معرفی کتاب: سفرنامه مظفرالدین شاه به مراغه

معرفی کتاب: سفرنامه مظفرالدین شاه به مراغه

معرفی کتاب: سفرنامه مظفرالدین شاه به مراغه

به کوشش: مسعود غلامیه و یوسف بیگ‌باباپور

نشر: مجمع ذخائر اسلامی قم

چاپ اوّل: 1389

120ص.

مقاله از: افسانه حصیری

——————————————————–

فقدان داده‌هاي تاريخي راجع به تحولات وقوع يافته مراغه در دورة ناصري و بي‌اطلاعي از كم و كيف جزئيات رويدادهاي واقعه كه همواره از كاستي‌هاي تاريخ نگاري اين شهر تاريخي به شمار مي‌رود، ضرورت توجه و پرداختن به منابع موثق و ارزشمندي چون «سفرنامه مظفرالدين ميرزا به مراغه» را نمايان مي‌سازد.

خاطرات و سفرنامه‌هاي شاهان و رجال برجسته و نامي، يكي از منابع مهم و ارزشمند تحقيق در علوم انساني و به ويژه در تاريخ به شمار مي‌رود. البتّه با توجه به ماهيت اين گونه اسناد قطعاً همه مطالب آن قابل استناد نيست اما به طور كلي براي آشنايي با ديدگاه‌ها و ويژگي‌هاي نويسنده- راوي- و حوادث و وقايع و محدودة زماني و مكاني مورد نظر مي‌تواند مفيد باشد.

مظفرالدين ميرزا كه بعد از ناصرالدين شاه بر تخت پادشاهي تكيه داد، همچون پدرش از معدود پادشاهاني است كه خاطرات روزانه سفرهايش را به نگارش درآورده است. اين خاطرات در قالب ياداشتهاي روزانه و سفرنامه‌هاي متعدد منتشر شده است. آنچه در اين كتاب مورد نظر بوده، سفرنامة مظفرالدين ميرزا به مراغه است.

سفرنامة مظفرالدين شاه به مراغه از منابع بيسار ارزنده ايست كه در كنار دهها سفرنامة ديگر از اين دوره، چون سفرنامه حاج ميرزا حسن شكوهي، حاجي زين العابدين مراغه‌اي، شاهزاده عليقلي ميرزا اعتضادالسلطنة به شهر مراغه، مجموعة با ارزشي را شكل مي‌دهد كه از ديدگاه تحولات تاريخي محل، آثار و ابنيه، نام و موقعيت جغرافيايي اماكن و مناظر و رجال شناسي مراغه از اهميت چشمگيري برخوردار است.

اين سفرنامه بوسيله خود مظفرالدين شاه انشاء و بدست محمدرضاي منشي در سال 13058 هـ.ق. كتابت شده است. اصولاً سفرنامه‌ها چون اغلب در مسافرت و با عجله در زمان‌هاي محدود و كوتاه نوشته مي‌شده، مجالي براي عبارت پردازي‌هاي نويسندگان باقي نمي‌مانده است، از همين روست كه اكثر سفرنامه‌هايي كه به ويژه از دورة قاجار و از روزگار فتحعلي شاه به اين سو در دست است، انشايي ساده و روان دارند و از تكلّفات منشيانه در آنها خبري نيست. متن سفرنامة حاضر متن نسبتاً رواني است هر چند اصطلاحات تركي در متن نوشتاري به وضوح ديده مي‌شود كه خود بر جذابيت نوشته مي‌افزايد.

سفرنامۀ مراغه يك گزارش دقيق و خواندني است كه مي‌توان بسياري از مسائل را از لابلاي نوشته وي بدست آورد. اطلاعاتي دربارة مسائل روزانه، آداب و رسوم، خانه‌ها، طبيعت وحش، قريه و شهرهاي قرار گرفته در بين مسير، از نكاتي است كه همگي حاوي مطالب تازه و جالبي است.

تلاش مظفرالدين شاه براي ثبت مسافات و فواصل چندان جدي نيست، با اين حال اطلاعاتي را به دست مي‌دهد. اين سفرنامه كه در واقع روزنامه سفر او از موقع حركت از تبريز به سمت مراغه است در بين مسير از شهرهايي كه وارد شده و اقامت مي‌نمايد، سخن گفته است. از سردرود و گاوگان تا روستاي شيرامين و حاشيه درياچه اروميه را توصيف مي‌كند. وصف باغ امامقلي‌ميرزا، حمام مخصوص آن، پل چوبي و كشتي كه براي جابجايي در روي درياچه از آنها سخن مي‌راند، خواندني است.

