کتاب «سفر به جنوب ایران» مأخذی مستند در عصر قاجار

کتاب «سفر به جنوب ایران» مأخذی مستند در عصر قاجار

نوشته: حسین مسرّت

پیشینۀ نگارش سفرنامه‌های فارسی همچون پیشینۀ تاریخ پرفرازونشیب ایران و جهان، درازدامن است، چون این سفرنامه‌ها در حکم یادداشت‌های خصوصی بوده که کسی همّت به تکثیر و رونویسی از آن نمی‌کرده است، ازاین‌روست که با نابودی نسخۀ اصلی، بسیاری از آگاهی‌های خوب تاریخی و اجتماعی نیز از میان می‌رفته است.

سفر به جنوب ایران: آلبرت هوتوم شیندلر، ترجمه و تلخیص: ناشناس، به کوشش و گزارش: حسین مسرّت، تهران: یزدا و مرکز کرمان شناسی، 1399، وزیری، 206 ص، مصوّر.

حسین مسرّت

پیشینۀ نگارش سفرنامه‌های فارسی همچون پیشینۀ تاریخ پرفرازونشیب ایران و جهان، درازدامن است، چون این سفرنامه‌ها در حکم یادداشت‌های خصوصی بوده که کسی همّت به تکثیر و رونویسی از آن نمی‌کرده است، ازاین‌روست که با نابودی نسخۀ اصلی، بسیاری از آگاهی‌های خوب تاریخی و اجتماعی نیز از میان می‌رفته است و به همین دلیل است که تعداد سفرنامه‌های به‌جامانده از دوران گذشته، بسیار است، امّا خوشبختانه با پیدایی صنعت چاپ، این‌گونه کتاب‌ها هم به چاپ سپرده شدند. یکی از مهم‌ترین دوره‌های تاریخی ایران که سفرنامه‌های فراوانی از آن برجای‌مانده، دورۀ قاجار است که هنوز بسیاری از سفرنامه‌های دست‌نویس آن در کتابخانه‌های ایران و جهان وجود دارد و عزمی می‌طلبد که آن‌ها را با دید انتقادی تصحیح کنند.

سفرنامه‌ها به‌غیراز آنکه یکی از انواع ادبی فارسی به شمار می‌روند، دربردارندۀ آگاهی‌های سودمند و یگانه‌ای دربارۀ شهرها و روستاها هستند که جز در این نوع کتاب‌ها، جای دیگری نمی‌توان سراغی از آن‌ها جست. چه بسیارند سفرنامه‌هایی که تنها اثر باقی‌مانده دربارۀ یک مکان هستند؛ شهرهایی که در طول تاریخ زیروزبر گشته و اسیر تندباد حوادث گشته‌اند.

در ارزش و اهمیّت سفرنامه‌ها همین بس که به‌عنوان معتبرترین سندهای اجتماعی و تاریخی مورداستفادۀ کلیّۀ پژوهندگان تاریخ اجتماعی، سیاسی و جغرافیای تاریخی قرار می‌گیرد. با اینکه قرن‌ها از نگارش سفرنامۀ ناصرخسرو می‌گذرد، هنوز از این کتاب به‌عنوان معتبرترین سند اجتماعی قرن پنجم که بازگویندۀ دقایق زندگی مردم آن زمان است، یاد می‌شود.

 نویسندۀ سفرنامه در نوشتن سفرنامه هیچ دل‌بستگی نسبت به آنچه در مسیر می‌بیند، ندارد؛ چونان چشمی دقیق همه‌چیز را ژرف می‌نگرد و در اندیشۀ اینکه کسی را خوش بیاید یا بد بیاید هم نیست، او در نگارش یادداشت‌هایش است صادق است، نکته‌هایی را بیان می‌کند که کمتر در کتاب‌های تاریخِ همان دوران آمده است.

سفرنامه نویس، از اوضاع پیرامون خود تصویر دقیقی به دست می‌دهد: شیوۀ پوشش، بهای ارزاق، جمعیّت، آداب‌ورسوم، خصائل روحی و اخلاقی و غیره. حال اگر نویسنده دارای دانش‌های روز مانند: جغرافیا، زمین‌شناسی، جامعه‌شناسی و غیره باشد، محصول کار به نهایت سودمند است.

