آیتالله دکتر سیدمصطفی محقق داماد
۱ـ این روزها که تنور تبلیغات انتخاباتی بسیار گرم بلکه شعلهور است و ممکن است برای برخی عزیزان کرام تردید و یا حیرت در انتخاب ایجاد شود، به نظرم رسید این یادداشت را تحت عنوان پیشنهاد به حضور هموطنان عزیز ارائه دهم. تکرار میکنم که این نکات صرفاً پیشنهاد است، نه ارشاد است و نه تعیین تکلیف و وظیفه. زیرا صاحب این قلم چنین فکر میکند که ارشاد ویا تعیین تکلیف به معنای آن است که مرشد و یا تعیینکننده تکلیف، از مقامی بالاتر برخوردار است و مخاطبش در مرتبهای پایینتر قرار دارد و ناگفته پیداست که اولاً اینگونه خیالات ناشی از توهمات و خودبزرگبینیهای نابخردانه است و ثانیاً توهین به کرامت انسانی ملت است. ونعوذ بالله من همزات الشیاطین.
۲ـ نگارنده با صرف وقت در استماع مناظرات جمعی و خطابههای تبلیغاتی فردی که از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد، پیشنهاد میکنم که برای اتحاذ تصمیم در مورد رأی دادن به چند نکته توجه کنیم:
۳ـ هرچند به موجب نص صریح قانون اساسی تفسیر رسمی و قانونی قانون اساسی با شورای نگهبان است ولی این بدان معنا نیست که عموم ملت مجاز به فهم آن نیستند. قانون اساسی برای ملت نوشته شده و این حق ملت است که آنرا بخواند و فهم شخصی خود را ارائه دهد و فهم جمعی و مشترک ملت و یا حقوقدانان صاحب نظر به یقین مهمترین منبع برای مفسرین رسمی و قانونی باید قرار گیرد.
۴ـ بنابه مراتب، شخصی که خودرا در معرض انتخاب شدن قرارمی دهد قبل از هرچیز بایستی قانون اساسی را خوب خوانده، فهمیده و به فصل اختیارات رئیس جمهور تسلط کافی داشته باشد تا اولاً در شعارهای انتخاباتی با دادن وعدههای خارج از حد اختیار گزاف نگوید و از این رهگذر به شعور مبارک ملت، قهقهه نثار نکند. ثانیاً برای اجرای مفاد قانون اساسی و تأمین حقوق ملت که در فصلی مستقل در آن قانون آمده آستین بالا زند. سر دادن وعدههایی که به موجب قانون اساسی هرگز در اختیار او نیست به نحو منفصله حقیقیه دلالت بر یکی از دو امر دارد، یا آگاه نبودن از قانون اساسی و یا به سخره گرفتن حقوق ملت، پیشرفت کشور و آرمانهای مقدس مردم.
اینک، پیشنهاد میکنم که با اندکی گوش دادن به دعوت داعیان این امر تشخیص دهیم وبه یقین اگر بسیاری کارها عقلاً نشدنی است تشخیص این امر برای ملت به آسانی شدنی است.
شخصی که وعدهای میدهد که تحقق آن هزینهبردار است، آیا میداند که در کشوری زندگی میکند که نظام بودجه بندی دارد؟ بودجهای که تمام فصول و بندهایش توسط نمایندگان مردم در مجلس تصویب شده و اندکی جابجا کردن تخلف و گاهی جرم محسوب میشود و واجد عنوان کیفری است؟
اصولاً وعده مالی به مردم آیا چیزی غیر از تطمیع است؟ آیا تطمیع مالی آنهم از جیب بیتالمال، انتخابات را با مشکل مشروعیت مواجه نمیسازد؟ اگر نامزدی از نامزدهای مجلس شورا برای گرفتن رای، پول تقسیم کند، شورای محترم نگهبان صندوقهای آن منطقه را باطل نمیکند؟ به یقین آری. ولی سؤال این است که چرا با تطمیع مالی، برخورد قانونی نمیکنند؟ به نظر میرسد که از نظر ملاک و روح قانون چندان تفاوتی ندارد. پول دادن از کیسه خود برای تحصیل رأی، خلاف است، آیا بخششهای سمرقند و بخارا که به او ربطی ندارد و مال دیگران است برای رسیدن به
خال لب عروس مقصود، خلاف نیست؟!
