خواص الأحجار و نقوشها

خواص الأحجار و نقوشها

منسوب به: هرمس حکیم

[از روی نسخۀ خطی کتابخانۀ ايالتي برلین، مورّخ حدود 1000 هـ.ق.]

به كوشش:

يوسف بيگ‌باباپور

مقدّمه

قفطي در كتاب «تاريخ‌الحكماء»، ضمن اشاره به هرمس اوّل و دوم، تفصيلي در ترجمة حال «هرمس الثالث» دارد و از قراين برمي‌آيد كه همان هرمسي است كه آثار او به عالم اسلام و جهان عرب انتقال يافته و در فهارس و كتب تاريخ علوم از آن ياد شده است.

قفطي، «هرمس الثالث» را مصري مي‌داند و وي را با همين لقب از هرمس بابلي و هرمس اوّل – كه به روايتي همان ادريس نبي است – تمييز مي‌دهد. او مي‌نويسد: «هرمس مصري است و همين هرمس است كه او را «المثلّث بالحكمه» ناميده‌اند، از آنكه سيُمين هرامسه بود؛ و «هرمس ثاني»، هرمس بابلي است؛ و «هرمس اوّل»، حضرت ادريس – علي نبيّنا و عليه السّلام – اين هرمس نيز بعد ار طوفان است. فيلسوفي بوده، در عهد قديم. همواره سياحت نمودي؛ و معرفتي تمام به هر بلد و صفات آن و طبايع اهل آن حاصل داشت. او را كتابي است جليل الشّأن، در صناعت كيميا، و كتابي در حيوانات ذوات السّموم.

وي از علماي اقليم «مصر» و امّت اين اقليم از اُمَم نامدارند. سلطنتي عظيم، و عزّي قديم، در روزگارهاي گذشته داشته‌اند، چنانكه دلالت مي‌كند بر آن، آثار ايشان، از عمارات و هياكل و بيوت علم ايشان كه اكثر آنها، الي يومنا هذا، در آن موجود است، چنان آثار كه اهل روي زمين اجماع و اتفاق دارند بر آنكه مانند آنها در اقليمي از اقاليم نيست؛ … و قدمای اهل «مصر» را، اعني آنان كه قبل از طوفان بوده‌اند، عنايتي تمام به انواع علوم بوده و بحث و تفتيشي بليغ از غوامض حِكَم مي‌نموده‌اند؛ …. و زعم جماعتي از علما آن است كه جميع علومي كه قبل از طوفان بوده‌اند، همگي از «هَرْمَس» اوّل كه در «صعيد اعلي» از «مصر» مسكن داشتي، ظاهر گشته؛ و وي همان شخص است كه عبرانيّون او را «خنوخ نبيّ» مي‌نامند، «ابن يارد بن مهلائيل بن قینان بن انوش بن شيث بن آدم» و او «ادريس نبيّ» است، عليه السّلام، … و مي‌گويند او اوّل كسي است كه هياكل و معابد بنياد كرد و آن را مواضع تمجيد الهي قرار داد، و اوّل كسي است كه نظر كرد در علم طبّ، و تأليف نمود براي اهل زمان خود قصايد موزونه، و بيان كرد در آنها اشياي ارضيّه و اشياي سماويّه را، و اوّل كسي است كه خبر داد از وقوع طوفان.

و چنان ديد كه آفتي سماوي زمين را خواهد رسيد، از آب و آتش. پس انديشه كرد كه بدان سبب علوم از ميان خواهد رفت و صنايع ،جمله، مدروس و مطموس خواهد ماند. لاجرم، بِنا نهاد در «صعيد اعلي»، از «مصر»، اهرام و برابي را؛ و تصوير نمود در آنها صُوَر جميع صناعات را با آلات آنها، و رسم كرد در آنها صفات علوم را، از شدّت خواهشي كه به خُلود و دوام آنها داشت. خواست، تا آيندگان را نموداري باشد، تا با تأمّل در آن صُوَر و رسوم، استنباط آنها توانند نمود، و به سبب طوفان بالكلّيه از عالم نرود؛ والله عالم.

و بعد از طوفان در «مصر» انواع فلسفه از رياضي و طبيعي و الهي پيدا شد، خصوصاً علم طلسمات، و نيرنجات، و مراياي محرقه، و كيميا، و غيرذلك؛ و دارالعلم جهان، بِلاد «مصر» بوده، و دارالملك «مصر»، در زمان قديم، مدينة «مَنْف»؛ و آن را به لغت قبطيّه «مافه» مي‌گفتند و آن بر دوازده ميل از مدينة «فُُسطاط» واقع است.

