انيس العشّاق اثرِ شرف الدین حسن بن محمد رامی

انيس العشّاق اثرِ شرف الدین حسن بن محمد رامی

انيس العشّاق

اثرِ شرف­الدین حسن بن محمد رامی

(بر اساس نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی تاجیکستان)

 

به کوشش

دکتر مینا آقازاده

 

درآمد

رسالۀ «انیس العشاق» به قلم حسن بن محمد ، ملقّب به شرف، مشهور به الرّامی که شرح احوالش در منابع مختلف آمده است، از یک مقدّمه، نوزده باب و یک خاتمه تشکیل شده است، شاملِ توصیف های شاعرانِ آن روزگار دربارۀ چشم، ابرو، لب، دهان و… معشوق است که با زبان سحرآفرین شعر بیان شده و سرشار از ظرافت­ها و لطافت های شاعرانه است.

هر بابِ این رساله به یک اندام، اختصاص دارد و در ابتدای هر باب، اسامی متعدّد آن عضو به عرب و عجم ذکر شده است؛ همچنین نظرات و دیدگاه های مختلف علما و شعرا دربارۀ آن اندام شرح داده شده و پس از تجمیع آرای متعدد با شاهد مثال هایی از شاعران مطرحِ آن عصر، آن باب پایان می گیرد و باب بعدی آغاز می شود. نحوۀ بیان و تفکّر شاعران آن زمان درباره ی زیبایی­های معشوق بسیار خواندنی است و مخاطب را ترغیب می­کند تا انتهای کتاب نویسنده را همراهی کند.

از دیگر ویژگی های این رساله وجود تشبیهات متعدد، بکر و گاه دور از ذهن دربارۀ اعضای بدن است که خواندن آن خالی از لطف نیست تشبیهاتی که وجه شبه در آن منحصر به فرد بوده و مقتضای همان روزگاران یوده است و دیگر تکرار نشده است همچنین تفاوت در نگرش عرب و عجم نسبت به اهمیت این اندام ها از دیگر خصایص ویژۀ این رساله است.

مولف در این کتاب سعی بر آن داشته تا علاوه بر دیدگاه های شخصی خود از نظرهای تخصصی اربابان ادب و معرفت نیز بهره ببرد و انواع آرایه های ادبی به ویژه تشبیه و اغراق را به خوبی در ابیات انتخابی به نمایش بگذارد.

باب­های این رساله به ترتیب زیر آمده است:

باب اوّل در صفت موي، باب دوم در صفت جبين، باب سوم در صفت ابرو، باب چهارم در صفت چشم،  باب پنجم در صفت مژگان، باب ششم در صفت روي،  باب هفتم در صفت خط،  باب هشتم در صفت خال، باب نهم در تعریف لب، باب دهم در شرح دندان، باب يازدهم در صفت دهان، باب دوازدهم در صفت زنخدان،  باب سيزدهم در صفت گردن، باب چهاردهم در صفت بر، باب پانزدهم در شرح ساعد، باب شانزدهم در صفت انگشت، باب هفدهم در صفت قد، باب هجدهم در صفت ميان  و باب نوزدهم در صفت ساق.

خواندن این رساله توصیه­ای ادبی برای اهل ادب و هنر است تا از گذرگاه آن نفسی در کوچه باغ­های ادبیات پیشین تازه کنند.

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

حمد و ثنا خالقي را که علّت کلمه است و  در مبداء خلق،  وجود خاکيان را به تشريف و لَقد کرّمنا بني آدم مشرّف گردانيد و شکر سپاس قادري لاجله عظمته که از آثار قدرت گوهر نفس نفيس اينها را در سلک موجودات شرف نطق بخشيد و عقل سر آمده  را برملايک مقرّب بر کشيد و محرم اسرار وحي گردانيد و دل صدر نشين را برگزيد و تقرب حضرت عزت ارزاني داشت و مرتبه ي الهام کرامت کرد و قلم آن يکي را بر حقايق معاني دست به تصرف داد و صحيفه ي اين يکي را به رموز کتب آسماني موشح گردانيد و تحف تحيات به روضه ي مقدس سيدي که لواي رسالت به حکم انا افضح از فرش به عرش کشيد و سالکان راه حق را به نور هدايت و ما ارسلناک الا رحمه للعالمين از مضيق سالک ظلمات کفر نجات بخشيد و درود بر اصحاب او که پيشکاران کارگاه دينند و تلقين گويان کلمه ي يقين صلواه الله عليهم اجمعين . اما بعد غرض از اين مقدمات آنکه در تاريخ روزافزون بندگي حضرت پادشاه کشور ستان اسکندر زمان ملوک العرب و العجم مالک رقاب الامم حافظ بلاد الله ناصر عباد الله المؤيد في السّماء و المظفر علي  الاعداء باسط الامن و الامان ناشر العدل و الاحسان ظل الله في الارض قهرمان اهل الدنيا بالطول و الارض سلطان السلاطين موعظ الدنيا في الدين ابوالفتح سلطان اويس بهادر خان اعلي الله شأنه و خلد سلطانه و اصلح علي عالمين برهانه .