۵ ـ سادهانگاری است اگر کسی بیندیشد که امروز کشوری با قطع روابط به همه دنیا و نفرین به همه آنان و آرزوی مرگ برای همه، به راحتی میتواند زندگی کند و زندگی بهینه و توأم با عزت داشته باشد. روابط با کشورها اصول و ضوابطی دارد که در تقسیمبندی دانش حقوق، به آن حقوق بینالملل عمومی میگویند. کسی که خودرا عرضه میکند من نمیگویم استاد حقوق بینالملل باشد ولی انتظار آنست که در درجه نخست به اطلاعات اولیه این امر اولاً آگاه باشد و ثانیاً به آنها باور داشته باشد. یعنی بداند شورای امنیت چیست و تصمیمات آن شورا چه نقشی دارد و چه آثار حقوقی برآن مترتب است. آیا تصمیمات آن شورا یک کاغذ پاره بیاثر است؟ یا آنکه دولت موفق، دولتی است که به هرقیمت نگذارد چنین تصمیماتی علیه او اتخاذ شود و بداند که چنانچه در اثر ناآگاهی و یا سهلانگاری و یا عوامفریبی او چنین اتفاقی رخ داد خسارات مادی و معنوی از این رهگذر را ملت ایران هرگز نمیبخشد و فردای قیامت در پیشگاه خداوند مسئول است.
۶ـ در مسائل اقتصادی چند اصطلاح است که برای شخصی در سمت رئیس جمهور نقش اولیات دارد و درست مانند جدول ضرب فیثاغورث برای یک ریاضی دان است. مثلاً «درآمد ناخالص ملی». این اصطلاح در لابهلای کلمات اغلب نامزدها به کرات به کار میرفت. اگر مصاحبه کنندگان و میزگردانان در کار خود مهارت کافی داشتند باید میپرسیدند، که این اصطلاح یعنی چه؟ آیا صفت ملی، وصف برای درآمد است و یا وصف برای ناخالص؟ و اصولاً به چه طریق محاسبه میشود؟ درآمد ناخالص ملی ایران در حال حاضر چه قدر است؟ چه راهی برای ارتقاء آن وجود دارد؟
مناظره انتخاباتی انصافاً سنت فرخندهای است، به امید آنکه این سنت روزی به درون نهادهای مدنی، حوزههای علمیه، دانشگاهها و مراکز علمی کشیده شود و توسط میزگردانان آزاد و نقاد ودارای ذهن وقّاد انجام و عیارها با محک دقیق سنجیده گردد تا خالصان پاکدست و شایسته از دارندگان جنس مغشوش ممتاز شوند.
۷ـ مسأله فرهنگ که متأسفانه کاملا در فضای اصالة الاقتصاد به کلی به فراموشی سپرده میشود، برای نامزد ریاست جمهوری چه معنا دارد؟ او چه تعریفی از فرهنگ دارد؟ چه کسی و چه نهادی را فرهنگ ساز میشناسد؟ او از هنر چه میداند؟ نقش دولت در فرهنگ چیست؟ از دانشیان و فرهنگیان کشور چه خبر دارد؟ آیا نامزد محترم میداند که دانشیان کشورش چه خواستههایی دارند؟ آیا آنان فقط از مسائل زندگی و مشکلات مالی رنج میبرند یا آنان مشکلشان انزوای فکری و بیاعتنایی و به عقبراندگی اجتماعی است؟
تا آنجا که نگارنده در تماس با اهل فرهنگ دستگیرش شده بیگمان اهل علم و دانش و فرهنگ چه در حوزههای علمیه و چه در دانشگاهها بهرغم مشکلات زندگی شخصی، هرگز توقع بیش از حد ندارند و با قناعت و مناعت در کنار سایر آحاد ملت زندگی روزمره را سپری میکنند ولی اولاً به قول سعدی شیراز،
من از بینوایی نیم روی زرد
غم بینوایان رخم زرد کرد
و ثانیاً آنچه اهل فکر را آزرده کرده ترجیحهای ناروا، عدم شایسته سالاری، و خانهنشین شدن شایستگان اهل خرد است. این جمله به حضرت مولا(ع) منتسب است که فرمود:
زوال الدولة باثنین، اقبال الاراذل وادبار الافاضل. یعنی زوال قدرتها به خاطر دو چیز بوده است: پیش افتادن فرومایگان وکنارگذاشتن صاحبان فضیلت!! چه قدر جمله، بالا و عرشی است!! بابی انت وامی یا مولای.
