دکتر یوسف بیگ باباپور
(عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مراغه،
دکترای تاریخ علوم دورۀ اسلامی، کارشناس و پژوهشگر نسخه های خطی)
yosefbeigbabapour@gmail.com
چکیده:
خواجه نصیرالدین طوسی و رصدخانۀ مراغه نقطۀ شروع بزرگترین نهضت علمی در ایران بعد از حملۀ مغول بود. نهضتي كه از فرار مغزها به سرزمينهاي ديگر و نابودي آنها جلوگيري كرد. همچنين بزرگترين مركز تحقيقاتي و پژوهشي در مراغه شكل گرفت و تمام امكانات علمي، اعم از كتابها و ابزار و آلات علمي و غيره در اين مركز جمعآوري شد. دانشمندان علوم مختلف از اقصا نقاط عالم فراخوانده شدند و بسياري نيز خود داوطلبانه به اين مركز هجوم آوردند تا در ساية حمايتهاي مادي و معنوي خواجه نصير به بالندگي علمي برسند. كم كم بسياري از مدارس و حوزههاي علميه پاگرفت و ابداعات و اختراعات بسياري در اين مركز به وقوع پيوست. از جمله دستاوردهای علمی مکتب مراغه تألبف كاملترين زيج نجومي تا آن زمان بود با عنوان زیج ایلخانی؛ همچنين نظریة سیّارات در مکتب مراغه، نظریۀ ايجاد رنگینکمان، نظریه دربارة نور و انتشار صوت، ابداع و اختراع برخی آلات رصدی، مکتب کاشیسازی مراغه، و نظاير آن در اين مركز شكل گرفت و مطرح شد. از جمله دانشمندان بزرگي كه در مسير شكوفايي اين نهضت علمي شكوفا شد، ابن شاطر بود كه نظریات ابداعی او در مکتب مراغه بسيار مهم و قابل توجه است؛ تا جايي كه نظريات نجومي اروپا را دگرگون ساخت و زيربناي نظريات كپلر و ديگران شد؛ و چنانكه ميبينيم، تأثير و الگوبرداري از دستاوردهاي رصدخانة مراغه نه تنها در ايران، كه باعث ايجاد رصدخانه سمرقند و غيره شد، بلكه در اروپا نيز بسيار عميق بود؛ و اينها همه ميسر نميشد، مگر به بركت وجود خواجه نصيرالدين طوسي در دستگاه حكومتي ايلخانان در مراغه.
واژگان کلیدی: خواجه نصیرالدین طوسی، مراغه، رصدخانه، مكتب علمي مراغه، دانشمندان دورۀ اسلامی، تاریخ علم، ایلخانان.
درآمد:
مراغه، مدّتها مرکز تجمع علما و دانشمندان بزرگ بوده و اساتید و دانشمندان بسیاری از اطرف و اکناف عالم در این شهر گرد آمده و به تدریس و تحصیل و ایجاد مراکز و مؤسسات علمی بسیاری همّت گماشتند. در دوران سلجوقی به ویژه در قرن ششم هجری، مراغه از موقعیت علمی ممتازی بهره مند بوده است.
در دورۀ ایلخانی حوزة علیمهای که در مراغه با وجود دانشمندان و متفکّرین رصدخانه ایجاد شده بود، چندان خلقالسّاعه و آنی نبود؛ بلکه پیش از آن، دانشمندان بزرگی در فاصلة سالهای550 تا 586 هجری قمری در مراغه به تدریس در مدارس مختلف آن مشغول بودند؛ به عنوان نمونه یکی از این دانشمندان مجدالدین جیلی بود که ظاهراً هم حکیم بوده و هم متکلّم و هم فقیه و اصولی، که حکما و دانشمندانی چون امام فخر رازی و شهاب الدین سهروردی از محضر او استفاده کردهاند.
از مدارس معروف بین این سالها، میتوان به مدرسة عزیّه یا مدرسة قاضی و اتابکیه، و همچنین در دورۀ ایلخانی تا اوایل صفویه میتوان به مدرسۀ محییه و مدرسة سیواسی اشاره کرد که از مراکز مهم علمی در آذربایجان به شمار میرفت. (نک: مروارید، مراغه، صص 136- 137؛ سپهروند، مراغه در سیر تاریخ، صص 178- 179)
بیگمان در تشکیل حوزة علمیّة مراغه، مهمترین اقدامی که در دورة ایلخانی انجام شد، توسط خواجه نصیرالدین طوسی بود. عملیترین هدف خواجه از ایجاد رصدخانه، نجات و گردآوری مغزهای فراری بود. پس از آن که آرامش بعد از طوفان منطقه را فراگرفت، آذربایجان چهار راه حوادث شد. شخصیتهای معتبر متعددی که در هر زمینه از علوم شهرتی داشتند و از گزند زمان مصون مانده و در گوشهای خزیده بودند، چون خواجه نصیرالدین را مرکز ثقل امور و مورد اعتماد و وثوق دستگاه و به خصوص خواهان اصلاحات یافتند، به درگاهش روی آوردند و نه تنها در نزدش مأمنی جستند، بلکه بر سر شغلهای دیوانی، روحانی و علمی قرار گرفتند و هر یک در بازسازی مملکت عهدهدار نقشی گشتند. از طرفی، خواجه نیز منتظر نمینشست تا متفکّران و صاحبهنران به درگاهش روی آوردند، بلکه خود به برخی ایالت و ممالک سفر میکرد و هر جا به چهرة درخشان گوشهنشینی بر میخورد، او را از انزوا بیرون میکشید و به کاری میگمارد. همچنین در هر گوشهای اگر به کتابها و آلات و ادوات علمی و آثار هنری دست مییافت که از تاراج زمانه مصون مانده بود، آنها را گرد میآورد و در کتابخانههای جدید و آزمایشگاهها جای میداد تا از عارضة پراکندگی مصون مانند. حتّی از چین، روم، شامات و اروپا علما به خدمتش میشتافتند و دانستههای خویش را در اختیارش میگذاشتند. (نک: شیرین بیان، دین و دولت در ایران عهد مغول، ص 405)
به قول ابن فوطی، خواجه نصیرالدین به منظور جذب مغزهای ارزشمند، دوبار به بغداد و همچنین به واسط و بغداد سفر کرد و کتابهای کتابخانههای دوران خلفا را که پراکنده شده بود، گرد آورد و به کتابخانة رصدخانه انتقال داد و علما و روحانیون را فراخواندند و از آنان دلجویی کرد. (ابن فوطی، تلخیص مجمع الآداب، صص 350- 351) و باز به قول ابن فوطی، خواجه مردی کریم الاخلاق و خوب سیرت و متواضع بود و هیچ کس را از درگاه خود ناامید نمیراند. (همان، ص351).