سفرنامه نویسان که عمدتاً انسان‌های آگاه، دنیادیده و بعضاً کارشناس هستند با نگرشی ژرف و ریزبین به بیان اوضاع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی روستاها و شهرهایی که از آن دیدار کرده‌اند، می‌پردازند و در این راه، مأخذی سودمند برای نگارش تاریخ آن جایگاه بر جای می‌نهند. یکی از این سفرنامه‌ها، سفرنامۀ فردی فرنگی است که به دستور ناصرالدّین شاه در سال 1879 م (برابر 1296 ق)، مأمور کشیدن سیم تلگراف از تهران تا بوشهر بوده است و بنا به گفتۀ ایران‌شناس نامی، ایرج افشار: «قسمت عمدۀ این رساله به وصف شهرها و مردم اختصاص دارد که بسیار جالب توجّه است». (افشار،1344، ج 1: 237)

نویسندۀ این سفرنامه فردی جامعه‌شناس، جغرافی‌دان، زمین‌شناس، سیاستمدار و نظامی بوده است؛ ازاین‌رو در این کتاب آگاهی‌های درخور توجّهی را از اوضاع اجتماعی، اقتصادی، طبیعی و جغرافیایی مسیر خود می‌دهد. در نسخه‌های خطّی موجود نام نویسنده نیامده است؛ امّا نگارنده پس از بررسی کلّیۀ سفرنامه‌های خارجی بر پایۀ قراین در دست و تاریخ‌های مندرج در آن و سفرنامۀ آلمانی چاپ‌شده با نام «سفر به جنوب ایران، 1879» در شهر برلین به سال 1881 م که بدان اشاره خواهد شد، بدین نکته دست‌یافت که نویسندۀ آن آلبرت هوتوم شیندلر (1846 – 1914 م)، ایران‌شناس برجستۀ انگلیسی و همان نویسندۀ سفرنامۀ خراسان است و این سفرنامه توسّط شخصی دیگر به فارسی تقریباً روان ترجمه‌شده است.

ترجمۀ این سفرنامه که با نام اصلی «سفر به جنوب ایران 1879» به زبان آلمانی چاپ‌شده است؛ در ایران با دو نام گوناگون در کتابخانه‌های ملّی ملک (ش 6287) و مجلس شورای اسلامی (ش 700) وجود دارد که اشاره‌شده متعلّق به یکی از افسران انگلیسی اتریشی تبار مأمور کشیدن خطّ تلگراف بین تهران تا بوشهر و بحرین است.

در گفتار زندگی و آثار شیندلر که نگارنده پیش‌تر در ماهنامۀ دریچه درج کرده است. به نقل از ادوارد براون و جرج کرزن از دقّت نظر و اطّلاعات وسیع او درزمینۀ تاریخ ایران آشنا می‌شویم. نگاهی به کتاب‌ها و گفتارهای برجای‌مانده از شیندلر، نشانه‌ای از آگاهی کافی او از اوضاع سراسر ایران است که به‌واسطۀ اقامت طولانی مدّت در ایران حاصل‌شده است، به‌ویژه آنکه او به‌خوبی به زبان فارسی سخن می‌گفت و در مسیرهایی که در گوشه و کنار ایران داشت به‌خوبی با همراهان و رهگذران و ساکنان ارتباط برقرار می‌کرد و از سویی می‌دانیم که او حتّی درباره گویش‌های گوناگون ایران نیز تحقیق کرده و مطالبی نگاشته است. همین امر بر میزان دقّت او افزوده است. ازاین‌رو کتاب «سفر به جنوب ایران» نوشتۀ شیندلر که یکی از آگاهان تاریخ اجتماعی ایران در عصر قاجار است، از کتاب‌های مهمّ عصر قاجار به شمار می‌رود.

خواننده از خلال کتاب سفر به جنوب ایران، نه‌تنها با روستاها و جمعیّت آن آشنا می‌شود، بلکه اطّلاعات خوبی از شیوۀ معیشت و محصولات سرزمین، نوع روابط ارباب و رعیّت و حتّی میزان مالیات آن روستا یا شهر را در سالیان گذشته و حال را به دست می‌آورد. شیندلر، زمین‌شناس و خاک‌شناسی دقیق است و حتّی گیاه‌شناس. فرهنگی از نام‌های گیاهی را می‌توان از این کتاب استخراج کرد و نیز روستاها و شهرهای معدن‌خیز کشور را شناخت و نوع آب‌وهوا و شیوۀ سکونت و دیگر موارد ملک‌داری و زندگی هر سامان را به دست آورد. شیندلر نه‌تنها جامعه‌شناسی خبره است و به‌خوبی تصویری از اوضاع اجتماعی و مردم‌شناسی هر سامان می‌دهد، بلکه سیاستمدار و نظامی کارکشته‌ای هم است و چنان به گزارش راه‌ها‌، تنگه‌ها و گذرگاه‌ها می‌پردازد که انگار مأموریّت داشته وضع راه‌ها را برای افسران بالادستی خود گزارش کند. نکتۀ بارز کار شیندلر در هر مبحث، به‌ویژه مباحث اجتماعی این است که از جادۀ انصاف خارج نشده است و داوری‌های او درباره حقوق راهدارها و تفنگچی‌ها و غیره، عادلانه است.

