نکات عرشیه شماره 3

نکات عرشیه شماره 3

گفتار اول: دکتر محمد صادق محفوظی

الوهیت و دین مداری در فرهنگ و هنر ایرانی

یکی از عمده ترين تأثيرات تفكر توحيدى بر هنر ايرانى- اسلامى، همسانى و مداومت این هنر است. از آنجایی که تفکر توحیدی به عنوان محور اساسی دین اسلام از جانب تمامی مؤمنان مسلمان بی هیچ تردیدی پذیرفته شده، بنابراین، ثبات همین تفکر در طول زمان و اختلاف جغرافیا، هنر ایرانیان را در هر زمان ومكانى متأثر ساخته است.

گستره ی بی انتها و عظیم هنر اسلامی خود ناشی از تفکر توحیدی است. از آنجایی که در تفکر توحیدی، وحدانیت خالق در هیچ صورت و ظاهری به طور تام قایل طرح و تجسم نیست، لذا نقطه ی پایانی برای هنر متصور نیست. هیچ یک از اشکال و پدیده ها بیانگر کامل آرمان معنوی اسلام نیست و این، گنجینہ ای پایان ناپذیر برای هنر اسلامی فراهم می سازد. تأثیر تفکر توحیدی «لا اله الا الله» را حتی در شهرسازی مسلمانان نیز می توان سراغ ګرفت. به قول بور کهارت در شهرهای اسلامی منطقه ی خاصی برای سكونت طبقات عالی اجتماعی در نظر گرفته نمی شود و باز شناختن خانه های توانگران از مستمندان از نمای خانه ها ممکن نمی ګردد. (بور کهارت، ١٩٩،١٣۶۵)

آدمی از بدو خلقت تاکنون و در مسیر گذر روزگار، برای رفع نیازهای مادی و معنوی خود، رمزهایی را برگزیده و با به کارگیری آنها به ارضاء این نیازها می پرداخته است. رمزهایی که نشان از پاکی، صداقت، شجاعت، آزادکی و در یک کلام الوهیت بوده و در واقع، اشاراتی است بر وجود بی همتای ذات اقدس الھی و آیتی برای زمینیان؛ علامت هایی است از عالم بالا به انسان، به منظور تكامل وپرواز به عالم دنیایی برتر و باشکوه تر. از جمله ی آنها، رمزهایی است که برخاسته از باورها و اعتقادات مذهبی انسان هاست. مذهبی که خداوند آن را برای ھدایت و تکامل مخلوق خود، به او اعطا نموده است. هنرمند ايرانی نيز به منظور انعكاس باورها واعتقادات مذهبی خود به تصویر گری روایت ها، داستان ها و زندگی رهبران و بزر گان علم و دین در آثارش پرداخته و از این طریق نه تنهابه ارضاء نیازهای معنوی خود نایل گشته، بلكه به انسان های همنوع خود نیز انعکاس های معنوی برخاسته از نگاره های دینی اش را به زبان رمزگون بیان داشته است. (شایسته فر، ١٣٣،١٣٨٢)

