معرفي دو اثر مصوّر در حوزة جغرافياي دورة اسلامي

معرفي دو اثر مصوّر در حوزة جغرافياي دورة اسلامي

معرفي دو اثر مصوّر در حوزة جغرافياي دورة اسلامي

كتاب صورۀ الأرض، از: ابن حوقل (متوفی 367 هـ.ق.)

(نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی پاریس، ش2214، مکتوب 849 هـ.ق.)

و

كتاب غرایب الفنون و ملح العیون؛ از: مؤلفی ناشناخته

(نسخۀ خطی منحصر بفرد کتابخانۀ بادلیان)

 

یوسف بیگباباپور

yosefbeigbabapour@yahoo.com

 

الف) صورۀ الأرض (المسالک و الممالک و المفاوز و المهالک) ابن حوقل (متوفی 367 هـ.ق.)

ابوالقاسم محمد بن حوقل یا محمد بن علی نصیبی با نصیبینی، بازرگان، سیّاح معروف و جغرافی دان بزرگ اسلامی در قرن چهارم هجری بود. وی در سال 331 تا 359 هـ.ق. / 943 تا 970 م. به سیاحت در ممالک اسلامی پرداخت و کتاب معروف خویش، یعنی صورۀ الارض یا المسالک و الممالک را تألیف کرد.

در بارۀ زندگی ابن حوقل گفته‌اند که وی در نصیبین واقع در بین‌النهرین علیا به دنیا آمد، اما به درستی معلوم نیست که در چه سالی چشم به دنیا گشود؛ امّا چنین تخمین زده‌اند که باید پیش از سال 320 هـ.ق. به دنیا آمده باشد. به هر حال، ابن حوقل به عنوان یک سیّاح ظاهراً به هدف تجارت، اما در واقع برای تدوین کتابی در شناخت جهان، و تکمیل اطلاعات جغرافی‌دان برجسته همروزگارش، اصطخری، در روز هفتم رمضان 331 هـ.ق. / 15 مۀ 943 م. سفر خود را از بغداد آغاز نمود. بر حسب ارقامی که خود ابن حوقل در کتاب به دست می‌دهد، مسیر حرکت او را می‌توان چنین ترسیم کرد: افریقای شمالی، اسپانیا و مرزهای جنوبی صحرا (336-340 هـ.ق.)، مصر و نواحی شمالی قلمرو اسلام، یعنی ارمنستان و آذربایجان (ح 344 هـ.ق.)، جزیره (بین‌النهرین)، عراق، خوزستان و فارس (ح350-358 هـ.ق.)، خوارزم و ماوراءالنهر (ح358 هـ.ق.)، سیسیل (ح362 هـ.ق.) و چند مسیر دیگر که زیاد روشن نیستند.

سفر ابن حوقل بنا به قول خود وی، به دلیل علاقۀ او به دانش جغرافیا و تحقیق دربارۀ وضع اجتماعی و سیاسی اقوام مختلف و نیز به سبب تجارت بود. وی خود در مقدمۀ کتابش اشاره کرده، گوید: «یاریگر من در تألیف کتاب، مسافرت و دوری از وطن بود که به منظور کسب روزی و رفع نیاز بدان پرداختم و این در حالی بود که سلطان ستم می‌کرد و زمانه ناهموار و سختی‌ها پیاپی بود. سلاطین به جور خود گرفته بودند و حوادث و بلایا بسیار و نعمت اندک بود».

درست است که سفر ابن حوقل برای امرا معاش به ناچار جنبۀ تجاری داشت، اما شاید وی علاوه بر آن یک مبلغ مذهبی و داعی سیاسی نیز بود؛ زیرا برنامۀ سفر او رفتن به افریقای شمالی (قلمرو فاطمیان) و اندلس (قلمرو امویان اسپانیا) بود و در ضمن به ناپلی (ناپولی – ناپل) و پالرمو نیز سفر کرده است؛ لذا مبرهن است که ابن حوقل تمایلات سیاسی نیز داشته، تا جایی که کراچکوفسکی او را جاسوس فاطمیان می‌داند؛ چرا که عواطف و علاقه‌مندی ابن حوقل را به فاطمیان در برخی موارد از کتابش می‌توان حس کرد.