امّا چون «اسكندر» مدينة «اسكندريّه» را بنا نهاد، مردم، رغبت به عمارت آنجا نمودند كه آب و هوایي خوش و طيّب داشت. رفته رفته، دارالحكمة «مصر» آنجا شد، تا وقتي كه مسلمانان بر آن مستولي شدند؛ و «عمرو بن العاص» بر ساحل «نيل» مدينة «فُسطاط» است؛ و «هَرْمَس» مذكور را كلامي است در صناعت كيميا كه سخن از آن كشانيده و به عمل زُجاج و انواع مُهره‌ها و خَزَفها.

مصرييّن مي‌گويند: «اسقلبياذس» كه يونانيان اين همه تعظيم امر او مي‌كنند، تلميذ «هرمس» مصري بوده. از بلاد «يونان» به «مصر» آمده، از وي استفادة علوم نمود. پس به بلاد «يونان» معاودت كرد. و با وي غرايب علوم كه ايشان را حاصل نبود، ديدند. لاجرم عظيم شمردند او را. و حكايت نمودند از وي حكايتهاي دور از عقل، به قصد تهويل امر او و تعظيم قدر او…

و از تصانيف منسوبه به «هرمس» مصري: كتاب مفتاح‌النّجوم الاوّل. كتاب مفتاح النّجوم الثّاني. كتاب تسيير الكواكب. كتاب قسمه تحويل سني المواليد، علي درجةٍ درجةٍ.كتاب المكتوم في اسرار النّجوم، المسمّي (بقضيب) الذّهب.

و نزد من هست منقول از صُحُف «هرمس» «مثلث بالحكمه»، قدري از مقالات او، (كه به يكي از تلاميذ خود) بر سبيل سؤال و جواب نوشته، ليكن نظام و ترتيبي ندارد، زيرا كه اصل منقول عنه، كتاب كهنة از هم ريخته‌اي بود».[1]

نلّينو، در كتاب «علم الفلك» خود، وجود هرمس حكيم را به كلّي نفي مي‌كند و در حاشية صفحه‌اي از اين كتاب مي‌نويسد: «هرمس، حكيم داستاني مصري است كه هرگز وجود نداشته است. دربارة او در دورة اسلامي افسانه‌هاي فراواني پيدا شده. بعضي گفته‌اند كه او «أخنوخ» است كه نامش در تورات آمده است؛ و بعضي او را «ادريس پيغمبر» دانسته اند؛ و بعضي قایل به سه هرمس اوّل و دوم و سوم شده و به هرمس سوم كتابهاي گوناگوني در احكام نجوم و كيميا و جادوگري و نظاير آن نسبت داده‌اند» و در ادامه مي‌افزايد: «هرمس لفظي يوناني است، نمايندة يكي از خدايان يونان كه مصريان از زمان اسكندر چنان مي‌پنداشته‌اند كه آن همان خداي مصر به نام تحوت (Thot) است كه مصريان قديم اختراع هر علم را به او نسبت مي‌دادند»[2].

فؤاد سزگين، در كتاب ارزشمند خود، به تحليل نسبتاً مفصّلي دربارة هرمس و آثار او پرداخته و آن را از هرامسة ديگر تفكيك و تمييز داده است. وي مي‌نويسد: «هَرمس (هَرميس، هِرميس) را عرب‌ها با نام‌هايي چون ادريس و اَخنوخ كه احتمالاً پیش از توفان نوح در مصر مي‌زيسته است، مي‌شناسند. هم‌چنين، وي را با يك مصري ديگر و يك بابلي، كه هر دو بعد از توفان نوح مي‌زيسته‌اند، يكي دانسته‌اند. نفر دوم و گاهي نفر اوّل را هم كه نام برديم به عنوان «هَرمِس المثلّث»، يعني هرمس تريسمگيستوس ناميده‌اند. ظاهراً در 50 سال اخير در مورد زمان پيدايش نوشته‌هاي يوناني منسوب به هرمس تقريباً توافق حاصل شده است، كه بي‌ترديد از لحاظ تاريخ علوم حايز اهميت بيشتري است تا از حيث تعيين هويت قهرماني صاحب نام. فِسْتوژيِر در اين زمينه بيشترين خدمات را انجام داده و در بررسي‌هاي عميق خود بهترين توصيف از آثار هرمس را ارائه كرده است. وي منابع يوناني يا هلنيستي منسوب به دموكريت، يعني از قرن 2 يا 1 پيش از ميلاد را به سه دورة زماني تقسيم مي‌كند. بنابر نظر فستوژير نقطة عطف دورة اوّل به دورة دوم عصر زوسيموس است. زوسيموس در 400 سال پس از ميلاد زندگي مي‌كرده است و خود به تنهايي دورة دوم را آغاز مي‌كند و به انجام مي‌رساند. پيروان مكاتب گوناگون در دورة اوّل آثاري را به هرمس، آگاثودايمون، ايزيس، كلئوپاترا، اسطانس، ماريه، تئوفيلوس و غيره منسوب كرده‌اند. از سال 400 ميلادي به بعد دورة مفسراني آغاز مي‌شود كه تا پايان قرن 7 میلادی ادامه مي‌يابد. در نتيجه – بر اساس اين توصيف – بايد دوران جعل آثار يوناني در حوزة كيمياگري پيش از قرن 4 میلادی خاتمه يافته باشد.