سرانجام در قرن هفتم هجری اثر ارزشمند و مرکز علمی بزرگ مراغه، رصدخانه، بنیانگذاری میشود. دربارة تاریخ بنا و چگونگی ساختمان این مرکز علمی با توجه به آنچه در آثاری چون جامع التواریخ رشیدی، وصاف الحضره (ص51)، فوات الوفیات (ج2، ص186) و نظایر آن آمده، میتوان گفت که بنای رصدخانه به پیشنهاد و اصرار خواجه و با موافقت هلاکو خان در سال 657 هجری آغاز میگردد و بعد از 12 سال تلاش نتیجة تحقیقات و بررسیهای خواجه نصیر طوسی و دیگر دانشمندان بلند پایة این مرکز علمی، در کتابی معروف به زیج ایلخانی انتشار میدهد. (نک: شیرین بیان، دین و دولت در ایران عهد مغول، ص57؛ ورجاوند، کاوش رصد خانة مراغه، ص349- 353)
ماجرا از این قرار است که هلاکو فرمان داده بود که هر چند مال برای تهیة اسباب و آلات رصدخانه در کار باشد، از خزانه و اعمال ممالک او بدهند. به علاوه اوقاف کلّ ممالک محروسه را به اختیار خواجه نهاده بود تا اعشار آن را گرفته، در وجه مخارج رصد صرف کند، و بر حسب درخواست خواجه جمعی از علمای ریاضی و ماهران در فن نجوم را از اطراف بلاد نیز بخواست تا خواجه را دستیار باشند؛ از جمله مؤید الدین عُرضی دمشقی را که در علم هندسه و آلات رصد متبحّر بود از دمشق، و نجم الدین دبیران کاتبی را که در حکمت و کلام و منطق فاضل بود از قزوین، و فخرالدین (محیی الدین) اخلاطی مهندس و متبحّر در علوم ریاضی را از تفلیس، و فخرالدین مرغهای را که طبیب و در علوم ریاضی استاد بود از موصل، و نجم الدین کاتب بغدادی که در اجزای علوم ریاضی و هندسه و علم رصد مهارت داشت و کاتب صور نیز بود از بغداد بخواست، و با محیی الدین مغربی که مهندس و در علوم ریاضی و اعمال رصد دانا، و قطبالدین شیرازی و جمعی دیگر از حکما و دانشمندان مانند شمسالدین شروانی و شیخ کمالالدین ایجی و حسامالدین شامی و نجمالدین شامی و نجمالدین اسطرلابی و سیّد رکنالدین استرآبادی و ابن الفوطی و صدرالدین علی و اصیلالدین حسن پسران خواجه و جمعی دیگر عدة آنان تکمیل و با مشورت یکدیگر در طرف شمال غربی شهر مراغه، در بالای تپة بلندی محلّی که به زبان آذربایجانی رصد داغی (کوه رصد) مشهور است، در قسمت مسطح تپه که 137 متر در 347 متر میباشد، انتخاب کرده و بنای رصدخانه را به معماری فخرالدین احمد بن عثمانی امین مراغی، در کمال آراستگی در آن جا بنیاد نهادند، (مدرس رضوی، احوال و آثار خواجه نصیر، ص43- 44) و به روایت وصّاف «… تماثیل ممثّلات افلاک و تداویر و حوامل و دوائر متوهّمه و منازل ماه و مراتب بروج دوازدهگانه چنان ساخته شد که هر روز از برآمدن آفتاب تا فرو شدن آن پرتو خورشید، از سوراخ بالا بر سطح زمین عمارت میافتاد، و درجهها و دقیقههای حرکت وسط آفتاب و چگونگی ارتفاع در فصلهای چهارگانه و مقادیر ساعات از آن جا به خوبی معلوم میگردید… و بدین ترتیب با حذاقت بسیار و مهمّات فراوان چنان که در فنّ نجوم و در علم هیأت و مجسطی مقرّر است، ارصاد کواکب به جای آوردند». (وصاف الحضره، ص51)
و بالاخره در روز سه شنبه چهارم جمادی الاولی سال 657 هجری (1259م.) شروع به بنای رصد نمودند و در سل 660 آلتهای رصدی به اتمام رسید و هر یک از فضلا و دانشمندان به کار خویش پرداختند؛ و ثبت کردن معلومات رصدی که آن را زیج خوانند، در سال 672 قمری انجام یافت. (مدرس رضوی، شرح احوال و آثار خواجه نصیر، ص44)
در این میان، خواجه با استفاده از حمایت هلاکو که عشر درآمد مستغلات موقوفات سراسر کشور را برای مخارج ایجاد و ادامة کار رصدخانه تخصیص داده بود، در جوار برج رصدخانه اقدام به بنای یک مدرسة علمی بزرگ و یک کتابخانه که در آن به روایتی چهارصد هزار جلد کتب (رک: ابن شاکر، فوات الوفیات، ج2، ص186) گردآوری شده بود، یک سرای بزرگ برای محل زندگی و فعالیتهای علمی دانشمندان مقیم محلّی و سایر واحدهای ساختمانی مورد نیز نمود و به این ترتیب به اعتباری بزرگترین مرکز علمی سرزمینهای اسلامی را در قرن هفتم هجری در مراغه به وجود آورد. رصدخانة مراغه در دنیای کهن معروفیّت و شهرت فراوانی داشت. این شهرت تا قرن هشتم پایدار ماند و زمانی به دست فراموشی سپرده شد که رصدخانة سمرقند در سال 830 هجری براساس طرح و ضوابط علمی رصدخانة مراغه برپا گشت. (نک: موحد اردبیلی، یادنامة نخستین سمینار ستاره شناسی ایران، ص57) قسمت مهم کتابهایی که در رصدخانة مراغه جمع آمده بود، از کتابهای شام و بغداد و جزیره بوده که در فتنة تاتاران غارت شده بود. ابن عبری مینویسد: در آن کتابخانه، کتابهایی وجود داشت که از منابع مختلف چینی، مغولی، سانسکریت، آشوری و عبری ترجمه و در دسترس طالبان علم و دانشمندان رصدخانه قرار میگرفت.
کتابخانة رصدخانة مراغه تا سال 736 هجری که سلطان ابوسعید ایلخان وفات یافت، وجود داشته، ولی پس از این تاریخ که قلمرو ایلخانان مغول تجزیه گردید و ترکان آق قویونلو و آل جلایر و دستههای مختلف قومی و عشیرهای پدید آمدند و هر چند گاه به آذربایجان دست یافتند، به مرور کتابخانة رصدخانة مراغه که با چهار صد هزار جلد کتاب فراهم آمده بود، به تاراج رفت و هر یک از این سلسلهها سهمی از آن برگرفتند و آن را نابود کردند. (حقیقت، تاریخ نهضتهای فکری ایرانیان (از مولوی تا جامی)، ج2، ص929).
با این توصیفات، بیشک خواجه نصیر را باید رهاییبخش فرهنگ ایرانی پس از تهاجم مغول به شمار آورد. او احیاگر دو پایگاه معنوی عمده محسوب میشود: یکی تشیع که تبلور اندیشة ایرانی بود، طی قرون به دلیل وجود دستگاه خلافت و حکومتهای سنّی مذهب در ایران در اختفا به سر میبرد و مجال جولان نمییافت و اینک به پشتیبانی خواجه سر برون کرده و جایگاه مردمی و حتّی سیاسی مییافت و پایههای خود را در جامعه برای روزی که دین رسمی ایران گردد، استوار میساخت؛ و دیگری تشکیل حوزة علمی و ایجاد کانون علمی- هنری مراغه بود که میتوان آن را گنجینة علوم و هنرهای ایران از آغاز تا آن زمان نام نهاد. با استقرار این کانون که رشیدالدین آن را «عالی» توصیف میکند، نه تنها نمونههای تمدن ایرانی را که در شهرهایی که رو به ویرانی نهاده بود، گردآوری، متمرکز و حراست کرد، بلکه افکار جدید شرق و غرب را با تمدن ایرانی ترکیب کرد و نفخة نو و تر و تازهای به آن دمید تا چهرهای جهانی به خود گرفت. یکی از پیآمدهای عینی این واقعه رصدخانه بود.
لبّ کلام آنکه رصدخانة مراغه نهادی بود از تلفیق اندیشهها و موجودات کرة خاکی از سویی و کلّ کاینات از سوی دیگر، در بلندی گوشة غربی ایران که نور خورشید ابتدا بر قبّة آن میتابید و سپس نقاط دیگر را روشنی میبخشید. (نک: شیرین بیانی، دین و دولت در ایران عهد مغول، ص404)
اندیشههای علمای معتبر که از اطراف و اکناف مملکت برای همکاری گرد آمده، هم از فرار مغزها جلوگیری کرد و از مجموع اندیشههای دانشمندان گرد آمده، در حوزة علمیّة مراغه و همکاری آنان و فداکاری برخی شاگردان خواجه در کوتاهترین زمان اثرات و نتایج علمی و عملی آن مشهود گردید. (صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج3، ص216)
حوزة علمیة مراغه به برکت وجود مبارک و بی نظیر خواجه، رفته رفته یکی از بزرگترین و بهترین مراکز علوم عقلی گردید و بالأخص علوم ریاضی و نجوم در این مرکز به پیشرفتهای قابل توجّهی رسید. تأثیر چنین حوزة علمیّه در تمام قرن هفتم و هشتم بیتردید فراوان و عمیق بوده است.(همان، ص359)
خواجه برای تشویق و حمایت همهجانبة خود از علما و دانشمندان، ماهانه برای کسانی که در مکتب علمی مراغه فعالیت میکردند، مستمری و حقوق روزانه در نظر گرفته بود. او برای هر یک از فلاسفه روزانه سه درهم معین کرد و برای اطبا دو درهم و برای فقها یک درهم و برای محدثین نصف درهم حقوق میداد. به این جهت مردم به دانشکدههای فلسفه و طب بیشتر از فقه و حدیث هجوم آوردند و در صورتی که قبلاً این علوم در خفا تعلیم میشده است. (سپهروند، مراغه در سیر تاریخ، ص187)
از میان علمای حوزة علمی مراغه، طبق قراین چهار نفر طراز اوّل بودند. خواجه در مقدّمة زیج ایلخانی از این چهار دانشمند یاد میکند که به احتمال زیاد معاونان اوّل او در اوان فعالیت این مرکز علمی بودهاند. این چهار نفر عبارتند از: مؤیّدالدین عُرضی دمشقی، فخرالدین مراغی، نجم الدین دبیران و فخرالدین اخلاطی. (ورجاوند، کاوش رصد خانة مراغه، ص273)
بعضی از مورّخین بستن رصد مراغه را از ابتکارات و افکار خود خواجه دانند و گویند او سالیان دراز در این اندیشه بود که به هر وقت اقتضا کند و وسایل فراهم گردد، به عمل رصد پردازد. (مدرس رضوی، شرح احوال و آثار خواجه، ص40)
بالاخره رصد مراغه، با بهترین وسایل آن روزی مجهز گردید که بعضی از آنها احتمالاً از بغداد و الموت آورده شده بود. مؤید الدین عرضی در کتابی که در شرح آلات رصد مراغه نوشته، این وسایل را وصف کرده است. (دربارة توصیف این آلات، نک: همان، ص53- 54؛ و نیز: غرنی، ابزار و آلات رصدخانة مراغه، صص 65 به بعد) بسیاری از این ابزار و آلات برای اوّلین بار در مکتب مراغه ابداع و طراحی و ساخته شد که به نوبة خود دربارة هر یک سخن خواهیم گفت.