شاعران پارسی گو ازآن بزرگوار آموختهاند.
حافظ گوید:
همای گو مفکن سایه شرف هرگز
برآن دیار که طوطی کم از زغن باشد.
اهل فرهنگ چیزی جز حرمت، کرامت و قدرشناسی، توجه به نظرات علمی آنان در تمشیت امور، حسن خلق و رعایت ادب از دولتمردان انتظاری ندارند، بقول حافظ:
به حسن خلق توان کرد صید اهل نظر
به دام ودانه نگیرند مرغ دانا را
۸ ـ واژههایی نظیر حقوق شهروندی، کرامت بشری و امثال آنها که در گفتههای نامزدان تکرار میشود امور سادهای نیست، بسیار جالب و از بار معنایی بالایی برخوردار و لااقل برای نگارنده رویایی بسیار شیرین است. ولی آیا توسط همه کس این رویا مصدَّق است یا بقول قرآن مجید اضغاث و احلام است ؟ روزی که رسولالله(ص) مبعوث شد و دعوت خود را مطرح فرمود، در کنار عوامل مختلفی که در موفقیت او نقش داشت، به نظر نگارنده عامل مهم موفقیت او سوابق زندگی ایشان بود. او اگر میگفت امانت، صداقت، وفای به عهد، احترام به کرامت بشری، حرمت جان و مال مردم، مهرورزی با ضعیفان و مظلومان، همه میدانستند که اینها صرفاً یک شعار نیست، زیرا در طول چهل سال زندگی در میان آنان او به همه این صفات شهره آفاق بوده است، یک شبه امین، طرفدار کرامت بشری و حرمت انسانها و غمخوار مظلومان نشده بلکه داستان «حلف الفضول» قصهای برسر زبانهای مردم از صغیر و کبیر بود. مورخین مینویسند در فتح مکه وقتی رسول خدا(ص) پیروزمندانه وارد مکه شد بربالای بلندی ایستاد و رو به مردم کرد و فرمود یادتان میآید که با من چه کردید؟ گفتند آری. فرمود اینک من با شما چه کنم؟ مردم مکه چنین پاسخ دادند: اخ کریم وابن اخ کریم!! یعنی ای محمد(ص) تو بزرگواری و بزرگوار زادهای.! او را به همین صفت میشناختند و میدانستند که او هرگز نه مال کسی را گرفته و نه خون کسی را ریخته است. نه در امانت خیانت کرده، و نه قتل و غارتی، هرگز کسی از او سراغ دارد. او فقط ادعا نمیکند، سوابقش نشان میدهد که «فظ غلیظ» القلب (خشن قسی القلب) نبوده است. قرآن مجید به تمام این سوابق اشاره کرده ومردم را به سابقه رسولالله و تک تک این خصائل توجه داده است. مدال کرامت را دو بار با یک عبارت برای وی تکرار نموده است:
انه لقول رسول کریم ( تکویر ر۸۱ وحاقه ر۴۰)
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ (۱۵۹رآل عمران)
به سبب رحمت خداست که تو با آنها اینچنین خوشخوى و مهربان هستى. اگر تندخو و سختدل مىبودى از گرد تو پراکنده مىشدند. پس بر آنها ببخشاى و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با ایشان مشورت کن و چون قصد کارى کنى بر خداى توکل کن، که خدا توکل کنندگان را دوست دارد. (۱۵۹)