در غالب دوره های تاریخی- به ویژه تیموریان به بعد- تولیدات هنری در ارتباط نزدیک با رویدادهای مذهبی، فرهنگی و تاریخی بوده است. یکی از پیامدهاى عمده ای که در پیش روی برخی حاکمان دوره های تاریخی ایران- به ویژه تیموریان-قرار داشته، نیاز آنها به داشتن ثبات به عنوان قانوگناران مشروع در سرزمین های ایرانی بوده است.
به گفته ی لامبتون’ و وودز، یاسا (قانون مغولی) که به وجود آوردنده ی پیوند میان اشراف سالاری مغولی و فرهنک ایرانی بوده، ارزش خود را از دست داده است. از این رو، بهترین سنت قانون اسلامی یعنی دعوت به تقوای عمومی و پشتیبانی صادقانه از قانون اساسی به عنوان سیاست رسمی حکومت تثبیت شده است. (لامبتون، ١٩٧٨،
٩-١ ووودز، ١٩٨٧، ١٠٥-٩٩)
سفارش نسخه های خطی با کیفیت بالا و برنامه ریزی منجسم در پشتیبانی از طرح های معماری که حاکمان تیموری چون تیمور، شاهرخ و همسر وی ګوهرشاد (وفات ٨٨٠ه.ق) بانیان آن بوده اند، گواهی بر این سیاست ها می باشند، که خود نمایانگر تعهد تیموریان به مذهب بوده، و در ساختن مساجد، مدارس و حرم های متعدد به منصه ی ظهور رسیده است. گور امیر، مقبره ی تیمور (٨٠٧-٨٠٣ەق)، شاه زندە كه شامل دسته ى شانزده تايى قبرها در اطراف مقبره ى حضرت كاظم بن عباس عموزاده ی پیامبر (ص) است، مسجد جامی تیمور (همکی در سمرقند) ومسجد گوهرشاد که توسط گوهرشاد همسرشاهرخ بتا شده و در آخر نیز حرم حضرت رضا (ع) امام هشتم شیعیان جهان (هر دو در مشهد) همه و همه نمایانگر نمونه هایی از معماری شکوهمند و مجلل دوران تیموری می باشند.

علاوه بر وجود بعضی تأثیرات فرهنگ اسلامی که در موضوع های منتخب برای مصور سازی نسخه های خطی دوره های تیموری و صفوی چون مراسم تشییع جنازه، به خاک سپاری، زنان با روسری و حجاب، مسجدها و مناره های آنها، مردم در حال نماز و کتیبه های قرآنی به ظهور می رسد، برخی نشانه های عناصر مذهبی- به ويژه شیعی- در مصور سازی ها به چشم می خورد.
با آن کہ تنھا پس از جلوس حکومت صفویان بوده که شیعه گرایی به عنوان مذهب رسمی ایران شناخته شده است، در حكومت تیموریان نيز جمعيت قابل ملاحظه ای از شیعیان حتی در پایتخت آنان- هرات- زندگی می کرده اند. شواهدی مبتنی بر کتیبه ها و نقاشی های نگارگری نمایانگر این واقعیت است که شیعه گرایی کاملاً از طرف سلسله های تیموری و صفوی جایز شمرده می شده است. آنها آثار مذهبی را مورد حمایت قرار می داده اند و تمایل آنان به شیعه گرایی موجب افزايش و تقويت شهرت آنان می گشته است.
قواعد سېک های هنری مذهبی- به ویژه نگارگری و مصورسازی- که تحت حمایت ایلخانیان در قرن هشتم ه.ق توسعه یافته بود، در حكومت تيموریان با عناصر شیعه در آمیخته و در آن مستحیل گشته است. رعایت عناصر مذهبی در هنرهای کتاب آرایی در نمونه های باقی مانده از این دوران به وفور قابل مشاهده می باشد. حامیان ایرانی نسخه هایی را سفارش می داده اند که توسط هنرمندان مختلفی مصور می گشته اند. نسخه های مصور علاوه بر آثار منظوم، کتاب های تاریخی رانیز
در بر می گرفته است. از میان تصاویر این نسخه ها، موضوع های مذهبی- به ویژه با گرایش های شیعی- به عنوان پس زمینه برای تحولات هنری دوره های مختلف تاریخی – به ویژه دوران ایلخانان به بعد- بر گزیده شده اند.

گرایش به موضوعات مذهبی در همه ی دوره های تاریخی ایران زمین- چه قبل و چه بعد از اسلام- موج می زند. عنایت عاشقانه نسبت به مبانی اندیشه ی دینی و ذات دین مداری در این هنر یا همه ی شاخه های آن، مهم ترین عامل شکوفایی و مانایی فرهنگ و هنر ایرانی است- که توانسته پیوسته در درازنای تاریخ به زیباترین شکل ها، نقش ها و رنگ ها رخ بنماید- و نیز مرکز ثقل توجه سرزمین های اسلامی در مسیر توسعه ی فرهنگ و هنر اسلامی بوده است. دین مبین اسلام دینی فراگیر و ناظر بر همه ی ابعاد و جوانب زندگی و وجود انسان است و جز سلامت دین و دنیا و سعادت بشر و هدایت او در مسیر کمال، هدف دیگری را دنبال نمی کند؛ و در رهنمودهای خود نیز همواره این مسأله را مد نظر قرار داده است. دین اسلام، همه ی فعالیت ها و خواست های انسان را در قالب تقرب به خدا شکل داده و نیازهای دنیایی او را نیز به صورت هدایت شده، اصالت بخشیده و غیر آن را گمراهی می داند و هنر و معماری نیز از این امر مستئنی نبوده است.