همچنین وی درورا عبدالرحمان سوم، یعنی عصر شکوه خلافت امویان اندلس، را درک کرده و مدتی دراز به قرطبه اقامت داشته و از زندگی اجتماعی و اقتصادی آن دیار اطلاعات کافی فراهم آورده است. لذا کتاب ابن حوقل در مغرب و بخصوص در اندلس شهرتی بیشتر از مشرق یافته است.

ابن حوقل در ضمن سفر خود با اصطخری مؤلف المسالک و الممالک دیدار کرده است. وی جریان این دیدار را چنین بیان می‌دارد: «آنچه مرا به تألیف کتاب به شکل حاضر واداشت، این بود که من به هنگام جوانی به اخبار بلاد و آگاهی از وضع شهرها سخت مشتاق بودم و از مسافران و نمایندگان تجّار بسیار کسب اطلاع می‌کردم. کتاب‌هایی که در این باب نوشته شده بود، می‌خواندم و چون با کسی دیدار می‌کردم، او را راستگو و آگاه می‌پنداشتم و خبری را که از او شنیده بودم، درست می‌دانستم. ولی پس از بررسی و تأمل اغلب آن اخبار را نادرست می‌یافتم و می‌دیدم که گوینده به بیشتر آنچه گفته ناآگاه بوده است. آنگاه خبری را که از او فراگرفته بودم، با آنچه از دیگری پرسیده بودم، نزد او باز می‌گفتم و مطلب را مطالعه می‌کردم. این دو نظر را با نظر سوم بی‌غرضانه جمع می‌کردم و درمی‌یافتم که بین آن‌ها اختلاف هست. همین امر باعث شد که به احساس خود دربارۀ توانایی به مسافرت و تحمل خطرهاو نیز علاقه به رسم نقشۀ شهرها و بیان موقعیت آنها و همسایگی اقلیم‌ها و سرزمین‌ها جامۀ عمل بپوشانم. در این سفر کتابهای ابن خردادبه و جیهانی و تذکرۀ ابوالفرج قدامه بن جعفر از من جدا نبود… در اثنای همین سفر با ابواسحاق فارسی [اصطخری] دیدار کردم. وی نقشۀ سرزمین سند را کشیده بود که اشتباهاتی داشت؛ اما نقشۀ فارس را خوب کشیده بود. من نقشۀ آذربایجان را در همان صفحه کشیده بودم و نیز نقشۀ الجزیره را هر دو را پسندیده بود… ابواسحاق مرا گفت: «اثر تو را دیدم و از تو می‌خواهم که نادرستی‌های کتاب مرا اصلاح کنی»، و من چنین کردم… سپس چنان دیدم که خود به تنهایی این کتاب را بنویسم و به اصلاح و رسم نقشه و توضیح آن بپردازم، بی‌آنکه به تذکرۀ ابوالفرج بنگرم، اگرچه تماماً حقیقت و صدق باشد، و واجب می‌نمود که بخشی از آن را در این کتاب بیاورم، اما نقل بسیار از آن را جایز ندانستم؛ زیرا که حاصل رنج دیگری بود».

امّا حدود سرزمینهای اسلامی بنا بر آنچه در صورۀ الارض آمده، چنین است: بلاد اسلام بر حسب طول از مرز فرغانه آغاز می‌شود و تا خراسان و جبال و عراق و دیار عرب تا سواحل یمن ادامه می‌یابد و مسافت آن حدود پنج ماه (راه) است و برحسب عرض از کشور روم آغاز می‌گردد و تا شام و جزیره و عراق و فارس و کرمان تا سرزمین منصوره بر کنارۀ دریای فارس ادامه می‌یابد و مسافت آن چهار ماه (راه) است… و اگر قرار باشد طول بلاد اسلام از فرغانه تا سرزمین‌های مغرب و اندلس منظور شود، مسیر آن 300 منزل خواهد بود.

