كاتب چلبي (حاجي خليفه) و جهان‌نماي او در جغرافيا

كاتب چلبي (حاجي خليفه) و جهان‌نماي او در جغرافيا

 دكتر يوسف بيگ‌باباپور[1]

مريم قراخاني[2]

درآمد:

مصطفي بن عبدالله، دانشمند، تاريخنگار، مورخ، اديب، زندگينامه نويس، جغرافي نگار، کتاب شناس و کتابنامه نويس در قرن يازدهم هجري است. نامش مصطفي و نام پدرش عبدالله بود.(Turk Ansiklopedisi.21/401) توفیق سبحاني: مجلۀ کتابداري، ص11؛ محدث، مقدمه بر تقويم التواريخ، ص10؛ زرکلي، 7/236) و برخي او را فيلسوف دانسته اند.(پورگشتال، 1/691) دو منبع خود نوشت زندگينامۀ او، مشتمل بر دو مرحله از زندگي وي است: بخش اوّل (تا 1035ق.) در پايان بخش اوّل کتابش به نام سُلَّم الوصول و بخش دوم (از 1038ق.) در پايان آخرين کتابش به نام ميزان الحق؛ و در ديگر کتابهايش مانند فذلکه، جهان نما و کشف الظنون به مناسبتهايي، خاطراتي از حيات خود آورده است.(توفيق سبحاني، همانجا) هرچند اين گونه نوشته ها چندان زياد نيست، اما از نظر روشن کردن حيات و زواياي شخصيتي او می‌تواند بسيار مهم باشد. قطعاً اگر اين اطلاعات هرچند مختصر، يک جا گرد آيند، زندگي وي، روش کار، آثار و افکار او درون چهارچوبي مدون و منظم قرار خواهد گرفت. اوي در اين آثارش، برخلاف عرف، نام جد خود را قيد نکرده است.

كاتب چلبي (حاجي خليفه) و جهان‌نماي او در جغرافيا

طبق همين اطلاعات، کاتب چلبي به اعتبار دانش فراوان و درجۀ فضل و معلوماتش و نيز اشتغال به کتابت دفاتر سلطاني، در ميان حکما و علماي عثماني به «کاتب چَلَبي» و بين اهل ديوان و مأموران دولتي به «حاجي خليفه» شهرت داشت؛(نلّينو، 74؛ Orhan.7/432) زيرا که در قرن نهم هجري اين عنوان به معناي «سرور» به علما و فضلا اطلاق می‌شد.(نک: حاجي خليفه، کشف الظنون، ج 1، مقدمه، ص «ح») و به تعبير برخي، به «فاضل قسطنطني» موصوف است و علت اين لقب او را چنين بيان داشته اند که «او فاضلي جامع معقول و منقول و مورخي است خبير متتبع اديب بصير» (مدرس تبريزي، 5/10) «کاتب چلبي» لقب درست و صحيح حاجي خليفه است؛ اما در ايران و اروپا، او به حاجي خليفه معروف شده است. لقب «حاجي خليفه» از اين سبب است که وي يکي از سرآمدان نويسندگان دستگاه عثماني محسوب می‌شده است و سرپرستي گروهي از نويسندگان را بر عهده داشته است. روي اين اصل به حاجي خليفه مشهور گرديد. اما در مدارس عثماني از حاجي خليفه به «کاتب چلبي»، يعني نويسندۀ اصيل و شريف ياد می‌شده است؛ زيرا چلبي به معني «آقا»، «اصيل زاده» و «شاهزاده» می‌باشد و علماي مدارس استانبول، حد و ارزش وي را به اندازۀ يک نويسنده (کاتب، منشي) تلقي می‌کردند. (روحاني، «کتابشناسان مسلمان»، کيهان انديشه، ص93)

او به گفتۀ مادرش، در ذيقعده 1017ق./1606م. در قسطنطنيه (استانبول) به دنيا آمد.(حاجي خليفه، کشف الظنون، ج 1، مقدمه، ص «و»؛ برخي به اشتباه 1000ق، نک: سامي، 5/3806 و نيز 1004ق. دانسته اند، نک: قمي، 242) پدرش مردي ديندار و دانش دوست بود. وي ابتدا در «سراي» (دربار) خدمت می‌کرد و سپس وارد ديوان حرب و فوج سِلَي دار (سلاحدار) سپاه عثماني شد.(Orhan.7/432) سلاحداري، يکي از مشاغل دربار عثماني بوده و رئيس آن را سلاحدار آغا می‌گفتند. کار و وظيفۀ ايشان نگهداري اسلحه و آلات جنگ، مخصوص پادشاهان عثماني بوده است.