مسألة تعاليم هرمس در زبان عربي در ضميمه‌اي به صورت خلاصه از سخنراني ماسينيون بررسي شده است. ماسينيون مستقيماً به بحث دربارة اصل و منشأ نوشته‌هاي عربي هرمس نمي‌پردازد. وي نه بر پاية گزارش‌هايي كه در برخي از جوامع اسلامي مطرح شده است. به اين عقيده مي‌رسد كه طالع‌بيني هرمس در عصر امويان به نظرية تكوين عالَم شيعي راه يافته و شيعيان متقدّم در كوفه با آثار هرمس آشنا بوده‌اند. ماسينيون معتقد است كه سنّت هلنيستي با نظرية پيامبري هرمس يا همان ادريس در اسلام جاي خود را باز كرده بود، با آن كه هنوز در آن زمان علم قياسي و ماوراء‌الطبيعة ارسطو را نپذيرفته بودند. هر چند، بعدها، پِلِسْنِر به درستي به اين مسأله اشاره كرده است كه نبايد عقايد و آرای ماسينيون را كاملاً قطعي تلقّي كنيم و بررسي اجمالي وي از كتاب شناسي هرمس، با كمبودهايي همراه بوده است. اما در هر حال ماسينيون با تأكيد بر آشنايي زود هنگام مسلمانان با نوشته‌هاي هرمس گامي بزرگ برداشته است. نظر وي اخيراً از طرف گرينياشي مورد تأييد قرار گرفته است.

امّا هنوز مهم‌ترين مسألة نوشته‌هاي هرمس به زبان عربي لاينحل مانده است، كه آيا آن‌ها در مواردي كه به اين نام خوانده‌ مي‌شوند، واقعاً آثاري است كه به عربي ترجمه شده است، يا آن‌ كه همة آن‌‌ها يا بيشتر آن‌ها، مجعولاتند. «روسكا» بر اساس تصوّري كه از پيدايش علوم عربي در دوره‌هاي متأخر دارد، معتقد بود كه بسياري از اين آثار بر نمونه‌هاي يوناني و قبطي متّكي نبوده، بلكه از حدود قرن10 و 11 میلادی به بعد نگاشته شده است و در واقع پس از آن كه كيمياگري باب روز شده و در آثار و منابع اصيل عربي انعكاس يافت. از اعتبار اين نظرية «روسكا» كه در تمامي آثار او به شيوة مشابهي بيان شده است، از آن زمان تا كنون كاسته شده است.