خواجه نصیر چهرة کم نظیری است که در بیشتر زمینههای علمی آن روز جهان به مطالعه و پژوهش پرداخته و در جهت تکمیل بسیاری از مباحث علمی و افزودن بر آنها و بیان نظریههای تازه توفیق چشمگیری یافته است.
او در تمامی زمینههای ریاضی و فیزیک به بررسی و پژوهش پرداخته و کارهای پیشینیان خود را به خوبی شناخته و در جهت کامل ساختن و بسط دادن بخشهایی از آنها اقدام کرده است. از جمله، او در اثر معروف به شکل القطاع، کلیة موفقیتهای گذشتگان خود را در علم مثلثات به تفصیل شرح داده و تئوری مناسبات را بسط و توسعه داده و تئوری اشکال کامل یا چهار ضلعی را تکمیل کرده و راه حل مثلثهای مسطّح و کروی و غیره را شرح داده است. او در نتیجة پژوهشها و مطالعات خود ثابت کرد که مثلثات مسطحه علم مستقلی است. (نک: سارتن، مقدمه بر تاریخ علم، ج2، ص1006، ورجاوند، کاوش رصدخانة مراغه، ص132)
او بود که برای نخستین بار مفهوم اجزای بینهایت (بینهایت کوچکها) را وارد کرد. (صدری افشار، سرگذشت سازمانها و نهادهای علمی، ص102)
همچنین خواجه برای اوّلین بار شرحی علمی بر عناصر اقلیدس نوشت و در زمینة هیئت به معارضه با بطلمیوس برخواست و در زمینة مرکزیّت زمین دستگاه تازهای پیشنهاد کرد که زمینة محاسبات کپرنیک، گالیه و سایر منجّمین اروپایی را تا کپلر تشکیل داد.(همان، ص103)
نبوغ ذاتی خواجه، قبل از وزارت نیز ستودنی است. در تذکرة عرفات العاشقین حکایتی را نقل شده است که «وقتی که ملاحده خواجه را حبس کردند، مشهور است از کاغذ و نی به جهت اطفال و مردم آن جا بادبادک و فرفرک و غیره ساختن گرفت و بدین سبب نی و کاغذ و سریش بسیار جمع نموده و دو بال عظیم جهت خود ساخته، در وقت فرصت بر خود بسته، پرواز کرد و چهار فرسخ پرید». (نقل از: مدرس رضوی، احوال و آثار خواجه، ص106)
این نوشته اگر چه به ظاهر جنبة افسانهای دارد، ولی با توجه به شخصیت علمی چند بعدی خواجه نصیر که در زمینههای مختلف به کار پژوهش و تحقیق پرداخته، نمیتوان و نباید از آن بیتوجه گذشت.
خواجه در علم طب نیز مهارت داشت و چنان که از نوشتههایش بر میآید، در زمینة دیدگاههای بنیادی مربوط به علم طب، از نظرگاههای دانشمندان بنام قبل از خود مانند رازی، اهوازی و ابن سینا آگاهی داشته است که یکی جنبة بهداشتی و پیشگیری و دیگری جنبة درمانی بود. همچنین نباید فراموش کرد که بنا به گفتة قطب الدین شیرازی، وی کلیات قانون ابن سینا را نزد استادش خواجه نصیر خوانده است.(ورجاوند، کاوش رصدخانة مراغه، ص134)
به هر حال جامعیّت علمی خواجه بر هیچ کس پوشیده نیست و همگان بر آن واقف و معترفند و آثار و شواهد موجود نیز مؤیّد آن است. میبینیم که در رأس هرم علمی و نهضت و حرکت جدیدی که در ایران پس از مغول شروع شده بود و میرفت که رفته رفته پا بگیرد و شهرت جهانی بیابد، چنین شخصیتی وجود داشت و این خود عطیة بیپایان خداوند متعال بر مردم و فرهنگ ایران و جهان بود که بار دیگر علم، فرهنگ، هنر و حتی ادب و اخلق به دست مردی از خطۀ پاک ایران، و سرزمین عالمپرور طوس احیا گردد. کاری که سالها پیش مردی از طوس برخاست و به احیای فرهنگ و اساطیر ایران پرداخت و امروز همشهری او دوباره به شکلی دیگر کار او را این بار در برابر قوم وحشی مغول تکرار کرد. ذیلاً پس از این مقدّمه، به بررسی و نوآوری این نهضت و حوزة علمی و مکتب مراغه در این دوره خواهیم پرداخت.
دستاوردهای علمی مکتب مراغه:
الف) زیج ایلخانی:
زیج ایلخانی در رصدخانة مراغه قریب پانزده سال طول کشید و نتیجة آن را خواجه نصیر در کتابی به اسم زیج ایلخانی که در سال 663 هجری، یعنی در ایّام اباقا خان، منتشر ساخت. (اقبال، تاریخ مغول، ص191) این خلاصة اعمال در رصدهایی بود که خود خواجه و یارانش در طول این سالها مدوّن نموده بودند.(همان، ص502)
این زیج، کتابی است به فارسی مشتمل بر چهار مقاله: مقالة اوّل در معرفت تواریخ؛ مقالة دوم در معرفت روش کواکب و مواضع آنها در طول و عرض و توابع آن؛ مقالة سوم در معرفت اوقات؛ مقالة چهارم در بقیة اعمال نجومی.
زیج خواجه در مشرق زمین و چین بسیار مورد توجه بوده و حتّی پس از انتشار زیج الغ بیگ در 1427م. تا مدّت زیادی از آن استفاده شده است.(مدرس رضوی، احوال و آثار خواجه، ص410)
جورج سارتن دربارة زیجهای شرق و زیج ایلخانی حاصل کارهای پژوهشی در رصدخانة مراغه و اهمیّت آن چنین مینویسد: «اکنون که از امکانات ریاضی و تجربی منجّمین این عصر تصوّری در دست داریم، قدم بعدی بررسی زیجهایی است که رصدهایشان در آنها خلاصه شده است. مسلماً زیج از جدولهای مثلّثاتی تفکیک ناپذیر بودند، ولی در این جا از بخشهای نجومی آنها بحث خواهیم کرد.
نخست از زیجهای عربی (اسلامی) گفتگو میکنیم. در عصری که با زیج طلیطلی زرقالی (ح1080م) آغاز میشود و با زیج ایلخانی نصیرالدین (ح1272م) پایان مییابد. این عصر در اسپانیا آغاز شد و در ایران به پایان رسید. یقین است که در اثنای این دو قرن زیجهای دیگری تدوین شد، ولی با اهمیتی کمتر، از قبیل زیج مرو در 1115م به وسیلة خازنی. معلوم نشده که آیا زیج ایلخانی نخست به فارسی نوشته شده یا به عربی، ولی در مورد رواج آن در شرق اسلامی و بودایی تردیدی نیست».(سارتن، مقدمهای بر تاریخ علم، ج2، ص1010)
زیج ایلخانی به لاتین ترجمه و از سال 1652م. در اروپا منتشر گردید. امّا متأسفانه تا امروز در ایران چاپ علمی و خوبی از آن انجام نیافته است.
براساس پژوهشها و اندازهگیریها و رصدهای فراوان و تنظیم جدولهای جدید، جدولهای زیجهای گذشته مورد اصلاح قرار گرفتند و تغییراتی در آنها به وجود آمد و اساس کار در رصدخانة مراغه به امر تجربه متکی بر زمینۀ معلومات قبلی استوار گشت و به این ترتیب مرکزیت علمی رصدخانة مراغه نسبت به مراکز علمی یونانی و لاتینی قرون وسطی برتری چشم گیری دارد. باید گفت که به اعتباری بسیاری از اصول پژوهشهای علمی مورد قبول امروز دنیا، بر فعالیتها و پژوهشهای رصدخانة مراغه حاکم بود.
