سید محسن موسوی زاده جزایری
مروری بر روابط ایران و عربستان در زمان پهلوی دوم
ایران به دلیل داشتن موقعیت ژئوپولتیک در جهان، همواره مورد توجه قدرتهای جهانی و منطقهای بوده و این موضوع سبب شده است روابط این کشور با سایر کشورها تحت تاثیر این متغیر قرار گیرد. این نکته درباره روابط ایران با کشورهای همسایه نیز مصداق داشته است، به طوری که فراز و فرود روابط ایران با آنها همیشه تابعی از تحولات بینالمللی و تاثیر متقابل آن بر ساختارهای داخلی کشورهای منطقه بوده است. بر این اساس مروری بر روابط ایران و عربستان در دوران پهلوی دوم تا زمان انقلاب اسلامی نشان میدهد این دو کشور با تمامی اختلافاتی که در حوزههای مختلف داشتهاند، همچنان تلاش کردهاند روابطشان را حفظ کنند. در این نوشتار درصدد هستیم به عواملی اشاره کنیم که سبب شده بود این دو کشور تلاش کنند روابط بین خود را با وجود همه اختلافات حفظ کنند و گسترش دهند.
تنش در روابط زیر سایه جنگ سرد عربی
اولین برخورد جدی ایران با عربستان در دوران محمدرضاپهلوی به حادثه گردن زدن یک ایرانی در مراسم حج سال ۱۳۲۲ بازمی گردد. ظاهر قضیه این بود که این ایرانی به دلیل وضعیت بد مزاجی در مسجدالحرام استفراغ کرد و حکومت عربستان نیز او را به بهانه توهین به این مسجد گردن زد. این اتفاق سبب شد روابط بین دو کشور به مدت چهار سال قطع شود،1 با این حال بعد از چهار سال دوباره با نامهنگاریهایی که شاه عربستان آن را شروع کرد دو طرف روابط خود را آغاز کردند. در این مقطع، شاید بتوان شروع جنگ سرد و نیز اهمیت یافتن بیش از پیش بازار نفت را از عوامل موثر بر شروع روابط دو کشور دانست.2
روابط ایران و عربستان در دهههای 13۳۰ و 13۴۰ به بعد تحت تاثیر متغیرهای بینالمللی وارد فاز جدیدی شد. این دههها به دهههای «جنگ سرد عربی» معروفاند. تغییراتی که در سطح بینالمللی و منطقهای اتفاق افتاد سبب شد دو کشور با وجود اختلافات سعی کنند به یکدیگر نزدیک شوند. یکی از متغیرهای بینالمللی در این زمان، روی کارآمدن خروشچف در شوروی و درپیش گرفتن طرح همزیستی مسالمتآمیز بود. شوروی تا قبل از این زمان اعتقاد داشت جنگ بین دو بلوک غرب و شرق اجتنابپذیر است و کشورها باید بین این دو بلوک یکی را انتخاب کنند، اما در این برهه رویکرد این قدرت تعدیل شد و تصمیم گرفت به حکومتهایی که در حال شکلگیری در جهان سوم هستند و نمیخواهند به صورت رسمی به بلوک شرق ملحق شوند کمک کند. این تعدیل رویکرد، مسائل منطقهای خاورمیانه را وارد فاز جدیدی کرد.3
بر این اساس، شوروی نه تنها از روی کارآمدن جمال عبدالناصر در مصر و تحولاتی که در سوریه اتفاق میافتاد حمایت کرد، بلکه کوشید با فروش تسهیلات و ایجاد زیرساختها و صدور خدمات به کشور مصر، پایههای قدرت ناصر را در کشورش و منطقه تقویت کند. این حمایتها سبب شد در مدت کوتاهی، خاورمیانه وارد فاز جدیدی از تحولات بشود که برآیند آن نگرانیهایی در بین کشورهای دارای نظام سلطنتی محافظهکار مانند