِ برادر را داشت و شاعر به این بهانه او را با هدیه‌ شعر به دربار ممدوح می‌فرستاد… با اعزام او به دربار ممدوح، نظامی ظاهراً می‌خواست وسیله‌ای برای آشنا كردن او با بزرگان عصر به دست آورد اما جز فرزند خویش و الزام ممدوح به رعایت حق خود در مورد او، تقریباً هیچ دستاویزی برای توصیه‌ او نداشت…» (زرین‌كوب؛پیر گنجه در جستجوی ناکجاآباد: 32).

(به نقل از کتاب تازه منتشر شدۀ: خلوت نشین گنجه / محمّد طاهری خسروشاهی / انتشارات موسسه تاریخ دیار کهن / 1396)

منبع: بساتین

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.