اصول کار در مراغه به صورت علمی دنبال میشد و آن عبارت است از دریافت مجهول از معلوم، مطالعات دقیق حوادث، حرکت از معلول به علّت و تحقیق نمودن قوانین به وسیلة تجارب سالیان درازی سپری شد تا غربیان به این طریقهها آشنا و در اثر آن به ترقّیات و کشفیّات بزرگ نایل شدند.(انس خان، یادنامة خواجه نصیر، 1335)
در سال 672 هجری وقتی خواجه، در کاظمین در جوار مرقد امام موسی کاظم (ع) در اثر بیماری دار فانی را وداع میگفت، آرزوی راه اندازی و افتتاح و رفع نواقص و اشکالات رصدخانه را در دل میپروراند. اندوه بزرگ خواجه در واپسین لحظات حیات پر برکت خویش، بعضی اشتباهات و کاستیهایی بود که در استخراج زیج بر اثر شتاب در کار پدید آمده بود. از این رو در واپسین دم زندگی از پسرش خواست که پس از مرگ او با یاری قطب الدین شیرازی که در تکمیل بنای رصد و تنظیم جداول زیج، با خواجه نصیر همکاری و او را یاری کرده بود، آن اشتباهات و نواقص را رفع و اصلاح کند، امّا چون خواجه نصیرالدین در مقدمة زیج ایلخانی به ذکر علمای اربعه که اشاره شد، اکتفا کرده بود و از قطب الدین و دیگران یاد نکرده بود، قطب الدین از غایت غروری که داشت به وصیت خواجه اعتنا و عمل نکرد. از این رو کار اصلح و اتمام زیج ایلخانی ناکرده ماند. (حقیقت، تاریخ نهضتهای فکری ایرانیان (از مولوی تا جامی)، ج2، ص974)
این زیج حاوی مطالبی دربارة تقویمهای هجری، یزدگردی، سلوکی، یهودی، ملکی و چینی- اویغوری است. (نک: کندی، پژوهشی در زیجهای دورة اسلامی، ص161- 167)
چند تفاوت عمده در این زیج نسبت به زیجهای پیشین دیده میشود: یکی از جداولی که در این زیج است و در زیجهای دیگر یافت نمیشود، زمان گذشته از طلوع خورشید (یا مانده تا غروب خورشید) را با دقت ثانیه و زاویة استوایی معادل آن را با دقّت ثانیة کم به صورت تابعی برای روز مورد نظر بر حسب درجه معلوم میکند. در جداول ستارگان نیز رصد خود خواجه ثبت شده و در عین حال رصدهای بطلمیوس، مقادیر عرض که در این جدول هست، معلوم میشود که دست کم برای هجده ستاره رصدهای مستقلی برای تعیین موضع ستارگان در مراغه انجام شده است.(همان، ص165)
رصدخانة مراغه بعد از خود الگوی رصدخانههای دیگر و به خصوص رصدخانة سمرقند با اندازهای بزرگتر قرار گرفت و حتّی زیج ایلخانی که ناتمام مانده بود، توسط زیج الغ بیگ هم به اتمام رسید و هم شبهات آن رفع گردید.
رصدخانة مراغه و پژوهشهای انجام یافته در آن، در اروپا نیز تأثیر گذارد؛ چنان که پیدایش رصدخانههای اروپایی را بر کنار از تأثیر آن نمیتوان دانست. (ورجاوند، کاوش رصدخانة مراغه، ص368)
زیج ایلخانی را شروح و تلخیصاتی است که برخی به قرار زیر است:
1- کشف الحقایق، تألیف حسن بن محمد نیشابوری، مشهور به نظام اعرج که شرحی است بر زیج ایلخانی. (نک: حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج2، ص15)
2- توضیح زیج ایلخانی، تألیف حسن به حسین بن حسن شاهنشاه سمنانی منجّم که در سال 795 یا 796 (1392- 1393م) تألیف کرده و نسخهای از آن در کتابخانة لندن موجود است.(نک: مدرس رضوی، احوال و آثار خواجه، ص412؛ ورجاوند، کاوش رصدخانة مراغه، ص352)
3- الزیج الخاقانی تکمیل الزیج الایلخانی، غیاث الدین جمشید بن مسعود کاشانی، مدیر رصدخانة الغ بیگ در سمرقند، زیج ایلخانی را تکمیل کرده و جداولی بر آن افزوده است و در مقدمة کتاب مفتاحالحساب خود نیز بدین کتاب اشاره کرده که نسخة اصلی آن در کتابخانة ملی پاریس است.(نک: حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج2، ص15؛ مدرس رضوی، احوال و آثار خواجه، ص412)
4- العمده الخاقانیه، مختصر زیج ایلخانی، از علیشاه بن محمد بن قاسم خوارزمی بخاری، معروف به علاء منجّم، زیج ایلخانی را اختصار و با بعضی تصحیحات و توضیحات منتشر ساخت. حاجی خلیفه در کشفالظنون (همانجا) از آن با عنوان زیج شاهی یاد کرده است.
معروف است که اختر شناسان چین در رصدخانة مراغه با خواجه همکاری میکردند و حضور آنان سبب تسهیل مطالعة وسیع تقویمهای چینی و اویغوری از سوی علمای اسلامی گردیده بود. امّا از طریق منابع چینی نیز اطلاعاتی در دست است که به درخواست خان بزرگ قوبیلای قاآن، اخترشناس مسلمانی موسوم به جمال الدین را همراه با طرحها و نمونههایی از آلات نوع مراغه به پکن فرستادند تا در رصدخانة امپراطوری مورد استفاده قرار گیرند. (نک: آبویل، تاریخ ایران کمبریج، ج5، صص640؛ و نیز: مراغه در سیر تاریخ، ص218- 219)
- نظریة سیّارات در مکتب مراغه:
زمین و دیگر سیارات منظومة شمسی در مدارهایی تقریباً مستدیر بر گرد خورشید میگردند و همة آنها تقریباً در سطحی واحد که فلک البروج خوانده میشود، قرار دارند. همچنین این تصور که تا سدة شانزدهم میلادی سخت به آن معتقد بودند که هر حرکت سماوی باید یکنواخت و مستدیر یا آمیزهای از این حرکات باشد نیز متعلق به ایام پیش از بطلمیوس بوده است. لازمة این تصور که به زبان امروزی بیان شده آن است که حرکت هر جرم سماوی و همچنین حرکت نقطة تقاطع بردارهایی که دارای طول ثبتی هستند قابل بیان باشد، یعنی هر بردار با سرعت زاویه ای ثبتی بچرخد و مبدأ اوّلین بردار در زمین باشد.
رصدهای بطلیموسی وی به این درک سوق داد که مرکز حرکت برابر برای مرکز فلک تدویر، نه زمین است نه مرکز فلک حامل، بلکه نقطهای متمایز از هر دو، یعنی نقطة معدلالمسیر است، حضور معدلالمسیر در مدل بطلیموس دقت بیشتر در پیشگویی موقع سیارت را مقدور میسازد، امّا اصل مستدیری متحدالمرکز را نقض میکند.
این به اصطلاح نقیصه در نظرات سیارات مورد انتقاد تعدادی از اخترشناسان قرار گرفت، امّا تا دورة ایلخانی ظاهراً هیچ کس طرحی که قادر باشد در دقت و صحّت با طرح بطلیموس رقابت نماید و در عین حال دارای تنها حرکات مستدیر متحدالمرکز باشد ارایه نکرد. امّا این تحول را نصیرالدین آغاز نمود و به کمک همکارانش در رصدخانه مراغه به انجام رسانید. وی ظاهراً نخستین کسی بود که دریافت اگر یک دایره در داخل دایرهای دیگر دوران کند و شعاع دایرۀ دوم دو برابر شعاع اولی باشد، در این صورت هر نقطه بر پیرامون دایرة اوّل قطری از دایرة دوم را ترسیم میکند.
این طرح دورانی را میتوان اتصالی از دو برداری که طولهایش ثابت و با هم مساوی است و داری سرعت زاویهای ثابت (یکی دو برابر دیگری) میباشد نیز دانست، این طرح به همین خاطر به «جفت طوسی» معروف گشت. نصیرالدین به درستی چنین جفتی را بر انتهای برداری که از مرکز معدلالمسیر بطلیموسی آغاز میشود قرار میدهد و موجب میگردد که بردار متناوباً بزرگ و کوچک گردد.
دیگر اخترشناسان گروه مراغه کار را در این زمینهها ادامه دادند، اما نتایج آنها هنوز کاملاً بهبود نیافته است. در همه موارد، مساعی معمولاً موفق آنها ظاهراً ترسیم آمیزههای حرکات مستدیر متحدالمرکزی بوده که واجد شرایط لازم بطلمیوس باشد و معدلالمسیر را حفظ نماید.