ایرج افشار در سه جا اشاره به ویژگی این سفرنامه دارد؛ نخست در جهان نو می‌نویسد: «این سفرنامه حاوی مطالب شیرین و خواندنی است که بعضی از آن‌ها جنبۀ تاریخی دارد … و متضمّن بعضی نکات اجتماعی و وضع شهرهاست». (افشار، 1337: 297) و سپس در سواد و بیاض می‌نویسد: «قسمت عمدۀ این رساله به وصف شهرها و مردم اختصاص دارد که بسیار جالب توجّه است». (افشار، 1344: 237) و بار دیگر در کتاب یادگارهای یزد که چنین آورده است: «مطالبی که در این سیاحت‌نامه راجع به یزد و آبادی‌های آن آمده، مفیداست» (افشار، 1374، ج 1: 672)

سعید خودداری دربارۀ این سفرنامه می‌نویسد: «مؤلّف علاوه بر ویژگی‌های راه و طبیعت آن و جمعیّت و مالیات‌ها، معادن و کوه‌ها و تولیدات و محصولات و اوضاع اقتصادی به‌خصوص شهرهای بزرگ را پرس‌وجو کرده است. تاریخ آثار و کتیبه‌ها را به همان شکل هجری آورده و برای آثار تاریخی از منابع تاریخی فارسی و شاید عربی استفاده کرده است. یکی از نکته‌های دیگر این متن، سعی در تبیین یا ایجاد معانی برای اسامی شهرهاست که بر پایۀ شنیده‌ها به تخیّل خود پرداخته است». (شیندلر، 1391: 77)

روشنی زعفرانلو در دیباچۀ سه سفرنامه دربارۀ سفرنامۀ خراسان اثر شیندلر می‌نویسد: «سفرنامۀ خراسان، حاصل مشاهدات و نظرات یکی از افراد دقیق اروپایی است که برای کشیدن سیم تلگراف بین تهران و مشهد مأموریّت داشته و به حال ایران خوب آشنا بوده و با دقّت در جزئیات ـ تا آنجا که مجال مطالعه و دیدن برای او بوده ـ وضع اجتماعی آبادی‌های بین تهران و مشهد را دقیقاً مطالعه و یادداشت کرده است. با این رساله می‌توان تمام آبادی‌های سر راه تهران ـ مشهد را شناخت و آثار و خصوصیّات آن‌ها را دانست، زیرا مؤلّف در معرّفی امامزاده‌ها، مسجدها، حمّام‌ها، دروازه‌ها، کاروانسراها و امثال این‌ها سعی و التزام بخصوص داشته است، بعلاوه دقّت داشته است که عمارات را کی ساخته و کی تعمیر کرده است. در هر جا که مناسبت داشته از وضع اجتماعی و چگونگی زندگی و گذران مردم، مختصری نوشته و تعدّیات حکّام و گرفتن پول گزاف زیاده از اندازه را شرح داده است، طرز تملّک، تیول‌داری و آثار مترتب بر آن، زندگی شبانی و چادرنشینی، سلطۀ فئودالیزم و فقر مردم از موضوعاتی است که همه‌جا موردنظر او بوده است … به‌هرحال مطالبی که شیندلر، نودوپنج سال پیش نوشته است، اکنون هم قابل تحقیق است و اگر امروز هم از همۀ آبادی‌های ایران چنین اطّلاعاتی در دست بود، شناسایی ما نسبت به وطن عزیزمان خیلی بیشتر بود». (روشنی زعفرانلو، 1356: 16 و 18)

همۀ این گفته‌های روشنی دربارۀ کتاب سفر به جنوب ایران نیز صادق است. نگارنده فهرستی از نام‌های انسانی، جغرافیایی و نام بناها و مکانه‌ای این کتاب را استخراج کرده است که در پایان کتاب «سفر به جنوب ایران» آمده است. بر پایۀ این فهرست، شیندلر در این کتاب 70 صفحه‌ای نام 122 تن از بزرگان و افراد سیاسی و اجتماعی و سرشناسان هر دیار را آورده است، نام 42 گروه، ایل و طایفه مانند: افشار، بهارلو، زرتشتی و غیره را درج کرده است. 20 محصول طبیعی، معدنی و دستی ولایات را نام می‌برد. اشاره به نام حدود 500 روستا، آبادی و شهر دارد، به شرح و گزارش حدود 440 بنا و مکان تاریخی، جغرافیایی، باستانی و معمولی ایران پرداخته است و تقریباً دربارۀ هرکدام اطّلاعات خوبی داده است.