ابن حوقل همچون دیگر جغرافی‌دانان دورۀ اسلامی تقریباً تلاش خود را در شرح بلاد اسلام به ویژه ایران صرف می‌کند، اما در موارد خاصی از قلمرو جهان اسلام هم فراتر می‌رود، مثلاً هنگامی که او خود در گرگان است، بیان می‌کند که مملکت روس، بلغار و خزر را در سال 358 هـ.ق. شکست داد، و این نکات تاریخی نیز در این کتاب خالی از فایده نیست. همچنین در این کتاب شرح مفصلی دربارۀ منطقۀ بُجه و تاریخ آن و نیز اریتره (جنوب ایتالیا) همراه با نام‌هایی از قبایل بربر که از 200 نام کمتر نیست و همچنین شرح واحه‌ها و شرح مبسوطی دربارۀ موقعیت سیسیل آمده است و این کار ابن حوقل اهمیت خاصی دارد؛ چنان‌که آماری بسیار دقیق در آن برهه از تاریخ دربارۀ این سرزمین‌ها به دست می‌دهد.

امّا صورۀ الارض دو تحریر دارد: تحریر اوّل را ابن حوقل به سیف‌الدولۀ حمدانی (متوفی 356 هـ..ق.) تقدیم کرده است و تحریر دوم در حدود سال 367 هـ.ق. صورت یافته و در آن به فاطمیان توجه خاصی شده است.

از مآخذ و نیز از نوشتۀ خود ابن حوقل چنین برمی‌آید که وی المسالک و الممالک اصطخری را با تغییرات و افزوده‌هایی به ویژه در بخش‌های عراق و ارمنیه و ماوراءالنهر پایۀ کار خود قرار داده و در تنظیم کتاب از روش‌های پیشینیان پیروی کرده و کتابی دقیق و مفصل با توضیحاتی دربارۀ نقاط مهم فراهم آورده است. وی همچون اصطخری در تألیف کتابش در شرح سرزمین‌ها و شهرها و بیان مسافات دقت کافی نموده است. اما در واقع با توجه به اقتضای زمانی آن برهه از زمان نباید تصر نمود که نقشه‌های ابن حوقل از هر نظر درست و بی‌کم و کاست است. ابن حوقل در تکمیل کارش بیش از آنچه خود گفته، مدیون اصطخری است. وی اغلب نقشه‌ها را از او گرفته و برخی فصول را عیناً از اصطخری اقتباس کرده است؛ از قبیل امور مربوط به جزیرۀ العرب، خلیج فارس، خوزستان، فارس، کرمان، حوضۀ رود سند، دیلم، بحر خزر، خراسان و سیستان. با این‌همه وی توضیحاتی مهم ولی کوتاه به آنها افزوده است. نیز بخش عمدۀ مربوط به مصر، بلاد شام و عراق و بلاد بین‌النهرین را از اصطخری برگرفته است. از این رو تنها در فصول، مغرب، اسپانیا و سیسیل است که اصالت کار ابن حوقل روشن می‌شود.

امّا در هر حال اقتباس ابن حوقل از اصطخری هرگز از اهمیت صورۀ الارض نمی‌کاهد؛ چنان‌که المسالک و الممالک اصطخری نیز مأخوذ از صورالاقالیم ابوزید سهل بلخی (متوفی 322 هـ.ق.) است. علاوه بر آن آثار دیگر جغرافیایی هم از جمله سفرنامۀ ابن فضلان مورد استفادۀ ابن حوقل بمده است. همچنین عباراتی از ابن حوقل و یاقوت دربارۀ خزر آورده‌اند که شبیه به یکدیگرند و همین الفاظ را یاقوت از ابن فضلان نقل کرده است.

