عباس مسیحی؛ زهرا حق پرست
چکیده: مرگاندیشی و اندیشه پایان هستی انسان یکی از دغدغههای بشر از ابتدای پیدایش بوده و هست. در این خصوص آموزههای مختلفی در فرهنگهای جوامع مختلف، اعم از دینی و غیردینی، شکل گرفته که طیف وسیعی از انکار همه آنچه بعد از حیات است تا آموزه فروغ جاودانه در جهان بعد را در بر میگیرد. ادیان الاهی با تکیه بر آموزههای غیربشری در خصوص این مسئله ماوراءالطبیعی گزارههای کاملتر و مفصلتری عرضه کردهاند که میتواند دورنمایی شفافتر برای پیروانشان به ارمغان آورد. در این میان، دو دین اسلام، به عنوان مدعی خاتمیت ادیان، و دین زرتشت، به عنوان مدعی کهنترین ادیان الاهی، هر کدام بهتفصیل این انگاره را با بیانی شیوا به تصویر کشیدهاند. مقایسه این دو تصویر از مرگ به همراه آموزههای پیشینی و پسینی آن تشابهات و تفاوتهای شگفتانگیزی را نمایان میکند که میتواند نکات آموزندهای را در بر داشته باشد. این نوشتار در پی آن است که با مقایسه تطبیقی نگاه به مرگ به عنوان یکی از مهمترین آیینهای گذار بین دو دین، تشابهات و تفاوتهای این دو و میزان تأثیر و تأثر آنها از یکدیگر را معین کند.
اصل مقاله
آموزه مرگ به دلیل تعیین سرنوشت نهایی انسان، از جمله مهمترین دغدغههای ادیان توحیدی و غیرتوحیدی بوده و هست. در این میان دو دین اسلام و زرتشت نیز در خصوص این موضوع مهم و سنتها و رسوم پیرامونی آن بهتفصیل سخن گفتهاند. نگاهی تطبیقی به آموزههای این دو دین در این سنت گذار شباهتها و تفاوتهایی را نشان میدهد. از سوی دیگر، میان احکام مکتوب و سنت مرسوم در هر دو آیین فاصلهها و تفاوتهایی دیده میشود که میتواند به دلیل تأثیرپذیری عرف جامعه از سنتهای حاکم پیرامونی باشد. با ملاحظه سنتهای مرسوم و نیز بنا بر دلایل عقلی میتوان پذیرفت که سنتها و آیینهای مرگ در دو دین زرتشت و اسلام در کنشی متقابل تأثیر و تأثر دوسویه داشتهاند. یعنی از سویی ایرانیان مسلمان به دلیل صبغه بهدینی خود برخی از سنتهای زرتشتیان را در جریان مراسم ویژه مرگ حفظ و اعمال میکردند و از سوی دیگر بهدینان ثابتقدم نیز به دلیل تسلط فرهنگ حاکم اسلامی بر جامعه بالاجبار یا بالاختیار برخی رسوم رایج اسلام را پذیرا شدند. این نوشتار، موضوع مرگانگاری را ابتدا بر اساس آموزههای مکتوب اسلامی و سپس بر اساس آموزههای مکتوب زرتشتیان بررسی میکند و سپس به مقایسه سنت رایج کنونی و تشابهات آنها و نیز تأثیر و تأثرهای احتمالی میپردازد.
1. بررسی آیین مرگ بین مسلمانان بر اساس کتاب و سنت
1. 1. نگاه به مرگ
بر اساس آموزههای اسلام، از آنرو که آخرین منزل هستی انسان آخرت است و فرآیند بازگشت به آن، یعنی معاد، اهمیت خاصی دارد، نگاه به مرگ نیز نگاهی ویژه و اساسی است. از اینرو معاد، یکی از اصول دین اسلام به شمار میآید و منکر آن طبق تعریف موجب خروج از اسلام میشود. به همین سبب، در آموزههای متعدد کتاب و سیره، بر اهمیت و توجه به آن توصیه شده است. اهمیت این مسئله تا بدانجا است که تعداد آیههایی از قرآن را که به تصریح یا در ضمن، به معاد و مسائل مرتبط با آن اشاره دارد برخی 1600 و برخی 1400 و گاهی حتی تا 2000 آیه دانستهاند که حدود یکسوم آیات قرآن را در برمیگیرد (نک.: سبحانی، 1370: 10). در بخش سیره نیز، تعداد زیادی از احادیث پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع)به این موضوع پرداخته است. بر اساس مجموع آیات و روایات، انسان از ابتدا توصیه شده است که درباره مرگ و جهان آخرت تفکر و تأمل کند و به طور کلی تمامی افعال و سکناتش در این جهان را بر پایه اینکه جهان دیگری برای حسابرسی هست، تنظیم و تدبیر کند. بسیار توصیه شده است که انسان به فکر مرگ باشد (حر عاملی، ۱۴۰۹: ۳/435). این توصیه تا حدی است که آیات وحیانی اسلام هر نفس را چشنده مرگ میداند (آل عمران: 185؛ انبیاء: 35؛ عنکبوت: 57). یعنی در هر نفسی باید یاد مرگ افتاد. در روایتی میفرمایند انسان هر شب محاسبه اعمال کند؛ یا توصیه شده که مستحب است انسان همیشه وصیتنامه خود را آماده کرده باشد؛ یا عباراتی مانند اینکه «وصیتنامه مؤمن زیر سرش باشد» (کلینی، 1407: 3/120)، تعبیری دیگر از آن است که فرد مسلمان همیشه به فکر مرگ باشد. از همین قبیل است توصیههایی که در رفتن به قبرستانها شده است (مجلسی، 1414: 2/172)؛ و حتی نحوه رفتن به قبرستان و برگشتن از آن (همان: 2/170). بعد از آنکه اسلام افراد را به تقوا و محاسبه اعمال دعوت کرد در مرحله بعد به سرگذشت انسان و مراحل گذر اشاره میکند که از پرواز روح و ورود به «دوزخ» شروع میشود و تا حضور در سرایی به نام «قیامت» یا «محشر» به انجام میرسد. در واقع، از نظر ایدئولوژی اسلامی، هستی پاینده انسان در دنیای دیگر است. لذا انسانها موقتاً در این جهان، برای آزمون، درنگی دارند و سپس از طریق پلی که مرگ نامیده میشود به جهان پاینده یا سرای ابدی رهنمون میشوند. اسلام بشارت میدهد که برای کسانی که کار نیک کردهاند مرگ عاقبتی نیکو است. نیز میگوید مرگ ریحانه مؤمن است (کوفی، بیتا: 201)؛ یا مانند پلی است که مؤمنان را به بهشت و گناهکاران را به جهنم و دوزخ رهنمون میشود (همان: 200).