اهمیّت متن سفرنامۀ جنوب:

1-           ذکر کاروانسراهای شاه عبّاسی و دیگر کاروانسراهای مسیر.

2-           بیان جمعیّت شهرها و روستاها و بافت جمعیتی روستاها و ایل‌ها.

3-           ذکر تولیدات شهرها و روستا مانند: عبا بافی قهپایه و شال‌بافی کرمان.

4-           بیان آمار اقلیّت‌های دینی.

5-           اشاره به شکوهمندی ساخت ساعت شهر کرمان.

6-           ذکر دولاب (گاوچاه) جدید در کرمان.

7-           بیان میزان صادرات و واردات.

8-           گزارشی از وجود گونۀ نادر حیوانی خرس سیاه در اطراف بندرعباس.

9-           ذکر حوادث طبیعی مانند: سیل، قحطی، زلزله و …

10-         اشاره با باورها و اعتقادان مردمان آبادی‌های مسیر.

11-         اشاره به ملاقات با بزرگان و صاحب نامان ایران ازجمله حاج سیّاح، ایران‌گرد معروف.

12-         یکی دیگر از ویژگی‌های کتاب کاربرد واژه و اصطلاحات محلّی و خاص در کتاب است که واژه‌های زیادی را دربر می‌گیرد و به‌عنوان نمونه چندتایی ذکر می‌شود:

آدور (گیاه خارشتر)، ایشنون (گیاه اِشنان)، اُلنگ (چمن‌زار)، انگور توره (عنب الثعلب)، باغ اربابی، بوندر (آبادی آخر)، پیر (زیارتگاه)، پیش (یک نوع علف)، تحصیل کردن (دچار شدن)، تاجرخانه

(تجارت‌خانه)، ترتور (نوعی سنگ)، تَرده (موریانه)، جمبلو (یک نوع درخت)، جهاز دودی (کشتی دودی) چراغو (پوست گون)، چلا (گون)، حصیر تکه (نوعی کفش)، حنای دستکرک (نوعی حنا)، حنای خرمنی (نوعی حنا)، حوز (نوعی گیاه) خاک بوره (برای زرگری)، روپاس (نوعی گیاه)، زیل (نوعی درخت)، سواس (کفشی از حصیر)، شاه جادّه (جادّۀ اصلی)، شهریتی (شهرتی)، طناب انداختن (دار زدن)، کپر (خانه از نخل)، کتک (نوعی خانه)، کشتی دودی (کشتی بخار)، کک (نوعی مار)، معجر (نوعی ابزار)، نارنج قلعه (نارین قلعه، نوعی قلعه)، نخل شیطان (نوعی گیاه) وزه (نوعی سنگ).

مستنداتی دربارۀ نویسندۀ سفرنامه

بنا بر پژوهش نگارنده و فراهم شدن گواهانی چند ازجمله همانندی نگارش اين كتاب با سفرنامۀ خراسان نوشتۀ سر آلبرت هوتوم شيندلر و اينكه سید ابوالقاسم فاضلی در مقالۀ خود از سفر شيندلر به يزد نام می‌برد (فاضلی، 1353: 6) و اتفاقاً تاریخ این سفر با تاریخ مندرج در نسخه‌های مورداستفاده هم یکی است، یعنی 1879 م؛ و جای ديگر چنين اشاره‌ای نشده است، چنانكه برمی‌آید، نسخه‌اي از سفرنامۀ تلگرافچی، نزد فاضلی بوده است و نیز اشاره آقای جهانگیر اوشیدری در کتاب دانشنامۀ مزدیسنا که به نقل از منبعی ناگفته دربارۀ جمعیّت زردشتیان یزد به نقل از نوشتۀ شیندلر در سال 1879 م استناد کرده و می‌نويسد: «در 1258 خورشيدی [يعنی همان 1879 م، تاريخ سفرنامه] بنا به نوشتۀ جنرال هوتم شيندلر، شهر يزد 1242 نفر و دهات اطراف و بخش‌ها 5241 نفر و جمع كل 6483 نفر اسـت.» (اوشیدری، 1371: 509-508) لرد کرزن هم در کتاب ایران و قضیّۀ ایران اشاره به همین آمار به نقل از شیندلر دارد. (کرزن، 1367، ج 2: 294) ولی او و اوشـيدری از مأخـذ خـود نام نبرده¬اند و یقیناً از مقالۀ شيندلر با عنوان: «پارسیان در ایران و زبان آن» که در سال 1881 به زبان آلمانی نشر شده نقل‌شده است. ادوارد براون دربارۀ این مقاله می‌نویسد: «بهترین نوشته در مورد زرتشتیان ایران بوده است». (براون، 1377: 5855)