يكي از مهم‌ترين تلاش‌هايي كه براي يافتن منتخباتي از آثار هرمس در منابع يوناني به عمل آمده، حاصل زحمات گرانقدر سه دانشمند به نام‌هاي استيپلتن، لويس و شروود تيلور است. آن‌ها در تحقيقي كه در 1949م. مشتركاً منتشر كردند، از 30 جزء از نوشته‌هاي هرمس كه در كتاب الماء الورقي اثر ابن اُمَيل (اوايل ق 4 هـ/10م.) نقل شده بود، به اين نتيجه رسيدند كه يكي از متون موجود يوناني مستقيماً به هرمس منسوب است و ديگر آثار را تا حدودي به صورت غيرمستقيم مي‌توان از آثار هرمس دانست. استيپلتن با طرح برخي از آثار مشهور كيمياگري عرب كه به دانشمندان باستاني نسبت داده مي‌شد، به حل اين مسأله در پژوهش دوم خود به مراتب نزديك‌تر شد. در آخرين تحقيق خود، استيپلن به مخالفت با نظرهاي رايج دربارة نگارش آثار كيمياگري عرب پرداخت و تلاش كرد تا نشان دهد كه نوشته‌هايي كه او با آن‌ها آشناست و به دانشمندان يونان باستان نسبت داده مي‌شود، واقعاً ترجمه‌اند. شايد وي آن هنگام كه بخشي از اين نوشته‌ها را حقيقي خوانده و به دوران قبل از ميلاد مسيح مرتبط دانست، در ملاحظاتش اندكي راه اغراق پيمود.

پِلِسنِر نيز در سال 1945 میلادی به مسألة اصل و منشأ نوشته‌هاي هرمس پرداخت. در زمينة تحقيقات موجود انجام شده، پلسنر به ويژه به مخالفت با عقايد پيش‌گفتۀ ماسينيون مي‌پردازد و اين پرسش را مطرح مي‌كند كه آيا صرفاً تداوم منابع سنّتي سبب شده است كه آثاري به نام هرمس وجود داشته باشد، يا آن كه درونماية اين آثار تا چه حدّ مي‌تواند نشان‌گر آن باشد كه اين آثار جانشين آثار كلاسيك پيشينيان بوده است؟

علاوه بر اين، پلسنر بر اهميت نتايجي تأكيد مي‌كند كه اسكات به آن‌ها رسيده و توانست موارد مشابه و متفاوتي با بخش هاي مُعادلة النفس منسوب به هرمس (در زبان لاتين: De castigatione animae) در متن يوناني مجموعة آثار هرمس بيابد. پلسنر هم‌چنين به اهميت پنج نوشتة قبطي هرمس كه در كتابخانة خنوبوسكيون مصر در 1946م. كشف شده است، اشاره مي‌كند. در بين آن‌ها نسخه‌اي نيز موجود است كه از قرار معلوم به لاتين ترجمه شده است (بسيار احتمال دارد كه اين ترجمه از عربي انجام شده باشد). شايد تمامي يا حداقل بخشي از اين اثر با ترجمه‌هاي موجود عربي يكسان باشد.

افزون بر اين در مقالة پلسنر، نمونة جالبي از قدمت بسيار زياد آثار عربي هرمس را مشاهده مي‌كنيم. از يك سو پلسنر توانسته است روايات عربي را دربارة تعيين شخصيت و هويت‌هاي مختلف هرمس تا عصر پيش از اسلام دنبال كند و نشان دهد كه آثار هرمس در مآخذ مختلف قديم قابل تشخيص و اثبات است و در اين مورد به هر حال يك روايت هرمسي يوناني حكم‌فرماست و از ديگرسو، وي ثابت نمود كه فهرست تأثير بروج ماه در منابع عربي قرن 4 هجری از يك دست‌نويس عربي متعلّق به هرمس اخذ شده است و يا مي‌تواند از يك دست‌نويس ديگر ناشي شده و يا حداقل از اثر هرمس و با نسخة هرمس تكميل شده باشد.

در اين زمينه بايد به قراين ديگري نيز توجه كنيم. در تحقيقاتي كه تا كنون انجام شده است، اهميت اكتشاف نلّينو در باب اين مسأله بين سالهاي 1909 تا 1911م. تا حدّي مورد اهمال و بي‌توجهي قرار گرفت. وي در بين دست‌نويس‌هايي كه در 1909م. از كتابخانة آمبروزيانا به دست آمده بود، كتاب عرض مفتاح اسرار النجوم منسوب به هرمس همراه با كتاب طول مفتاح اسرار النجوم را مي‌يابد كه بر اساس مطالبي كه در دست‌نويس‌ها درج شده است، هر دو كتاب در 125 هـ/743م. به عربي ترجمه شده‌اند. نلّينو اين نسخه را – صرف نظر از رسالاتي در باب كيميا – نخستين ترجمة كتابي يوناني به زبان عربي مي‌خواند. عنوان عربي اين اثر نيز نزد ابن نديم (ص 267) و در الحكماء اثر ابن قِفْطي (ص 349) ذكر شده است. اشتاين اشنايدر (ترجمه‌هاي عربي، ص 189) نيز با نقل قول‌هايي از آن در آثار منجّمان و طالع‌بينان عرب آشنا بوده است. به نظر وي احتمال داشت كه اين نقل‌ قول‌ها مستقيماً از ترجمة عربي اخذ نشده باشد.