در میان پنج سیارهای که با چشم غیر مسلح قابل رویت میباشند، حرکت عطارد بسیار نا منظم تر از دیگران است. از این رو ترسیم الگوی دلخواهی برای پیشگویی منازل آن بسیار دشوارتر از هر سیارة دیگر است. قطبالدین شیرزی، از همکاران جوانتر نصیرالدین، پس از کوششهای فراوانی که مدّتهای دراز پس از ترک مراغه به عمل آورد، نقشهای ترسیم کرد. این نقشه واجد تمام شرایطی است که بطلمیوس برای فلک عطارد لازم میداند. شاید اوج روشهایی را نشان میدهد که مکتب مراغه بسط داده بود. پیشرفتهایی که در زمینۀ یاد شده به دست آمده بود، با از میان رفتن گروه مراغه متوقف نگردید. اخترشناس دمشقی، معروف به ابن الشاطر (اوج درخشش 751ق/ 1350م) در جایی که قطب الدین موفقیتی حاصل نکرده بود، توانست طرحی برای حرکت ماه ترسیم کند که فاقد نقیصة بسیار جدی طرح بطلمیوسی بود و در واقع همسان طرحی بود که کوپرنیک (اوج رونق 1350 میلادی) برای ماه پیشنهاد کرده است. در حقیقت معلوم گردیده که طرحهای کوپرنیکی سواد عین طرحهایی بوده که دانشمندان مراغه یا ابن شاطر ارایه کرده بودند. همۀ آن چه برای کوپرنیک باقی ماند، انتقال دوبارۀ مرکز جهان از زمین به خورشید بود که از اهمیّت فلسفی زیادی برخوردار است.( آبویل، تاریخ ایران کمبریج، ج5، ص 630-631)
ج) ابن شاطر و نظریات ابداعی او در مکتب مراغه:
ابوالحسن علاءالدین علی بن ابراهیم بن محمد بن همام انصاری معروف به مطعم انصاری (714- 777ق/ 1304- 1375م.)، اخترشناس و ریاضیدان مشهور دمشقی، وی از سوی بیشتر دانشمندان معاصرش لقب علامه یافت. در شش سالگی پدر خود را از دست داد و جدّش سرپرستی او را بر عهده گرفت. پس از چندی او را به علی بن ابراهیم بن شاطر که شوی خاله و پسر عمۀ پدرش بود، سپردند. ابن شاطر نزد علی بن ابراهیم، هنر کنده کاری بر روی عاج را آموخت و به همین سبب به «معطم» معروف شد و نیز نزد همو هیئت و حسب و هندسه را فرا گرفت. هنر و مهارت ابن شاطر در کنده کاری مورد توجه واقع شد و از این راه ثروتی اندوخت که امکان مسافرت و ادامة تحصیل را برای او فراهم ساخت. در 719ق/ 1319م. به قاهره و سپس به اسکندریه رفت و در این دو شهر به فرا گرفتن هیأت و نجوم و ریاضی پرداخت و در این علوم مهارت یافت. سپس ریاست موذنان و مسئولیت تعیین اوقات شرعی در جامع امور دمشق را به عهده گرفت و قسمت اعظم زندگی خود را در این کار به سر برد. ابن شاطر در این باره جداولی ترتیب داد که مجموعهای از جداولی که مقادیر بعضی از توابع کروی نجومی مربوط به اوقات نماز از آنها به دست میآمد. این جدولها تا 1974م. کشف نشده بود. ابن شاطر، همانند دیگر دانشمندان معاصر خود به ساختن اسطرلاب و ربع و ساعتهای آفتابی علاقهای وافر داشت. غالباً خود را به ساختن وسایل و ابزار نجومی و آلات گاهشماری و گاهشناسی و محاسباتی که گواه مهارت و دانش و چیره دستی او بود و نیز به نوشتن رسالههایی دربارة خصوصیات و طرز کاربرد آنها مشغول میداشت.
اهمیت ابن شاطر از دو جهت است: طرحی و تکمیل آلات نجومی، به ویژه ساخت ساعت آفتابی و نظریة سیارهای او. در این نظریات، تلاشهایی برای تکمیل فرضیههای اخترشناسان پیشین و پالایش نظام بطلمیوس از خطاهایی که به نظر او رسیده، به چشم میخورد. آثار ابن شاطر را میتوان دو قسمت کرد:
الف- ساخته ها: اگر چه از ساختههای ابن شاطر جز اندکی به دست ما نرسیده، ولی رسالههای موجود دربارة نحوة کاربرد آن آلات دلالت بر وجود دستگاههای مربوط دارد که عبارتند از:
1- اسطرلابی که در 22 سالگی ساخت، هم اکنون در رصدخانة ملی پاریس موجود است. ابن شاطر دو اسطرلاب، نیز در 34 سالگی طرح کرد و خود آن را «آلالهالجامعه» نامید.
2- ربع تام: ابن شاطر این دستگاه را برای شناخت اوقات شرعی طرحریزی کرد.
3- ربع علائی: منسوب است به علاءالدین که لقب خود ابن شاطر است. ابن شاطر کوشید زاویۀ میل دائرهالبروج را تعیین کند. وی با استفاده از وسایل مکانیکی خود، مقدار آن را 23 درجه و 31 دقیقه تعیین کرد.
4- ساعت آفتابی: وسیلهای که ابن شاطر میتوانست با استفاده از آن در هر ساعت از روز، زمانی را که از طلوع آفتاب گذشته یا به غروب آن مانده بود، بر حسب ساعات اعتدالی اندازه بگیرد و اوقات نماز ظهر و عصر و نیز نصف النهار محل و از روی آن جهت قبله را تعیین کند. ساعتی که در 767ق. ساخت آن را «صندوق الیواقیت الجامع لاعمال المواقیت» نامید و در سال 773ق. ساعت آفتابی افقی باشکوهی ساخت که بر منارة شمالی مسجد اموی نصب شد. ساعتهای آفتابی، آلات گاهشماری در سایر مربوط به آنها که توسط ابن شاطر، تهیه و تصنیف شده و قرون متمادی در مصر، شام، قلمرو دولت عثمانی و دیگر ممالک اسلامی، مرجعی برای تعیین و ضبط وقت شرعی بوده است. ساعت ابن شاطر تا حدود 1290ق/ 1873م. در مسجد اموی موجود بود.(دیانت، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج4، ذیل: ابن شاطر)
گذشته از ساخت و تکمیل آلات نجومی، مهمترین کار تئوریک ابن شاطر نظریة سیارهای است که تغییرات تازهای در الگوهای بطلمیوس وارد کرد. وی ضمن تشریح و انتقاد اغلب نظریات بطلمیوس، براساس رصدها و الگوهای مندرج در «الزیج الجدید» خود، سیر اجرام آسمانی براساس نظام بطلمیوس را رد کرده و دلایلی در اثبات نظریة خود ارائه کرده است. ابن شاطر حرکت خورشید را از دید ناظر در زمین به صورت مجموع حرکتهای تدویری در نظر گرفته است. وی در این نظریه به طور آشکار فلک حامل خارج از مرکز و فلک معدلالمسیر را که در مدل بطلمیوسی آمده، حذف کرده و به جای آنها از فلکهای تدویر درجۀ دوم استفاده کرده است. هدف نهایی وی نه اصلاح مبانی نجوم عملی، بلکه به وجود آوردن یک نظریة سیارهای بوده است که از حرکات یک نواخت در مدارهای دایرهای فراهم آمده باشد. در مورد خورشید هیچ مزیتی از فلک تدویر اضافی به دست نیاورده، در مورد ماه این تمهید جدید تا حدی عیب عمدة نظریة بطلمیوس را اصلاح کرد.
ارزش واقعی ابن شاطر تا نیمة قرن بیستم شناخته نبود؛ زیرا کپرنیک نظریات نجومی او را بر خلاف واقع به خود نسبت داده و علمای نجوم در اروپا نیز بر این ادعا صحه گذاشته بودند. این توهّم مدت 5 قرن همچنان باقی بود، تا این که نخستین بار در 1950م. نظریۀ سیارهای ابن شاطر مورد پژوهش قرار گرفت و معلوم شد که الگوهای وی از نظر ریاضی با الگوهای کپرنیک یکی است.