اگرچه صورۀ الارض یک کتاب جغرافیایی است، اما در آن به اطلاعات ذی‌قیمتی دربارۀ بزرگان و پادشاهان و امرای شهرها و توانگران و نیکوکاران و صاحبان مذاهب، از جمله حسین بن منصور حلاج، در قرن سوم و چهارم هجری نیز بر می‌خوریم. همچنین از بیان وقایع مهم تاریخی و اجتماعی و طرز زندگی مردم و اشاره به زبانها و لهجه‌هایی که بین اقوام مختلف متداول بوده، غافل نبوده است. همچنین اطلاعات مهم اقتصادی آن عصر، وضعیت بلاد اسلامی از اغلب جهات و غیره در آن به چشم می‌خورد.

در نتیجه صورۀ الارض یکی از منابع مهم و معتبر دانش جغرافیایی و تا حدودی جغرافیای تاریخی به شمار می‌رود که اغلب مورخان و جغرافی‌دانان و پژوهشگران بدان استناد کرده‌اند ابن حوقل را می‌توان در بین جغرافی‌دانان از نوادر روزگار شمرد. وی ثلث قرن در سفر بوده و در خلال آن، از سرزمین‌های اسلامی، از هند تا اسپانیا، دیدن کرده و به سرزمین‌های دیگر هم رفته تا بلغار و رود ولگا رسیده است. وی در این باره گوید:

«قلمرو اسلام را اقلیم به اقلیم و تاحیه به ناحیه و ولایت به ولایت بیان داشتم و از دیار عرب آغاز کردم و آن را اقلیمی به حساب آوردم؛ زیرا کعبه آنجاست و مکه که امّ القری و به نظر من مرکز اقلیمهاست. و از آن پس که همۀ کوهها و رودهای دیار عرب را که به دریای فارس می‌رسد، رسم کردم، از فارس سخن آوردم؛ زیرا دریای فارس بیشتر دیار فارس را به بر دارد، و انحای آن را بر دیار عرب رسم کردم، زیرا دریای فارس از جزیرۀ مسقط و از عمان، از جایی که آن را رأس الجمجمه گویند، پنجاه فرسخ به سوی غرب تا مکه و قلزم پیش می‌رود، سپس مغرب را یاد کردم و آن را در دو صورت کشیدم و از سرزمین مصر آغاز کردم تا مَهدیه و قیروان و شهرهای اندک که در صحراهای آن هست، و بقیۀ صورت را از قیروان و مهدیه تا سرزمین طَنجه و ازیلی کشیدم، و شهرهای ساحلی را برکنار دریا رسم کردم، و راههای آن را به همۀ نواحی از مشرق و مغرب و جهات دیگر نمودار کردم. سپس مصر را در دو صورت آوردم، چنان‌که در ترسیم مغرب معمول است، و وضع شهرهای آن را نسبت به آبهای جاری و کوهها و خلیج‌ها و زبانه‌ها و پیوستگی و جدایی آن را نسبت به دریا و آب قیّوم که به دریاچۀ اَقنی و تِنهِمِت می‌ریزد وانمودم. سپس شام و ولایت‌ها و کوهها و آبها و رودها و دریای آن را با شهرهای ساحلی و دریاچۀ طبریّه و دریاچۀ زُعر، و تیه بنی‌اسرائیل و جای آن را نسبت به شام تصویر کردم. آنگاه دریای روم و کیفیت و شکل آن را با شهرها و ولایتها که از جانب شرقی روم مقابل دیار مغرب هست، با شهرهای روم که به قَلَوریه هست، و خلیجی که از دریای روم به تنگۀ محیط به قسطنطنیه می‌رود، و آبهای دیار روم و رودهای بزرگ آن همه را نشان دادم، و چون صورت اندلس را در شکلهای مغرب آورده بودم، به تکرار آن نپرداختم. و از جزایر مسکون این دریا هرچه را مورد نیاز و معروف بود، یاد کردم، آنگاه ربیعه و مضر و بکر را که عنوان جزیره دارد و وضع دجله و فرات را نسبت به آن با حدود و کوهها و دیگر احوال آن یاد کردم، و به دنبال آن صورت عراق و آبها و هامونها و رودها را که به دریا می‌رود آوردم. خوزستان را نیز با حدود و رودها و وضع و حال آن همانند فارس با همۀ دریاچه‌ها و جای شهرها و وضع خشکی و دریا و دشت و کوهها و راهها و معبرها وانمودم. آنگاه دیار سند و شهرها و راهها و معبرها و بلاد هند و اسلام مجاور آن را یاد کردم؛ و از پی آن صورت آذربایجان را با شکل کوهها و راهها و رودهای شیرین چون ارس و کر آوردم و دریاچۀ خلاط و دریاچۀ کبودان را که هر دو به دریا پیوسته است، رسم کردم و کوهستان قبق را در آن ثبت کردم و کوهها و ولایتها و محل شهرها را چنانکه هست تا آنجا که کویر خراسان و فارس وارد حدود آن شده نشان دادم. نیز صورت ولایت جبل و دیلم و طبرستان را و آن قسمت از دریای خزر که مجاور است با قسمتی از راههای آن (که همه را نمی‌دانستم) آوردم با صورت دریاچۀ طبرستان و جزیره‌اش و مصب آبها که بدان می‌ریزد و کوههای نزدیک آن و آنچه قلمرو اسلام است تا حدود آن و آنچه جز آن است. نیز بیابان مابین خراسان و فارس را با همۀ راهها که به نواحی مجاور آن می‌رود و ولایتهای سیستان و غور که مجاور آن است با کوهها و مصب آبها تا دریاچۀ زره رسم کردم، و خراسان را با همۀ ولایتهای آن از طخارستان و جبال بامیان و طوس و قهستان را با همۀ آبهای جاری و کوههای مشهور و کویرها و راههای معروف تصویر کردم. و پس از آن رود جیحون و ماورای آن را که ولایت بخارا و سمرقند و اشروسنه و اسپنجاب و شاش و خوارزم است با همۀ آبها و راههای آن وانمودم.