1. 2. احکام و آداب محتضر
مطابق احکام اسلام، کسی را که در حال موت باشد «محتضر» مینامند. شریعت اسلامی احکام و آدابی را برای این شخص مقرر کرده است تا اطرافیان انجام دهند، از جمله اینکه، باید وی را به گونهای بخوابانند که پاهایش به طرف قبله باشد (مجلسی، 1414: 2/143) و ادعیه و اذکار در کنار وی خوانده شود (همان: 2/147). از جمله کارهای دیگر عملی به نام «تلقین» است که بر مسلمانان واجب است. بدینصورت که محتضر را وادار کنند دو جمله را، که به «شهادتین» معروف است، ادا کند. در ثواب گفتن این دو جمله آمده است کسی که آخرین کلامش به «لا اله الا الله» ختم شود وارد بهشت میشود (کلینی، 1407: 123). البته ممکن است محتضر در وضعیتی باشد که نتواند بهدرستی آنها را ادا کند. مطابق برخی روایات، این نتوانستن بر ادای شهادتین ممکن است به سبب معصیتهایی باشد که فرد مرتکب شده است؛ مانند روایتی که نارضایتی مادر را دلیل این ناتوانی برمیشمرد (مجلسی، 1414: 2/142). برای همین یکی از دعاهای مسلمانان این است که بتوانند هنگام مرگ شهادتین را ادا کنند. همچنین، نزد شیعیان مرسوم است که برخی هنگام مرگ جملات دیگری مانند «یا حسین» و «یا علی» میگویند. احتمالاً این کفایت از جملات مذکور نکند. مطابق اعتقادات مسلمانان و بر اساس آموزههای قرآن و سیره، یکی از فرشتگان مقرب الاهی به نام «ملکالموت» یا «عزرائیل» مأمور گرفتن جان تمامی انسانها است. مرسوم است که وی برای گرفتن جان کسی از او اجازه نمیگیرد و فقط در گرفتن جان پیامبر اسلام از ایشان اجازه گرفته است. مطابق روایات، کسانی که کار نیک انجام دادهاند در هنگام مرگ خوشحال هستند و آسان جان میدهند؛ و بالعکس گناهکاران هنگام جاندادن سخت جان میدهند (همان: 2/174). مطابق برخی روایات، ائمه نیز در این زمان به دیدار مؤمنان میآیند و این به آسان جاندادن محتضر کمک میکند؛ مانند روایتی که میفرماید:
و ما من احد یحضره الموت الّا مثل له النّبی صلّی اللَّه علیه و آله والحجج صلوات اللَّه علیهم حتّی یراهم فان کان مؤمنا یراهم بحیث یحبّ و إن کان غیر مؤمن یراهم بحیث یکره؛ و هر کس که مرگ او را حاضر میشود البته حضرت رسول خدا (ص) و ائمه (ع) که حق سبحانه و تعالی حجت خود را بر خلق تمام کرده است به امامت ایشان، به عنوان مثال و جسد مثالی در برابر او درمیآیند. پس اگر مؤمن صالح است ایشان را بر آن نحوی که دوست میدارد میبیند؛ یعنی به صورتهای خوب میبیند و ایشان او را بشارت میدهند به بهشت و اگر مؤمن نباشد میبیند ایشان را به عنوانی که دشمن او باشد با بشارت به جهنم (کلینی، 1407: 133).
همچنین سفارش شده است که اگر محتضر هنگام جاندادن ناراحتی دارد یا سخت جان میدهد ادعیهای مانند دعای عدیله (همان: 127) یا سورههای خاصی از قرآن مانند سوره صافات (همان: 123) بالای سرش بخوانند یا او را به مکانی که نماز میخوانده است (مصلای وی) ببرند.
از جمله دلایل ذکر شهادتین دورکردن شیطان از محتضر است تا با ایمان بمیرد (همان: 124). لذا توصیه شده است فرد گناهکار نیز اگر در زمان مرگ توبه کند گناهش بخشوده میشود (مجلسی، 1414: 2/148).
1. 3. آداب پیش از غسل و کفن
پس از اینکه محتضر از دنیا میرود واجب است چشمان وی، اگر باز است، بسته شود (حلی، بیتا: 1/341). اگر به طرف قبله نیست، به سمت قبله کشانده شود و پارچهای روی وی بکشند. تا هنگامی که بدن میت گرم است لمسکردن وی اشکالی ندارد. اما اگر بدن وی سرد شده باشد، پس از مسح وی باید غسل کرد (طوسی، 1407ب: 1/108) و غسل آن را نیز «غسل مسح میت» مینامند و این تا هنگامی است که میت هنوز غسل داده نشده است. از نظر اسلام، میت در این هنگام نجس است و باید وی را غسل داد تا پاک شود. مطابق آیات و روایات متعددی، در تکفین و تدفین میت باید عجله کرد. در روایتی رسول اکرم (ص) تأکید میکند اگر میت قبل از ظهر از دنیا رفته است طوری او را خاک کنید که قیلوله ظهر را در قبر انجام دهد (کلینی، 1407: 128). مراد این روایت آن است که در کفن و دفن میت باید تعجیل کرد. ظاهراً تعجیل در حالت معمولی استحباب دارد و در صورتی که خوف فاسدشدن یا از بین رفتن جنازه باشد، به مرحله وجوب میرسد (مجلسی، 1414: 2/210). حال اگر قرار است به دلیلی دفن میت به تأخیر بیفتد، مستحب است بالای سرش قرآن خوانده شود و برخی منابع استحباب روشنکردن چراغ نزد وی را نیز بیان کردهاند (عاملی (بهایی)، بیتا: 1/18). همچنین، در روایتی تأکید شده است که میت را نباید تنها گذاشت. چون ممکن است شیطان به او وارد شود (کلینی، 1407: 3/139).
1. 4. آداب تشییع
انتقال جنازه میت از محل فوت تا مکان غسل و از آنجا تا محل دفن (قبرستان) را تشییع مینامند. معمولاً میت را بر پارهای از تخته گذاشته و بر شانهها گرفته و مطابق آدابی حمل میکنند. وسیله حملی که ظاهراً از همان اوایل اسلام شایع شده «تابوت» نامیده میشود که جعبهای چوبی بوده است. مطابق روایات و اخبار، نخستین کسی از مسلمانان که در تابوت حمل شد دختر پیامبر گرامی اسلام، حضرت فاطمه زهرا (س) بوده است (مجلسی، 1414: 2/533). عمده آداب تشییع هنگامی است که میت غسل داده شده و آماده دفن باشد. بر اصل تشییع جنازه در نظر اسلام بسیار تأکید شده است و روایات بسیاری بر فضیلت شرکت در تشییع جنازه مؤمنان اشاره دارد. مطابق برخی روایات، در تشییع مؤمنان تعدادی از ملائک و فرشتگان مقرب الاهی نیز حضور مییابند. از همینرو ظاهراً پیامبر (ص) در برخی تشییعها پابرهنه حرکت میکرده است (حلی، 1412: 7/279). از جمله فضیلتهای ذکرشده در منابع روایی، غفران گناهان تشییعکننده، پاداش بهشت، ثواب و پاداش بیکران است. برخی روایات ثواب تشییع را به اندازه دو قیراط بیان میکنند و هر قیراط را معادل کوه احد میدانند و برخی دیگر توفیق شفاعت چهار نفر در قیامت را به ازای هر تشییع بیان میکنند (مجلسی، 1414: 2/311؛ قمی (شیخ صدوق)، 1414: 1/113 و 114) و برخی دیگر غفران تمامی گناهان را (همان: 78/260). ظاهراً مسمای تشییع نیز حمل یا مشایعت تابوت به اندازه 50 تا 100 گام است. بر اساس روایات، روشنکردن چراغ در جلوی جنازه فقط در صورتی اشکال ندارد که جنازه در شب تشییع شود و بهکاربردن چراغ یا آتش در روز جایز نیست (همان: 2/318).
در خصوص کیفیت حمل تابوت نیز روایاتی وارد شده، مانند اینکه مستحب مؤکد است تابوت بر شانهها حمل شود و بر روی وسیله روندهای قرار نگیرد (همان: 78/284). همچنین، برای بلندکردن نیز ابتدا چهار نفر طرف چپ جلوی تابوت را بلند کنند و سپس طرف چپ عقب تابوت و بعد طرف راست عقب و در آخر طرف راست جلو را (طوسی، 1390: 1/217).