مستشرق انگلیسی «دیوید کنیگ» در مقالهای که در قاموس الشخصیات العملیّه، در 1370ق./ 1950م. منتشر شده، اکثر نظریات نجومی منسوب به کپرنیک را مقتبس و مأخوذ از نظریات ابن شاطر دانسته است. در سال 1393ق./ 1973م. از نسخ موجود در لهستان، مسقط الرأس کپرنیک، معلوم شده که از این نسخ خطی عربی بهره برده و ابتکار ابن شاطر را به خود منسوب ساخته است. عدّهای هم احتمال میدهند که کپرنیک در مورد مرکزیت کرة خورشیدی در وسط عالم و عدم قبول آن چه بطلمیوس به عنوان عنصر جدید، فلک معدلالمسیر نامیده و همچنین ترک نظام بطلمیوس، از نظریات دانشمندان قبل از زمان ابن شاطر مانند ابوعبید جوزجانی، عمر خیام، زرقانی و دانشمندان مکتب مراغه نصیرالدین طوسی، قطب الدین شیرازی و خود ابن شاطر استفاده کرده است. به طور کلی اصول همة آن چه را که در طرح کپرنیک تازگی دارد، میتوان در مکتب طوسی و شاگردانش (مکتب مراغه) پیدا کرد. برخی حتی برآنند که گالیله در اختراع تلسکوپ، از افکار و نظریات ابن شاطر استفاده کرده است. مسالهای که امروز محققان را به خود مشغول داشته، نحوة انتقال آثار و نظریات به غرب است. معلوم نیست که آیا آثار این دانشمندان به لاتین یا یونانی ترجمه شده و مورد استفادة دانشمندان غرب قرار گرفته بوده است، یا اینکه با فتح قسطنطنیه (1453 میلادی) همانند بسیاری از آثار علمی دیگر به وسیلة مسیحیان به مرکز دینی مسیحیت و مقرّ پاپ یعنی روم منتقل شده و در آن جا مورد بهرهبرداری دانشمندن غرب واقع شده است.(نصر، علم و تمدن در اسلام، ص 178)
ب- تألیفات ابن شاطر: در حدود 45 اثر نجومی و ریاضی به ابن شاطر نسبت داده شده که غالب آنها در کتابخانههای جهان موجود است: اثر چهلم «نهایه السئول فی تصحیح الاصول» است. ابن شاطر در این کتاب طرحی بر مبنای طرح خواجه نصیر طوسی برای حرکت ماه پیشنهاد کرده است. وی با توجه به طرح طوسی، از فلک خارج مرکز، چشم پوشیده و فلک تدویر دومی در منظومههای شمسی و قمری وارد کرده است. این همان نظریهای است که حدود دو قرن بعد توسط کپرنیک دربارة قمر پیشنهاد شد. نسخههایی از این کتاب در بغداد، لیدن، آکسفورد، بادلیان، سپهسالار، حلب و… موجود است.(نک: آبویل، تاریخ ایران کمبریج، ج5، ص 632)
د) نظریۀ رنگینکمان در مکتب مراغه:
در عهد باستان افراد اندکی، بالاخص ارسطو و سنکا (Sencca حدود 3 ق.م- 65 ب.م، فیلسوف و نمایشنامه نویس و از رجال رومی) کوشید تا تشکیل رنگین کمان را توضیح دهند. ولی موفقیت چندانی حاصل نکردند. اما در مطالعه مسائل کلیتر شناخت نور خصوصاً پدیدههای انعکاس و انکسار پیشرفتهای زیادی به دست آمده بود.
کمال الّدین فارسی، در گذشته حدود سال 720ق./ 1320م. در مراغه نزد قطب الدّین شیرازی تلمیذ کرد. به نظر نمیرسد که قطب الدین خود مطالب مبسوطی دربارة شناخت نور نوشته باشد، امّا کمال الدین از اندیشههای استاد استفاده کرده و آن را در کتب بسیار مفصلی که در شرح و تفسیر از ابن الهیثم (اوج رونق 390ق./ 1000م.) دربارة شناخت نور کتاب المناظر نوشته، بسط داده است. کمال الدین با استفاده از یک ظرف شیشهای کروی که آن را پر از آب کرده بود، به آزمایش تابش نور خورشید بر قطرات باران پرداخت. وی این ظرف را در تاریک خانهای آویخت و سپس به مطالعة مسیرهای شعاع منفردی از نور خورشید که چنان از روزنهای عبور داده شد که با شیشة کروی برخورد نماید پرداخت. بدین ترتیب نشان داد که رنگین کمان اوّلی حاصل دو انکسار و یک انعکاس در درون قطرات باران است، اما کمان دوم از دو انکسار و دو انعکاس بوجود میآید.
ابن هیثم ابزاری برای تعیین خط زوال ساخته و دیگر دستگاهی اختراع کرده بری تعیین خط نصف النهار. این وسیله که فقط وصفی از آن بقی مانده، از آلات بسیار مهم تاریخ علم نجوم است. ابن هیثم پس از این که دریافت شیوة رایج دایرة هندی درست نیست، این دستگاه را ساخت.(سپهروند، مراغه در سیر تاریخ، ص 217-218)
و) ابداع و اختراع برخی آلات رصدی:
رصد مراغه با بهترین وسایل آن روزی مجهز بوده که، چنان که گفته شد، بعضی از آنها احتمالاً از بغداد و الموت آورده شده بود. مؤید الدین عرضی در کتب خود، شرح آلات رصد مراغه، این وسایل را وصف کرده و در مقدمه چنین گوید: «… متقدمین آن چه آلات رصدی ساخته بودند یا محکم نبود و یا ظرافت نداشت و یا به علّت سوء هیئت ساختن آن مشکل بود و نمیشد آن چه را که واضع تصوّر کرده از قوّه به فعل آورد؛ لهذا از اغلب آنها صرف نظر شده بود، و ما از آلات قدیمه آن چه را کاملتر و بهتر و نیکوتر بود، انتخاب کردیم و بعضی دیگر هم که ناقص بود، تکمیل نمودیم و بر آنها آلات و ابزاری را که خود اختراع کرده، افزودیم».
به طوری که از کتب مزبور مستفاد میشود، ادوات مشروحة زیر را هئیت علمیة رصدخانۀ مراغه اختراع یا تکمیل نمودهاند:
- ربع جداری و سُدس فخری: به وسیلة ربع جداری، ارتفاع آفتاب نسبت به افق اندازه گیری میشد تا تعیین گردد که خورشید در چه درجهای از مدار قرار دارد؛ زیرا که با دانستن این امر میتوانستند جدول و زیج شبانه را مطالعه کنند. این دستگاه برای رصد نیمروزی هم به کار برده میشد.
ربع جداری در حقیقت، سلف دوربین نصفالنهاری و یا دستگاه «پاساژ» امروزی است که در لحظة «گذر ستاره» ارتفاع آن اندازه گیری میشود.
ربع جداری و سُدس فخری را که نوعی از آن است، بعضی از منجّمین قدیم ایرانی مانند خجندی و صوفی در ری و شیراز ساخته و مورد استفاده قرار دادهاند. سدس فخری که در حدود 20 متر ارتفاع داشته و برای رصد ستارگان به کار میرفته، ابوحامد خجندی با ساختن این دستگاه ثابت کرد که زاویة میل زمینی با گذشت زمان، کاهش مییابد و آهنگ این تنازل 20 دقیقه در هر هزار سال است.
در مراغه بزرگترین ربع جداری که تا آن وقت ساخته شده بود، به کار گرفته شد. برای اوّلین بار، خواجه نصیرالدین طوسی، خط عبور خورشید را که به صورت موجی است، به یاری ربع جداری در مراغه تعیین کرد. بعدها «تیکو براهه» (Tycho Brahe)، منجّم دانمارکی، به طور دقیق همان محاسبات خواجه را در رصدخانه اثبات کرد.(ورجاوند، کاوش رصدخانة مراغه، ص196)
2- ذات الحلق: این آلت از پنج حلقه ساخته شده بود، بدین ترتیب: دایرة نصف النهار که به زمین نصف شده بود، دایرة معدل النهار، دایرة منطقه البروج، دایرة عرض، دایرة میل. این آلت از ذات الحلق ششگانة بطلمیوس و نه حلقة ثاون اسکندرانی جامعتر بوده است.(مدرس رضوی، احوال و آثار خواجه، ص53)
- ذات الجیب و السمت: که برای تعیین ارتفاع درکلیة جهات مختلف افق به کار برده میشد.
- ذات الجیوب و السهم: که آن هم برای جهت یابی ساخته و به کار میرفت.
- ذات الربعین: که به جای ذات الحلق استعمال میشد.
- ذات الاسطوانتین.
- دائرۀ شمسیه (سمتیه): که با آن سمت کواکب معلوم میگردید.
علاوه بر این آلات که عُرضی دمشقی نقل میکند، وسایل دیگری از قبیل: تدویرات، حوامل دو اثر موهومه، و صور بروج دوازدهگانه در رصد مراغه نشان داده میشد.
به طوری که بعضی نوشتهاند، مخترع آلت تورگت (Turguet) خود خواجة طوسی بوده است، و آن آلتی مرکّب از دو دایرة مدرج بوده که در صفحات متعامد قرار داشته است.(همان، صص53-54)
چنان که ذکر شد، از تأسیسات مهم رصدخانة مراغه، واحد دایره شکل شمال غربی برج رصدخانه بری نصب دستگاه سینوسی و آزیموتیابی به کار برده شده است؛ و دیگر واحدهای دایره شکل پنج گانه، تالار چهار گوش سکودار و سکوی مدوّر که گویا محل نصب آلتی نجومی بوده است.
رصدخانة مراغه خود مجهز به کارگاه ریختهگری و ساخت وسایل نجومی بود که در گوشة شمال شرقی آن کورة تنور مانند در حفاریها یافت شده است، (نک: ورجاوند، کاوش رصدخانة مراغه، ص213) و مسئولیت این قسمت به عهدة عُرضی دمشقی بود. (همان، ص214 و نیز دربارة دیگر ابزار آلات رصد مراغه، نک: همان، صص 304- 322؛ سپهروند، مراغه در سیر تاریخ، صص149- 151)
کرة فلکی ساخت رصدخانة مراغه، تنها اثر شناخته شده و به جای مانده از ابزار و آلات رصدی ساخته شده در محل رصدخانة مراغه است. این کره که هم اکنون در تالار آثار ریاضی- فیزیک دولتی شهر «درسدن» در آلمان نگهداری میشود، در روی آن نام سازندهاش یعنی مؤیدالدین عُرضی، نقش بسته که در حدود سال 678 ق. ساخته شده است. (نک: همان منابع)
رصدخانة مراغه از حیث تجهیزات کاملترین رصدخانهای است که تا زمان خود ایجاد شده است، بلکه نخستین رصدخانة مجهز قبل از کشف دوربین به شمار میرود و تمام معلومات نجومی که هم اکنون بدون دوربین حاصل میشود، در آن جا به دست آمده و تا سیصد سال بعد رصدخانهای به مجهزی آن در غرب به وجود نیامد.