سفر مظفرالدين ميرزا به مراغه صرفاً يك سفر تفريحي است كه از دوم شعبان سال 1305 هـ.ق. از حياط آغاباشي در تبريز آغاز و پس از طي مسير و سير و سياحت در مراغه تا بازگشت كه اتمام اين سفر باشد، تاريخ 25 شعبان همان سال ثبت گرديده است. گزارشات وي دربارة مسائلي كه در راه بازگشت رخ مي‌دهد، كوتاه است و شايد علت اين خلاصه‌گي به خاطر عدم تكرار بوده است.

داستان گردش او در كناره‌هاي زيبا و باطراوت صافي رود، ماهي گيري در رودخانة مردق، وصف طبيعت بكر و زيباي منطقة آشان مراغه كه شاه را به وجد مي‌آورد همگي جالب و خواندني است. ماجراي خرس ديدن و شكار اين حيوان در منطقه مراغه براي نويسنده و هم خواننده جالب است و جذاب‌تر آنكه وي تازه‌هايي در اين باره بيان مي‌كند كه در جايي ديگر يافت نمي‌شود.

علاقة زايد الوصف شاه در تير انداختن در اين سفرنامه نكته‌اي است شيرين و به سفرنامه طراوتي خاص مي‌بخشد، هر چه را مي‌بينيد با تير مي‌زند، از پشت بام و از درون چادر تير مي‌اندازد، به گنجشك و مرغابي و… حتي به كلاه سرباز رحم نكرده به عنوان هدف تير خالي مي‌كند و جايي كه ديگر نه بز و آهو و يا خرگوشي نمي‌يابد، خري را در چند قدمي گذاشته در جمع همراهان با افتخار هدف مي‌گيرد.

اطلاعات وي از اماكن تاريخي به ويژه وصف بناي گنبدها و قرائت سنگ كتيبه‌ها و كاشي‌هاي روي گنبدها كه در مرور زمان دچار ريختگي شده، وجود چندين عكس از مناظر و بناها اهميت خاصي به اين سفرنامه داده است.

با توجه به توضيحات داده شده به نظر مي‌رسد سفرنامة مظفرالدين ميرزا به مراغه مي‌تواند كمك شاياني براي آشكار شدن اوضاع طبيعي، اجتماعي مراغه در آن سنوات به شمار آيد.

جاي دارد پس از مختصر توضيحي كه دربارة اين سفرنامه داده شد، براي اطلاع و آگاهي خوانندگان خود از روحيات و شخصيت دروني مظفرالدين ميرزا – شاه آينده ايران- هر چند به اختصار مطالبي آورده شود.

 

مظفرالدين شاه:

مظفرالدين شاه قاجار از شكوه السلطنه و ناصرالدين شاه هستي يافت. او حدود سال 1228هـ.ش. پا به عرصه جهان گذاشت.

مظفرالدين ميرزا در كودكي تحت سرپرستي چند تن از رجال دولتي قرار گرفت و بالاخره بنابر رسمي كه از دوران فتحعلي شاه قاجار و پس از جنگ‌هاي ايران و روسيه متداول شده بود به شهر تبريز اعزام شد و به عنوان ولايتعهد در آن شهر مستقر گرديد. مظفرالدين ميرزا يك دورة بسيار طولاني يعني حدود چهل سال را به عنوان ولايتعهد سپري كرد و در بيشتر اين مدت طولاني در آذربايجان اقامت داشت و گهگاه به تهران مي‌آمد و چند هفته و چند ماهي در تهران مي‌ماند.

