نصرالله حدادی
پنجشـــــنبه گذشـــــته، روز بزرگداشــــت حکیم عمر خیام نیشابوری بود. گفته میشود او در 28 اردیبهشت سال 440 (و یا 427) قمری در نیشابور بهدنیا آمده و در سال 536 ( و یا 517) قمری در سیزدهمین روز از آذرماه به دیار باقی شتافته و در آرامستان حیره نیشابور و در نزدیکی امامزاده محروق در خاک آرمیده است. اینکه خیامِ شاعر، همان خیامِ ریاضیدان هست یا نیست و همچنین، نوروزنامه منسوب به او، آیا واقعاً نوشته وتألیف وی است، موضوع بحث ما نیست و اینکه چه تعداد رباعی را باید سروده او دانست نیز از جمله مواردی است که باید و حتماً اهل فن پاسخ بگویند و میدانیم که قریب به یک قرن است که بین خیام و خیامی اختلاف نظر وجود دارد و در این میان افسانه «سه یار دبستانی» نیز در حد افسانه باقیمانده است، اما خیامِ طهرانیها، همانی است که از خیابان شوش منشعب گشته و پس از عبور از میدان محمدیه (پاقاپوق اسبق و اعدام سابق) عبور کرده و به مشهورترین چهارراه تهران- گلوبندک- رسیده و در ادامه از کنار نخستین بوستان تهران- پارکشهر- میگذرد و در تقاطع خیابان امام خمینی (مریضخانه اسبق و سپه سابق) پایان میپذیرد؛ خیابانی که در روزگاری نه چندان دور به علت وجود عمارت قزاقخانه، بهنام قزاقی که در آن محل سکونت داشت «جلیل آباد» نامیده میشد و بیش از هشت دهه است که بجز خیام، نام دیگری ندارد و همه آن را به این نام میشناسند. دو خندق عتیق (خیابان مولوی) و جدید (خیابان شوش) تهران، بخش جنوبی این خیابان را از سال 1346 شمسی (1384 قمری) شکل دادهاند و تا قبل از یکصد و پنجاه سال پیش، محدوده این خیابان، همان خندقهای عهد شاه طهماسبی بود که خیابانهای مولوی و امام خمینی را شامل میشدند و امروز یکی از شلوغترین و پر ترددترین خیابانهای مرکزی شهر تهران است و از تراکم و بافت فرسوده بسیاری برخوردار است.
در ابتدای میدان محمدیه (که تنها میدان باقی مانده از دوران شاهان است که هنوز هم به نام محمدشاه شهره است) در جبهه غربی و در نزدیکی «دروازه نو» از برج و باروی شاه طهماسبی، بهرغم گذشت بیش از پنج قرن، میتوانیم نشانی بیابیم و علاوه بر کوچه چراغبرق در همین جبهه، اندکی بالاتر، هنوز هم کوچهای به نام «آب انبار» به ما میگوید: آب را در تهران انبار میکردند! قدمت امامزاده سید ناصرالدین (سید نصرالدین) که یکی از اماکن متبرکه اطراف بازار تهران است، قدمتی دیرینه دارد و اندکی بالاتر، محله پاچنار، که دیگر چناریندارد، هنوز نامش باقی است و کوچه منوچهرخانی که نام از منوچهرخان معتمدالدوله گرجی گرفته، فتوحات آغامحمدخان در بلاد قفقاز را در خاطرهها زنده میکند و ایضاً دو عهدنامه خفت بار ترکمانچای و گلستان را در روزگار باباخان جهانبانی یا همان فتحعلی شاه و در همین محدوده کوچه باغ ایلچی که یادآور گریبایدوف و ماجرای حمله به سفارت روسیه تزاری در طهران است. اما چهارراه گلوبندک؛ علت العلل نامگذاری این چهارراه را باید در میان خاطرات «حسن اعظام الوزاره» جست وجو کرد. او میگوید در کوچههای اطراف این محل، افرادی در روزگار قاجار، بهکار خارج کردن اجسام گیر کرده در گلوی افراد- مثلاً استخوان و امثالهم- مشغول بوده و با دمیدن (همان فوت کردن) در بینی افراد و بستن بلافاصله راههای خروجی باد (از جمله گوشها) آن جسم خارجی را بیرون میآوردند و این چنین شد که نام این محل گلوبند شد و با «ک» مصغری که بعدها به آن افزودند و شکلگیری چهارراه، نامش را گلوبندک گذاردند! این چهارراه که مدتهاست بهخاطر موقعیت خاصش از ازدحام و ترافیک رنج میبرد، قسمتی از بخشهای غربی و شرقی آن بسته شده، تا با ایجاد زیرگذر شاید علاوه بر حفظ ساختمانهای قدیمی بخش شمال شرقی آن- کاخ دادگستری- تردد خودروها و آدمها، ساده و سهل گردد. ضمن آنکه فراموش نکنید در پایین دست این چهارراه، کوچه مستوفی- شهید کارکن اساسی- و خانه سیداحمد آلاحمد، به شکل قدیمی خود باقی ماندهاند و خانه ایام کودکی نویسنده غربزدگی و در خدمت و خیانت روشنفکران و خسی در میقات، در حال بازسازی است و در روبهروی آن، مسجدالزهرا(س) و ایضاً تکیه مستوفی در دو سمت نرسیده به این چهارراه، علاوه بر قدمت، شباهت قریبی با یکدیگر دارند و میتوانید تصاویر به قاب کشیده شده بسیاری پهلوانان و اهالی گود و کباده را در این دو محل ببینید و وجه اشتراک و افتراق آنها را مشاهده کنید.
دو خیابان داور و صوراسرافیل در جبهه شرقی و بهشت و شهید فیاض بخش (ورزش سابق) در جبهه غربی، به ما میگویند: دادگستری نوین و علی اکبر داور و دمیدن در شیپور و ماجرای جهانگیر خان صوراسرافیل و ایضاً ساختمان پزشکی قانونی در خیابان بهشت و سازمان ورزش در خیابان فیاضبخش، به چه دلیل سبب نامگذاری در گذشته این چند خیابان شده و وجود سازمان بهزیستی، اسباب دگرگونی نام خیابان ورزش را فراهم آورد و در انتها پارک شهر و خیابان امام خمینی.
منبع: روزنامه ایران