مقدمه

روزي بنده در مراغه از درون طباخي احرام طواف رصد کعبه الحکما استاد البشر افضل المتأخرين نصير الحق و الدين محمد بن حسن طوسي نور الله مضجعه بسته بودم از لعل آفتاب جهان افروز آثار کوکبه ي نوردران فرش مينافام مجلسي ديدم چون مينو آراسته:

نسيم بود در اعجاز زنده کردن خاک         ببرده آب همۀ معجزات عيسي را

(هاتف)

غيب اشارت فانظر الي آثار رحمه الله کيف يحيي الارض بعد موتها به گوش جانم رسيد تعجب کنان گفتم:

باز اين چه جواني و جماليست جهان را

وين حال که نو گشت زمين را و زمان را

ساقيان بهار جام لاله گون در ميان انداخته و مطربان مرغزار ساز و برگ طرب ساخته . نرگسِ ارعن هستي تاج زرين بر گوشه ي فرق نهاده و غنچه از جام لبالب شکوفه کنان سر از منظرۀ شاخه بیرون داده اين يک مستان صبوحي از باغبان، اختيار ربوده و آن خفتگان خواب عدم را چشمِ اعتبار گشوده :

دل در لحاف غنچه خوش خفته بُد سحر

که با د صبا برو خواند يا ايها المزمّل

سرو آزاد به وظيفه ي بندگي حضرت سلطانِ گل قيام نموده ،  بلبل خوش خوان، شيدا و هزار دستان بر نغمه ي داوودي فزوده:

هنوز تا شده  سوسن ز بند مهد آزاد       دراز کرد زبان چو مسيح در گفتار

ازهرطرف انجمني و از هر گوشه صاحب سخني عرصه ي ميدان طبع را از آفت اشعار اوحدي برداشتند و رشته ي بازار نظم را از گفتار مشتري گرم کردند به حکم آنکه گفته اند:

جواهر سخن کاهد از وجود نسبت         چو کان نمايد گوهر فزون بها کرده

در اثناي مجاورت خود فروشي آغاز کردند و زبان طعن بر شعراي ماضي دراز… القصه فحواي  کلام از مباحثه به مجادله انجاميد و مضمون مبحث تمام نگشت چون در سحر سخن گرانمايه ديدم و خوارج دانش را بلند پايه محال و مقال بوده و محل سؤال:

سرمست شد اين  بلبل گلزار سخن                نا گه به بهانه اي به آواز آمد

تصريح نکرد فاضلی از افاضل عهد مي­گويد:

هر چند که سرو قامت افراخته­اي            اسباب جمال مو به مو ساخته­اي

بر فرق تو موسي يد بيضا بنمود                تا عقد صد از نوزده انداخته­اي

و اين رباعي مشتمل است بر اوصاف خوبان و منوط به تأويل ارباب سخن همانا عقده ي اشکال آن سوال به جواب مشکل گشاي اعيان زمان آن جلال بايد تا نتايج اجتماع اهل هنر ظاهر گردد بعد از تأمل بسيار عذرخواهان گفتند از نقد گنج خويش خبر ده به ما که تو ناقد بصيري و هم ناقل چون به اتفاق از غروري دعوي به قصور معني قايل گشتن و گفتن شعراي آفرين و استادان باريک بين از کثرت معاني و از غايت سخن داني سراپاي معشوق را به نوزده باب مفهوم گردانيده و از روي دقت موي را بالا داده اند چرا که گفته اند ملک الکلام عنصري شيرازي فرمايد : ( مصرع)

بالاتر از سياهي رنگي دگر نباشد.

هفت رنگ است چرخ هفت اورنگ         نيسـت بالاتــــر از سيـاهي رنـگ

هر چند در شرح اين ابيات به تحرير خامه ي دو رنگ نسخه اي به هيچ باب مفصل نگردد اما به حکم اشارت علي سبیل ايجاز ورقي مجمل به ما في الضمير مرقوم گردد و الفضل للمقدم و اين محذّره بر وجه استحقاق موسوم شد به انيس العشاق و تأليف ضعف عباد الله و اخو فهم حسن بن محمد الملقب بالشرف المشتهر بالّرامي احسن الله عواقبه.

بــاش تا چشـم عقـل بـگشايد             منکر بی­خبر که در خواب است

رفع صدگونه پرده خواهد کرد           چون که در مهد  نوزده باب است

باب­ها

باب اوّل: در صفت موي، باب دوم: در صفت جبين،  باب سوم: در صفت ابرو، باب چهارم: در صفت چشم، باب پنجم: در صفت مژگان ، باب ششم: در صفت روي، باب هفتم: در صفت خط، باب هشتم: در صفت خال، باب نهم: در تعریف لب، باب دهم: در شرح دندان، باب يازدهم: در صفت دهان، باب دوازدهم: در صفت زنخدان، باب سيزدهم: در صفت گردن، باب چهاردهم: در صفت بر، باب پانزدهم: در شرح ساعد، باب شانزدهم: در صفت انگشت، باب هفدهم: در صفت قد، باب هجدهم: در صفت ميان، و باب نوزدهم: در صفت ساق.

 

دانلود متن کامل مقاله

منبع :

جُستارها و جَستارها (مجموعه مقالات در حوزۀ تاریخ، فرهنگ، نسخ خطی و اسناد)

دفتر دوم

به كوشش: دكتر یوسف بیگباباپور

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.