معماران مسلمان ایرانی پس از قبول ظاهری دین اسلام با ذكر شهادتين مراتب دین باوری خود را آغاز نموده اند و در نهایت تعمیم حالت دین باوری در تمام احوال و افعال آنها نفوذ و در غالب کارهایشان نمود یافته است. دین باوری دل معمار هترمند ایرانی را جهت و بینش داده و به این صورت هنرش را اعتبار بخشیده است. معمار ایرانی از اثر معماری خود به عنوان وسیله ای برای تقرب به خدا بهره جسته و به این وسیله عبادت و انجام وظیفه نموده است.

عوامل گوناگونی در پدید آوردن آثار معماری ایرانیان مسلمان مؤثر بوده، و موفقیت آثار معماری ایرانیان نیز نشأت گرفته از ایمان و التزام معمار است. پس از ظهور اسلام، معماران مسلمان هم چون ساير هنرمندان به تدریج به اقتضای دین باوری خود دریچه های جدید بینشی بر رویشان گشوده شده است. به این لحاظ سعی نموده به بازنگری در تمام تجلیات فکری و هنری پیش از خود بیردازند. معماران ایرانی دریافته اند که میزان پذیرش و ارزش اعمال در نزد خداوند دین داری است و این دین داری باید به اثبات رسیده و به دین باوری تبدیل شود تا علاوه بر جنبه ی اندیشه ای و اعتقادی در تمام اعمالشان به منصه ی ظهور رسد و در نهایت همه ی اعمال و آثار راهی به سوی قرب الهی یابند.
همان ګونه که مکتب اسلام در همان دهه های نخست با سرعتی بی سابقه از شبه جزیره ی عربستان به تمامی خاورمیانه و سپس به سراسر آسیا و شمال آفریقا و اروپا گسترش یافته و ملیت های گوناگون را تحت حاکمیت اسلام به وحدت و یکپارچگی رسانده است، معماری ایرانی نیز مانند سایر هرها و صناعات با رنگ و صبغه ی اسلامی در فرهنگ و تمدن سرزمین هایی که اسلام را پذیرفته و دین باوری را دریافته بوده اند، نفوذ کرده و تحت تأثیر این معماری، آهنگی یکنواخت از یگانگی در معماری سرزمین های تحت نفوذ اسلام پدیدار شده است.
گفتنی است که در میان هنرها و صناعات، معماری نخستین هنری بوده که در سراسر جوامع اسلامى توسعه يافته و در میان هنرها نقش اصلى را ايفا نموده وساير هنرها نیز به نوعی با معماری مرتبط بوده اند. به این صورت شکلی از یکانگی معماری در کشورهای تازه مسلمان شده را می توان مشاهده نمود.

معمار ایرانی مسلمان با تکامل دین باوری اش، خود را ملزم بہ آداب خاص در هنگام آفرینش اثرش کرده است و آموخته بوده که باید روح خود را برای انجام کار آماده کند، با طهارت بر سر کار حاضر شود، با نام و یاد حق تعالی کار را آغاز نماید، در هنگام کار پیوسته به یاد خدا باشد، قلبش در حین کار سرشار از عشق خداوندى باشد و عینیت خود را در رابطه با خدا فراموش نموده تا مراتب کامل دین باوری اش را به منصه ی ظهور رساند و به این صورت در اثرش نیز دین باوری را به نمایش در آورد.

معمار دین باور ایرانی در طول دوره های مختلف قبل و پس از اسلام همه چیز را در راستای حر کتش به سوی حق تعالی دیده و خود را زائر درگاه او دانسته است.

دکتر محمد صادق محفوظی

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.