مسألة مهم ديگر نتيجه‌اي است كه نلّينو در تاريخ‌گذاري منابع عربي هرمس به آن دست يافته است، به اين معنا كه محمّد بن ابراهيم فَزاري، منجّم مشهور خليفه منصور در زيج خود به هرمس نيز استناد مي‌كند. افزون بر اين، نلِّينو از مضمون اين نقل قول فَزاري به اين نتيجه مي‌رسد كه ايراني‌ها پيش از عصر اسلام كتاب‌هايي را به هرمس منسوب مي‌كردند تا عقايد زردشت را از زبان او بازگو نمايند. ماشاء الله، يكي ديگر از معاصران فَزاري، 24 اثر از آثار هرمس را در طالع‌بيني مي‌شناخته است.

متأسفانه به نظر مي‌رسد كه نوشتۀ غني و پر محتواي بلوشه نيز در اين زمينه با عنوان «تحقيقي دربارة عرفان اسلامي» مورد توجه قرار نگرفته است. وي در بررسي‌هايش دربارة آثار هرمسي عرب به اين نتيجه رسيد كه آرای موجود در كتاب‌هاي كيمياگري و احكام نجوم عرب‌ها مستقيماً از هلنيسم نشأت مي‌گيرد و بخش‌هايي از آن در فهرست دست‌نويس‌هاي يوناني احكام نجوم موجود است. بلوشه در تحقيقاتش دلايلي را مطرح مي‌كند كه بر آن اساس كتاب الاُستاطس (يا اُستوطاس) منسوب به هرمس، ترجمة عربي از يك اثر يوناني بوده است. بلوشه توانسته است از يك سوء آرای مشابهي را در اين كتاب با بُندهشن در پارسي ميانه (ق6م.) و از ديگر سو، آثار يوناني احكام نجوم اثبات كند.

يكي از كتاب‌هاي هرمس كه بلوشه به بررسي آن پرداخته است، اشاره‌اي جالب به سرمنشأ آثار عربي هرمس در دورة پيش از اسلام دارد؛ زيرا نويسندة پيش‌گفتار اين اثر دربارة تحرير عربي آن ذكر مي‌كند كه وَهْب بن مُنَبّه (د. 110هـ/728م. يا 114هـ/732م.) در رسالة خود راجع به تأثير اجرام آسماني بر زمين، كتاب طالع‌بيني هرمس را نام برده است. وي مي‌افزايد كه اين اثر را فيلسوفي به نام «نفتويه» به يوناني ترجمه و بعدها ارسطو آن را تصحيح كرده است.

نقل قول‌هاي رسالات هرمس در نوشته‌هاي عربي زوسيموس با بخش‌هايي از اصل يوناني آن منطبق است. در مورد يكي از نقل قول‌هاي هرمس در كتاب الحبيب كه نام نويسنده‌اش مشخص نيست، بِرتِلو پي برده است كه آثار جعلی منسوب به استفانوس نیز در آثار هرمس نقل شده است. امّا به نظر می رسد که اين نويسنده نيز همچون روسكا به اشتباه نقل قول‌هايي را كه نمي‌توان در منابع يوناني يافت بخش‌هايي جعلي مي‌داند؛ زيرا فقط بخش اندكي از آثار يوناني هرمس – آن هم در اجزاي پراكنده – بر جاي مانده است.

دست كم در يكي از آثار هرمس نام مترجم آن به زبان عربي يعني حُنين ابن اسحاق (د: 260 هـ/873م.) ذكر شده است. وي به عنوان مترجم كتاب علل الروحانيات شناخته شده است. در قرن 3هـ/9 م. عرب‌ها با بسياري از آثار هرمس آشنا بودند. بسياري از اين آثار را ابومعشر (د: 272هـ/886 م. در سن بيش از صد سالگي) به عنوان منابع آثار خود ذكر مي‌كند.