ایران و عربستان بود؛4 برای مثال در این زمان تحرکاتی مانند ایجاد جمهوری متحد عربی و راهپیماییهای طرفداران ناصر در لبنان در حمایت از اتحاد مصر و سوریه و فشار بر نظام لبنان برای پیوستن به این جمهوری سبب شد هم عربستان و هم ایران نسبت به بیثباتی حکومتهای سنتی در منطقه نگران شوند و ترجیح دهند با وجود اختلافاتی که در حوزههایی مانند پیوستن ایران به قرارداد بغداد و همچنین روابط ایران و اسرائیل دارند، در خصوص لزوم مهار موج ناصریسم در منطقه یکصدا شوند و اقدامات طرفداران ناصر در خلیج فارس را برهمزننده نظم منطقه تلقی کنند. با توجه به همین رویکرد، هر دو کشور در این زمان درخصوص حمایت از حکومت سلطنتی در اردن اتفاق نظر داشتند و بر لزوم مهار کردن تحرکات مصر در این کشور تاکید میکردند.5
اتحاد علیه عراق و شورشیان ظفار
در دهههای 19۶۰ و 19۷۰م دو اتفاق دیگر در منطقه روی داد که سبب شد دو کشور ایران و عربستان به منظور تامین امنیت و ثبات حکومتهای سنتی در منطقه، بیش از گذشته با یکدیگر متحد شوند. اولین اتفاق روی کارآمدن بعثیها در عراق و نزدیکی آنها به شوروی بود که باعث شد دو کشور ایران و عربستان به منظور مهار حکومت جدید عراق با یکدیگر متحد شوند؛ دومین اتفاق شورشهای ظفار در دهه 19۷۰م بود که به نزدیکی هر چه بیشتر این دو حکومت منجر شد؛ چرا که در این مقطع، ایران و عربستان اعتقاد داشتند برای ثبات در منطقه باید هر چه سریعتر جلوی تحرکات رژیمهای نزدیک به شوروی در خلیج فارس گرفته شود.6
روابط ایران و عربستان در دهههای 13۳۰ و 13۴۰ به بعد تحت تاثیر متغیرهای بینالمللی وارد فاز جدیدی شد. این دههها به دهههای «جنگ سرد عربی» معروفاند. تغییراتی که در سطح بینالمللی و منطقهای اتفاق افتاد سبب شد دو کشور با وجود اختلافات سعی کنند به یکدیگر نزدیک شوند. یکی از متغیرهای بینالمللی در این زمان، روی کارآمدن خروشچف در شوروی و درپیش گرفتن طرح همزیستی مسالمت آمیز بود.
روابط ایران و عربستان در دهه 1350 با دکترین نیکسون وارد فاز جدیدی شد. براساس دکترین نیکسون مقرر شده بود بعد از خروج انگلیسیها از منطقه، خلا قدرت در خلیج فارس توسط قدرتهای منطقهای پر گردد. در این راستا، ایران نقش حفظ امنیت منطقه را به عهده گرفت و عربستان با توان مالی نقش قدرت اقتصادی را متعهد شد.7 هرچند روابط ایران و عربستان در این سالها نزدیک بود، این به معنای نبود اختلاف بین دو طرف نبود. یکی از اختلافات بین ایران و عربستان بحث استقلال بحرین از ایران بود. در سال ۱۳۴۷ پادشاه عربستان از امیر بحرین به عنوان رئیس یک کشور استقبال کرد. محمدرضا پهلوی در اعتراض به این استقبال، سفر خود را به عربستان سعودی لغو کرد، ولی این اعتراض به جایی نرسید و پس از طی مذاکراتی که به امضای موافقتنامه نیز انجامید، شاه ایران در آبان 13۴۷ از عربستان سعودی دیدن کرد. در واقع آنچه باعث شد موضوع بحرین به اختلاف عمیقی بین دو کشور منجر نشود قبول استقلال بحرین از سوی ایران و همچنین پذیرش تسلط ایران بر جزایر سهگانه از سوی عربستان سعودی بود.8