1. 5. آداب غسل و تکفین
بعد از اینکه فرد از دنیا میرود، واجب است قبل از دفن، غسل داده شود و سپس کفن گردد. در اسلام، شرایط خاصی برای غسلدهنده قائل نشدهاند، غیر از آنکه غاسل باید مسلمان، همجنس یا محرم باشد. ظاهراً در صورت نبودن این شرایط غسل برداشته میشود (کلینی، 1407: 3/157). همچنین، اگر کسی در میدان جنگ کشته شود او را غسل نمیدهند و اگر در زمان حج فوت کند، بخشی از اعمال غسل برداشته میشود (همان: 3/143). بنا به احکام وجوبی، میت مسلمان را سه بار با آبهای مخلوط با سدر و سپس کافور و آنگاه آب خالص غسل میدهند. پس از آن کافور بر پیشانی و سر دستها و پاهای میت میمالند که آن را «حنوط» مینامند. سپس مرحله کفنکردن میت آغاز میشود که با سه تکه پارچه پنبهای انجام میگیرد (همان: 3/139)؛ و بر اساس آن تمام بدن میت باید پوشانده شود. استفاده از پارچههای دیگر مانند کتان، و… ظاهراً مکروه است و حریر هم جایز نیست. ظاهراً مستحب است دو تکه چوب تر،[1] در زیر کفن میت قرار دهند (همان: 3/152). برخی منابع گفتهاند تا این چوبها خشک نشود بدن میت نمیپوسد (همان: 3/153). همچنین، منابع شیعی از استحباب مالیدن تربت امام حسین (ع) بر صورت میت خبر میدهند (طوسی، 1365: 1/706).
1. 6. آداب تدفین
پس از اتمام کفن، مسلمانان به طریقه جماعت بر میت نماز میگذارند. این نیز از واجبات دفن میت است. در نماز مذکور، استثنائاً حاضران میتوانند بدون وضو و با کفش اقامه کنند و ترتیب آن نیز بدین صورت است که پنج تکبیر میگویند و بعد از هر تکبیر با ذکر شهادتین و طلب مغفرت برای مؤمنان، برای میت نیز از خداوند طلب مغفرت میکنند (قمی (شیخ صدوق)، 1414: 1/113؛ طوسی، 1390: 1/469). سپس میت را بلند میکنند و تا نزدیکی قبر میبرند. روایات واردشده ثوابهای کثیری در خصوص نماز بر میت ذکر کرده است که برخی از آنها عبارت است از: اجابت صد هزار درخواست به ازای هر درخواست برای میت (مجلسی، 1414: 2/312)؛ یا روایتی از پیامبر که هر که بر جنازهای نماز گزارد، جبرئیل و هفتاد فرشته برای وی استغفار میکنند (حر عاملی، 1412: 1/306).
بنا به احکام اسلامی، واجب است مسلمان را در گودالی به نام «قبر» که در زمین حفر میشود، دفن کنند، اما اگر میت در کشتی باشد و خوف فساد آن باشد میتوانند بعد از اعمال امور تغسیل و تکفین، وی را در آب دریا بیندازند (عاملی (بهایی)، بیتا: 2/431).
در خصوص ابعاد قبر حفرشده نیز سفارش شده است به گونهای باشد که اولاً میت در آن آزاد باشد؛ ثانیاً به قدری عمیق باشد که حیوانات وحشی نتوانند جنازه را از آن بیرون بکشند (طوسی، 1390: 1/472). آنگاه ولی میت یا کسی از طرف وی، میت را در قبر میگذارد و بالای کفن وی را باز میکند، به طوری که صورتش روی خاک قرار میگیرد و پس از آن جملاتی را نزدیک وی میگویند که «تلقین» نام دارد. این جملات حاوی اعتقاداتی است که مسلمانان معتقدند در شب اول قبر دو فرشته از میت میپرسند (مجلسی، 1414: 2/424).
مرسوم است و بسیار تأکید شده است که در اولین شب دفن میت، نمازی با کیفیت خاص به نام «نماز وحشت» برای فرد درگذشته خوانده شود. مسلمانان معتقدند خوب است دستکم چهل مؤمن این نماز را برای متوفا ادا کنند (همان: 88/220).
1. 7. برگزاری مراسمها
مطابق روایات، ظاهراً سه روز عزاداری برای میت جایز شمرده شده است؛ از جمله، روایتی که از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «یصنَعُ لِلمیتِ مَأتَمُ ثَلثَةِ أیامٍ مِن یومٍ ماتَ» (حلی، 1412: 7/420)؛ «برای متوفّا، از روزی که فوت کرده است سه روز مجلس عزا و مصیبت باید برپا کنند». در این سه روز تأکید شده است که برای صاحبان عزا، غذا برده شود و کراهت دارد کسی میهمان آنها شود. امام صادق (ع) در روایتی، غذاخوردن نزد مصیبتدیدگان را از سنتهای جاهلیت میشمارد و اشاره به سیره پیامبر (ص) در اطعام مصیبتدیدگان دارد (حر عاملی، ۱۴۰۹: ۳/237).
ظاهراً غیر از گریه که در فراغ عزیز از دستداده جایز شمرده شده است، اظهار بیتابی از طرق دیگر، جایز نیست. البته بنا بر برخی اخبار، بیتابی و پارهکردن یقه و … در مرگ پدر و برادر جایز است (موسوی (شریف مرتضی)، 1415: 366). همچنین، مطابق برخی روایات، نوحهسرایی نیز نفی شده و پیامبر آن را از اعمال جاهلیت شمرده است (قمی (شیخ صدوق)، 1413: ۴/۲۷۱-۲۷۲).
مراسم عزاداری بیش از سه روز ظاهراً استحبابی ندارد و فقط بر مراسم اربعین سیدالشهدا، آن هم به دلیل بعد اجتماعی آن، تأکید شده است. از اینرو حتی عزاداری برای ائمه و بزرگان نیز مرسوم نبوده است (مجلسی، ۱۴۰۴: ۹۸/۳۲۹).
از جمله امور مستحب در خصوص بزرگداشت و تسلای بازماندگان، تسلیتگفتن به صاحبان عزا است. از پیامبر اسلام (ص) نقل است که فرمود: «هر که اندوهناکی را تسلیت گوید، خداوند در روز قیامت به او احترام کند و لباس زیبایی بر او بپوشاند» (حر عاملی، ۱۴۰۹: ۳/237).
همچنین، کمااینکه در ابتدای بحث نیز اشاره شد، در خصوص رفتن سر خاک مردگان و خواندن دعا و قرآن و ذکر فاتحه بسیار سفارش شده است که هم برای قاری و هم میت ثواب فراوان دارد (مجلسی، ۱۴۰۴: ۱۰/۳۶۸).
2. بررسی آیین مرگ بین زرتشتیان بر اساس متون اولیه
گستره زمانی آیین زرتشت پیشینهای چندهزارساله دارد. از اینرو، آیینهای مرتبط با آن نیز فراز و نشیبی با وسعت همین بازه به خود دیده است. به دلیل همین گستره زمانی، مناسب است بررسی آیین مرگ در این دین کهن در دو بخش مطالعه و بررسی شود. نخست مرگاندیشی بر اساس متون و منابع اولیه این دین و آنگاه در بخش بعدی مرگاندیشی در هزاره آخر در منابع و رفتار پیروان این دین.
در آیین زرتشت، ضمن اعتقاد به عالم پس از مرگ، معتقدند روان پس از جداشدن از جسم همچنان به حیات خود ادامه میدهد. از اینرو مراسم خاصی را برای مردگان انجام میدهند تا به روانِ درگذشته برای طی مسیر کمک کنند.