ساختن این ابزار و آلات در مقیاس بزرگ و برپا داشتن برج مرکزی و استوار ساختن ربع جداریی در آن، دقّت عمل و اندازه گیری را افزون ساخت و نتایج دقیقتری به دست داد که جدولهای تازهای را به وجود آورد.
هـ) نظریه دربارة نور و انتشار صوت:
خواجه نصیر در کتب تجرید الکلام دربارة نور و تکیه بر نظریة «ذرهای» مطالبی عنوان میسازد که دارای اهمیت فراوان است. او متن عربی کتاب البصائر اقلیدس را تحریر کرد و مقالههایی در زمینة مبحث نور نگاشت که برخی عقاید اصیل و جالب توجه را در بر دارد.
همچنین خواجه دربارة «انتشار صوت» و شباهت آن به «امواج آب» مطالبی را مورد بحث قرار داده است.
و نیز خواجه نصیر توفیق آن یافت تا شیوة جدید استفاده از ساعت آفتابی را برای رصد کردنها کشف کند.(ورجاوند، کاوش رصدخانة مراغه، ص132)
ی) مکتب کاشیسازی مراغه:
هنر کاشیسازی در مراغه، پس از پا گرفتن آن در دوران سلجوقیان با نمونههای جالبی چون بناهای گنبد سرخ و به خصوص گند کبود، به راه خود ادامه داده و گامهای بلندی را پیموده است و در نیمة دوم قرن هفتم به دوران شکوفایی خاص خود رسیده و پس از آن که پایتخت به تبریز و سپس سلطانیه منتقل گشته است، مکتب کاشیسازی مراغه در تبریز، سلطان آباد و تخت سلیمان و سلطانیه و دیگر شهرها مورد استقبال قرار گرفته و اثر گذارده است.
در حفاریهایی که در رصدخانة مراغه صورت گرفته، با دو نوع کاشی برخورد شده است که از ارزش بسیاری برخوردارند: یکی کاشیهای خشتی مستطیل شکل با نقش برجسته مارپیچهای متقاطع که در برابر تابش نور، درخشش و رنگ اندازی خاص دارند و بر جلوة بنا میافزایند؛ دیگر کاشیهای خشتی بزرگ کتیبهدار برجسته هستند که از نظر اندازه، نقش و نوع خط در میان آثار این دوران از امتیازی خاص برخوردارند.
همچنین کاشیهای خشتی کتیهداری از رصدخانة مراغه به دست آمده که از جهت رنگآمیزی و نگارههای تزیینی و طرح گلها و همچنین از نظر نوع خط و شیوة نگارش با هیچ یک از کاشیهای خشتی کتیبه دار دوران ایلخانان یکی نیستند و کاملاً متفاوتند.(نک: وررجاوند، کاوش رصدخانة مراغه، صص 274- 278) از آثار و شواهد به دست آمده میتوان استدلال نمود که در تزئینات ساختمانی رصدخانة مراغه از کاشیهایی استفاده شده که ساخت مهندسین خود رصدخانه بوده و اوج کمال کاشیکاری دورة اسلامی از نظر ظرافت و استحکام در این مکتب علمی مشاهده میشود. به جرأت میتوان گفت که نمونههای به دست امده از رصدخانة مراغه، کاشیهایی هستند که در هیچ جا نظیر آن را سراغ نداریم و حتی پس از این دوره نیز در هیچ جا از نظیر این کاشیها استفاده نشده است.
تأثیر پیشرفتهای علمی و ستارهشناسی مراغه در دنیای اسلام و اروپا:
نظام «زمین مرکزی» عالم به صورتی که بطلمیوس در مجسطی توصیف کرده بود، درمیان دانشمندان دورة اسلامی پذیرفته شد، امّا تقریباً از قرن پنجم هجری، نقد مدلها و حتی شیوههای رصدی بطلمیوس، در میان علمای دنیای اسلام به صورت سنّت درآمد. در این سنّت بدیعترین مدلهای جایگزین ارائه گردید. مؤید الدین عرضی پیشاهنگ مدل پردازی بطلمیوسی، و خواجه نصیر و دیگران را تالی او دانستهاند.
سازندۀ وسایل رصدخانه مراغه مؤیدالدین عُرضی بود که بیشتر ابزار و آلات رصدخانۀ سمرقند از وسایل موجود رصدخانه مراغه اقتباس شده است. «ساوی جای سنیک» منجّم مهندس هندی، در مقدمۀ زیج خود که به محمد شاه گورکانی (1748- 1719) هدیه کرده است، دربارۀ ابزار آلات رصدخانۀ هند، شرح کوتاهی مینویسد و اشاره میکند که ابزارهای مزبور را براساس ابزار و آلات رصدخانۀ سمرقند ساخته است و به چند دستگاه که عبارتند از: ذات الحلق، ذات الثغبتان، ذات الثعبتان، سدس فخری و شامله اشاره میکند. ملاحظه میگردد که با وجود گذشت حدود پنج قرن همچنان اساس دستگاهها و شیوۀ کار رصدخانهها برپایۀ اصولی استوار بوده است که در رصدخان مراغه توسط خواجه نصیر و همکارانش آفریده و انجام میگرفته است.
لازم به ذکر است که تنها این مشرق زمین نبود که چندین سده تحت تأثیر شدید مکتب مراغه قرار داشت. بلکه در مغرب زمین نیز چنین بود؛ چنان که اساسیترین دستگاههای رصدخانه «تیکوبراهه» را نیز ذات الحق و ربع جداری تشکیل میدادند.
رصدخانۀ مراغه بعدها الگویی با ارزش برای ایجاد دیگر مرکزهای پژوهشی ستارهشناسی در شرق و غرب درآمد.
جرج سارتن دربارۀ تأسیس رصدخانۀ مراغه و نقش آن در جهان علم زمان چنین سخن میگوید: «تأسیس رصدخانه مراغه در 1259م. برای منجمان تجربی و سازندگان ابزاری نجومی فرصت بزرگی فراهم ساخت. از زمان ابن یونس در آغاز سدۀ یازدهم تا روزگار الغ بیک در بیش از چهار قرن بعد، این مهمترین مؤسسه در نوع خود بود. در آنجا گروه بزرگی از منجّمان حضور داشتند که برخی از کشورهای دور دست فراخوانده شده بودند. آنان کتابخانهای بسیار غنی و مجموعهای عالی از ابزارهای نجومی در اختیار داشتند که توسط سازندهشان مؤیدالدین عُرضی دمشقی شامی توصیف شدهاند».
استاد عبدالسلام دانشمند پاکستانی و برندۀ جایزۀ نوبل سال 1979 در رشتۀ فیزیک در ضمن اشاره به معنای رصدخانۀ دهلی براساس سنت رصدخانههای ایران، نظیر مراغه و سمرقند، دربارۀ رصدخانۀ مراغه چنین مینویسد: «رصدخانۀ مراغه با بیست منجّم از سراسر دنیای اسلام تحت سرپرستی دانشمند بزرگ خواجه نصیرالدین طوسی احتمالاً نخستین رصدخانه جهان به معنای واقعی کلمه بود».
همچنین رصدخانه مزبور امکان ساختن ابزارهای جدید و همکاری گروههای ستارهشناسی را در اندازه و میزانی که هرگز قبل از آن صورت نپذیرفته بود، ممکن ساخت.
از رصدخانهها و مراکز نجومی که با الهام از رصدخانۀ مراغه در سدههای بعد در شرق یا غرب سرزمین ایران به وجود آمده است، عبارتند از: در قرن هفتم رصدخانۀ چین، در قرن نهم رصدخانۀ سمرقند، در قرن دهم رصدخانۀ استانبول، در قرن یازدهم هجری در هند، براساس و الگوی رصدخانۀ مراغه ایجاد گردید.
بعد از رصدخانۀ مراغه مهمترین واحد علمی در رابطه با سرزمین ایران، رصدخانۀ سمرقند است که بنای آن به سال 824ق. و زمان الغ بیک مربوط میگردد.