و نیز مقالۀ آقای سپهری اردکانی که او هم به نقل از شیندلر اشاره به جمعیّت اردکان در همان سال دارد: «هوتم شيندلر، يكی ديگر از جامعه‌شناسان می‌گويد كه در سال 1879 تعداد جمعيّت اين شهر بين 8000 تا 9000 نفر نوسان می‌كند.» (سپهری اردکانی، 11:1372) که بنا به گفتۀ آقای سپهری، مأخذ مطلب دربارۀ جمعیّت اردکان، کتاب دایره‌المعارف اسلام، جلد یک بوده است که آقای حسن مهدی‌زاده اردکانی آن را ترجمه کرده است؛ و اين عبارت نيز سند و گواه ديگری است بر اين نکته که سفرنامه از آن شيندلر است.

ازاین‌رو می‌توان سفرنامه را از او دانست. در بسياري از کتاب‌ها به‌ویژه تحقيق جامع حسين محبوبي اردكانی: «تاريخ مؤسّسات تمدّنی ايران» تصریح‌شده كه شيندلر جزءِ نخستين كسانی بود كه در ايران، تلگراف كشيد. (محبوبی اردکانی، 1357، ج 2: 211 و 229)

احمد منزوی دربارۀ آن چنين آورده است: «از ناشناس، كسی در زمان فرمانروايی ظّل‌السّلطان در اصفهان، از تهران به يزد رفته و روزبه‌روز آنچه ميان ‌راه ديده و منزل‌ها كه بريده است و فاصلۀ ميان آن‌ها را یادکرده و از روستاها و شهرهای ميان آن دو نام‌برده و از وضع اجتماعی آنجاها وصف كرده است. نستعليقِ پايان سدۀ 13 و رؤيت شده است.» (منزوی، 1354، ج 6: 4038)

ايرج افشار دراین‌باره چنين می‌نویسد: «ترجمۀ سفرنامه‌ای است كه در سال 1879 ميلادي [برابر 1296 ق و 1258 ش] توسّط يك فرنگی انگليسی كه مأمور خطّ تلگراف و سيم‌كشی بوده است، به قلم درآمده و حدود همان اوقات هم به فارسی نقل و به‌صورت خوبی ترجمه‌شده است». (افشار، 1352: 183)

همو در سواد و بياض چنين آورد:

«در سال 1877 مسیحی [برابر 1294 ق] هيئتی براي تهيّه مقدّمات و عمل سیم‌كشی تلگراف بين اصفهان و يزد و كرمان به دستور ناصرالدّين‌شاه از طهران به آن صفحات حركت كرد و پس از يازده ماه به طهران مراجعت نمود. رياست هيئت در عهدۀ يك نفر انگليسی بود. اكنون رساله‌ای خطّی از شرح عمليّات آن هيئت در دست است كه به شمارۀ 700 در كتابخانۀ مجلس [شورای اسلامی] ضبط می‌باشد. متأسّفانه نام محرّر رساله و اعضای هيئت معلوم نيست. از لحن و طرز نگارش آن برمی‌آید كه شخص انگليسی مطالب خود را بيان كرده و منشی ايرانی به قلم آورده است. تاريخ نگارش آن 1879 است … قسمت عمدۀ اين رساله به وصف شهرها و مردم اختصاص دارد كه بسيار جالب توجّه است.» (افشار، 1344، ج 1: 237)