به عقیده زرتشتیان، پس از جداشدن روح از بدن، جسم ریمنی (ناپاک) خواهد شد، به طوری که اگر به آن دست بزنند باید غسل کنند. بنا به اعتقاد ایشان، پس از مرگ دروج نسو (پلیدی) به شکل مگسی به جسم حمله، و آن را تباه میکند که با برگزاری مراسم «سگدید» نسو را ضعیف میکنند. جسد روحانیان بیش از جنگیان و کشاورزان ناپاک است و بیشتر موجب آلودگی میشود (وندیداد 7، بند 7). طبق وندیداد (وندیداد 7، بند 7)، جسد انسانهای نیکوکار بیشترین ناپاکی مرگ را دارد. زیرا از پا درآمدن نیکی سبب تمرکز و نیروگرفتن نیروهای بدی میشود. لذا پس از مرگ با جسد بسیار محتاط رفتار میکردند. آنها در مراسمی آن را به دخمه میبردند تا در معرض نور خورشید قرار بگیرد و گوشت گندیده را پرندگان و چارپایان نابود کنند. تن مرده نباید با زمین، آب و گیاه تماس داشته باشد. استخوانها را پس از آنکه مدتی در معرض خورشید بود جمعآوری و دفن میکردند یا به چاه وسط دخمه میانداختند. هدف اولیه از آیین تشییع، فروپاشی سریع گوشت آلاینده و آزادکردن روان برای فرازرفتن به آسمان بود (بویس، 1385: 71).
آنان معتقدند بعد از مرگ تا سه روز روح درگذشته در این دنیا و در کنار جسد میماند و در این سه روز جزای اعمال خود را میبیند. اگر فرد پارسایی بوده باشد، پندار، کردار و گفتار خود را به شکل دوشیزهای زیبا درمییابد و اگر گنهکار باشد، عجوزهای زشت و بدبو در کنار وی حضور مییابد و در سپیدهدم روز چهارم، از طریق پرتوهای خورشید، به دیدار «میثره» بر پل چینود میرود.
طبق متون، برای فرد درگذشته باید رسومی برگزار شود؛ بازماندگان، به روح درگذشته برای گذشتن از پل چینود و آرامش او کمک میکنند. مراسم و خیراتی که برای گذشتن وی از سد جهان مادی انجام میشود، باید طبق آیینهای خاص و در زمانهای معین انجام شود و به درگذشته برسد (همو، 1374: 166).
2. 1. تشییع و دخمهگذاری
بر اساس متون دینی زرتشتی، جسد باید برای از بین رفتن به دخمه برده شود. ترتیبِ بردن جنازه نیز بدین صورت بود که دو مرد متصدی این کار باید پوشاک را از تن مرده جدا میکردند و جنازه را از شکافی که قبلاً در دیوار خانه احداث شده بود،[2] به سمت دخمه میبردند (وندیداد، 8/10). کنار دخمه در جای مخصوص، جسد را با شراب و گمیز گاو میشستند و کفن میپوشاندند. سپس بر روی سنگ موسوم به «کش و بنوم» (keš-o-bƐnum) مینهادند و نیایش میخواندند. آنگاه شخصی با عنوان «نساسالار» او را به دخمه میبرد (مزداپور، 1383: 157).
اگر هوا برای بردن جسد به دخمه مساعد نبود، موقتاً آن را دفن میکردند. در این صورت، مکان جسد مرده باید از آتش و آب و برسم سی قدم، و از موبد سه قدم فاصله میداشت. پس گودالی میکندند و کف آن را مقداری خاکستر و مدفوع گاو میپاشیدند و رویش را با آجر، سنگ، یا سنگریزه خشک مفروش میکردند و جسد را موقتاً در آنجا قرار میدادند و به محض آنکه هوا مساعد میشد، مرده را خارج میکردند و به دخمه میبردند (وندیداد، 8/4-9). کوتاهیکردن در انتقال جنازه به دخمه کیفر داشت. مطابق متون، کسی که جسد مرده انسان را دفن کند و آن را بیرون نیاورد، گناه وی برای همیشه بیتوبه خواهد بود؛ یعنی نه جریمه، نه کفاره، نه تطهیر، آن گناه را پاک نمیکند (وندیداد، 3/36-39). در صد در نثر آمده است دفن جسد، زمین و اسفندارمذ امشاسپند را میلرزاند، همچون کسی که مار یا کژدم در زیر لباسش باشد.[3]
پس از متلاشیشدن جنازه، استخوانها در ظرفی مخصوص[4] و دور از سگ، روباه، گرگ و آب باران نگهداری میشد یا آن را در میان سنگها، گچ یا گِل قرار میدادند (وندیداد، 6/49-51).
برابر نوشتههای زرتشتی، روح پس از خروج از بدن از آن دور نمیشود و تا سه شبانهروز اتصال خودش را با تن حفظ میکند (صد در نثر، در 87؛ صد در بندهش، در 99). بر اساس متنهایی مانند هادُخت نسک (فرگرد دوم، ص71-74، 112-116)، روایت پهلوی (ص35-36)، بندهش (ص129)، گزیدههای زادسپرم (فصل 31، ص53-54) و مینوی خرد (ص24-28) در این سهشبانه روز روان شخص ثوابکار خوشحال و مسرور و روان گناهکار ناراحت و پریشان است. صبح روز چهارم، روان درگذشته به سر پل چینود میرسد و به حساب کارهای نیک و بد او رسیدگی میشود (آذرگشسب، 1372: 204). همچنین، در این سه شب بستگان درگذشته باید از خوردن گوشت پرهیز کنند (شایست ناشایست، 17/2). نیز بیان شده که برای درگذشته، مراسم دهه، ماه، سال و اولین ماه پس از سال برگزار شود (شایست ناشایست، 17/5).
2. 2. ریمنی جسد
مطابق تصریح متون، جسد ریمن (ناپاک) است و فقط افراد خاصی میتوانند به آن دست بزنند و اگر کسی به جسد دست بزند باید نُه روز تمام با ادرار گاو غسل کند. همچنین، معتقد بودند هنگامی که شخصی در خانهای بمیرد باید از این خانه آتش، برسم، طشت، شربت هوما و هاون را بیرون کنند و بعد از نُه شب در زمستان و یک ماه در تابستان مجدداً آتش را به خانه برگردانند (وندیداد، 5/39-42). آتش باید به اندازه سه گام از جسد فاصله داشته باشد و اگر تابش آن به جسد برسد، گناه مرگرزان (شایسته مرگ) است (شایست ناشایست، 2/40).
2. 3. گریه و زاری
یکی از شگفتانگیزترین ویژگیهای آیین زرتشتی این است که سوگواری به معنای خاص را جدّاً نهی میکند و بیان آهنگین عزاداری صادقانه را به عنوان اختراع شیطان در نظر میگیرد (ویدنگرن، 1377: 64). در رساله مینوی خرد (مینوی خرد، 43/29) و صد در نثر (صد در نثر، در 96) آمده است که شیون و مویه (šêvan ut môdak) سبب رنج مرده است. همچنین، در ارداویرافنامه بیان شده که رودی سهمگین در دوزخ جاری است که از اشک و گریه بازماندگان به وجود آمده است و ناله و زاریکردن را خلاف حکم دین میداند (ارداویرافنامه، 1372: فصل 16). در آیین زرتشتی، تدفین هیچگاه با آه و ناله همراه نبود. فراتر از آن، آیین زرتشت همواره با این عمل، که محکومش میکرده، مبارزه میکرده است (ویدنگرن، 1377: 274).
2. 4. مراسم مرگ در هزاره آخر
پیشینه آموزههایی که بر پایه متون اولیه بیان شد، به قدمت پیدایش و درخشش این آیین، یعنی چند هزار سال پیش، میرسد و طبیعی است که در طول تاریخ، متأثر از موقعیت زمانی و مکانی نشو و نمای این دین، تغییرات شگرفی را پذیرا شده باشد. آنچه در ادامه میآید انگارههای پسینی است که تقریباً مرتبط با هزاره آخر، یعنی ظهور اسلام به بعد، است. در موقعیت جدید، باورها و عقاید باستانی جامعه زرتشتیان در ایران تغییر کرده، اما بخش اصلی آن همچنان ثابت باقی مانده است. این قبیل تغییرات و دگرگونیها، گرچه گاه به صورت چشمگیر با سنتهایی در کتاب اوستایی وندیداد و تفاسیر آن مغایرت دارد، اما همچنان با پیام آسمانی زرتشت پیامبر هماهنگ است. از آنجا که آیین زرتشت انعطاف بسیاری با موقعیت جوامع مختلف دارد، این هماهنگییافتن، نوعی بازگشت به اصالت بنیادین و حقیقت دین است (مزداپور، 1382: 101).