با آن كه ناصرالدين شاه رجل مدبر و استخوان دار و با شخصيتي همچون حسنعلي خان امير نظام گروسي را كه سالها در مشاغل مهم اداري و حكمراني گذارنده بود، به مباشرت و وزارت او گمارده بود، امّا مظفرالدين‌ميرزا خوب و لايق از آب در نيامد و بيشتر اوقات و ايام را به عيش و عشرت و خوشگذراني و زنبارگي و عيش و نوش يا به گردش و شكار در اطراف و اكناف آذربايجان مي‌گذارند و علاقه و توجّه چنداني به اوضاع و احوال سياسي، رسيدگي به دعاوي مردم، رعيت نوازي و نشان دادن اسباب جربزه و كارداني خود نمي‌ورزيد و مردم از او شكايت فراوان داشتند و اصولاً به عنوان فردي بي‌حال و نالايق و سست راي شناخته شده بود. معاشرت با افراد نالايق و اراذل و اوباش تاثيرات منفي بسيار خود را در خلقيات اين شاهزاده كه ظاهري زيبا و اندامي موزون و چشماني مهربان و گفتاري نرم داشت، باقي گذاشت و در مذمتش آورده‌اند كه امردباز نيز بوده است.

 

معرفی کتاب: سفرنامه مظفرالدین شاه به مراغه

مظفرالدين ميرزا به دليل عدم تمايل به تحصيل اكتساب علوم، در دنيايي آكنده از جهل و خرافات و علاقه به علوم غريبه و طالع بيني و تفريحات پست و زننده و سرگرمي‌هاي دور از اخلاق رشد و نمو كرد. پدر بزرگوارش به عمد او  را به حال خود رها كرده بود كه هر گونه مي‌خواهد بزرگ شود  و فقط آن قدر زنده بماند كه شاه وليعهدي داشته باشد و بدون جانشين از دار دنيا نرود.

اين بود كه رضا به قضا داده اصراري در تعليم و تربيت او نداشت. مظفرالدين ميرزا اين گونه با آموختن مقدمات دروس متداول آن زمان دوران نوجواني خود را گذراند و در عوض به علت داشتن فراقت زياد تا توانست در تير اندازي و سواري و شكار و بلوك گردشي و وقت گذراني عمر سپري كرد.

با بررسي خلقيات وي براساس نوشته‌هاي مورخان و نويسندگان معاصر او و به خصوص گزارش‌هاي سفارت انگليس در تهران و سركنسول آن كشور در تبريز و نيز كتاب خاطرات سر آرتور هاردينگ، وزير مختار وقت بريتانيا در تهران چنين مستفاد مي‌شود كه مظفرالدين شاه مردي كم‌معلومات، دمدمي، بلغمي مزاج، هميشه بيمار، كاملاً معتقد به خرافات و اوهام، با علايق ساده و كودكانه به اشيا و حتي اسباب بازيهاي مختلف بود و اطلاعات عمومي لازمه يك شخص متوسط اجتماعي را نداشت تا چه رسد به اطلاعات سياسي عميق و تسلّط بر رموز مملكت داري.

دوري از تهران و حدود چهل سال زندگي دور از پايتخت مظفرالدين‌ميرزا را در حالت خاصي نگه داشت. مدتي به درويش بازي و عوالم صوفي‌گري و عرفان روي آورد كه موجب انتقاد متشرّعان شد. حسنعلي‌خان اميرنظام گروسي كه مردي جدّي و اداري بود در بسياري از موارد بر او سخت مي‌گرفت و سعي داشت معاشران ناباب را از حول و حوش او دور كند مانع اسراف و تبذير او در باج‌ستاني‌اش از مردم آذربايجان شود؛ امّا موفق نشد و هميشه شاهزاده از او به شاه شكايت مي‌كرد.

اغلب معاشران ناصرالدين شاه با ديدن مظفرالدين ميرزا و حالت سطحي و قشري و عوامي‌گري او دچار نگراني مي‌شدند كه در آينده با چنان سلطاني اوضاع كشور به كجا خواهد انجاميد بعضي نيز بدين انديشه بودند كه شاه عمداً گهگاه فرزند خود را به تهران احضار مي‌كند تا در نشست و برخاست‌ها، رجال و دولت مردان قدر پادشاه زنده را بدانند و براي تندرستي و طول عمر ناصرالدين شاه دعا كنند.

مظفرالدين شاه هيبت شاها‌نة پدرش را نداشت و او كه در محيط شهرستاني تبريز بزرگ شده بود با حجب و حيا با رجال گرگ باران‌ديدة پايتخت برخورد مي‌كرد و تا مدتها پس از رسيدن به سلطنت اختيار امور را به امين‌السلطان سپرده بود.