***

نخستين بار يوسف اعتصامی در فهرست كتابخانۀ مجلس آن را معرّفی كرد، سپس ايرج افشار در مجلّۀ جهان نو آن را شناساند (افشار، 1327  :297-299)، آنگاه در سواد و بياض ذيل عنوان: «یزدی‌ها تلگراف نمی‌خواهند»، بخشی از آن را درج و به معرّفی‌اش پرداخت. (افشار، 1344: 239-237) بعدها در کتاب يادگارهای يزد، بخش يزد آن را چاپ كرد (افشار، 1374، ج 1: 672-670) و سپس در فرهنگ ایران‌زمین متن كامل آن را با همياری عبّاس سايبانی به چاپ رساند. (شیندلر، 1352: 260-183) سپس توسّط علی سپهری اردکانی بخش اردكان و ميبد اين سفرنامه با اشتباهات چاپی فراوان در کتاب تاريخ اردكان درج شد. (سپهری اردکانی، 1364، ج 1: 74-72) و آخرین بار توسّط نگارنده بخش یزد آن در کتاب یزد، یادگار تاریخ درج شد. (مسرّت، 1395: 36-28)

مصطفی درایتی در فهرستوارۀ دست‌نوشته‌های ایران (دنا) آن را ذیل نام‌های: سفرنامۀ یزد (درایتی، 1389، ج 6: 151) سفرنامۀ قم و کاشان و یزد و کرمان و خلیج‌فارس (همان: 143) و سیاحت‌نامۀ تلگرافچی فرنگی (همان: 265) آورده است.

کتاب‌نامه

الف) کتاب:

اعتصامی، يوسف (1311) فهرست نسخه‌های كتابخانۀ مجلس شورای ملّی، جلد دوم، چاپ اوّل، تهران: كتابخانۀ مجلس شورای ملّی، ص 444.

افشار، ایرج (1344) سواد و بياض، جلد اوّل، چاپ اوّل، تهران: دهخدا، صص 239-237.

افشار، ايرج و ديگران (1361) فهرست کتاب‌های خطّی كتابخانۀ ملك، جلد سوم، چاپ اوّل، تهران: كتابخانۀ ملّی ملک، صص 467-468.

افشار، ايرج (1374) يادگارهای يزد، جلد اوّل، چاپ دوم، يزد: خانۀ کتاب یزد و انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، صص 670-672

درایتی، مصطفی (1389) فهرستوارۀ دست‌نوشته‌های ایران (دنا)، جلد ششم، چاپ اوّل، تهران: کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، ج 6، صص 151 و 143 و 265.

سپهری اردكانی، علی (1364) تاريخ اردكان، جلد اوّل، چاپ دوم، اردکان: ادارۀ كلّ ارشاد اسلامی يزد و كانون كتاب ولی‌عصر اردكان، صص 74-72.

منزوی، احمد (1354) فهرست نسخه‌های خطّی فارسی، جلد ششم، چاپ اوّل، تهران، مؤسّسۀ فرهنگی منطقه‌ای، ص 4038.

ب) مقاله

افشار، ايرج: «سفرنامۀ تلگرافچی» فرهنگ ایران‌زمین، جلد نوزدهم، چاپ دوم، 1354، ص 183.

——- : «سفرنامۀ تلگرافچی»، جهان نو، سال 3، شمارۀ 12، 1337، صص 299-297.

باستانی پاریزی، محمّدابراهیم (1389): «مرثیۀ مُرسیه (تلگراف در ایران)»، پژوهش‌های ایران‌شناسی، ناموارۀ دکتر محمود افشار، به کوشش نادر مطلّبی کاشانی، جلد بیستم، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، صص 385-382.

[شیندلر، آلبرت هوتوم]: «سفرنامۀ بحرین یا گزارش مأموریّت کشیدن سیم تلگراف»، به کوشش سعید خودداری نائینی، پیام بهارستان، دورۀ 2، سال 4، شمارۀ 16، 1391، صص 117-76.

 [شیندلر، آلبرت هوتوم]: «سفرنامۀ تلگرافچی» به کوشش عبّاس سایبانی، فرهنگ ایران‌زمین، جلد نوزدهم، چاپ دوم، 1354، ص 183-260.

[شیندلر، آلبرت هوتوم]: «سفرنامۀ یزد»، به کوشش حسین مسرّت، یزد، یادگار تاریخ، [ویرایش دوم]، 1395، تهران: دف، صص 36-28.

مسرّت، حسین: «زندگی و آثار آلبرت هوتوم شیندلر، ایران‌شناس نامی عصر قاجار»، دریچه، س 13، ش 50(زمستان 1397):173- 184.

منبع: میراث شهاب، س28، ش108 (تابستان 1401)

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.