همۀ آباد و بایر زمین همین است که به ممالک تقسیم می‌شود، و سرممالک زمین چهار است، آبادتر و نیکوتر از همه که سیاست درست و آبادیهای فراوان و خراج بسیار دارد، مملکت ایرانشهر است که مرکز آن اقلیم بابل است که مملکت فارس است، و در ایام عجم حد این مملکت معلوم بود و چون اسلام بیامد از هر مملکتی چیزی گرفت. از مملکت روم شام و مصر و مغرب و اندلس را گرفت و از مملکت چین ماوراءالنهر را گرفت و این ممالک عظیم را بدان پیوست؛ و دیگر مملکت روم است که شامل حدود صقلابیان و مجاران ایشان است از روس و سریر و الان و ارمن و پیروان نصرانیت. و مملکت چین که شامل دیگر ولایت ترکان و قسمتی از تبت و مردم بت پرست است، و مملکت هند که شامل سند و کشمیر و قسمتی از تبت و همکیشان آنهاست. از ولایت سودان مغرب و بُجَه و زنگ و اقوام نظیرشان نیز سخن نیاوردم، که نظم ممالک به دیانت و آداب و حکمتهاست و استواری عمران به سیاست درست است و اینان از این خصال عاری مانده‌اند و از این چیزها بهره ندارند که شایسته باشد ممالکشان با ممالک دیگر یاد شود، ولی بعضی سیاهان مجاور این ممالک دیانت و رسوم و حکمتها دارند و با مردم این ممالک نزدیکند، چون نوبه و حبشه که نصرانیند و بر مذاهب رومیانند، و پیش از اسلام به اقتضای مجاورت به مملکت روم پیوسته بودند، زیرا سرزمین نوبه مجاور دیار مصر است و حبشه بر ساحل قلزم است و میان آن و مصر بیابانهای معمور است که معادن طلا دارد و از دریای قلزم تا مصر و شام پیوسته است. ممالک معروف این است و چون مملکت اسلام با فراهم آوردن قسمتهای خوب این ممالک فزونی گرفت، آن ممالک شرف و عظمت یافت».*

