بهره وری از گویش یا زبان تاجیکی

بهره وری از گویش یا زبان تاجیکی

حسین مسرّت

در گوشۀ سمت خاور ایران و به فاصلۀ یک کشور، کشوری باستانی، ایرانی و آریا نژاد به نام تاجیکستان قرار دارد. چیرگی هفتاد سالۀ روسها در زمان برپایی اتّحاد جماهیر شوروی بر همۀ سازمان های اجتماعی، سیاسی، نظامی، اقتصادی و حتّی فرهنگی این کشور باعث نشد که آنها دست از فرهنگ پربار، ریشه دار و دیرینه سال خود بکشند . خط شان را روسها به هر ترفندی بود دگرگون کردند؛ امّا زبان آن ها را نه.

نگارنده در سفری دو ماهه که به این کشور در بهار سال 1383 داشت ، توانست ده ها واژۀ ناب و سختۀ  فارسی را از خلال گفت و گوهایش با مردم، دانشگاهیان ، کسبه  و حتّی رادیو و تلویزیون آن به دست بیاورد ، چنان که هرکس در نگاه نخست به این واژه ها برمی خورد ، گمان می برد که آنها از متن های کهن سده های سوم تا ششم قمری و از خلال کتاب های حدود العالم ، تاریخ بیهقی و سفرنامۀ ناصر خسرو و غیره بیرون آورده شده است و هرگز نمی تواند بپذیرد این ها برزبان عامی ترین و بی سواد ترین مردم آن دیار روان است. (متن کامل این واژه ها و  اصطلاح ها در پایان کتاب سفرنامۀ تاجیکستان به کوشش نگارنده زیر چاپ است).

کار نیکی که دانشمندان ، زبان شناسان و فرهیختگان آن دیار در طول این سالیان کرده اند ، واژه سازی و برابرنهاد بسیاری از واژه های بیگانه و حتّی نا آشنا بود که به عنوان نمونه یک واژۀ آن در دهۀ 60 مدّت زمانی در ایران رایج شد و آن هم واژۀ «چرخ بال» برابر هلی کوپتر بود که بعدها فرهنگستان ایران واژۀ «بالگرد» را ساخت و آن واژه به کنار رفت. کما اینکه آنها نیز واژۀ «فرودگاه» را از ما گرفتند و به جای «ایرپورت» گذاشتند.

سالها پیش، آقایان دکتر محمّدجان شکوری و دکتر عبدالقادر مینازوف، از کشور تاجیکستان عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی ایران بودند و اکنون هم دکتر صفر عبدالله، عضو آن است. به هر روی، هنوز هم می شود با توان بیشتر از ظرفیّت زبانی و زبان دانان کشور تاجیکستان در واژه سازی بهره برد؛ و آن هم مشارکت بیشتر تاجیک ها در کارگروه واژگرینی فرهنگستان زبان وادب فارسی است . باید دنبال تاجیکان اندیشمندی بود که در ایران باشنده هستند.

نگارنده  از سال 1383 تاکنون هنوز فرصت نکرده به فرهنگ تاجیکی – فارسی که زیر نظر دکتر محمّدجان شکوری در سال 1384 در ایران چاپ شده، نگاه کند و آنچه به عنوان گواه می آید، واژه ها و برابرنهاد هایی است که خود بدان دست یافته است. بی گمان اگر زمانی بدان فرهنگ نگریسته شود، واژه های افزون تر و بهتری دست یاب می شود.