و مصطفي نيز در چهارده سالگي به ياري پدرش وارد فوج سلي دار شده و در ادارۀ «محاسبۀ آناطولي» در سمت منشي به کار حساب و سياق پرداخت.(Orhan.6/432؛ شيخي محمد افندي، 1/ 262؛ د. اسلاميه، ذيل «حاجي خليفه»)

از آنجا که پدر حاج خليفه، همواره با علما و اهل مدارس در معاشرت بوده، در تربيت فرزندش سخت کوشش می‌نمود و معلميني جهت تعليمش استخدام نموده است.

مصطفي از پنج شش سالگي، نزد امام عيسي خليفه قريمي(اهل شبه جزيرۀ کريمه1) در زادگاهش به تحصيل پرداخت.(Idem.4/760) و مقدّمات علوم (قرائت، تجويد و آداب نماز)، از جمله مقدمۀ جزريه را در علم تجويد، با نظارت پدرش فرا گرفت.(توفيق سبحاني، همانجا) سپس در دارالقراي مسيح پاشا آن چرا که از امام عيسي آموخته بود، از بر کرد؛ و سپس نزد الياس خواجه کتابهاي تصريف و عوامل را خواند و از بوگري2 احمد چلبي خوشنويسي و خط فرا گرفت و پيش زکريا علي ابراهيم افندي و نَفَس زاده به تعلّم پرداخت و قرآن را تا نيمه حفظ کرد. (Turk Ansiklopedisi. 21/401؛ Ozen. 3/85)

او پس از فراگرفتن اين فنون و علوم، در سن چهارده سالگي به همراه پدرش در قسمت محاسبۀ آناطولي مشغول به کار شد و قواعد حساب و ارقام و سياق را تکميل نمود. در اين حين پدرش از حقوق خويش، ماهانه 14 درهم مستمري تعيين کرد.

در سال 1033ق./1624م. هنگامي که سپاه عثماني براي فرونشاندن عصيان ابازه پاشا از استانبول حرکت می‌کرد، مصطفي به همراه پدرش در معيت آن سپاه بود و فرصت يافت تا از جايي بلند جنگ مغلوبه را نظاره کند و وقايع آن را ثبت نمايد.(شيخي محمد افندي، همانجا) همچنين در سال 1035ق. / 1625م. در جنگ بغداد شرکت جست و در اين جنگ به سبب شکست از دشمن، او و يارانش نُه ماه در محاصره بوده و قحط وو حرب و قتال و شدايد بسياري را در بدترين حال ديد و با کمال يأس بازگشت.(مدرس تبريزي، 5/11)

در بين اين لشکرکشيها در ذي قعدۀ سال 1035 ق. در راه بازگشت از بغداد به طرف موصل پدرش را در موصل از دست داد و مصطفي همراه يکي از بستگان پدرش (که ظاهراً عمويش بود) به ديار بکر رفت و به خدمت ادارۀ «مقابله سواري» آنجا درآمد.(Orhan. 6/432) )

مصطفي در سال 1037ق. / 1627-1628م. در ارض روم بود. در راه توقات بار ديگر با قحطي و سرما مواجه شد و دستها و پاهاي بسياري از همقطارانش از سرما يخ زده و عدۀ زيادي هلاک شدند.

سپس در سال 1038 ق. در استانبول، در جلسات درس شيخ محمد بن مصطفي باليکسري، معروف به قاضي زاده افندي، شرکت جست و سخت تحت تأثير او قرار گرفت.(کوثري، 476؛ ثريا، 4/395) قاضي زاده نفوذ کلام داشت. از آن رو مصطفي شديداً تحت تاثير او قرار گرفت و دروسي را که قبلاً آموخته بود، با او به بحث پرداخت.

مدرس تبريزي (ج5، ص11) دربارۀ چگونگي ورود حاجي خليفه به جلسات درسي قاضي زاده نقل می‌کند که «روزي در جامع سلطان محمد خان فاتح مجلس درس قاضي زاده شيخ محمد بن مصطفي باليکسري را ديده و مجذوب بيانات شيواي وي شد و تحصيلات علميه را تصميم داد. در ضرف يک سال مقدمات لازمه را تجديد نظر نمود. در سال 1039ق. حاضر درس قاضي زادۀ مذکور گرديد و بعد از مراجعت از سفر بغداد و همدان تفسير بيضاوي و شرح مواقف سيد شريف و احياءالعلوم غزالي و کتاب طريقت محمديه را که در فقه حنفي می‌باشد، در حوزۀ درس قاضي زاده تکميل نمود».