امروزه، آیینهایی که برای سوگواری برگزار میکنند، با آنچه در متون کهن آمده تفاوت بسیار دارد. علت تمامی دگردیسیهای رخداده در میان زرتشتیان یکسان نیست. زرتشتیان ایران، گاه برای حفظ بقا از خشونت طبیعت، و گاه برای حفظ بقا از خشونت اقوام و دولتهای حاکم، و گاهی هم برای خوبیافتن رسوم دیگر اقوام، بخشی از رسوم خود را تغییر داده، یا به کناری نهادهاند.
آنچه در ادامه میآید، بخشی از رسوم آیین مرگ در میان زرتشتیان در قرون اخیر است که از سیره ابتدایی آن گذر کرده است.
2. 5. آداب انتقال در گذشته برای غسل
با مرگ زن یا مرد زرتشتی فوراً به او نیرنگ[5] میدهند و سپس دستهایش را روی سینه قرار میدهند و پاهایش را جمع میکنند که به آن «کِشَه» (keša) میگویند. آنگاه جسد را از رختخواب برمیدارند و در گوشهای از منزل، که آن را تمیز کردهاند، روی سنگ یا آهن میگذارند و پتتخواندن را شروع میکنند تا پیدسها (مردهکش)[6] بیایند (خسرویانی (راستی)، 1381: 606). پیدسها، که تعدادشان همیشه زوج است، پس از غسلکردن و پوشیدن لباس سفید در منزل صاحب میت حاضر میشوند و آنجا کشتی نو میکنند و بعد در حالی که همپیوند شدهاند میت را برمیدارند و در تابوتی که زرتشتیان آن را گهن (gahan) یا گاهان مینامند (آذرگشسب، 1372: 208) میگذارند. سپس در حالی که موبدان بر آن نماز میگزارند، مردان و زنان حاضر در خانه به تابوت نزدیک میشوند و با خمکردن سر به درگذشته احترام میگزارند و با او وداع میکنند. سپس تابوت را روی شانه برای بردن به پاکشوخانه (مردهشوخانه) بلند میکنند (مهر، 1387: 173). بستگان و دوستان میت، که جلوی درب خانه برای بدرقه جمع شدهاند، به احترام شخص درگذشته چند قدم پیاده او را مشایعت میکنند (آذرگشسب، 1372: 208). در مراسم تشییع قاعده آن است که تمام مشایعتکنندگان لباس سفید به تن کنند و به حالت دوبهدو به دنبال جنازه راه بیفتند و با دستمالی سفید دستان خود را به هم پیوند زنند تا از شر پلیدی دیوان در امان باشند. همچنین، زنان نباید در مراسم تشییع شرکت کنند (احتشامی، 1348: 373).
مکانی که میت را غسل میدهند زادومرگ یا پَرسِش (Parseš) است. این مکان، دو درب روبهروی هم دارد. از درب ورودی که وارد میشوند مشخصات درگذشته را یادداشت میکنند. سپس جسد را غسل میدهند و موبدان نماز ویژه (گاتهای اهنود) میخوانند و جنازه را از درب دوم خارج میکنند و به آرامگاه ابدی میبرند (خسرویانی (راستی)، 1381: 606).
تعداد پاکشوها باید همیشه زوج باشد. همچنین پاکشوی مرد، جسد مردان و پاکشوی زن جسد زنان را میشوید. بدن درگذشته را با آب گرم و صابون میشویند و بعد از خشککردن میت آن را با کفن میپوشانند و کشتی به کمر او میبندند. سپس او را روی تخت آهنی میخوابانند و روی آن را با پارچه سفید میپوشانند و به سالن نیایش میبرند. پارچه کفن معمولاً برای مردان هجدهونیم متر، برای زنان شانزدهونیم متر و برای بچهها سهونیم متر است (آذرگشسب، 1372: 209).
2. 6. آداب تدفین
امروزه در سالن نیایشگاه هفت شمع روشن میکنند و موبدها، که قانوناً باید دو نفر باشند، در حالی که روبهروی میت ایستادهاند، نیایشها را میخوانند و وقتی به بخش خاصی رسیدند با اشاره دست آنها پاکشویان میت را برمیدارند و به سوی آرامگاه میبرند و آن را با تخت آهنی، در گوری که حفر شده است، میگذارند. روی قبر با سنگها و سیمان پوشیده میشود و درزهای آن را نیز با سیمان میگیرند و بعد روی آن را با خاک پر میکنند. پس از چند ماه، روی گور سنگ انداخته میشود و نام شخص درگذشته روی لوحه حک میشود (همان: 210). هرچند مرسوم است که جسد را به دلیل آنکه نسو است زودتر برای تدفین انتقال دهند اما اگر هنگام غروب یا شب باشد به منظور تأکید بر تشییع در زیر نور خورشید، این کار را به روز بعد موکول میکنند.
در قدیم، پیش از انتقال جسد به دخمه آن را به سگ نشان میدادند. زیرا معتقد بودند وقتی سگ به جنازه نگاه میکند، دروجها نمیتوانند در جسد اقامت کنند و نسو ضعیف میشود (کتاب پنجم دینکرد، ص106، بند 28 ب)؛ و هنگامی که چشم سگ به جسد مرده میافتد، دروج نسو به شکل مگسی به مناطق شمال میگریزد (وندیداد، 3/13-15؛ 7/2-5؛ 8/16-18؛ شایست ناشایست، ص8). رسم سگدیدکردن قطعاً تا سال 1330/1950 در یزد برگزار میشد و شاید همچنان نیز معمول باشد. حتی قبل از 1330/1950 هم این رسم تغییر شکل داده بود و به جای نشاندادن جسد به سگ و انواع جانوران شبیه سگ (شایست ناشایست، 2/2)، تکهنانی را بر سینه مرده مینهادند و اگر سگ آن را برمیداشت و میبرد، شخص را مرده میدانستند (شایست ناشایست: 43).
دم در دخمه جسد را زمین میگذاشتند و صورتش را باز میکردند تا خانوادهاش برای آخرین بار با او وداع کنند. سپس دو نساسالار، که لباسهای مخصوص پوشیده بودند، قفل آهنی در را باز میکردند و پس از واردکردن جسد به دخمه، سرش را به طرف جنوب (شمال جایگاه دیوان است) روی سنگی (به نام «کیش») قرار میدادند. جسد را عریان میکردند و لباسها را به درون چاه وسط دخمه میانداختند. کرکسها و لاشخورها ظرف دو ساعت همه چیز را میخوردند. سپس مأموران برج، استخوانها را به داخل چاه میانداختند (soderblome, 1911: 504). امروزه رسم دخمهگذاری منسوخ شده است. نخست دخمه تهران برچیده شد و سپس در کرمان (حدود 1318 ه.ش.) و یزد (1336 ه.ش.) این مراسم منسوخ شد و در نهایت آرامگاه را به شیوه جدید ساختند (مزداپور، 1382: 105).
2. 7. مراسم آیینی درگذشتگان
مراسم رسمی درگذشتگان پس از تدفین، سوم (اصلاح قدیمیتر: sed) و چهارم (اصطلاح قدیمی کرمانی: čāromun) و دهه (daha) و سیروزه (siruza/siruja) و روزه (ruja/ruza) است. در هر ماه تا یک سال روزه برگزار میشود و در سرِ سال، مراسمِ سال و تا سی سال، هر ساله، مراسم سال را برگزار میکنند. پس از سال اول، یک روزه دیگر هم در سر ماه پس از سال خوانده میشود (مزداپور، 1383: 152).