کتاب صورۀ الارض ابن حوقل نخستین بار، با عنوان المسالک و الممالک و المفاوز و المهالک، در سلسله کتابهای جغرافیای عربی (شمارۀ 2) به کوشش دخویه در لیدن هلند به سال 1873م. منتشر شد.

سپس توسط کراموس از روی نسخۀ استانبول که کهن‌ترین نسخۀ شناخته شده از این کتاب است و تاریخ کتابت 479 هـ.ق. را دارد، یعنی صد سال پس از تألیف، در دو مجلد در سال 1938م. منتشر شد و چاپ اخیر از چاپ دخویه به مراتب بهتر و علمی‌تر بود.

بار دیگر بر پایۀ نسخۀ کراموس در بیروت (دار مکتبه الحیات) در دو جزء به چاپ رسید.

چند ترجمه نیز از این کتاب به زبانهای انگلیسی و فرانسوی و فارسی صورت گرفته است.

 

امّا نسخۀ حاضر، نسخۀ خطی زیبایی در کتابخانۀ ملی پاریس از این کتاب نگهداری می‌شود که اگرچه نسخۀ ناقصی است، و صرفاً دیار عرب و مغرب و مصر و ایران را دارد، امّا با توجه به اهمیت نسخه‌های موجود از این گونه آثار با عنایت به کمبود منابع مصور جغرافیایی در مطالعات نقشه‌نگاری در دورۀ اسلامی انتشار آن ولو در تیراژ محدود بسیار ضروری می‌نمود.

با در نظر گرفتن این که نقشه‌های جهان‌نمای دورۀ اسلامی که در سده‌های پس از تألیف تهیه شده و در لابه‌لای این آثار قرار گرفته، چه بسا دستخوش تغییرات گشته و به اقتضای زمانی یا به دلیل دخل و تصرفات فردی کاتبان در اعصار مختلف این گونه صور اقالیم با تفاوتهای عمده‌ای به وجود آمده‌اند. لذا هدف عمده در انتشار این اثر ایجاد انگیزه و زمینۀ پژوهش در راستای این تئوری است که چه تفاوتهایی در تصاویر یک اثر مصور در نسخه‌های مختلف موجود از آن می‌تواند وجود داشته باشد. ضمن آن‌که این گونه آثار که در طول تمدن درخشان دورۀ اسلامی جزو افتخارات مسلمانان محسوب می‌شود، انتشار آن بدین نحو خالی از فایده نخواهد بود.

کتابت این نسخه اگرچه مربوط به قرن نهم هجری (849 هـ.ق.) است، اما از حیث هنری و زیباشناختی در میان نسخی از این دست قابل توجه است. نحوۀ رنگ‌آمیزی در ترسیم اقالیم مختلف در نوع خود زیبا و سبک خاصی دارد. استفاده از رنگهای ملایم در آن یکی از این خصیصه‌هاست، همچنین معرب بودن خط نسخ آن نیز در ضبط صحیح واژگانی شهرها و اصطلاحات خاص جغرافیایی قابل توجه است.

* نک: تاریخ نوشته های جغرافیایی در جهان اسلامی، ایگناتی یولیانوویچ کراچکوفسکی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1384، صص 159-163 و 278 و 164؛ دائرۀ المهارف بزرگ اسلامی، ج3، تهران، 1383، مرکز دائرۀ المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مدخل: «ابن حوقل».

 

دانلود متن کامل مقاله

 

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.