 

ترس وليعهد 44 ساله از رعد و برق:

روزي كه ناصرالدين شاه در ورود به خطه آذربايجان در بهار سال 1306 هـ.ق. وليعهد وقت را در انتظار خود ديد كه با جميع همسرانش به استقبال او آمده بودند ناگهان هوا باراني شد رعد و برق پديد آمد و باران مانند سيل سرازير شد. در آن لحظات ناصرالدين شاه به چشم ديد كه وليعهدش خود را داخل اطاقي انداخته در حال گرية شديد است و رنگ بر چهره ندارد و به تدريج دچار حالت غش و صرع شده است.

ناصرالدين شاه كه مردي سفر رفته و اهل مطالعه بود و از رعد و برق كه يك مسأله طبيعي است كمترين بيمي نداشت دچار شگفتي شد كه چرا وليعهد تقريباً چهل سالة او مانند كودكان از تندر و آذرخش مي‌ترسد و غش و ضعف مي‌كند. در آن روز سيد بحريني همراه مظفرالدين ميرزا نبود اما در سالهاي بعد و به ويژه پس از شاه شدن مظفرالدين شاه، سيد بحريني – در متن سفرنامه مراغه خواننده به دفعات با نام اين سيد بحريني مواجه خواهد شد- كه مظفرالدين شاه به او نظر ارادت داشت و خود را از مريدان او مي‌دانست پس از جهيدن نخستين غرش رعد، عباي ناييني پشم شتر خود را كنار زده مظفرالدين شاه را به رفتن زير عبا دعوت مي‌كرد.

سيد بحريني بنا به روايت مرحوم اعلم السلطان تقي دانشور از غلام پيش خدمتهاي آن دوران آنگاه چشمان درشت خود را متوجه آسمان كرده در حالي كه انگشت سبابة خود را به سوي آسمان گرفته بود با صداي بلند و شبيه فرياد يا نعره بانگ مي‌زد: «آسمان، خجالت بكش، بي حيا نباش، اگر تصوّر مي‌كني اعلي حضرت شاهنشاه قبلة عالم و عالميان از آسمان قرنبه‌هاي تو مي‌ترسد، سخت در اشتباهي كوتاه بيا، جسارت مكن اعلي حضرت شفيق و مهربان هستند. قول مي‌دهند به افراد مسلمان متدين شريف و شاه دوست و جميع مسلمانان كمكهاي ذيقيمتي بكنند قول مي‌دهند سفرة يتيمان و بيوه زنان را پر از مائده كنند».

سيّد بحريني سپس به خواندن اوراد عجيبي مي‌پرداخت كه فقط خود از آن سر در مي‌آورد باران و رعد و برق سرانجام خاتمه مي‌يافت در تمام اين لحظات مظفرالدين شاه زير عباي سيد بحريني از ترس مثل بيد مي‌لرزيد و گريه مي‌كرد. سيد بحريني بر اثر تلاشي كه براي نجات شاه از رعد و برق مصروف مي‌داشت به ثروت زيادي نائل آمد. در سفر مظفرالدين شاه به فرنگ اتابك ميل نداشت سيد بحريني شاه را در سفر همراهي كند زيرا مي‌دانست به محض بارش باران با رعد و برق شاه ايران زير عباي او پناهنده خواهد شد. از اين رو به شاه گفت او را همراه نياوريد زيرا بي فايده است چون سيد بحريني زبان فرانسوي نمي‌داند و هرگاه بخواهد آسمان اروپا را از بارندگي و رعد و برق باز دارد آسمان فرنگستان زبان او را درنمي‌يابد.

گزاويه پائولي فرانسوي در خصوص مظفرالدين شاه مي‌نويسد:

«در ايران پادشاهان بر جاي يكديگر مي‌نشينند ولي شبيه يكديگر نيستند. چنان كه مظفرالدين شاه هم با پدر خود هيچ وجه تشابهي نداشت به اين معني كه اين پادشاه در واقع كودك مسني بود. از يك طرف هيكل درشت و سيبيلهاي پر پشت و چشمان گرد و شكم گنده او جلب توجه مي‌كرد و از طرف ديگر ساده لوحي و كارهاي بچه‌گانه‌اش شبيه يك پسر بچة دوازده ساله بود و درست همان چيزهايي كه موجب حيرت و تعجب و كنجكاوي يك طفل كم سن و سال مي‌شود او را به خود جلب مي‌نمود. سرگرمي او هميشه چيزهاي كوچك و بي اهميتي بود و هنگام خريد از مغازه‌ها و فروشگاه‌ها سراغ اسباب بازي ميرفت! طبيعتي ملايم و خيرخواه داشت ولي بي نهايت ترسو بود. به جان خودش بسيار علاقه داشت و چون من حافظ و مراقب او بودم به من از صميم قلب محبّت مي‌كرد و مرا با عنوان «نوكر عزيز و خوب من» مورد تفقّد قرار مي‌داد!»