۹ـ و اما اخلاق وما ادریک ماالاخلاق!!. شاید برخی با گفته من موافق نباشند و محتمل است که انگیخته شوند و برای اظهار آن برمن خرده گیرند ولی حقیقتی است که اگر گویم زبان سوزد وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد. حقیقت آنست که از انقلابی که مرجعیت شیعه در رأس هرم آن بود، ارتقای تربیت و اخلاق اسلامی انتظار میرفت و لااقل در آغاز انقلاب یعنی دوران جوانی ما چنین آرزویی در سرما بود و البته آرزو بر جوانان عیب نیست. ولی آیا این آرزو محقق شد؟ داوری را به وجدان پاک خوانندگان این سطور میسپارم. اما آنچه عیان است چه حاجت به بیان است. وقتی شخصی برای رسیدن به موفقیت انتخاباتی علنا در مقابل دیدگان مردم به حریم خصوصی این و آن دست میاندازد، و از هرگونه توهین و پایمال کردن حیثیت و آبروی آنان دریغ ندارد و با کمال تأسف این کردار، زشت شناخته نمیشود و توسط رصد کنندگان قانونی مورد اعتراض قرار نمیگیرد و تخلف شناخته نمیشود و تأسف بار تر آنکه موجب جلب آراء میگردد و نه تأسف که فاجعه مولمه آنکه به عنوان رویه و سنت حسنه در دفعات بعد مورد تقلید و پیروی قرارمی گیرد!!، شگفتا آیا نمیتوان این جریان را نشانه انحطاط اخلاق عنوان داد؟
صاحب این قلم همیشه به حدیث نفس خود را که در کسوت روحانی است ملامت میکند و اصرار دارد که با اعتراف به ناموفقیت صنف خود نسبت به تربیت اخلاقی مردم لااقل از جامعه خویش عذر خواهی کند. هم سن و سالهای نگارنده اسوههایی در میان این صنف دیده بودند که نمونه کامل تقوا و سداد بودند و بهترین سرمشق زندگی برای آنان میتوانست محسوب شوند. ای کاش جوانان عزیزی که از من و امثال من گلهمندند آنان را دیده بودند تا خدای نکرده به قضاوتهای حاد و غیرمنصفانه و به کار بردن گزاره سالبه کلیه دچار نشوند و به جای آن با گرفتن نور و چراغ فکری گرد شهر بگردند و در پیدا کردن حجتهای انسانی و آرزوی آنکه «یافت مینشود» سعی داشته باشند و برای بازگشت به ارزشهای اخلاقی از هرگونه تلاش دریغ نکنند.
۱۰ـ در خاتمه این سطور تأکید میکنم که نگارنده به ذکاوت ایرانی ملت ایمان دارم و میدانم که عموم مردم ما با اجتناب از تقلید کورکورانه و بجای آن تکیه کردن بر تأمل واندیشه فردی در معیارهای لازم برای سمت ریاست جمهوری، به خوبی راه صحیح را برای انتخاب اصلح و یا لااقل خیرالموجودین خواهند یافت. ارشاد و راهنمایی گرفتن از اهل نظر در صورتی که مبتنی براستدلال باشد امری معقول و منطقی است ولی تکلیف کردن دیگران و متابعت بدون دلیل، آنان با حقیقت «رأی» دادن تناقض منطقی دارد. به دیگر سخن رأی از روی متابعت کور را «رأی» نمیتوان نامید. رأی دادن مبتنی بر تفکر وتامل، نردبان رشد فکری یک ملت است و هرگز رأی دادن بدون دلیل و تأمل موجبات توسعه وترقی یک ملت را فراهم نمیسازد. والسلام
منبع: روزنامه اطلاعات