نسیم کمپانی
درآمد: در قرن دهم میلادی، شمال و شرق هند مورد حمله سلطان محمود غزنوی و محمد غوری قرار گرفت. از این تاریخ به بعد، حضور و نفوذ مسلمانان و حاکمان مسلمان بر هند آغاز گشت. در دوران استیلای مسلمانان بر هند، چندین سلسله بر هند حکمرانی کردند، از جمله سلسله مملوک سلطان (1192ـ1298)، سلسله خلجی (1290ـ1320)، تقلقیان (1320ـ1414)، سلسله سعیدی (1440ـ1451)، و سلسله لودی (1451ـ1526)، تا نوبت به مغولان مسلمان هند یا(گورکانیان) رسید. سلطنت دهلی در سال 1526 توسط سلطان ظهیرالدین محمد بابر گورگانی با شکست ابراهیم لودی پایان یافت و او پادشاهی گورکانی را بنیان نهاد.
در دورهی گورکانی، با اختلاط فرهنگ بومیِ هند و فرهنگ ایرانیـاسلامی، فرهنگ جدیدی سر برآورد. ترکیب این دو فرهنگ بر هنر نیز تأثیرات شگفتی داشت. مکتب بومی نقاشی مستقیماً از هندیهای منطقه غرب و مکتب اسلامی دقیقاً از سبک ایرانی تأثیر پذیرفته بود. تحت سلطه سلطنت جدید، مکتب تازهای در نقاشی به نام “سلطنت” ایجاد شد. این مکتب توسط سه منطقه فرهنگی شکل گرفت: 1) مناطق تحت حمایت ایران، 2) مناطق تحت حمایت افغانستان، و 3) مناطق تحت حمایت آسیای مرکزی. نتیجه این تلفیق سبکهای ایرانی با فرهنگ بومی، منشور جدیدی در هنر نقاشی و معماری بنیان گذارد. دوره مغول بیشترین تأثیر را بر هنر شبه قاره هند گذاشت و باعث گسترش و نفوذ فرهنگ ایرانیـاسلامی شد، زیرا بیشتر پادشاهان این دوره سعی در تقلید در همه مسائل از ایران و دربار ایران داشتند. نقاشی، معماری، پوشاک، آداب و رسوم درباری و همچنین زبان و ادبیات فارسی اموری بود که سلاطین گورکانی سخت مجذوبِ آن بودند.
سبکِ ایرانیـ اسلامی
پیش از پرداختن به بحثِ مکتب جدیدی که هنر مشترک اسلام و هند است، بهتر است اطلاعاتی در مورد خصوصیت نقاشی اسلامی در سمرقند، هرات، اصفهان و بغداد به دست دهیم. در دوران حکومت تیموریان در ایران، سبک نگارگریِ اسلامی تقریباً مستقل شد و شخصیّت هنری یافت. سپس بطور نامحسوس به شیوه صفوی راه یافت و در آن ادامه پیدا کرد. پدر مکتب تیموری را شخصی به نام نقوت المجررین دانستهاند که جهانگیر بخارایی و پیر سید احمد را پرورش داد. بهزاد نیز شاگردِ پیر سید احمد بود که نگارگری را به قلههای رفیعی رساند.
بهزاد اواسط قرن پانزدهم دیده به جهان گشود و پس از درک محضر پیر سید احمد، به سمتِ نقاشِ دربار منصور بن بایقرا، حاکم تیموری خراسان، رسید. با برآمدنِ صفویان، از هرات مهاجرت کرد و به خدمت شاه اسماعیل صفوی در آمد و تا آخر عمر در دربار صفویان به هنرورزی مشغول بود. بیشتر این سالها را او در شهر تبریز گذراند. آن روزها بابر سرسلسله گورکانیان هند، هند را فتح کرده بود و در این زمان ستاره اقبال بهزاد در اوج شکوفایی خود بود. سبک او نمونه کمال هنر بشمار میرفت و طبیعتاً در کارش خبره زمان خود بود. سلاطینِ گورگانی، از جمله بابر و همایون (که مدّتی در ایران بسر برد)، بهزاد را سرمشق نقاشان هند قرار دادند و هنرمندان را به پیروی از او تشویق کردند. بهزاد و مکتب او نسخه اصیل برای پیروی نقاشان هند گشت و بدین سان عناصر سبک تیموری به شیوه کار نقاشی غارهای آجانتا در نزدیکی شهر اورنگ آباد هند پیوند خورد.
منبع: انسان شناسی و فرهنگ