از موارد دیگر اختلاف بین ایران و عربستان میتوان به بحث تعیین قیمت نفت در دهه 19۷۰م اشاره کرد. در حالی که ایران در این دهه خواهان افزایش قیمت نفت بود، عربستان ترجیح میداد که قیمت نفت تعادل داشته باشد و حتی تحرکاتی نیز برای کاهش قیمت نفت ــ مانند افزایش سقف تولید از ۵/۸ میلیون بشکه در روز به ۱۰ میلیون بشکه ــ انجام داد که همین موضوع سبب شد مطبوعات ایران به شدت از عربستان انتقاد کنند. با این حال دو طرف به دلیل مصلحتهایی مانند ضرورت تعامل امنیتی با یکدیگر ترجیح دادند این اختلاف را کنترل کنند و به سطح تنش نرسانند؛ از این رو در اواخر دهه 19۷۰ بحث تعیین قیمت نفت کمتر سبب تنش بین دو کشور گردید.9
از تنشهای دیگری که بین دو کشور وجود داشت بحث تلاش عربستان برای تسلط بر جهان اسلام به عنوان داعیهدار وحدت مسلمانان و سخنگویی جهان اسلام بود. در این زمان، در حالی که کشورهایی مانند مصر و عراق با ترویج پان عربیسم سعی میکردند کشورهای عربی و اسلامی را به خود جلب کنند، عربستان در سازمان کنفراس اسلامی تلاش میکرد خود را رهبر مذهبی جهان اسلام جلوه دهد. محمدرضاشاه در این میان، بهرغم نپذیرفتن تسلط عربستان بر منطقه، با حمایتهای تلویحی از این کشور کوشید جریان ناصریسم را مهار کند.10
فرجام سخن
مروری بر روابط دو کشور ایران و عربستان نشاندهنده این است که هرچند در زمان پهلوی دوم، دو کشور در مسائل گوناگون با هم اختلاف نظر داشتند، تحولات جهانی و امنیتی شدن فضای منطقه آن دو را به هم نزدیک کرد، به طوری که هر دو کشور تلاش کردند جریانهای ناصریسم و پان عربیسم را کنترل کنند و نگذارند حکومتهای سلطنتی در منطقه سرنگون شوند. بر این اساس میتوان عنوان کرد سلطنتی بودن حکومتهای دو طرف و لزوم تعامل برای حفظ نظام سنتی سبب شده بود روابط ایران و عربستان تحت تاثیر مسائل امنیتی قرار گیرد و حتی آن دو کشور به همین دلیل، اختلافات دیگر بین خود را حل نمایند.
پی نوشت:
۱. بهرام اخوان کاظمی، مروری بر روابط ایران و عربستان در دو دهه اخیر، قم، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۳، ص ۱۵.
۲. همان، ص ۱۶.
۳. پیتر جی بویل، تاریخ روابط آمریکا و شوروی، ترجمه غلامرضا بابایی و محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی بینالمللی، 1380، ص ۲۳۴.
۴. همایون الهی، خلیجفارس و مسایل آن، تهران، قومس، 1378، چاپ پنجم، ص ۲۶۰.
۵. همان، ص ۲۶۱.
۶. حمید احمدی، روابط ایران و عربستان در سده بیستم، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۸۶، ص ۲۴۳.
۷. حمید احمدی، همان، ص ۲۴۴.
۸. رقیه سادات عظیمی، عربستان سعودی، تهران، وزارت خارجه، 1374، ص ۲۲۶.
۹. داود آقائی، سیاست و حکومت در عربستان سعودی، تهران، نشر کتاب سیاسی، 1368، ص 133.
۱۰. سیروس غفاریان، حکومتگران کشورهای اسلامی، تهران، آموزش و پرورش، 1380، ص ۱۲۱.
منبع: مطالعات تاریخ معاصرایران