بنا به باور دینی زرتشتیان، روان درگذشته تا بامداد روز چهارم پس از درگذشت، در این جهان میماند و سپس به جهان دیگر میرود. همچنین، در بندهش میآید که روان در سه شب اول درگذشت به آتشی پناه میبَرَد که در نزدیکی جایگاه مرگ او افروخته شده است (بندهش، ص129). از اینرو، لیوانی پر از روغن نارگیل را سه روز و سه شب در داخل اطاق روشن نگاه میدارند (مهر، 1387: 172-173) و معتقدند روان تا روز چهارم در همین منزل است تا ایزد مهر، سروش و رشن به اعمال او رسیدگی کنند (خسرویانی (راستی)، 1381: 607). بازماندگان در این سه روز سروش را ستایش میکنند (بویس، 1374: 168). نیز بیان شده است که روان چون از تن جدا شود، مانند کودکی است که از مادر بزاید و نیاز به دایه و قابله دارد. پس سروش چونان نگاهبان و حامی باید فراخوانده شود تا از روان پشتیبانی کند (صد در بندهشن، در 40)؛ و روان را از دیوان حفظ کند (شایست ناشایست، 17/3). همچنین، در این سه شب بستگان درگذشته باید روزه بگیرند؛ یعنی از خوردن گوشت پرهیز کنند (شایست ناشایست، 17/2). در سومین شب مراسم، سه بار برای مرده ختم برداشته میشود. در همان اثنا، یک دست لباس کامل برای درگذشته خیرات میکنند تا او را به کار آید. همان روز سوم، از طرف روح درگذشته، حیوانی قربانی میکنند. روز چهارم هنگام طلوع آفتاب دنبه حیوانی را که روز پیش قربانی کرده بودند، نذر ایزد آذر میکنند و در آتش مینهند. این فدیه برای آن است که ایزد آذر بر سر پل چینود کار روان را آسان کند (شایست ناشایست، ص231). تصور میکنند تابش نور خورشید در بامداد روز چهارم، روان را جذب میکند تا به سوی میهن و مأوای جدیدش پرواز کند. در نخستین سیروز، هر روز برایش خوراک خیرات میکنند. پس از نخستین سیروز، بار دیگر حیوانی را برای درگذشته قربانی میکنند. از آن پس هر سیروز به سیروز برایش خیرات میکنند تا اینکه سال به پایان برسد. آنگاه بار دیگر مراسم مذهبی همراه با قربانیکردن حیوان سوم انجام میگیرد و باز هم خوراک و لباس خیرات میکنند. در اینجا مراسم سال اول مرگ شخص پایان مییابد. از این پس، فقط مراسم سالگرد به همراه خیرات انجام میشود که باید تا سیسال پس از مرگ درگذشته انجام شود (بویس، 1374: 168). همچنین، در روزهای چهارم و دهم و سیام و سال، دعاهای آفرینگان اردافروش، آفرینگان سروش و سپس آفرینگان دهمان خوانده میشود (پورداوود، 1380: 230).
زرتشتیان برای درگذشتگان جشن فروردیگان میگیرند. در متون آمده است: «فروردیگان موقع کمال سال است، یعنی سال با انبارکردن روزها و نیز با کار نیک و عمل خوب و پرستش ایزد و ستایش او توسط آفریدگان خوب، که در میان آنها انسان مهمترین است، کامل میشود و به این دلیل در آن موقع روان پارسیان و دیگر مینوان خوب برای دریافت خیرات، بیشتر فرا میرسند» (کتاب پنجم دینکرد، ص104، بند 26). آنها معتقدند روان درگذشتگان سالی پنج روز پیش از نوروز (از اهنود تا وهشتواش) و سپس در روز فروردین و فروردینماه از بازماندگان خود در این جهان دیدن میکنند. در این پنج روز تمام ارواح از ثوابکار و گناهکار آزادند و به زادگاه و مکان خود میآیند و به بازماندگان خود سرکشی میکنند و هرچه منزل پاکیزهتر باشد موجب شادی بیشتر آنها میشود (خسرویانی (راستی)، 1381: 610). همچنین، زرتشتیان هنگام دمیدن سپیده بامدادی، در روز، نوروز، بر پشتبام خانهها آتش میافروزند و اوستا را زمزمه میکنند. ایشان تصور میکنند، هرچه طلوع خورشید نزدیک میشود، فَروَشیها دورتر میشوند، تا اینکه به هنگام طلوع صعود کرده، به سوی آشیانه آسمانی خویش پرواز میکنند (بویس، 1374: 171).
3. واکاوی تشابهات آیینی مرگ بین مسلمانان و زرتشتیان
پیش از آنکه وارد بحث واکاوی تشابهات و همانندیهای پندار و رفتار مسلمانان و زرتشتیان در گستره آیین مرگ شویم، ذکر دو نکته مقدماتی ضروری است:
یکم؛ بعد از ظهور اسلام، مسلمانان وارد سرزمینی شدند که مردمانش بیش از هزار سال با آیین زرتشت خو گرفته بودند و سرشت نیاکانشان با آموزههای این دین عجین شده بود. با ورود اسلام، گرچه بعد از چند دهه یا سده، آنها بالاجبار یا با طیب خاطر این دین جدید را پذیرفتند، اما بسیاری از عادات و آموزهها، که طی چندین نسل با آن خو کرده بودند، همچنان در ضمیرشان استوار ماند. از اینرو در محدودههایی که از طرف شرع اسلام منع جدیدی وارد نشده بود، بیشتر تمایل داشتند رسوم پیشین را اجرا کنند. عمق این باورها و عادات به اندازهای بود که بعضاً حتی در محدودههای ممنوعه شرعی نیز هر جا که امکان داشت، رفتار دین پیشین را جایگزین میکردند. موضوع مرگ نیز در زمره آیینهای مهمی بود که به دلیل وجود باورهای پیشین، بخشی از آن متأثر از همین باورها شد.
دوم؛ آن دسته از ایرانیانی که همچنان بر آیین خود پابرجا مانده بودند، به دلیل همزیستی با مسلمانان و وجود رویه غالب اسلامی در جامعه، در طول تاریخ بعد از اسلام، به اجبار یا با اختیار، خود بخشی از احکام و رفتار مسلمانان در آیین مرگ را به مجموعه پندارها و رفتارهای آیینی افزودند و این منجر به بروز تشابهات در آیین مسلمانان و زرتشتیان در خصوص موضوع مرگ شد. نکته مهم دیگر نیز این است که مقایسه منابع اولیه اسلام و متون کهن زرتشتی گاه گزارهها و پندارهای مشابه در آیین مرگ را نشان میدهد که نمایانگر وحیانیبودن پارهای از این گزارهها است.
آنچه در ادامه میآید استنتاج پارهای از تشابهات فکری و رفتاری پیروان این دو مذهب در خصوص آیین مرگ است.
3. 1. حیات جاودانه
– از نگاه اسلام، جهان آخرت حیات ابدی و جاودانه انسان است و هر مسلمانی باید از این دنیا به عنوان مقدمه و بستری برای سعادت اخروی استفاده کند. با فرارسیدن مرگ انسان، «عزرائیل» روح را از بدن جدا میکند و انسان به دوزخ منتقل میشود. همچنین، مسلمانان برای رسیدن به بهشت از پلی به نام «صراط» باید عبور کنند. در میان زرتشتیان نیز، فرآیندی به همین ترتیب با اندکی تفاوت وجود دارد. «آستودیهاد» (یسنه، 57/25 و وندیداد، 4/49 و 5/89)، که مأمور گرفتن جانها است، روح فرد را میگیرد و در صورت عبور از پلی به نام «چینود» به بهشت میرسند.