شاه هيچ گاه از كنجكاوي و زير و رو كردن هر چيزي كه به چشمش مي‌خورد روگردان نبود به هر چيزي كه نظر مي‌انداخت ابتدا آن را با دست زير و رو مي‌كرد و مي‌سنجيد سپس انگشت خود را بلند مي‌كرد و مي‌گفت: من اين را مي‌خواهم!

فروشنده هم با كمال خوشحالي نشاني محل اقامت و صورت سفارش را مي‌گرفت و اشيا خريداري شده را به نشاني محل اقامت شاه مي‌فرستاد ولي در مورد دريافت وجه آن دچار مشكل مي‌شد.

درجة وحشت ذاتي مظفرالدين شاه از تاريكي و تنهايي به آن درجة شديد بود كه شبها بايستي اطاق او را كاملاً روشن و پر سر و صدا باشد به همين جهت هر شب هنگامي كه شاه قصد خوابيدن داشت يك عده از همراهان وي در اطراف بسترش مي‌نشستند چهل چراغها را روشن مي‌كردند و حكايات روزانه خود را با صداي بلند براي يكديگر نقل مي‌نمودند.

معرفی کتاب: سفرنامه مظفرالدین شاه به مراغه

تصویری دیگر از مظفرالدین شاه در دورۀ سلطنت

مظفرالدين شاه به آساني از هر چيز مي‌ترسيد و به وضع غريبي هم دچار وحشت مي‌شد هميشه يك تپانچة پر در جيب شلوارش داشت ولي هيچ وقت نشد كه آن را شليك كند.

مظفرالدين شاه در واقع از ضعيف‌ترين و جاهل‌ترين و بي‌كفايت‌ترين پادشاهان قاجار بود و اكثر نويسندگان و مورخان ايراني و خارجي حتي نزديكترين كسان وي در بلاهت و سفاهت و ناداني او اتفاق نظر دارند ولي با تمام اينها به خاطر امضائي كه در حال احتضار و با دستي لرزان ذيل فرمان مشروطيت ايران گذاشت، از خوش نام‌ترين سلاطين قاجار به شمار مي‌آيد.

مظفرالدين شاه كه در دورة ولايت عهدي خود هيچ سفري به خارج از كشور نكرده بود، در دوران سلطنت خود سه بار به بهانة بيماري و ابتلا به نقرس و براي مداوا و استفاده از آبهاي معدني به فرنگ سفر كرد كه هر كدام از اين سفرها بعدها با عنوان سفرنامة مظفرالدين شاه به فرنگ به چاپ رسيد.

 

نسخ خطی مورد استفاده در این مجموعه:

در تصحیح این دو سفرنامه، از سه نسخۀ خطّی منحصر به فرد و نفیس موجود در مجموعۀ نسخ خطّی موزۀ کاخ گلستان استفاده شده است که به مشخصات ذیل می‌باشند:

الف و ب) سفرنامۀ مظفرالدّین میرزا به مراغه، به شماره‌هاي 921 و 2321، به تاریخ تحریر 1305 هـ.ق. در قطع وزیری، در ابعاد 26*20، با کاغذ فلفل‌نمکی فرنگی و جلد ابره کاغذ ابری، به خط نستعلیق محمدرضای منشی.

ج) سفرنامۀ مظفرالدّین شاه در پارس‌ئیل به محال مراغه و قصبۀ ساوجبلاغ و شهر اروميه، به شمارۀ 793، به تاریخ تحریر 1308 هـ.ق. در قطع وزیری کوچک، با کاغذ فرنگی و جلد تیماج قرمز یک لایی، به خط نستعلیق تحریری.

معرفی کتاب: سفرنامه مظفرالدین شاه به مراغه

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.