او سپس به دمشق رفت و با علماي آن ديار به مناظره و مباحثه پرداخت و اوقات فراغت را در بازار کتابفروشان گذرانيد و کتب بسياري از آنجا خريداري نمود.(روحاني: کيهان انديشه، ش4، ص93)

ساير استادان او اعرج مصطفي، کُرد عبدالله کِچي محمد، و ولي افندي از مشاهير عصر بودند که مصطفي نزد آنان ادبيات السنۀ ثلاثه (فارسي و عربي وترکي)، فقه، حديث، تفسير، و منطق آموخت و نزد دانشمندي فِلِمنکي (هلندي تبار) رياضيات، جغرافيا، و ساير فنون را فراگرفت.(کحاله، 12/262؛ کوثري، 477-478؛ سامي، ج 5، ص 3806) و چون در وجود خود احساس مرض نمود، به تحصيل علم طب و معرفت حواس باطني و اسماءالله مشغول گرديد.(پورگشتال، 3/2335) او مدّتي در سلطنت مراد چهارم، عهده دار دفترخانۀ مهرداري شد (همان، ص1939) و سپس در زمان سلطان محمدرفيع از اجزاي يکي از دفترخانه هاي ماليه گرديد و در اين فرصت رسالۀ دستورالعمل خويش را نگاشت.(همان، ص2225)

وي در 1039ق./ 1629م. در لشکرکشي خسرو پاشا، از امراي عثماني، به مرزهاي غربي ايران و محاصرۀ مجدد بغداد حضور داشت و از شهرهاي همدان و بيستون در ايران ديدن کرد و مشاهدات خود را در آثارش جهان نما و فذلکه به تفصيل نوشت.(همان، ص2335؛ نيز: Uzuncarsili. 3(2)/539) گويا در اين سفر (در همراهی خسروپاشا در لشکرکشی به مرزهای غربی ایران و محاصرۀ مجدد بغداد) مرارت و رنج فراوان کشيده بود. بعد از مراجعت از بغداد، در سال 1041 ق/ 1631م. باز در محضر در قاضي زاده افندي حضور يافت و اين دوره هم چندان به طول نکشيد و بار سفر بسته، به دمشق رفت.

در سال 1043ق. / 1634م. به همراه محمد پاشا صدر اعظم جزو سپاهيان به حلب رفت (کوثري، 476). در اين سفر بيشتر با علماي آن ديار در مناظره و مباحثه بوده است و اوقات فراغت را در سوق الوراقين يا سوق الصحافين (بازار کتابفروشان يا صحافان) می‌گذراند. او توانست در اين سفر کتابهاي مورد نياز خود را خريداري و يا استنساخ نمايد.

و از آنجا در سال 1043 به هنگام قشلاق سپاه عثماني به حج رفت (شيخي، 1/263؛ Hammer-Purgstall.6/46؛ Uzuncarsili، همانجا) و ضمن حج، از کتابخانه‌هاي آن ديار ديدن کرد (زرکلي، 7/236) و از اين پس به «حاجي» ملقب شد.(پورگشتال، 3/2335؛ زيدان، 3/340) و در بازگشت از حج به سبب توقف سپاه عثماني در حلب، او نيز به ناچار زمستان را در اين شهر گذرانيد و براي بار دوم فرصتي يافت تا از کتابخانه ها ديدن نموده و با علماي اين شهر حشر و نشري داشته باشد. سپس در سال 1044ق/ 1634م. به همراه سلطان مراد چهارم در جنگ روان شرکت کرد.

البته چنان که می‌بينيم، ده سال از حيات پربار و ارزشمند اين عالم فرزانه به شرکت در جنگهاي گوناگون سپري گرديد.

در سال 1045 ق./1635م. به استانبول بازگشت و تا پايان عمر در آنجا ماند و در محضر استاد بزرگ خود، شيخ مصطفي افندي اَعرج (متوفي 1063) و چند تن ديگر به تکميل فراگيري متون تفسير و منطق و حکمت و رياضيات و طب و غيره پرداخت و بقيۀ عمر را به مطالعه و تأليف و در صدر آنها تدوين کتاب شناسي مشهورش به نام کشف الظنون اختصاص داد.(Uzuncarsili، همانجا؛ شيخي، 1/262- 263؛ درويش: الموسوعه، 7/888)