– مطابق باورهای هر دو آیین، روح یا روانِ درگذشته، در محیطی ظلمانی و ناآرام به سر میبرد که نیایشها و خیرات بازماندگان فروغی در محیط ظلمانی درگذشته میافروزد و او را به آرامش میرساند. همچنین، این خیرات مادی و معنوی مطابق انگارههای زرتشتی به عبور موفقیتآمیز از پل چینود و در آموزههای اسلامی از پل صراط کمک میکند. البته تأکید شده است که این نیایشها و خیرات برای افراد نیکوکار نیز مثمر ثمر است و به ارتقای رتبه و آرامش بیشتر درگذشته (متوفا) میانجامد.
– هنگامی که متوفا در قبر است، بنا بر اعتقادات مسلمانان، دو فرشته با نام «نکیر» و «منکر» داخل قبر میشوند و از وی چیزهایی میپرسند. اگر میت، فرد صالحی باشد دو فرشته مذکور با صورتی زیبا و بشاش به نزد وی میروند و بالعکس اگر فرد گنهکاری باشد با صورتی زشت و خشمناک به دیدار وی خواهند رفت. شبیه همین اعتقاد برای زرتشتیان متصور است، که در سهروزی که درگذشته منتظر عبور از پل چینود است، در صورتی که اعمال نیک انجام داده باشد، دوشیزهای بسیار زیبا به نزد وی میآید و در صورتی که اعمال ناشایستی داشته باشد عجوزهای زشت او را درمییابد.
با توجه به وجود تمامی تشابهات فوق در منابع اولیه متون دینی، میتوان پذیرفت که مشابهت به دلیل الاهیبودن آموزههای مذکور باشد.
3. 2. آداب دفن و کفن
– مطابق آموزههای اسلام واجب است میت با آب غسل داده شود و پس از آن کفن گردد. اما با توجه به آموزههای زرتشتی، چون آب از عناصر مقدسی است که نباید با جسد، که ریمنی (پلید) است، تماس پیدا کند، مردگان را با گمیز غسل میدادند. اما امروزه زرتشتیان، درگذشتگان را با آب غسل میدهند. از اینرو بعید نیست که این موضوع تحت تأثیر رفتار مسلمانان قرار گرفته باشد.
– مرحله کفنکردن، که از افعال واجب بعد از غسل نزد مسلمانان است، در سلگ مناسک زرتشتیان نیز قرار گرفته است، در حالی که اثری از آن در متون و سیره پیشین آن به این صورت یافت نمیشود.
– مطابق رفتار پیشین زرتشتیان، پیش از آنکه فرد درگذشته را به دخمه وارد کنند پارچه روی صورت وی را کنار میزدند تا بستگان با وی وداع کنند. این کار در میان مسلمانان نیز دیده میشود، بدینگونه که پیش از دفن و به منظور وداع روی میت باز میشود، که احتمالاً تحت تأثیر زرتشتیان است.
– سنت مرسوم پیشین زرتشتیان که در متون دینی تأکید بسیاری بر آن شده و تقریباً تا چند دهه پیش اجرا میشد، انتقال مردگان به دخمه بود تا جسد مردگان خوراک پرندگان و حیوانات وحشی شود، اما امروزه سنت انتقال مردگان به دخمه تغییر کرده و همانند مسلمانان مردگان خویش را در گور دفن میکنند، با این تفاوت که علیرغم تأکید مسلمانان به تماس صورت با خاک، زرتشتیان برای احتراز از تماس جنازه با خاک یا فرد را با تابوت آهنی دفن میکنند یا اینکه درون قبر را با سنگ و سیمان میپوشانند تا از تماس جسد با خاک جلوگیری شود.
3. 3. مراسمهای عزاداری
– از نظر اسلام، مدت زمان مرسوم برای عزاداری سه روز بیشتر نیست، اما این زمان در میان زرتشتیان شامل چندین مراسم، تا نهایت 30 سال بعد از مرگ درگذشته است. آداب مرسوم در میان ایرانیان مسلمان زمان حاضر گسترش رسوم به هفتم، چهلم، سال و گاه سالهای متعدد است. بعید نیست که بخشی از این آداب متأثر از آیینهای سوگواری زرتشتیان باشد.
– در مراسم عزاداری هر دو آیین، اذکار و دعاهایی برگرفته از متون مقدس خوانده میشود که بنا به اعتقادات پیروان هر دو آیین به مأنوسشدن بیشتر روان تازهدرگذشته با جهان باقی میانجامد. همچنین، امواج ناشی از این زمزمهها تأثیراتی بسیار در روان بازماندگان پدید میآورد.
– رسم دیگری که در عزاداریهای مسلمانان دیده میشود و بعید نیست متأثر از رسوم زرتشتیان باشد، روشنکردن چراغ یا لامپ در مراسمهای عزاداری است که مطابق متون اسلامی از افروختن سراج در روز نهی شده، اما امروزه این رسم به صورت چراغهای حجله یا چراغهای منفرد دیگر معمولاً اجرا میشود.
– هنگامی که روح یا روان از بدن جدا میشود بنا بر آموزههای هر دو دین جسد ناپاک میگردد، با این تفاوت که مطابق آیین زرتشتی جسد بعد از مرگ یکسره ناپاک است و از اینرو حتی از تماس با خاک و آب باید اجتناب شود، اما در نگاه اسلامی جسد از هنگامی که سرد میشود تا زمان غسل ناپاک است و پس از آن پاک میگردد.
– در قسمت پیشین، در خصوص زمان دفن میت مسلمان اشاره شد که مطابق تأکید روایات، جنازه باید هرچه سریعتر دفن شود. از اینرو در خصوص دفن مردگان در شب فقط در صورت ناممکنبودن، به روز بعد موکول میشد، در غیر این صورت فرقی در دفن شبانه و روزانه نبود. اما در سیره کنونی معمولاً از دفن شبانه میت احتراز میشود. به نظر میرسد این اجتناب متأثر از رویه زرتشتیان باشد که تأکید دارند حتماً باید جنازه در روز و زیر نور خورشید دفن شود.
– در آیین اسلامی مستحب است به مدت سه روز بستگان یا همسایگان، برای صاحبان عزا غذا تهیه کنند. زیرا صاحبان عزا موقعیت مناسبی برای درستکردن غذا ندارند. این تأکید مهم، هرچند امروزه در میان مسلمانان کاملاً تغییر کرده است، به طوری که صاحبان عزا تدارک پذیرایی بیشتر شرکتکنندگان در مراسم را به عهده دارند، اما، سفارشهای اصیل اسلام همانندی با رویه مذکور در میان زرتشتیان دارد که این رویه از آموزههای وحیانی هر دو آیین است.
– مطابق اعتقادات زرتشتیان، روان درگذشتگان در روزهای پایانی سال و همچنین عید نوروز به دیدار بازماندگان میآیند. از اینرو زرتشتیان در این روزها به قبور مردگان سر میزنند و برای آنها نذر و خیرات میکنند. این رسم امروزه میان ایرانیان مسلمان نیز دیده میشود که در آخرین پنجشنبه سال با عنوان «پنجشنبه آخر سال» خود را موظف میدانند به زیارت قبور بروند و خیرات کنند. برخی نیز این کار را در روز عید نوروز انجام میدهند. بسیار محتمل است که این نیز برگرفته از رسوم زرتشتیان باشد.