الغ بیگ فرزند شاهرخ تیموری و نوه امیر تیمور گورگانی بود. او در 18 سالگی به فرمانروایی و ماوراءالنهر میرسد و حدود 40 سال در زمینۀ ایجاد آثاری ارزشمند و بجا ماندنی و فعالیتهای علمی و توسعه و گسترش علوم تلاش میکند. او زیر نظر استادان معروفی چون: غیاث الدین جمشید مسعود بن محمود کاشانی و صلاح الدین موسی بن محمد قاضی زادۀ رومی به فراگرفتن ریاضی و نجوم و همکاری دانشمندلن دیگری چون معین الدین کاشانی، علی بن محمد قوشچی، عصمت بخارایی و دیگران بر آن میگردد تا رصدخانۀ بزرگی در سمرقند بنا کند. کار ساختمان این بنا در سال 824ق. برابر 800 شمسی آغاز و مدت سه سال به طول انجامید. در سال 1287ق./ 1908 م. یک باستانشناس روسی به نام ویاتکین این رصدخانه را کشف میکند.(نک: موحد اردبیلی، مقالات سمینار ستاره شناسی…، ص87)
همانطور که رصدخانۀ مراغه برای رصدخانۀ سمرقند الگو و به اصطلاح مدل بود، از روی رصدخانۀ سمرقند هم چند رصدخانه در هندوستان و چین ساخته شد. همچنین در رصدخانۀ تیکوبراهه در دانمارک آلاتی از روی آلات رصدخانۀ مراغه ساخته شده است. رصدخانهای در پکن وجود دارد که آلات آن از روی ترسیماتی که جمال الدین از مراغه به چین برد، ساخته شده است. گذشته از تعدادی دانشجویان چینی که برای آموختن نجوم به مرکز علمی رصدخانه مراغه آمده بودند، یکی از منجّمان و دانشمندان معتبر چینی نیز بنام «فومن جی» برای مطالعه در طرز کار منجّمین مراغه به آن شهر آمده بود. او پس از مدتها کار و مطالعه در آن بنیاد علمی و گفتگو با دانشمندان معروف آن مرکز، در سال 665ق. با جمال الدین بخاری، از دانشمندان ایرانی، به چین باز میگردد. جمال الدین بخاری نقشهها و یادداشتهای بسیاری دربارۀ دستگاهها و واحدهای نجومی رصدخانه مراغه تهیه و با خود به چین میبرد و نزد قوبلای قاآن امپراطور مغول و برادر هلاکو میرسد. به فرمان قوبلای، منجّم دیگری بنام «گو- شو- سین» براساس آن مدارک و اطلاعات و راهنماییهای «فومن جی» و جمال الدین بخاری، در سال 678ق. به کار ساختن آلات رصدی رصدخانۀ چین میپردازد. در حال حاضر نمونۀ چند آلت آن در رصدخانۀ شانگهای موجود است.
رصدخانۀ معتبر دیگر بعد از رصدخانۀ سمرقند که تحت تأثیر رصدخانه مراغه برپا گردیده، عبارت است از رصدخانۀ استانبول که در سال 983ق./ 1575م. به فرمان مراد سوم پایهگذاری میشود. چهرۀ معتبر که در این رصدخانه به کار میپردازد، عبارت است از استاد تقی الدین بنّا، به قول حاجی خلیفه، تقی الدین در سال 987ق. رصدخانه را دیر کرد.
از ساختمان این رصدخانه و برج اصلی آن در حال حاضر هیچ گونه نشانهای در دست نیست و جای آن نیز مشخص نمیباشد. بعضی وجود چند قطعه سنگ را بر روی یکی از تپههای کنار «بسفر» با بنای محل رصدخانه در ارتباط میدانند، ولی صاحب نظران آن را تأیید نمیکنند. رصدخانۀ استانبول مدت زمان کوتاهی برپا بوده و به ستناد قطعه شعری از «علاءالدین منصور» شاعر چنین برمیآید که سلطان عثمانی بر اثر برخی تحریکهای ناشناخته، فرمان میدهد تا آن را ویران سازند. عجیب است که سرنوشت سه رصدخانه معتبر مراغه، سمرقند و استانبول با برخی اختلافها همه منجر به ویران شدن آنها در اوج آبادانیشان میشود. دربارۀ رصدخانههای هند «ابو احمد محمّد عبدالسلام» دانشمند معروف پاکستانی و برندۀ جایزه نوبل فیزیک در سال 1979 دربارۀ رصدخانه دهلی مینویسد: با وجود به کار گرفتن عناصری از نجوم هند، اساساً مطابق سنت رصدسازی اسلامی به وجود آمده. رصدخانههای کهن هند در حال حاضر در شهرهای دهلی، جیپور و اجاین بنارس و موتر قرار دارند.(نک: ورجاوند، کاوش رصدخانه مراغه، ص388-390)
همچنین گویند که غازان رصدخانۀ کوچکی در تبریز برآورد. وجود رصدخانۀ دیگری هم در ربع رشیدی تبریز محتمل است و در یک متن بیزانسی گزارش یک خسوف در تبریز که در سال 694ق./ 1295م. وقوع بود و یک کسوف در سال بعد تکرار میکند. وابکنوی که به ترتیب در ایام پادشاهی الجاتیو و ابوسعید کار میکرد، از مقارنۀ سیارات که در سالهای 685ق./ 1286م، 704ق./ 1305م. و 705ق./1306م. رصد شده بود خبر میدهد.(نک: صاییلی، میراث جاویدان، ص 125)
برتریّت رصدخانۀ مراغه نسبت به رصدخانههای تبریز این است که در مراغه اخترشتاسان برجسته کار میکردند و رصدخانههای تبریز فاقد دانشمندان برجستة علم نجوم بودهاند. به عقیدة آیدین صاییلی، ظاهراً در همان زمان که تصمیم ساختن رصدخانه مراغه گرفته شد، شماری از اخترشناسان توانا مهیّا بودند. اما با وجود فراوانی دانش آموختگان این مؤسسه به نظر نمیرسد که هیچ اخترشناس برجستهای به رصدخانۀ تبریز پیوسته باشد. در حال حاضر آگاهی ما دربارة منجمانی که به رصدخانه استانبول ملحق شدهاند، بسیار اندک است. محل رصدخانهای در ربع رشیدی تبریز به نظر «کارشناسان در امور ربع رشیدی و موقوفات آن» اظهر من الشّمس است. بعضیها هم رصدخانۀ شنب غازان تبریز را دومین رصدخانة تبریز میدانند.
به هر حال از آنچه گفته شد چنین بر میاید که رصدخانه مراغه نمونة عینی از دستاوردهای علمی دورة ایلخانی است که با وجود سترگ دانشمند ایران زمین، خواجه نصیرالدین طوسی تشکیل شد و تأثیر بسیار عمیقی نه تنها در ایران، بلکه در کل دنیا گذاشت که تا امروز هم به وضوح قابل رؤیت است.
* * *
منابع و مآخذ
آبویل، جی، آ، تاریخ ایران کمبریج، ج5، ترجمه حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، 1375.
ابن شاکر، فوات الوفیات، بیروت، 1995.
ابن فوطی، تلخیص مجمع الآداب، لاهور، چاپ سنگی، 1350ق.
اقبال، عباس، تاریخ مغول، تهران، امیرکبیر، 1371.
حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، كشف الظّنون عن اسامی الكتب و الفنون، تصحيح قاسم محمد الرجب، منشورات مكتبه المثنی، بغداد، بیتا.
حقیقت، عبدالرفیع، تاریخ نهضتهای فکری ایرانیان (از مولوی تا جامی)، تهران، شرکت مولفان و مترجمان ایران، 1361.
دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج4، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، 1385.
سارتن، جرج، مقدمهای بر تاریخ علم، ترجمه غلامحسین صدری افشار، ج1، تهران، هدهد، 1360.
سپهروند، مجید، مراغه در سیر تاریخ، تبریز، احرار، 1381.
شیرین بیان، دین و دولت در ایران عهد مغول، تهران، 1375.
صاییلی، آیدین، «عوامل کاهش فعالیتهای علمی در تمدن اسلام»، مجلة میراث جاویدان، ش15-16، پاییز و زمستان 1375.
صدری افشار، غلامحسين، سرگذشت سازمانها و نهادهای علمی، تهران، 1355.
صفا، ذبيح الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، فردوس، چاپ هفتم، 1369.
غرنی، سرفراز، ابزار و آلات رصدخانة مراغه، تهران، سازمان ميراث فرهنگي، 1376.
کندی، ادوارد استوارت، پژوهشی در زیجهای دورة اسلامی، ترجمه محمد باقری، تهران، علمی و فرهنگی، 1374.
مدرس رضوی، محمدتقی، احوال و آثار خواجه نصیرالدین طوسی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1354.
مروارید، یونس، مراغه (افرازه رود)، تهران، علمی، چ2، 1371.
موحد اردبیلی، رضا، مقالات سمینار ستاره شناسی ایران در دانشگاه آذرآبادگان، تبریز، دانشگاه تبریز، 1353.
نصر، حسین، علم و تمدن در اسلام، ترجمه احمد آرام، تهران، اندیشه، 1350.
ورجاوند، پرویز، کاوش رصدخانه مراغه، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم، 1384.
وصاف الحضره، شرف الدین عبدالله بن فضل الله شیرازی، تاریخ وصاف الحضره (تجزیه الامصار و تزجیه الاعصار)، چاپ سنگی، 1333ق. بیجا.