او بعد از معاودت به استانبول، در سال 1045ق/ 1635م به سبب مرگ يکي از خويشاوندان ثروتمندش ارثيۀ زيادي به او رسيد که او سه چهارم آن ارثيه را صرف خريد کتاب کرد و از يک چهارم باقي مانده در ميانۀ راه مسجد فاتح و مسجد سلطان سليم منزلي براي خود ساخت و در همان سال ازدواج کرد.(Turk Ansiklopedisi. 21/401)

او در اين هنگام بود که اعرج مصطفي افندي را به استادي خود برگزيد و در درسهاي او شرکت جست. اعرج هم حاج خليفه را مورد عنايت خاص خود قرار داده، او را از ديگر شاگردانش برتري داد و به او عروض، نجوم، و علوم ديگر را آموخت؛ و سپس در سال 1049ق/ 1639م. از محضر عبدالله مدرس علوم ديني اياصوفيه و کچي محمد افندي مدرس علوم ديني سليمانيه بهره مند شد.

در سال 1052ق/ 1642-1643م. از استادان ديگري مانند واعظ ولي افندي و بعدها از محضر ملا ولي الدين افندي، مفتي ارمناک، فقه و منطق آموخت. حدود 10 سال ديگر از حيات خود را به تحقيق و پژوهش مشغول شد. او در حال مطالعه از خود بي خود می‌گرديد. شمع اتاقش از غروب آفتاب تا طلوع آن روشن بود. در اين مدت طلاب نيز از محضر او استفاده می‌کردند.

در سال 1055ق/ 1645م. به سبب بروز جنگ کرت همۀ نقشه هاي جغرافيايي و نحوۀ تهيۀ نقشه را مطالعه کرد. جنگ کرت بین دولتین عثمانی و ونیزی ها رخ داد و علت آن اشغال جزیرۀ کرت توسط ونیزی ها بود. ونیزی ها از آن پی به تجارت در دریای اژه مشغول شدند و از صلح با دولت عثمانی بهره مند گردیدند. عثمانی ها کوشیدند تا نفوذ آنان را در شرق از میان ببرند. به این علت سلطان ابراهیم بن احمد (1049-1058ق./ 1639-1648م.) که قبل از سلطان محمد چهارم سلطنت می‌کرد، سپاه ناوگان خویش را آمادۀ نبرد با ونیزی ها نمود و بر علیه آنان اعلان جنگ کرد و در سال 1055ق. به جزیرۀ کرت یورش برده بر بخشی از آن مسلط شد و سپس توسط سلطان محمد چهارم جزیره فتح کامل شد.(احمدیاقی، ص96-97)

حاجی خلیفه پس از بيست سال خدمت، به دليل امتناع دولت از ترفيع، از مقام خود کناره گرفت و قريب سه سال گوشه نشيني اختيار کرد.(توفیق سبحانی، نشریۀ علمی کتابداری، ص13) و سرانجام بيمار شد. براي معالجۀ خود کتب طب و دعا و علم الروح را مطالعه کرد. حاجي خليفه تدريس نيز می‌کرد، از جمله به فرزند خود و مولانا محمد بن احمد رومي کتاب شرح الکشّاف را در هندسه و الطريقه المحمديه را در هيئت، درس می‌داد و نحوه و قواعد استخراج تقويم را از زيج براي آنها آموخت.(Orhan. 6/433)

کاتب چلبي بسياري از آثار خود را در اواخر عمر خويش تاليف کرده است. چنان که در سال 1058 ق. به سبب تأليف تقويم التواريخ به سمت خليفه دومي (معاون دومي) ترفيع داده شد (همان) و بيشتر آثارش را پس از اين تاريخ تاليف کرد؛ از جمله ترجمه هايي از متون لاتيني به ترکي که به ياري شيخ محمد اخلاصي- مهتدي (مسيحي اسلام آورده) فرانسوي- انجام داد.(Idem.4/760) و به کمک همين فرد بود که با کتابهاي اروپايي، خصوصاً يوناني و لاتيني آشنايي پيدا کرد.

[1]. (دكتراي تاريخ علم، نسخه‌پژوه و مصحح متون) Email: yosefbeigbabapour@yahoo.com

[2]. (دانشگاه كاتب چلبي ازمير – تركيه) Email: maryambaran181@yahoo.com

 

دانلود متن کامل مقاله

منبع :

جستارهايي در ميراث اسلامي (مجموعه مقالات، يادداشت‌ها، اسناد و متون)

دفتر پنجم (گفتارهايي در تاريخ علم)

به كوشش: دكتر یوسف بیگباباپور

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.