از نقل قول‌هاي انجام شده از آثار هرمس در نوشته‌هاي كيمياگران عرب مي‌توان حدس زد كه برخي از قديم‌ترين كيمياگران عرب با آثار منسوب به وي آشنا بوده‌اند. جالب است بدانيم كه آتاناسيوس كرشر در 1653م. در اثرش به نام «Oedipus Aegytiacus» (رم، 53-1652م.) از رساله‌اي عربي از خالد بن يزيد استفاده كرده بود، كه در اين رساله احتمالاً به هرمس اشاره شده است. اگر چنان چه منشأ يوناني – هلنيستي نقل قول‌هاي ذكر شده از آثار هرمس را در كتب خالد و پرداختن وي به كيمياگري را به رسمیت بشناسیم، پیش شرط آن پذیرفتن این ادّعای تاریخی است که بر اساس آن کتاب های کیمیاگری و ديگر كتب از جمله يك يا چند كتاب هرمس را براي خالد ترجمه كرده‌اند. كهن‌ترين و مشهورترين نوشتة عربي موجود در كيميا كه مؤلف آن ادعا مي‌كند اطلاعاتش را از هرمس كسب كرده، كتاب قراطيس الحكيم مجعول است.

علاوه بر اين، خالد بن يزيد، هرمس را از جمله كيمياگراني ذكر مي‌كند كه آن‌ها را مي‌شناخته است. جابر نيز در برخي از بخش‌هاي مجموعه آثار خود به هرمس اشاره مي‌كند، از جمله در كتاب المجرّدات، كتاب السبعين، كتاب السهل، كتاب الباب الاعظم، كتاب التدوير و كتاب اُسطقس الاُسّ. امّا با اين همه به نظر مي‌رسد كه تأثير رسالات كيميايي منسوب به هرمس بر جابر و حتّي رازي بسيار اندك و غيرمستقيم بوده است. بخش‌هاي پراكنده و متعددي از نوشته‌هاي هرمس را مي‌توان در آثار ابن اُمَيْل (ابتداي ق 54/10 م.) كيمياگر عربي كه در هر حال ارتباط خود را با فن كيمياي پيش از اسلام حفظ كرده بود، باز يافت.

بسياري از نوشته‌هاي كيمياگري عرب كه هرمس را به عنوان نويسندة آن‌ها ذكر مي‌كنند، به نظر مي‌رسد كه مربوط به عصر پيش از زوسيموس باشد. اين عصر، بنابر حدس فِستوژيِر، زمان نگارش نوشته‌هاي يوناني هرمس در باب كيمياگري است. امّا زمان پيدايش برخي از نوشته‌هاي مربوط به طالع‌بيني و جادوگري در زبان عربي نيز بر اساس محتواي آن‌ها، بعد از اين زمان، يعني پس از زوسيموس بوده است؛ مثلاً كتاب سرّالجواهر المُضيئة في علم علم الطلسمات و كتاب في تصريفه صناعة الطلسمات علي سائر الصناعات، كه جابر از آن‌ها، به خصوص كتاب دوم، به عنوان منبع استفاده مي‌كرده است. در زمرة اين رسالات متأخر به نظر مي‌رسد، آن گروه از نوشته‌هايي نيز كه از طرف علماي مشهور باستان تصحيح و تحرير شده است، منظور شده باشد. از اين جمله است به طور مثال رسالة هرمس في الاكسير لسقراط  و يا كتاب الاستوطاس اثر هرمس كه احتمالاً ارسطو آنها را تصحيح كرده است.

همچنين شايان ذكر است كه محرّرين عرب را رسم بر اين بود كه براي مثال برخي اطلاعات جغرافيايي موجود در آثار منسوب به هرمس را با وضعيت عصر خود انطباق دهند. با اين وجود نبايد اين امر باعث گمراهي فكر گشته و چنين آثاري را آثار جعلي عربها بناميم»[3].

[1]. تاريخ الحكماي قفطي (ترجمه فارسي از قرن يازدهم هجري)، به كوشش بهين دارايي، تهران، دانشگاه تهران، چ اول، 1371، صص 473-477.

[2]. تاريخ نجوم اسلامي، كرلو الفونسو نلّينو، ترجمة احمد آرام، تهران، بی نا، 1349، ص181، ح1.

[3]. تاريخ نگارش هاي عربي، فؤاد سزگين، به اهتمام خانة كتاب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چ اوّل، 1380، ج4، صص 51-58.

 

 

دانلود متن کامل مقاله

منبع :

جستارهايي در ميراث اسلامي (مجموعه مقالات، يادداشت‌ها، اسناد و متون)

دفتر اول

به كوشش: دكتر یوسف بیگباباپور

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.