نتیجه
این نوشتار در پی آن بود که با واکاوی آموزههای اسلامی و زرتشتی، نقش آیین مرگ و نگاه به آن را در میان مسلمانان و زرتشتیان بررسی کند. با توجه به آنچه گذشت، مبرهن شد که برخی از آموزههای این دو آیین تشابهاتی، از نوع نگاه تا مرحله اجرا و عمل، دارد که بخشی از آن متأثر از یکسانبودن گزارههای وحیانی دو دین و بخشی هم به دلیل همزیستی پیروان دو آیین است؛ البته با در نظر گرفتن فرآیندی که شامل غلبه قدمت و ثبوت و رسوخ آیینهای زرتشتی از سویی و غلبه قدرت و حاکمیت آیینهای اسلامی از سوی دیگر بوده است. همچنین، باید بر این نکته تأکید کرد که تغییرات آیین مرگ در بین پیروان هر دو دین منحصر در نمونههای ذکرشده نیست و عوامل متعدد دیگری نیز در این آیینها تغییر کرده است که چون حاصل تأثیر و تأثر بین دو دین مذکور نبود، ذکر نشد. مثلاً مطابق بررسیها و برابر دیدگاههای احتمالی، ممکن است بخشی از آیینهای سوگواری مسلمانان از قبیل هفتم، چهلم و … متأثر از رسوم مندائیان جنوب و حاشیه عراق باشد (ممتحن، 1337: 76؛ یکتایی، 1341: 30) یا برخی حالات تشییع جنازه و رسومی مانند اهدای گل متأثر از مسیحیان ایران یا غرب باشد.
جمعبندی نهایی اینکه، آیین مرگ در هر دو دین، به جهت دلایلی که ذکر شد، از یکدیگر تأثیر و تأثرات معناداری پذیرفته، و خاتمه مقال اینکه: آموزههای تمامی ادیان الاهی، صرفنظر از تعدد روشها و فرآیندهای اجرایی آن، نهایتاً یک هدف برای انسانها ترسیم میکنند که آن سعادت و کمال انسان در حیات جاودانه اخروی است.
پینوشت
[1]. در برخی منابع تأکید بر چوب خرما است.
[2]. منظور از احداث شکاف در دیوار طبق بند 10 فصل هشتم این است که هنگام حمل جسد از خانه، صاحبخانه و زن وی از شکاف خانه بیرون روند، اما دیگران از درب خانه.
[3]. صد در نثر، در سیوسوم (از اینروی، پس از درگذشت هر کس، بهویژه اکنون که رسم نهادن نسا در دخمه ترک شده است، خواندن یشت بیم سپندارمذ (دری زرتشتی: yašt e bin e seƐndormez) ضرورت دارد؛ شایست ناشایست، ص48).
[4]. ظرف نگهداری استخوان مرده در اوستا به لفظ «استودان» آمده و این واژه مخفف «استخواندان» است.
[5]. آیین نیرنگ عبارت است از آیین تقدیس ادرار گاو که در آیینهای تطهیر به کار میرفت و مایع تقدیسشده به نام نیرنگ یا نیرنگ دین شناخته میشد (هوار، 1379: 215).
[6]. موبد آذرگشسب آن را به شکل «پیشگاهنان» آورده است (آذرگشسب، 1372: 208).
مراجع
قرآن کریم.
آذرگشسب، اردشیر (1372). مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، تهران: فروهر.
احتشامی، ابوالحسن (1348). «عروسی و عزا از نظر زرتشت»، در: مجله وحید، ش5، ص372-375.
ارداویرافنامه (1372). ترجمه و تحقیق: ژاله آموزگار، تهران: معین.
اوستا (1386). گزارش و پژوهش: جلیل دوستخواه، تهران: مروارید.
بویس، مری (1374). تاریخ کیش زرتشت، ترجمه: همایون صنعتیزاده، تهران: توس.
بویس، مری (1385). زرتشتیان: باورها و آداب دینی آنها، ترجمه: عسکر بهرامی، تهران: ققنوس.
پورداوود، ابراهیم (1380). خردهاوستا، تهران: اساطیر.
حر عاملی، محمد بن الحسن (۱۴۰۹). وسائل الشیعة، قم: مؤسسة آل البیت.
حر عاملی، محمد بن الحسن (1412). هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة، مشهد: مجمع البحوث الاسلامیة.
حلی، حسن بن یوسف بن مطهر (1412). منتهی المطلب فی تحقیق المذهب (ط-الحدیثة)، مشهد: مجمع البحوث الاسلامیة.
حلی، حسن بن یوسف بن مطهر (بیتا). تذکرة الفقهاء (ط-الحدیثة)، قم: مؤسسة آل البیت.
خسرویانی (راستی)، کیخسرو (1381). یاد و یادگار در سروش پیر مغان، گردآورنده: کتایون مزداپور، تهران: انتشارات ثریا.
دارمستتر، جیمس (1384). مجموعه قوانین زردشت (وندیداد اوستا)، تهران: دنیای کتاب.
روایت پهلوی (1367). ترجمه: مهشید میرفخرایی، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
گزیدههای زادسپرم (1366). ترجمه: محمّدتقی راشد محصّل، تهران: مؤسّسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
سبحانی، محمدتقی (1370). معادشناسی در پرتو کتاب سنت و عقل، ترجمه: علی شیروانی، تهران:. انتشارات الزهراء.
شایست ناشایست (1369). آوانویسی و ترجمه: کتایون مزداپور، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن (1390). الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، تهران: دار الکتب الاسلامیة.
طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن (1407 الف). الخلاف، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن (1407 ب). تهذیب الاحکام، تهران: دار الکتب الاسلامیة.
عاملی (بهایی)، بهاءالدین محمد بن حسین؛ ساوجی، نظام بن حسین (بیتا). جامع عباسی و تکمیل آن (محشی)، تهران: منشورات فراهانی.
فرنبغ، دادگی (1369). بندهش، ترجمه: مهرداد بهار، تهران: توس.
قمی (شیخ صدوق). محمد بن علی بن حسین بن بابویه (1413). من لایحضره الفقیه، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
قمی (شیخ صدوق). محمد بن علی بن حسین بن بابویه (1414). الهدایة فی الأصول والفروع، قم: مؤسسه امام هادی.
کتاب پنجم دینکرد (1386). ترجمه: ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران: معین.
کلینی، ابو جعفر محمد بن یعقوب (1407). الکافی، تهران: دار الکتب الاسلامیة.
کوفی، محمد ابن محمد اشعث (بیتا). الجعفریات – الأشعثیات، تهران: مکتبة نینوی الحدیثة.
مجلسی، محمد باقر (۱۴۰۴). بحار الانوار، بیروت: مؤسسة الوفاء.
مجلسی، محمدتقی (1414). لوامع صاحبقرانی المشتهر بشرح الفقیه، قم: اسماعیلیان.
مزداپور، کتایون (1382). زرتشتیان، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی.
مزداپور، کتایون (1383). «تداوم آداب کهن در رسمهای معاصر زرتشتیان در ایران»، در: مجله فرهنگ، ش49 و 50، ص147-180.
ممتحن، حسینعلی (1337). تحقیق در احوال و مذاهب و رسوم صابئیان عراق و خوزستان، تهران: بینا.
موسوی (شریف مرتضی)، علی بن حسن (1415). الانتصار فی انفرادات الامامیة، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
مهر، فرهنگ (1387). دیدی نو از دینی کهن، تهران: جامی.
میرفخرایی، مهشید (1371). بررسی هادخت نسک، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
مینوی خرد (1380). ترجمه: احمد تفضلی، تهران: توس.
ویدنگرن، گئو (1377). دینهای ایران، ترجمه: منوچهر فرهنگ، تهران: آگاهان ایده.
یکتایی، مجید (1341). تریانا، تهران: انتشارات کتابخانه ابنسینا.
Soderblome, Nathan (1911). “Death and Disposal of the Dead”, in: Encyclopedia of Religion and Ethics, J. Hastings (ed.). Vol. 4, pp. 502-505.
پژوهش های ادیانی، دوره 2، شماره 4، پاییز و زمستان 1393