چند واژۀ نمونۀ تاجیکی

آثارخانه = موزه

آشیانه = طبقه

آموخته = عادت کرده

اِغواگری= توطئه

اَنداز = مالیات

بازداشتن = توقّف، منع، ممنوعیّت

بالشتک = استامپ

 باوری همدیگری = اعتماد متقابل

بخشیده = تقدیم کرده، هدیه کرده

بدنام کنی = اتّهام

برابری = تعادل

برهم دادن = انحلال

 بستگی = التزام

بس کرده = متوقف

به پُرّگی = به طور کامل

به گردن بار کردن = تحمیل کردن

 به هم آوردن = اتّفاق

 بیماری خرچنگ = سرطان

پای افزار = کفش

 پُرّه= کامل، کاملاً

پیچه = مُهر

پیش بَری =  ارائه

پیش تره  = سابق ، قبلی

 پیشروی = سبقت

پیشکی = قبلاً ، از قبل

پیوند = جذب

 تالار= سالن

تب لرزه = تشنّج

تَربُز = هندوانه

تنباکو = سیگار

تن فروشی = روسپی گری، فاحشگی

جای گذاری= انتصاب

جایگیرکردن = استقرار

چای نَک = قوری

چرخ بال = هلی کوپتر

چَنبره = حلقه

خاموشی = سکوت

خَلطه = پاکت

خواجگی = اداره

خواجه = رئیس

خوانش = مطالعه

خوانشگاه = سالن مطالعه

خوراک  = غذا

خوراک خوری = غذا خوری

خوراندن = تغذیه

 دخل دار =  مسئول

درآمدگاه = محلّ ورود، ورودیه

درازدست = مقتدر

 درکار = لازم

دریافت = استقرار

دست درازی کردن = تصرّف

 دستگیری = مساعدت

دسته = تیم، گروه ورزشی

دگر ساختن = عوض کردن

دَم گیری = استراحت

 دوام = مدّت

دیار = وطن

 رانده شدن = اخراج شدن

 روان = جاری

 روی خط = کپی ، فتوکپی

زیست = اقامت

سازشنامه = قرارداد، صلح نامه ، مصالحه

سحر = صبح

 سرداور= داور وسط در بازی های ورزشی

سرود سال = فستیوال آواز

سنجش = قیاس ، مقایسه

سودا = معامله

 شاه مات = شطرنج

شد = قبول

شِکنک = قندشکن، گردو شکن و نظایر آن

صنف = کلاس

فارَم = معتدل

فشرده= خلاصه

فهمِش = درک

قفا = عقب

 قفا ماندگی = عقب ماندگی

قوس = پرانتز

 کاخ = سالن

کان = معدن

کردار = عمل

 کرسی چه = صندلی

 کِشار یافتن  = طولانی شدن

 کمان = پرانتز

 کمبودی = نقص

 کمِش = (kamesh) حدّاقل

کنده = (kandaeh ) قطع

کورپه = لحاف

کورس = سال تحصیلی دانشگاهی

 کهنه = عتیقه

گپ= بحث، حرف، صحبت                                                                                                                                                                                         گذرش = انتقالی

گُرده = (gordah) کلیّه

 گرسنه نشینی = اعتصاب غذا

گزَک = (gazak) ساندویج

گشایَک = دربازکن

گفت و شنید = مذاکرات

گل چنبره = حلقۀ گل

گمان بر = مظنون

گنده = ( gandah ) فاسد

لَت = ضربه

لت خوردن = مضروب شدن

ماشین بارکش خودریز = کامیون کمپرسی

مانندی = شباهت

 مراسا = موافقت

مربّع = کروشه

 مرکز گرمی = تأسیات حرارت مرکزی

مشق = رژه،  مانور

مغز = اصل

 منبر = تریبون

ناترسی= شجاعت

ناخنک = گیومه

نارسا = نقص

نَسک = عدس

نشئه مند = معتاد

نغز= عالی

نُکس = (noks) نقص

 نوار = فیلم

نوار بردار = فیلم بردار

نواربرداری = فیلم برداری

نیاگان = نیاکان

نیست کردن = منهدم

واخوری = ملاقات

والا = عزیز

وامخواه = طلب کار

وزین = ثقیل

وهم = وحشت

ویران شدن = نقض

هدهه = عجله

همدیگر بخشی = صلح و صفا ، کنار گذاشتن جنگ و کدورت و خصومت ، عفو عمومی

همدیگری = متقابل

همزاد = دوقلو

همیان = جیب

هَندله = طالبی

هنگام = درکُل

هوسکار = آماتور

هیکل = (haykal) مجسّمه

یاور = معاون

یَراق = سلاح

 یک جا شوی = تجمّع

 منبع: روزنامه اطلاعات، پیوست فرهنگی

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.